واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مردي كه وجودش بازتابي از امام بود
شهيد فضلالله محلاتي يكي از مبارزان باسابقه رژيم طاغوت بود كه پس از آشنايي با شهيد نواب صفوي به گروه فدائيان اسلام پيوست و بارها تحت تعقيب مأموران ساواك قرار گرفت.
نویسنده : آرمان شريف
پس از پيروزي انقلاب شهيد محلاتي به علت سابقه درخشانش، مورد اطمينان حضرت امام خميني (ره) قرار گرفت و مسئوليتهاي اجرايي مختلفي مانند معاونت كميته مركزي انقلاب، نمايندگي امام در صندوق تعاون صنفي و نمايندگي امام رحمتالله در مراسم باشكوه حج ابراهيمي در سال 1358 را برعهده داشت. او در انتخابات نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي از طرف مردم محلات انتخاب و راهي مجلس شوراي اسلامي شد. براي رزمندگان شخصيت شهيد محلاتي بازتابي از حضرت امام بود. آنها در منش و روش و كردار شهيد محلاتي جلوههايي از رفتار امام را مشاهده ميكردند و به همين دليل حضور ايشان در جبههها محبوبيت و تأثير زيادي داشت. در صحنه سياست نيز ديگر نمايندگان، بسيار حرمت آيتالله را نگاه ميداشتند و محلاتي را آبروبخش نمايندگي و مجلس ميدانستند. اول اسفند ماه سال 64 و پس از عمليات غرورآفرين والفجر8 عراقيها در نزديكي اهواز با دو فروند جنگنده به هواپيماي مسافربري «آسمان» كه حامل شهيد محلاتي و چهل تن از نيروهاي دلسوز انقلاب بود حمله كرده و آنها را به شهادت رساندند. انتشارات روايت فتح كه تا به حال كتابهاي ارزشمندي را در رابطه با زندگي شهيدان و چهرههاي شاخص انقلاب به چاپ رسانده، اين بار در كتابي با عنوان «قاصد خندهرو» نگاهي به زندگي فضلالله محلاتي انداخته است. كتابي كه با همان نام بامسمايش به خوبي يادآور شهيد است و همين دو كلمه در همان نگاه اول ذهن خواننده را به سمت شهيد محلاتي ميكشاند. كتاب بر خلاف بسياري از كتابهاي اين حوزه تنها به يك يا دو روايت بسنده نكرده و حرفهاي افراد زيادي كه با شهيد ارتباط نزديك داشتهاند را به نگارش درآورده است. همين كه كتابي براي انتشار، زحمت شنيدن چندين روايت مختلف را به خودش داده و پذيراي روايتهاي مختلفي از چهرههاي گوناگون بوده، هم بر غناي مطالب افزوده و هم باعث شده تا زندگي شهيد محلاتي از چندين زاويه و نگاه بررسي شود. در اولين بخش كتاب، اقليمسادات شهيدي همسر شهيد محلاتي گوشههايي از زندگي مشترك او و همسرش را روايت ميكند، آن هم به زباني ساده و خودماني. دوري از نگارش رسمي و سخت، و روآوردن به سبكي روان و به دور از تكلف و كلمات سختخوانش يكي از ويژگيهاي كتابهاي انتشارات روايت فتح است. امري كه خواندن كتاب را بسيار دلچسب و لذتبخش ميكند. براي نمونه فقط به شروع روايتهاي همسر شهيد توجه كنيد: «من خيلي بچه بودم كه ازدواج كردم. سال 1331 همهاش يازده سالم بود. فكر ميكردم الكي ميگويند كه بايد بروم خانه بخت. يا مثلاً دارند شوخي ميكنند. اصلاً متوجه نبودم كه ازدواج يعني چي. فضلالله بيست و يك سالش بيشتر نبود. طلبه بود...» اين رويه در بخشهاي بعدي هم كاملاً روايت شده و از لحاظ روايي كتابي يكدست را پيش رويمان داريم. حضور شخصيتهاي بزرگي چون مقام معظم رهبري و رحيم صفوي بسيار بر اعتبار روايتها افزوده است. حرفهاي رهبري درباره شهيد محلاتي حاوي نكات جالبي است كه خواندنش بسيار به فهم شرايط سياسي آن دوران و شخصيت شهيد كمك ميكند: خاطرم هست در اوايل انقلاب زياد با اعضاي دولت موقت ميانه نداشت. تمامشان را از قديم از سالهاي مبارزه ميشناخت و نميتوانست به آنها اعتماد و اعتقاد داشته باشد. اما با بنيصدر اينطور نبود. در ظاهر دوست و رفيق بود. آن هم بيشتر به خاطر اينكه امام به همه دستور داده بود چون رئيسجمهور است، با او بسازيد. اگر با حرف و حركت او مخالف بود، مقابله نميكرد، بلكه با رفاقت و زبان خوش سعي ميكرد حرفش را به كرسي بنشاند.... كتاب «قاصد خندهرو» يكي از كتابهاي ارزشمند حوزه دفاع مقدس است كه مطالعه آن زواياي زيادي از زندگي شهيد محلاتي را براي مخاطبش بازگو ميكند. در جايي از كتاب از قول محسن رفيقدوست آمده كه توي جلسهها هر وقت حرف از سيدالشهدا(ع) ميشد، آقاي محلاتي ميگفت خوشا به سعادت مولا كه محاسنش به خون سرش خضاب شد. بعد از حادثه انفجار هواپيما، من اولين كسي بودم كه با هليكوپتر رفتم بالاي سر شهدا. آنجا نتوانستم خودم را كنترل كنم. پيكر حاجآقا سالمتر از بقيه شهدا بود، منتها يه چيزي دل من را خيلي شكست. محاسن حاجآقا به خون سرش خضاب شده بود و من اصلاً نتوانستم جلو گريهام را بگيرم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]