واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تاملی پیرامون آخرین اثر حمیدرضا برقعی
شکوه ایران اسلامی در «رقعه»
برقعی در جدیدترین اثر خود کوشیده است تا با بیانی چالاک که به صنایع لفظی و معنوی ادبی آذین شده است شکوه «ایران اسلامی» را به رخ بکشد.
خبرگزاری فارس - حسین قرایی؛ شاید در این روزگار اشعار خوب برای خواندن کم پیدا شود ولی این کم ها باید بیشتر معرفی شوند؛ چند روز پیش که داشتم کتاب جمع و جور «رقعه» از «سید حمیدرضا برقعی» را برای چندمین بار تورق می کردم به اشعار زیبایی با عنوان های «آبادان ویران» و «انگار همین دیروز بود» برخوردم، خودم که از خواندن اشعار پر انرژی و با طراوت این چنینی پرشور می شوم؛ در یک محفل شاعرانه دو شعر مذکور را خواندم و دیگران را در حظی که از خواندن این اشعار می بردم شریک کردم.
«آبادان ویران» عنوان یکی از اشعار خوب مجموعه «رقعه» محسوب می شود. برقعی کوشیده است تا با بیانی چالاک که به صنایع لفظی و معنوی ادبی آذین شده است شکوه «ایران اسلامی» را به رخ بکشد او به طرز ماهرانه ای به زیبایی «جمهوری گل محمدی» اشاره می کند؛
«سکوت من پر از فریاد، یعنی جامع اضداد
منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم»
هر چند در بیت بالا آرایه متناقض نما (پارادوکس) و همچنین تضاد چشم را نوازش می دهد ولی شاعر فکور ما که در عصر انقلاب اسلامی می زید مفاهیم عمیقی را در آن ظاهر کرده است. جالب است که این مفاهیم در شعر مذکور با تلمیح های هنرمندانه ای گره خورده است. مثلا با خواندن اشعار زیر گوشه هایی از تاریخ ایران عزیز جلوی چشممان مجسم می شود: تحریم تنباکو، کشف حجاب، ماجرای قتل امیرکبیر و...
«من آن شاهم که پیش چشم من در کاخ، یک بانو
پی تحریم تنباکو شکسته تنگ قلیانم»
...
«فراوان داغ دیدن ها، به مسلخ سر بریدن ها
حجاب از سر کشیدن ها، از این غم ها فراوانم»
...
«شمال و درد کوچک خان، جنوب و زخم دلواری
به سینه داغ دار کشته ی حمام کاشانم»
به هر روی هنرمندی شاعر جوان «سید حمیدرضا برقعی» در این شعر برکسی پوشیده نیست؛ می توان اذعان کرد او با طراوت ادیبانه ای شعر هفده بیتی «آبادان ویران» که در همین عبارت هم پارادوکس به چشم می خورد، را از تلمیحات تاریخی سرشار کرده است. ولی تلمیحات به گونه ای است که مخاطب سریع متوجه آنها می شود. به زعم راقم این سطور اینگونه تلمیح های زودیاب و دور از پیچیدگی ها شعر را برای عموم مردم دلنشین تر می کند، و شعر او می شود لسان مردم و حتما شاعرش نیز شاعر مردم.
به چند بیت خوش تراش دیگر «آبادان ویران» توجه تان را جلب می کنم و از شما دعوت می کنم تا «رقعه» را که توسط نشر «فصل پنجم» منتشر شده تهیه کنید. زیرا باز هم در این کتاب شصت و چهار صفحه ای اشعار زیبایی یافت می شود مثل «سرتاسر».
«من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم
پر از عباس بابایی، پر از عباس دورانم
گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان
که تهران ترشود تهران، من آبادان ویرانم
صلات ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان
تو را لب تشنه ایم از جان، کمی باران بنوشانم
سراغت را من از عیسی گرفتم، باز کن در را
منم من روزبه اما، پس از این با تو سلمانم
شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد
از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می گویم
که من یک شاعر درباری ام، مداح سلطانم» (رقعه صص 28و27)
در یادداشت مفصلی حتما به نقد «رقعه» خواهم پرداخت.
انتهای پیام/
93/10/09 - 15:35
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]