واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اگر محیط کارتان بیمار است...
اغلب آدمها ترجیح میدهند ساعتهای کاری خود را با کمترین درگیری سپری کنند...پرهیز از درگیری لفظی با سایر همکاران و کوتاه آمدن در بحثهای کاری در نظر بسیاری از آدمها عاقلانهترین کار ممکن به حساب میآید. با وجود این، بسیاری از کارشناسان، این رابطه خوب و محترمانه را یک تهدید بزرگ برای سلامت روانی محیط کار تلقی میکنند. بحثهای کاری جدی و هدفمند، سنگ بنای ساختن یک محیط کاری سالم، موفق و پیشرو است. اگر شما از آن دسته آدمهایی هستید که تا حد ممکن اختلافات خود با سایر همکارانتان را به سرعت رفع و رجوع میکنید، اگر احساس خوشایندی از شنیدن انتقاد از کار خود ندارید، احتمالا تا به حال تنها یک روی سکه بحثهای محیط کار را دیدهاید. اگر کارمندان شما هیچ اختلاف فکری با هم ندارند و هرگز اختلافهای کاری خود را برای پیدا کردن راهحل به شما ارجاع نمیدهند مطمئن باشید که محیط کاریتان از یک بیماری مزمن رنج میبرد.ایجاد فرصت برای شکوفایی استعدادها، توانایی ها و کنار آمدن با خود و دیگران یکی از اهداف مهم و اساس بهداشت روانی است. جوامع مختلف سعی می کنند تا سیاستهای مربوط به بهداشت روانی را سازماندهی کنند. اصل کلی در این تلاش، سالم سازی محیط فردی و اجتماعی است که افراد جامعه را در بر می گیرد. این نگرش حکم می کند که افراد بیش از پیش با بهداشت روانی و چگونگی پیشگیری و درمان بیماری های روحی آشنا شوند.بهداشت روانی در محیط کار یعنی مقاومت در مقابل پیدایش پریشانیهای روانی و اختلالات رفتاری در کارکنان سازمان و سالم سازی فضای روانی و اختلالات رفتاری در کارکنان سازمان و سالم سازی فضای روانی کار به نحوی که هدف های چند گانه زیر تامین شود :1- هیچ یک از کارکنان سازمان به دلیل عوامل موجود در سازمان گرفتار اختلال روانی نشوند.2- هر یک از کارکنان از اینکه در سازمان محل کار خود به فعالیت اشتغال دارند احساس رضایت کنند و علاقه مند به ادامه کار در آن سازمان باشند.3- هر یک از کارکنان سازمان نسبت به خود، رؤسا، همکاران خود و به طور کلی نسبت به جهان اطراف خود و خصوصا" نسبت به جایگاه خود در سازمان احساس مثبتی داشته باشند.4- همه کارکنان سازمان قادر به ایجاد روابط مطلوب با محیط کار و عوامل موجود در آن باشند. با گذشت زمان، طرفین در روابط به این نتیجه خواهند رسید که بهترین کار آن است که اساسا راجع به موضوعهایی که با هم اختلافنظر دارند صحبت نکنند. این نتیجه محتوم البته گاهی جلوی خیلی از درگیریهای دامنهدار را موقتا در محیط خانواده میگیرد اما در محیط کار قطعا خلاقیت کاری را خواهد کشت. چرا با همدیگر بحث نمیکنیم؟دلایل گوناگونی وجود دارد که آدمها دیدگاه واقعی خود را اعلام نمیکنند و اختلافنظرهایشان را روی میز مذاکره نمیگذارند. به هر حال حتما شما هم با این صحنه روبهرو شدهاید که بعد از یک جلسه کاری، دبیر جلسه میپرسد: «آیا موافقید» و تقریبا همه کارمندان همزمان به نشانه تایید سر تکان میدهند. در حالی که مخالفتها با تصمیم جمعی جدید آرامآرام در فرآیند انجام کارها، خود را نشان میدهد. داشتن اختلافنظر با یک جمع در نگاه اول احساس خوشایندی را در پی ندارد اما مشکل مهمتر اینجاست که خیلیها مهارت لازم برای ابراز مسالمتآمیز نظر مخالف خود را ندارند. در مقابل همکار شما نیز هنگام شنیدن یک انتقاد ساده حالتی تدافعی به خود میگیرد و ناخودآگاه اضطراب خود را به شما نیز منتقل میکند. با گذشت زمان، طرفین چنین روابطی به این نتیجه خواهند رسید که بهترین کار آن است که اساسا راجع به موضوعهایی که با هم اختلافنظر دارند صحبت نکنند. این نتیجه محتوم البته گاهی جلوی خیلی از درگیریهای دامنهدار را موقتا در محیط خانواده میگیرد اما در محیط کار قطعا خلاقیت کاری را خواهد کشت. شما باید بتوانید نظر خود را به طور مستقل طرح کرده و با شجاعت و احترام از آن دفاع کنید. بحث بر سر یک موضوع و داشتن اختلافنظر در مورد آن باعث خواهد شد که زاویههای گوناگون و پنهانمانده آن به چشم آید. به همین دلیل حتی اگر درنهایت نظر متفاوتی با نظر هر کدام از طرفین به تصویب برسد جامعتر و با رعایت جوانب بیشتری خواهد بود.
نکات زیر میتواند محیط کار شما را برای بحثهای سازنده کاری سازگارتر کند:بحث کنید، با برنامهها (نه آدمها): شما میتوانید با یک برنامه هدفمند، فرهنگ و ساختار محیط کار خود را به گونهای تغییر دهید که داشتن دیدگاههای متفاوت یک ارزش تلقی شود. اما به یک نکته مهم هم توجه داشته باشید: معمولا آدمها هنگام بحث شخصیت فرد مقابل خود را جایگزین دیدگاه او در یک مورد خاص میکنند. به این ترتیب بحث از مقابله دو نظر به مقابله دو شخص تنزل پیدا میکند و درنتیجه با احساس ناخوشایند یک درگیری همراه میشود. اولین قدم این است که با تمرین کردن بتوانید این فرآیند ناخودآگاه را متوقف کرده و بحث خود را روی اهداف و باورها متمرکز کنید. بحث کنید، تشویق کنید: اگر مسوولیت اداره یک بحث درون سازمانی با شماست، میتوانید در همان آغاز از کسانی که برخلاف روند رایج نظریههای مخالف و خلاقانهای میدهند، آشکارا تشکر کنید. حتی میتوانید از پاداش، اضافه حقوق یا بستههای تشویقی دیگر هم استفاده کنید. زبان بدنتان را آزمایش کنید: شاید شما از آن دسته آدمهایی باشید که بارها به اطرافیان خود گفتهاید که پذیرای نظرهای مخالف آنها هستید با این حال معمولا کسی با شما مخالفتی نمیکند. در این حالت بهتر است قبل از آنکه بار دیگر با اطرافیانتان به بحث و گفتوگو بنشینید، رفتار خود را به دقت بازبینی کنید. آیا چهره شما هنگام مواجهه با انتقاد برافروخته میشود؟ آیا مدام سعی میکنید در لابهلای سخنان مخالفان خود به توجیه نظرتان بپردازید؟ اگر برداشت درستی از واکنشهای ناخودآگاه خود ندارید، میتوانید از یک فرد امین در مورد بازتاب بیرونی احساسات خود مشاوره بگیرید. یادتان نرود: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.»معمولا آدمها هنگام بحث شخصیت فرد مقابل خود را جایگزین دیدگاه او در یک مورد خاص میکنند. و درنتیجه با احساس ناخوشایند یک درگیری همراه میشود. اولین قدم این است که با تمرین کردن بتوانید این فرآیند ناخودآگاه را متوقف کرده و بحث خود را روی اهداف و باورها متمرکز کنید. با مدرک حرف بزنید: در صورتی که نظر مخالف خود را با استناد به حقایق پذیرفته شده ارایه کنید ناخودآگاه سطح بحث خود را از موضع اشخاص به موضوعات مورد مناقشه ارتقا دادهاید. در این صورت طرف مقابل شما احساس میکند که ابراز مخالفت شما یک واکنش احساسی تدافعی به موضع او نیست بلکه در یک فرآیند فکری منطقی و حسابشده به دیدگاه متفاوتی رسیدهاید. مهارتهای رسیدن به توافق را بیاموزید: هر اختلافنظری لزوما به جنگ لفظی و کدورت منجر نمیشود. خیلی از ما تنها به دلیل این باور غلط از هرگونه بحث و ابراز نظر متفاوتی خودداری میکنیم. در حالی که با یادگیری مهارتهای ارتباط اجتماعی، اعتمادسازی، حل مساله و اجتناب از واکنشهای تدافعی میتوانیم ساعتها با آرامش و به دور از اضطراب با طرف مقابل خود به بحث و تبادلنظر بپردازیم بدون آنکه از سایه وحشتآور یک دعوای قریبالوقوع بترسیم.یکی از دلایل عمده وجود و پیدایش اختلالهای روانی و رفتاری، نداشتن امنیت شغلی و اضطراب ناشی از آن است. در یک سازمان آن دسته از کارگران و کارمندانی که احساس امنیت شغلی در آنان پایین است و در نتیجه گرفتار اضطراب ناشی از بیکاری، تبعید، عزل از موقعیت مطلوب و محرومیت از سایر امتیازات و امکانات می باشند، احتمالا" بیش از دیگران برای ادراک منفی حوادث و اتفاقات آمادگی دارند. لذا مدیریت اینگونه سازمانها دائم با افرادی بی انگیزه و یا کم انگیزه مواجهه است که هیچوقت نمی تواند در رسیدن به اهداف مطلوب و دستیابی به بهره وری قابل قبول موفق گردد. healthyworkوبلاگ خانه سلامتفرآوری و تنظیم : کهتری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]