تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 3 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):اگر در عُمرت دو روز مهلت داده شدى ، يك روز آن را براى ادب خود قرار ده تا از آن بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818003620




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چطور خواستگارتان را به خانواده‌تان معرفی کنید؟


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
چطور خواستگارتان را به خانواده‌تان معرفی کنید؟ از آنجایی که دخترها استاد طاقچه بالا گذاشتن و ناز کردن هستند، دنبال راهی می گردید که هم با دست پس بزنید و هم با پا پیش بکشید!

اصولا هرگونه اظهار تمایل دختران برای ازدواج به عنوان «چشم سفیدی» برداشت می شود. ولی خب همانطور که آن پسر بیچاره با هزار بدبختی موضوع را با خانواده اش در میان می گذارد، شمای دختر هم باید این کار را بکنید؛ چرا که چند وقت است فهمیده اید نگاه های یکی از همکلاسی/ همکارهایتان نسبت به شما عوض شده و طرف هزار بار سعی کرده تا با شما درباره آینده مشترک صحبت کند. در آخرین مرحله هم یکی از دوستان مشترکتان را خفت کرده که آدرس یا شماره تلفنتان را برایش بگیرد.خواستگاری
شما هم (خودمانیم دیگر) اگر قصد ازدواج نداشتید، یک جوری می پیچاندید ولی جوری آدرس و شماره را دادید که طرف چشم بسته هم بتواند بیاید خواستگاری.شما می دانید که ظرف یکی دو روز آینده، خانواده پسر با خانواده شما تماس می گیرند و خب دلتان نمی خواهد در همان بدو ارتباط، همه چیز از دست برود. تصمیم می گیرید خودتان اقدام به زمینه سازی کنید. برای این کار هم کسی مطمئن تر از مادر نیست. منتها بنابر همان سنت قدیمی که دختر نباید از شوهر حرف بزند. مانده اید چطور سر صحبت را باز کنید. شما هم می توانید از یک نفر سوم استفاده کنید اما این کار باعث خواهد شد تا حرف شما مثال سقز در دهان مردم بیفتد. چون یقینا آن نفر سوم هم از جماعت نسوان است و نخود در دهانش خیس نمی خورد پس واسطه را بی خیال شوید و بالینک مستقیم عمل کنید.از آنجایی که دخترها استاد طاقچه بالا گذاشتن و ناز کردن هستند، دنبال راهی می گردید که هم با دست پس بزنید و هم با پا پیش بکشید. بنابراین می توانید با این جمله که «یه پسری هست ...» بحث را کلید بزنید. بعد که سوالات مادر شروع می شود، طبیعتا شما این جمله را می گویید که «اون خیلی اصرار داره که بیاد خواستگاری و...» یا اینکه «ولی من که فعلا نمی خوام ازدواج کنم ...» با گفتن این جمله، مادر به نیت شما پی می برد ولی برای آنکه ضایعتان نکند می گوید «خب پس هیچی دیگه. اگر زنگ زدند می گم نیایند» در این لحظه فشار شما افت شدیدی می کند و با عجله می گویید «نه. حالا بذار بیان. آخه خیلی اصرار کرده» و مادر لبخندی می زند و می گوید باید با پدرت صحبت کنم. در این لحظه شما به اتفاق خود پناه می برید و نفس نفس می زنید.شب که ابوی محترم به خانه می آیند، جلسه تشکیل می شود. طی این نشست، رنگ صورت شما نوسان کنتراست بین سرخ و سفید را تجربه می کند و هر بار که می خواهید سوال پدرتان را جواب دهید، صدایتان خروسک می شود. اینجا هنوز این نکته که شما خیلی هم در فکر ازدواج نیستید به شدت توی ذوق می زند. بعد از چند سوال و پی بردن خانواده به اینکه شما هم مایل به آمدن خواستگار هستید، پدرتان با گفتن این جمله که «پس اگر زنگ زدند، بگو تشریف بیارن»، کمی از استرس شما می کاهد اما با خطور این فکر که «حالا اگر خواستگارها آمدند من چی بپوشم؟»، اتسترس بار دیگر به شما هجوم می آورد.
طبیعتا شما این جمله را می گویید که «اون خیلی اصرار داره که بیاد خواستگاری و...» یا اینکه «ولی من که فعلا نمی خوام ازدواج کنم ...» با گفتن این جمله، مادر به نیت شما پی می برد ولی برای آنکه ضایعتان نکند می گوید «خب پس هیچی دیگه. اگر زنگ زدند می گم نیایند»خب، حالا مامان طرف، پشت خط است و دارد با مامان شما صحبت می کند. بعد از کلی تعارف و اینجور حرف ها، بالاخره قرار را برای فردا بعدازشهر می گذارند. شما هم که کنار مادرتان ایستاده اید یا از توی اتاف به حرف هایش گوش می دهید، قند در دلتان آب می شود و در دلتان جیغ می کشید. در این لحظات دیگر از سرخ و سفید شدن خبری نیست. چون از دیروز تا حالا 60 بار درباره «آقای» فلانی با مادرتان حرف زده اید و از کمالاتش گفته اید. فقط حواستان باشد که خیلی هم از «آقای» فلانی تعریف نکنید چون داماد تعریفی هم چندان آینده درخشانی ندارد!باشگاه خبرنگارانمطالب مرتبط:قبل از خواستگاری تکلیف‌تان را با این 6 موضوع روشن کنیداين مشكلاتتان را به هيچ وجه در خواستگاري مطرح نكنيددرجلسه اول خواستگاری چه سوالاتی بپرسیم؟

دوشنبه 24 آذر 1393 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سبک زندگی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن