محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1803154202
![نمایش مجدد: وقتی مرتضی احمدی به زندان افتاد از مخالفت مرتضی احمدی با متفقین تا خواندن ترانه علیه اشرف پهلوی refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
وقتی مرتضی احمدی به زندان افتاد از مخالفت مرتضی احمدی با متفقین تا خواندن ترانه علیه اشرف پهلوی
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: وقتی مرتضی احمدی به زندان افتاد
از مخالفت مرتضی احمدی با متفقین تا خواندن ترانه علیه اشرف پهلوی
ترانه «آی خانوم» را در لفافه سرود و من آن را خواندم که همان شب توقیف شد، من و پرویز دستگیر و به شهربانی کل کشور اعزام شدیم، پس از ضرب و شتم و نثار کلماتی توهینآمیز و یک شب بیخوابی و دریافت تعهد از ما دو نفر آزاد شدیم.
![خبرگزاری فارس: از مخالفت مرتضی احمدی با متفقین تا خواندن ترانه علیه اشرف پهلوی خبرگزاری فارس: از مخالفت مرتضی احمدی با متفقین تا خواندن ترانه علیه اشرف پهلوی](http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1393/09/30/13930930000312_PhotoA.jpg)
به گزارش خبرنگار فرهنگی فارس، «مرتضی احمدی» بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون روز گذشته در ۹۰ سالگی دارفانی را وداع گفت. این چهره مطرح در دو کتاب «من و زندگی» و «پیش پرده و پیش پرده خوانی» خاطرات خود را عرضه کرده است که بخشی از خاطرات وی در زیر میآید. بنابر این گزارش انتشارات ققنوس خاطرات مرتضی احمدی را با عنوان «من و زندگی» منتشر کرده که با استقبال خوب مردم مواجه شده است؛ خاطراتی که در بردارنده نکات مهمی از تاریخ معاصر کشورمان در عرصه هنر است. خاطرات مرتضی احمدی بعد از مقدمه در ۱۵ بخش به تحریر در آمده است و نویسنده این کتاب آن را به دختر و پسر و نوههایش و همه هنرمندان تقدیم کرده است. مرتضی احمدی در مقدمه افسوس میخورد که چرا پا در عرصه هنر نهاد و چرا سرنوشت ناگوار دیگر هنرمندان برای او عبرت نشد و پشیمان است از اینکه صحنه هنر را با همه سختیها و مرارتهایی که متحمل شد، ترک نکرد. وی ضمن درج خاطراتی از آشناییاش با سینما و سینما رفتنهای مخفیانه و به دور از چشم پدر و مادر، به حمامهای خزینهدار آن دوره، آب غیربهداشتی مورد مصرف مردم و آلودگیهای ناشی از فقدان بهداشت اشاراتی دارد. وی به رواج تریاککشی در میان عامه مردم و استفاده از آن به عنوان یک تفریح عمومی آن هم در قهوهخانهها و اماکن عمومی و در ملأعام اشاره نموده و از این موضوع اظهار تعجب میکند که مامورین دولتی هم ممانعت یا مزاحمتی برای این مقوله ایجاد نمینمودند. راوی سپس به واقعه کشف حجاب میپردازد و دیدهها و شنیدههایش را در این رابطه با خواننده در میان میگذارد و در ادامه آورده است: «از این خلاص میشدیم، به بند دیگری میافتادیم، هنوز نفس بیحجابی را تازه نکرده بودیم که نفسمان را جایی دیگر بند آوردند. سال ۱۳۱۵ یا ۱۳۱۶ بود که دستور اکید وزارت معارف (آموزش و پرورش) رسید که: باید تمام پسرها با شلوار کوتاه به مدرسه بیایند. تنمان لرزید، هاج و واج ماندیم.» وی مینویسد: «سال آخر دبستان بودم، برای اولین بار برابر دستور وزارت فرهنگ قرار شد در مدرسه ما یک نمایشنامه کوتاه به صورت آزمایشی اجرا شود. من هم به عنوان بازیگر انتخاب شدم، آخر من دور از چشم و گوش مدیر و ناظم و معلمها در فرصتهای مناسب چند نفر از بچهها را در یک گوشه دنج مدرسه جمع میکردم و برایشان ترانههایی را که یاد گرفته بودم میخواندم... در پایان سال تحصیلی (دوره ابتدایی) نمایشنامه «زیرگذر» که نویسنده آن آقای جلالی، ناظم مدرسه بود با حضور عده زیادی در گوشه حیاط مدرسه اجرا شد. تنها بازیگر نقش کمدی آن من بودم. از آنجا که دیدن نمایشهای روحوضی برای من تجربه و نسبت به دیگران نوعی برتری بود، نقش من مورد توجه قرار گرفت. تشویق تماشاچیها انگیزهام را بالا و بالاتر برد. اجرای نمایشنامه در محله کوچک ما زبان به زبان گشت و به گوش پدرم رسید. کتک مفصلی نوشجان کردم که چرا رفتم «مطربی». یکی دو سال بعد همان نمایشنامه را در منزل یکی از همشاگردیها و در دو اتاق کوچک اجرا کردیم و به دوازده نفر از فامیلهای بازیگرها بلیت فروختیم. هر بلیت ۵ ریال.» مرتضی احمدی در تشریح تبعات حضور نیروهای متفقین در ایران به خاطره دیگری در این باب اشاره مینماید، او مینویسد: ساعت ۴/۵ بعدازظهر یکی از روزهای مهرماه سال ۱۳۲۳ به اتفاق اصغر تفکری، پرویز خطیبی، محمدعلی سخی و تقی ظهوری ناهار را در منزل آقای عبدالله محمدی یکی دیگر از هنرمندان میهمان بودیم و بعدازظهر به اتفاق از خیابان لالهزار به طرف تماشاخانه میرفتیم که نزدیک فروشگاه معتبر قدس شاهین که آن زمان شهرت زیادی داشت، یک دستگاه جیپ نیروی نظامی آمریکا به سرنشینی سه دژبان مسلح آمریکایی متوقف شد. دو نفر از آنها رو به روی فروشگاه از اتومبیل پیاده شدند و به سرعت به طرف زن زیبایی رفتند که به طرف شمال خیابان در حرکت بود و او را کشانکشان به سوی اتومبیل بردند و پس از سوار شدن بدون تامل دور شدند. این کار را چنان سریع انجام دادند که عابرین موفق به کوچکترین عکسالعملی نشدند. بعدها شایعه شد همان زن را که شوهر و دو فرزند داشته، به امیرآباد پایگاه افسران نیروی نظامی آمریکا بردند و به دلیل بیتابی و مقاومت شدید در برابر خواستههای غیراخلاقی آنها با تزریق مرفین عدهای به او تجاوز کردهاند و پس از چند روز جنازه آن بینوا در تپههای فرحزاد مورد شناسایی قرار گرفت. در ادامه میافزاید: این صحنه تکاندهنده چیزی نبود که روح آزاده محمدعلی سخی را آرام بگذارد. چند روز بعد به همین مناسبت پیش پرده قدس شاهین را که روی یکی از آهنگهای محلی شیراز سروده بود به دستم داد. در هر صورت آن پیش پرده بدون اجازه چهار شب اجرا شد که پیامد آن دستگیری من بود و در کلانتری تعهد گرفتند که اجرای آن را متوقف کنیم. خاطره ای که در زیر می خوانید برشی از کتاب «پیش پرده و پیش پرده خوانی» است که احمدی در آن به هنر پیشپردهخوانی در سالهای نخست حکومت محمدرضا شاه می پردازد. در این مطلب او خاطره ای از ترانه ای که برای اشرف پهلوی خواند را می گوید. «زمانی که اشرف پهلوی، دردانه دربار شاهنشاهی، از سفر امریکا به ایران بازگشت در فرودگاه مهرآباد در حالی که پالتو پوست گرانقیمتی به تن داشت و یک سگ را در آغوش گرفته بود پیاده شد و خبرنگاران عکاس «تمثال بیمثالش» را با همان شکل و قیافه زینتبخش روزنامهها کردند، به خصوص روزنامه «مرد امروز» که آن را با نیش قلم و با عنوان «ملکه عصمت و طهارت وارد شد» منتشر کرد و خشم ملت را در باره این زن دار و دستهچی برانگیخت. پرویز خطیبی که از مخالفان شدید دربار و حاکمیت وقت بود در همین زمینه با استفاده از ملودی ترانه «دست ننم درد نکنه با این عروس آوردنش» (استاد جواد بدیعزاده) ترانه «آی خانوم» را در لفافه سرود و من آن را خواندم که همان شب توقیف شد، من و پرویز دستگیر و به شهربانی کل کشور اعزام شدیم، پس از ضرب و شتم و نثار کلماتی توهینآمیز و یک شب بیخوابی و دریافت تعهد از ما دو نفر ساعت ده صبح روز بعد آزاد شدیم که متاسفانه اصل ترانه مورد بحث به دست نیامد و در آثار ترانهسرا هم مشاهده نشد. فقط پایان هر بند در خاطرم به جا مانده: چادرتو بنداز رو سرت/ آهای خانوم خاک تو سرت» زندانی حکومت در منزل مادربزرگ خانه مادربزرگم، که ما به او میگفتیم«بیبیخانوم» و پس از 121 سال عمر اواخر شهریور ماه 1320 به رحمت خدا رفت، دیوار به دیوار خانه ما بود، یک روز نزدیکیهای اذان ظهر به من گفت «بیا مادر منو ببر مسجد (مسجد مشیرالسلطنه) میخوام اون جا نماز بخونم.» با سن زیادی که داشت از سلامت کامل برخوردار بود، قبراق و سرحال. به اتفاق حرکت کردیم، اواخر خیابان سلیمانخانی که با خانهمان زیاد فاصله نداشت، یک آجان جلوی ما سبز شد، با نگاهی خصمانه به طرفمان آمد، دستش که دراز شد چادر را از روی سر بیبیخانوم بکشد، آن زن سالخورده و شیر دل قبل از این که او بتواند به چادرش دست بزند، سیلی محکمی به گوشش زد و با صدای بلند گفت «بدو بریم مادر» و هر دو نفر قبل از واکنش آجان از همان راهی که آمده بودیم، به سرعت برگشتیم و از آن صحنه گریختیم. آن مأمور دست چپش را روی صورتش گذاشته بود و مات و متحیّر خورهخوره ما را نگاه میکرد و من از جسارت مادربزرگم خیلی خوشحال بودم. به خاطر همان اتفاق، مادربزرگم که در رأس خانواده بود و از کوچک و بزرگ مطیعش بودند، دستور داد که دیگر هیچ یک از زنها و دخترها حق ندارند از منزل خارج شوند. بیچاره مادرم، زن عموهایم و دخترها تا واگذاری سلطنت از پدر به پسر از خانه خارج نشدند؛ میشود گفت زندانی حکومت در منزل خودشان بودند. دستور آمد که به شلوار کوتاه به مدرسه برویم از چپ و راست برایمان میرسید. از این خلاص میشدیم به بند دیگری میافتادیم، هنوز نفس بیحجابی را تازه نکرده بودیم که نفسمان را جایی دیگر بند آوردند. سال 1315 یا 1316بود که دستور اکید وزارت معارف رسید: باید تمام پسرها با شلوار کوتاه به مدرسه بیایند. در پنجشنبه روزی، سر صف به ما یادآوری کردند که باید از روز شنبه آینده با شلوار کوتاه (تا سرزانو) بیاییم. تنمان لرزید، هاج و واج ماندیم، برّ و برّ همدیگر را برانداز میکردیم: از بالای زانو تا مچ پا عریان. این تجسّم عرق شرم و حیا به صورتمان میپاشید، جلوی چشم مردم، در راه مدرسه نگاههای مردم متعصّب را چطور تحمّل کنیم؟ بدتر از همه با چه رویی به پدر و مادرمان بگوییم؟ راه دیگری نداشتیم، بالاخره گفتیم. پدر و مادرم ضمن این که خیلی پریشان شدند، با هم مشورت کردند و روز جمعه مادرم با قیچی شلوارم را کوتاه کرد. خدا میداند آن دریای محبت چه حالی داشت. بنده خدا میخواست بچهاش درس بخواند، از همسن و سالهایش عقب نیفتد، سری توی سرها داشته باشد و جلوی کسی کم نیاورد. بدتر از همه در خانواده تفرشیها بیسوادی ننگ بود. به جوراب هایمان هم رحم نکردند شنبه صبح مادرم از زانو تا مچ پا زیر شلواری بلندم را زیر یک جفت جوراب بلند که پدرم خریده بود پنهان کرد. شلوار کوتاه را روی آن پوشیدم و راهی مدرسه شدم، اکثر همشاگردیها مثلِ من بودند. بیش از یک هفته این وضع ادامه نداشت، هفته بعد مفتّش (بازرس) از وزارت معارف اعزام شد و شاگردها را به صف کردند. جورابها را از پایمان درآوردند و زیر شلواریها را از بالای زانو بریدند و با جورابها یکجا جمع کردند و بردند. اکثراً گریه میکردیم، چون با آن وضع از همدیگر خجالت میکشیدیم، مدیر و ناظم و معلمها هم دست کمی از ما نداشتند. چون آنها هم پدر بودند، لابد با بچههای آنها هم همین رفتار شده بود. در عرض نیم ساعت همه چیز را از ما گرفتند، زیر پالهمان کردند. آن روز با سرافکندگی و شرمساری غیر قابل توصیفی به طرف منزل رفتیم، نگاههای مردم را که تغییر کرده بود، نمیتوانستیم تحمّل کنیم. وقتی وارد خانه شدم بغضم ترکید، بدجوری گریه میکردم. مادرم با یک نگاه همه چیز را فهمید، جلویم زانو زد و اشکهایم را پاک کرد، امّا کسی نبود اشکهای او را پاک کند. سیاست های رضا شاه و ترک تحصیل دانش آموزان از فردای آن روز شلوار کوتاه را میگذاشتیم توی کیف و در «مسجد قندی» با شلوار بلند عوض میکردیم، همین طور هم موقع بازگشت. (از سال اوّل تا سال چهارم مدرسه منوچهری نزدیک مسجد قندی خانی آباد بود، بعداً به چهار راه گمرک نقل مکان کرد.) جای تأسف بود که از فردای آن روز لعنتی بیش از نیمی از شاگردها برای همیشه راه مدرسه را گم کردند و والدینشان هم ترک تحصیل بچهها را به قبول آن وضعیت ترجیح دادند. پس از ماجراهای کشف حجاب و شلوار کوتاه میوه تلخ دیگری از این درخت حنظل به ما رسید و باز هم تعداد زیاد از دختران و پسران از کسب دانش باز ماندند. این فاجعه پیامد دستور تأسیس «مدارس مختلط» بود که میبایستی دختر و پسر، روی یک نیمکت و پشت یک میز و کنار هم بنشینند و درس بخوانند. به ذهن معیوبشان این طور رسیده بود که با این کار برگ دیگری به آلبوم«ترقّی» و «فرنگی شدن» ایران و ایرانی اضافه کردهاند تا از «قافله تمدن» عقب نمانیم.(2) انتهای پیام/س
93/10/01 - 09:39
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]
صفحات پیشنهادی
فیلم/ یک گفتوگوی تلوزیونی با مرتضی احمدی
فیلم یک گفتوگوی تلوزیونی با مرتضی احمدیاحسان علیخانی در برنامه بهار نارنج با مرتضی احمدی بازیگر پیشکسوت سینما تئاتر و تلویزیون گفتوگو میکند مرتضی احمدی امروز در سن 90 سالگی درگذشت تاریخ انتشار يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۲۰ ۳۰ دانلودپیام تسلیت معاون هنری برای درگذشت مرتضی احمدی
یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴ ۴۲ معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درگذشت مرتضی احمدی را تسلیت گفت به گزارش ایسنا در پیام علی مرادخانی آمده است ناباورانه به تماشای خزانی نشستهایم که به گلستان هنر ایرانزمین زده و این آزمون دشوار الهی را با درد و اندوهی جانکاه از سر میگذرپیام تسلیت منوچهر والیزاده به خانوادهی مرتضی احمدی
پیام تسلیت منوچهر والیزاده به خانوادهی مرتضی احمدی والی زاده گفت غم ناگهانی این هنرمند و همکار عزیز را با خانواده ایشان و جامعه هنری تسلیت میگویم منوچهر والی زاده مدیر دوبلاژ پیشکسوت سیما ضمن ابراز تاسف در خصوص فوت ناگهانی مرتضی احمدی همکار و هنرمند ماندگار سینما و تپیام تسلیت معاون امور هنری برای درگذشت مرتضی احمدی
پیام تسلیت معاون امور هنری برای درگذشت مرتضی احمدی معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درگذشت مرتضی احمدی را تسلیت گفت به گزارش حوزه تئاتر باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومی معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیام علی مرادخانی آمده است ناباورانه به تماشپیام تسلیتی برای مرتضی احمدی
یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵ ۳۷ انجمن گویندگان جوان به مناسبت درگذشت زندهیاد مرتضی احمدی پیام تسلیتی را منتشر کرد به گزارش گروه دریافت خبر ایسنا در این متن که با عنوان تنها صداست که میماند منتشر شده آمده است استاد مرتضی احمدی صدایی ماندگار و هنرمندی بی بدیل بود درگذشت این بزآخرین وضعیتمرتضی احمدیدر بیمارستان
آخرین وضعیت مرتضی احمدی در بیمارستان مرتضی احمدی شب گذشته به بخش منتقل شده و اکنون حال او بهتر است باشگاه خبرنگاران بهرنگ بقایی نوهی مرتضی احمدی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون گفت پدر بزرگم دوشنبه شب به دلیل مشکل حاد ریوی به بیمارستان انتقال یافت و در آی سی یو بستری شد &nbزمان مراسم تشییع مرتضی احمدی اعلام شد
زمان مراسم تشییع مرتضی احمدی اعلام شد فرهنگ > تئاتر - پیکر زندهیاد مرتضی احمدی روز چهارشنبه 3 دی ماه از مقابل تالار وحدت تشییع خواهد شد به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین آیین تشییع پیکر هنرمند پیشکسوت سینما تئاتر و تلویزیون روز چهارشنبه از مقابل تالار وحدت باعزتالله انتظامی: جای خالی مرتضی احمدی دیگر پر نمیشود
عزتالله انتظامی جای خالی مرتضی احمدی دیگر پر نمیشودتاریخ انتشار يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۳ ۵۴ عزتالله انتظامی بازیگر با شنیدن خبر درگذشت مرتضی احمدی یاد روزهایی میافتد که همراه با او در تئاتر پارس و تماشاخانه فرهنگ پیش پردهخوانی میکردند به گزارش خبرمرتضی احمدی با آروزهایش رفت / داستان مردی که صدای تهران بود
مرتضی احمدی با آروزهایش رفت داستان مردی که صدای تهران بود فرهنگ > تئاتر - مرتضی احمدی با آرزوهایش چشم از جهان فرو بست آرزوی تمام شدن چای تلخ آخرین ساخته ناصر تقوایی و آرزوی انتقال همه دانستهها و هنرش به نسلهای بعدی که در راهند الهه خسروییگانه روزهای آخزمان تشییع پیکر زندهیاد «مرتضی احمدی»
زمان تشییع پیکر زندهیاد مرتضی احمدی تاریخ انتشار يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۴ ۰۸ مراسم تشییع زندهیاد «مرتضی احمدی» روز چهارشنبه -۳ دی ماه- برگزار میشود «بابک چمنآرا»در گفتوگو با رادیو و تلویزیون فارس گفت مراسم تشییع زنده&zwپیام تسلیت معاون هنری وزیر ارشاد برای درگذشت مرتضی احمدی -
پیام تسلیت معاون هنری وزیر ارشاد برای درگذشت مرتضی احمدی شناسهٔ خبر 2447241 یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴ ۳۲ هنر > تئاتر معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درگذشت مرتضی احمدی را تسلیت گفت به گزارش خبرنگار مهر در پیام علی مرادخانی آمده است ناباورانه به تماشای خزانی نشستهایپرویز پرستویی از همکاریاش با مرتضی احمدی گفت
یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴ ۲۳ پرویز پرستویی که در پیش از انقلاب با زندهیاد مرتضی احمدی در ضبط کاستهایی مخصوص رانندگان همکاری داشته است درگذشت این بازیگر توانای سینما تئاتر تلویزیون و رادیو را تسلیت گرفت پرستویی در گفتوگو با خبرنگار سینمایی ایسنا با ابراز تأسف از درگذشت مرتضیمرتضی احمدی درگذشت
مرتضی احمدی درگذشت در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ به دعوت فخرآرایی به مراسم سالگرد افتتاح دانشگاه تهران رفت و در آن جا شاهد ترور محمدرضا شاه به دست فخرآرایی بود که به کشته شدن فخرآرایی و دستگیر شدن احمدی انجامید که پس از بازجویی و اثبات بیاطلاعیاش از ماجرا آزاد شد مرتضی احمدی بازیگر پیشکسپیام تسلیت معاون سیما در پی درگذشت «مرتضی احمدی»
پیام تسلیت معاون سیما در پی درگذشت مرتضی احمدیمعاون سیما در پیامی درگذشت هنرمند فقید مرتضی احمدی را تسلیت گفت به گزارش خبرگزاری فارس در متن پیام تسلیت علی اصغر پورمحمدی آمده است درگذشت استاد مرتضی احمدی هنرمند متعهد مردمی خوش خلق خوش نقش و پیشکسوت در زمینه بازیگری و صداپیشتسلیت علی دایی برای مرتضی احمدی
تسلیت علی دایی برای مرتضی احمدی علی دایی سرمربی سابق پرسپولیس که این روزها خارج از کشور حضور دارد طی پیامی درگذشت مرتضی احمدی بازیگر با سابقه سینما و تلویزیون را تسلیت گفت خبرگزاری فارس علی دایی سرمربی سابق پرسپولیس که این روزها خارج از کشور حضور دارد طی پیامی درگذشت مرتضیناگفته های پرستویی از مرتضی احمدی
برای نخستین بار ناگفته های پرستویی از مرتضی احمدی پرویز پرستویی گفت متأسفانه ماه آذر بدی داشتیم و هنرمندان زیادی را از دست دادیم و افرادی هم به بیمارستان رفتند که برایشان آرزوی سلامتی دارم به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز پرویز پرستویی با ابراز تأسف از درگذشت مرتضی احمدی گفتمعاون سيما درگذشت «مرتضي احمدي» را تسليت گفت
۳۰ آذر ۱۳۹۳ ۱۹ ۴۵ب ظ معاون سيما درگذشت مرتضي احمدي را تسليت گفت معاون سيما در پيامي درگذشت هنرمند فقيد مرتضي احمدي را تسليت گفت به گزارش خبرگزاري موج در متن پيام تسليت علي اصغر پورمحمدي آمده است درگذشت استاد مرتضي احمدي هنرمند متعهد مردمي خوش خلق خوش نقش و پيشکسوت در-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها