تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804729299




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بازداشت دو مرد شیاد در خانه زن ثروتمند


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


مرد نقاش به خانه دامادشان دستبرد زد
بازداشت دو مرد شیاد در خانه زن ثروتمند
مرد آشنا وقتی دست و پای هووی خواهرش را بست تصور نمی‌کرد که با فریادهای زنانه گرفتار شود.




به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران، ساعت 11 صبح 19 آذرماه سال جاری زن 70 ساله‌ای در حالی که سرگرم انجام کارهای روزانه خانه‌اش بود، ناگهان متوجه حضور دو مرد ناشناس که یکی از آنها 40 ساله و دیگری 20 ساله بود، شد. زن ثروتمند که با دیدن آنها شوکه شده بود با ایجاد سر و صدا از همسایه‌ها کمک خواست، در این میان جوان 20 ساله که ترسیده بود پا به فرار گذاشت اما مرد 40 ساله‌ با خونسردی، زن صاحبخانه را به آرامش دعوت کرد و مدعی شد که حاجی همسرش او را فرستاده تا پول‌هایی را که در گاوصندوق خانه گذاشته است، برایش ببرد!
زن تنها که فریب حرف‌های مرد غریبه را خورده بود کلید گاوصندوق را به وی داد، همزمان مرد ناشناس پیرزن را در یکی از اتاق‌های خانه‌اش حبس کرد و نقشه اش را به اجرا گذاشت. دزد آشنا ابتدا دهان، دست و پای زن ثروتمند را با چسب بست و سپس سراغ گاوصندوق خانه رفت و هفت میلیون تومان پول به سرقت برد و وقتی قصد فرار از خانه را داشت همزمان که همسایه‌ها متوجه فریادهای کمک خواهی زن همسایه شده بودند پای در خانه‌اش گذاشتند و مانع فرار مرد تبهکار شدند.
در این بین همسایه‌ها موضوع را به پلیس اطلاع دادند و در حالی که زن صاحبخانه در یکی از اتاق‌های خانه حبس شده بود به کمکش رفته و چسب دهان، دست و پایش را باز کردند. این زن که به سختی نفس می‌کشید همزمان با رسیدن مأموران پلیس با اشاره به آن مرد گفت:در حالی که سرگرم نظافت بودم، دیدم که این مرد با پسرجوانی وسط پذیرایی هستند. از آنجا که در حیاط خانه‌مان باز بوده آنها به راحتی وارد شده بودند که من به شدت ترسیدم و فریادزنان از همسایه‌ها کمک خواستم اما این شیاد مرا فریب داد و گفت که همسرم وی را فرستاده است تا پول برایش ببرد. من نیز به وی اعتماد کردم و کلید گاوصندوق را در اختیارش گذاشتم، همین که کلید را از من گرفت مرا در یکی از اتاق‌ها حبس کرد و دست و پایم را بست که خدا را شکر هنگام فرار همسایه‌ها سررسیدند و مانع فرارش شدند.
مرد تبهکار وقتی دید دستش رو شده است چاره‌ای جز بیان حقیقت ندید و پرده از نقشه اش برداشت و به مأموران گفت: نقاش ساختمان هستم، خواهرم هووی این زن ثروتمند است. از آنجا که همسرش چند مغازه دارد و می‌دانستم که هر ماه اجاره دریافت می‌کند، یک روز اتفاقی به پاساژی که مغازه‌های دامادمان آنجا است، رفتم و دیدم که وی اجاره مغازه‌هایش را می‌گیرد. با دیدن پول‌ها وسوسه شدم و به فکر سرقت افتادم چون مرد ثروتمند مرا می‌شناخت منتظر یک موقعیت مناسب بودم تا به خانه‌اش دستبرد بزنم بنابراین چند روز پیش خیلی اتفاقی با جوانی به نام «علی» که دنبال کار می‌گشت آشنا شدم و به او گفتم که کار پیدا کرده‌ام بیاید که با همدیگر برویم سرکار!
صبح روز حادثه با علی به سمت خانه دامادمان حرکت کردیم. آنجا ایستادیم، می‌دانستیم که ساعت 11 صبح از خانه بیرون می‌رود. وقتی از خانه‌اش بیرون آمد من و علی به سمت خانه حرکت کردیم چون در باز بود به راحتی وارد شدیم. پیرزن با دیدن ما سر و صدا کرد، او را به آرامش دعوت کردم و به دروغ گفتم که حاجی مرا فرستاده است تا پول برایش ببرم! سپس دست به سرقت زدم.   گفت‌وگو با دزد آشنا
دزد آشنا که مرد کوتاه قدی است در حالی که در برابر بازپرس نصرتی از ناحیه 34 قرار گرفت ادعا کرد که تنها به خاطر بیماری همسرش مجبور به سرقت شده است.
چه کاره‌ای؟ نقاش ساختمان هستم.
درآمدی نداشتی؟ درآمدم خوب است.
پس چرا به خانه دامادتان دستبرد زدی؟ نمی‌دانم فقط وسوسه شدم.
یعنی به پول نیاز نداشتی؟ همسرم بیماری سرطان دارد و برای شیمی درمانی نیاز به پول داریم به همین خاطر نقشه سرقت به ذهنم خطور کرد و آن را عملی کردم.
با علی چگونه آشنا شدی؟ علی دنبال کار می‌گشت، خیلی اتفاقی با او در خیابان آشنا شدم.
علی از ماجرای سرقت باخبر بود؟ نه، اصلاً تا لحظه‌ای که وارد خانه دامادمان شدیم نمی‌دانست که قصد من چیست و وقتی هووی خواهرم فریاد زد پا به فرار گذاشت.   فکر نمی‌کردی که این زن تو را شناسایی کند؟ نه او مرا ندیده است، تنها دامادمان مرا می‌شناخت.
احتمال ندادی شاید دامادتان در خانه باشد؟ نه، مطمئن بودم نیست وارد خانه‌اش شدم.   از کجا اطمینان داشتی که در خانه نیست؟ مراقب خانه‌اش بودم، او را تعقیب کردم. وقتی دیدم از خانه بیرون رفت، نقشه‌ام را عملی کردم.   سابقه هم داری؟ هیچ سابقه‌ای ندارم، فقط به خاطر هزینه‌های درمان همسرم وسوسه شدم و دست به سرقت زدم.   2005



۰۸/۱۰/۱۳۹۳ - ۰۷:۴۵




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن