واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۴
یک شب همزادش بیدارش کرد، صدایش مثل کشیده شدن آهن بر زمین بود، داد میکشید، اما کسی نمیشنیدش. از چشمهای همزاد خون میبارید. هوار زد،«چرا کسی سراغی از ما نمیگیرد.» و آن وقت همزاد چوبی نگاهش را کشان کشان برد تا محوطهی پائیزی رنگ، تیزترین نگاهش را روانه داد و غرید «این بود آن همه ادعای دوستداری میراث!». به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقهی آذربایجانغربی، وقتی رفتند بالای سر ساختمان چوبی، همه خواب بودند، همزاد ماتش برده به ساختمانی زوار دررفته و کهنه که توی خواب میخندید و به عابران کنار دستش، آنها که در عنفوان جوانی روی صورتشان پارهای مهتاب افتاده بود، برگشت و گفت: «حکایتی تلخی است حکایت پیری و فراموشی». قصه ساختمان چوبی داخل محوطه دانشگاه ارومیه با همزاد خیالیاش را کمتر کسی شنیده! خیلیها هنوز معتقدند که موسس یا همزاد این ساختمان همان دکتر ژوزف کاکران سازنده این بناست که ساختمان چوبی ترجیح داده جای خالی عابران و دوستدارانش را که دیگر سراغی از او نمی گیرند با معمار پیرش پر کند. ساختمان چوبی نجیبی که در محوطه دانشگاه ارومیه جا خوش کرده همان نخستین مدرسه طب استان است که از چند سال قبل به جمع آبینه تاریخی و میراث فرهنگی استان پیوسته اما دریغ از توجهی. به مثابه سایر هم نسلانش که آنها نیز این روزها در این استان از بیتوجهی رنج میبرند غبار کهنگی و تخریب چهره اش را مشوش ساخته است. در محوطه دانشگاه قدم میزدم خیره به زیباییهای هفتاد رنگ طبیعت در فصل پائیز. درختهایی بلند با برگهایی زرد و نارنجی تداعیگر فصل هزار رنگ پاییز است. کلاغهایی که این روزها شریک روزهای سرد و شبهای تاریک این ساختمان هستند دور هم جشن گرفته و آواز سر میدادند چه چیزی لذتبخشتر از خانهای متروک... نزدیکتر میشوم، تابلویی رنگ و رو رفته در کنار ساختمان خودنمایی میکند: “میراث فرهنگی، صنایعدستی و "گردشگری"، گویا افرادی به عمد سعی در مخدوش کردن نوشتههای تابلو داشتند، اما نام ساختمان جهاد دانشگاهی هنوز بر روی تابلوی رو به روی دانشگاه نمایان است. یک قدم جلوتر میروم، ساختمان چوبی کهنهی دانشگاه ارومیه خانهی زیبایی است، این خانهی زیبا این روزها میزبان عنکبوت و کلاغهایی است که امروز دیگر صاحبان اصلی این ساختمان شدند. از پنجره لخت و بیپرده داخل خانه را ورانداز میکنم، سقفش هر لحظه بیم فرو ریختن دارد. سالنی نسبتاً بزرگ با طاقچهای پر از خاک، دری چوبی و پنجرههایی رو به تماشای افق. میانههای روز است اما تاریکی بر داخل خانه سایه افکنده. ترسی که دارم اجازه نداد بیش از اینها با ساختمان خو بگیرم، کلاغها خوشحال از دور شدن من سمفونی پیروی سر میدادند. روزها گذشت ما هم از کنار خانه گذشتیم. باز هم به سراغ خانه میروم صدای آخرین ضربان قلبش مرا به سمت خودش میکشد، پیرمردی بر بالینش نشسته، از چشمانش میشود فهمید که حرفایی برای گفتن دارد، توجه خاص او با نگاههای دلسوزانهاش به ساختمان، مرا به خود جلب کرد، از پیوند آن با این ساختمان خاک خورده پرسیدم، گفت: «باوجود ارزش تاریخی که دارد اما مرمتش نمیکنند. فقط به نصب تابلویی در کنارش بسنده کردهاند.» پرسیدم مگر این ساختمان چه رازهایی در خود دارد؟ گفت: « این محل اولین دانشکده طب در ارومیه است. دانشکدهای که 87 سال قبل از آموزشکده کشاورزی رضاییه و56 سال قبل از دانشگاه تهران تأسیس شد اماچه کسی آن را میشناسد و به او اهمیت میدهد. فقط آنرا سال 84 به ثبت آثار ملی رساندهاند و تمام و ای کاش که ثبتش نمیکردند. پیرمرد میگفت: این دانشکده را میسیونرهای مذهبی آمریکایی که سرپرست آنها دکتر ژوزف کاکران که خود متولد ارومیه بوده تأسیس کردند، دکتر کاکران پدرش کشیش بود و به اتفاق همسرش در سال 1848 میلادی (برابر با 1227 خورشیدی) به ایران آمدند. در کودکی زبانهای انگلیسی، پارسی، آذری، کردی و آشوری را یاد گرفت در 13 سالگی به آمریکا رفت و از کالج نیویورک مدرک پزشکی خود را گرفته بود. دکتر کاکران با کاتریل هیل ازدواج کرد و در سال 1878 به ارومیه برگشت. پیرمرد ادامه داد: او برگشت که در باغ 15 هکتاری که بمنظور تأسیس بیمارستانی خریداری شده بود، مدرسه طب را بنیان بگذارد. او رسالت داشت که دانشجویان را در آن مدرسه آموزش دهد و زمانی که فارغالتحصیل میشدند با گرفتن دانشنامه پزشکی در شهرهای آذربایجانغربی حکیم خانه دائر میکردند و به طبابت مشغول میشدند. "کاکران" 27 سال به مردم ارومیه خدمات خالصانه کرد و در سن 50 سالگی در این شهر براثر «تیفوس» دیده از جهان فرو بست و در روستای سیر ارومیه آرام گرفت.» معلوم بود فردی با اطلاعات است، نام پیرمرد را جویا میشوم، چهرهاش اندوهگین میشود و پاسخ میدهد نام من مهم نیست اما روزی پدر من در این ساختمان به طبابت مشغول بود. پس از این شنیدهها و دیگر مطالبی که نمیتوان در خبر درج کرد، مصمم شدم تا پیگیر ماجرا شوم. دردهای مدرسه طب را وقتی به مدیرکل میراث فرهنگی استان گفتم او از راهکارهایی برای نجات این بنای تاریخی گفت. از امضای تفاهمنامه با دانشگاه ارومیه و شهرداری به منظور حل مشکل همیشگی کمبود اعتبار جهت مرمت. جلیل جباری قول داد بهار سال آینده نخستین مدرسه طب در استان مرمت و روزهای خوش این بنا نیز از پس زمستان طولانی فراموشی از راه میرسد و این ساختمان شاید در آینده به موزه طب تبدیل شود. با وعده های جباری به عنوان یکی از متولیان اصلی حفظ و نگهداری از ابنیه تاریخی رزوهای سرد پائیزی را به امید رسیدن بهار و نونوار شدن نخستین مدرسه طب استان میشماریم. گزارش از خبرنگار ایسنای آذربایجان غربی «مریم امیری»
مدرسه طب کشور
مدرسه طب کشور
مدرسه طب کشور
انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]