تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كسى، به هدايتى راهنمايى كند، پاداشى را كه براى پيروان هدايت وجود دارد، براى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815072234




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-چرا زینب‌ (س) باید اسیر شود؟


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

چرا زینب‌ (س) باید اسیر شود؟ بر اساس برخی شواهدِ تاریخی، در مقاتل و کتبی که درباره واقعه کربلا بحث می‏کند، خاندان امام حسین(ع) و آل بیت رسول خدا در آغاز ماه صفر، یعنی پس از گذشت 20 روز از شهادت امام حسین(ع) وارد شام شدند.
 

این شهرها و مسیری که این کاروان از آن گذشت، چندان روشن نیست و در تاریخ ثبت نشده است؛ زیرا می‏کوشیدند کاروان اسرا و سرهای پاک را بنا به علل سیاسی و محافظه‏کاری و ترس از شورش ها و مشکلات احتمالی راه، از راهی غیرمتعارف بگذرانند. از این رو، از شهرهای بزرگ می‏گذشتند. بی‏شک مانند هر جنگ دیگری، عبور اسرا از این شهرها برای خلیفه پیروزی به شمار می‏رفت؛ سرهای بریده، اسرا، سپاه پیروز. این همه نظرها را جلب می‏کرد. به طور طبیعی هر گاه سپاهی از جایی می‏گذرد، اهالی شهر برای تماشای سپاه می‏آیند، چه رسد به این که سپاه، سپاه‏ خودشان یعنی سپاه خلیفه و سرزمینشان باشد. به همین سبب می‏توان گفت از کوفه تا شام، در شهرها و سرزمین هایی که اهل بیت و اسرا و سرهای پاک وارد می‏شدند، با اجتماعات و جشن های مردمان این سرزمین ها مواجه می‏شدند. بدون تردید، به هر شهری که پا می‏گذاشتند، حکام خلیفه برای پیروزی جشن می‏گرفتند و شادی می‏کردند. کاروان با مردم مواجه می‏شد. به طور طبیعی مردم بنا بر روحیه کنجکاوشان می‏خواستند بپرسند و بفهمند ماجرا چیست؟ اینان کیستند؟ چرا این سرها بریده شده؟ چرا اسرا را آورده‏اند؟ آیا اینان خوارجند؟ در سرزمین های اسلامی، در آن وقت بودند کسانی که آنان را بشناسند و بسرعت متوجه شوند. در غیر این صورت، بی‏شک طفلی، کوچکی، بزرگی یا پیرمردی‏ پیدا می‏شد که به اسرا نزدیک شود و بپرسد: شما کیستید؟ شما از کدام اسرایید؟ این عبارات در بسیاری از مقاتل آمده است: شما از کدام اسرا هستید؟ شما از زنگیان هستید؟ یا از دیلم؟ یا از تاتارها هستید؟ یا از سرزمین کفر؟ در آن وقت، در جهان اسلام خوارج را کسانی می‏دانستند که از دین خارج شده و بر امام شوریده و منحرف شده باشند. آنان این پرسش را که مکرر نقل شده است، مطرح می‏کردند: شما از کدام اسرا هستید؟ بی‏شک اهل بیت(ع)، از مرد و زن و کوچک و بزرگ می‏دانستند چگونه به این پرسش پاسخ دهند. می‏گفتند: ما اسرا، اهل بیت محمدیم. چگونه ممکن است؟ اسرا از اهل بیت محمد؟ مگر می‏شود اهل بیت محمد اسیر باشند؟ در این هنگام، اسرا ماجرا را شرح می‏دادند. این قصه در شنوندگان بازتاب داشت، پس توجه می‏کردند و بیشتر گوش می‏سپردند. در اینجا بود که نقش خطابه و سخنرانی به میان می‏آمد. یا علی‏بن‏الحسین(ع) سخن می‏گفت یا زینب یا ام کلثوم. یکی از آنان سخن می‏گفت و به مردم می‏گفت چه گذشت. از اینجاست که در مقاتل ده ها خطبه و سخنرانی ثبت و ضبط شده است. این خطبه‏ها کجا ایراد شده‏اند؟ در کوفه و شام که روشن است، اما در دیگر شهرها روشن نیست. خلاصه این که این کاروان از کوفه خارج شده، به سرزمین شام رسیده و از شهرهای بزرگ گذشته است و در راه، در هر شهری، استقبال انجام می‏شد و پرسش و پاسخ و توجه می‏شد، و ایراد خطبه و پی بردن به ماجرا و پشیمانی و گریه و حرکت های شورش‏گونه صورت می‏گرفت. طبیعتا این مسائل در هر مرحله‏ای از این سفر وجود داشته است. این مساله بخوبی روشن می‏کند که نقش زنان اهل بیت، یعنی حضرت زینب(س) و خواهرانش و کاری که صورت دادند، چه بوده است. دشمنان بر آن بودند که امام حسین(ع) را و همه مردان را نیز بکشند و در صحرا پنهان کنند تا شن های صحرا خون و اجساد را بپوشاند و کسی نداند چه گذشت، اما چنان‏که امام حسین(ع) می‏گوید: چرا خداوند می‏خواهد آنان را اسیر ببیند؟ تا این وظیفه را به جای آورند و از این واقعه شگفت در تاریخ اسلام پرده برگیرند و آن را برای همه جهان آشکار کنند. به همین سبب از کوفه آغاز کردند و از شهرهای مهم گذشتند و به شام رسیدند و سپس به مدینه بازگشتند. در هر شهری ماجرا را می‏گفتند و درباره رفتار بنی‏امیه، خصوصا یزید، که با دین و شرع و انسانیّت و شرافت به مخالفت برخاست، داوری می‏کردند. آدمی وقتی در این خطبه‏های شگفت تأمل آنها را بررسی می‏کند، بی‏تردید و ناخودآگاه در برابر این عظمت سر تکریم و تعظیم فرود می‏آورد. زینب مصیبت‏زده، همه‏جا، بی‏احساس مصیبت و بی‏آن که در او خستگی و سختی راه نمایان باشد و بی‏آن که اثری از اسارت در او دیده شود و بی‏ترس از سپاهیان مراقب و حتی بی‏هراس از حکام و بزرگ و کوچک آنان می‏ایستد و سخن می‏گوید. حضرت زینب را در هر خطبه چنان بی‏اعتنا به همه مسائل روحی و جسمی می‏بینیم که گویی در خانه نشسته است و به هر خطبه‏ای که ادا می‏کند، می‏اندیشد و آن را بررسی می‏کند.این سفر بیست، سی یا چهل روز در صحرا و سوار بر شتر طول کشیده است. سفری به این شکل جسم را خسته می‏کند و از توان آدمی می‏کاهد. در هیچ کدام از این خطبه‏ها حرفی از گریه و زاری و شیون نیست و هرگز سخنی خارج از اعتدال ملاحظه نمی‏شود. هر خطبه‏ای، با منطق و آرامش تمام با حمد خداوند و شکر و ثنای او و حمد و مدح پیامبر و صلوات بر او و اهل بیتش آغاز می‏شود. سپس حضرت در هر خطبه داستان را مختصر، ولی موثر شرح می‏دهد و مردم را بر می‏انگیزد و آنان را به توبه و تاثر وامی‏دارد، اما در مجلس یزید، حضرت زینب(س) سخن را به اوج می‏رساند. در مجلس یزید، در برابر پادشاه طغیانگر پیروز و مغرور می‏ایستد، و بی توجه به او سخنانش را می‏گوید. درباره ورود حضرت زینب به مجلس یزید تعبیر خاصی وجود دارد. می‏گویند حضرت زینب(س) در حالی که کم‏ارزش‏ترین لباس خود را بر تن داشت، پا به مجلس یزید نهاد. این تعبیر بخوبی وضع روحی و جسمی حضرت زینب را روشن می‏کند که افزون بر همه مصیبت ها، لباس ژنده نیز مشکل دیگری بود. امروزه، هنگامی که آدمی با کسی یا با دشمنی یا با مردم روبه رو می‏شود و لباسی مرتب بر تن ندارد، احساس حقارت، کوچکی یا ضعف می‏کند. همه موجبات ضعف برای زینب و همه اسباب قوت برای یزید فراهم بود؛ اسباب مادی. جز یک مورد که سبب اصلی توان و قوت زینب و ضعف یزید بود و آن ایمان زینب به خدا و بی‏ایمانی یزید به خدا بود. زینب حس می‏کرد متعهد و در حال جهاد است و از راه خدا دفاع و به تکلیف خود عمل می‏کند، ولی یزید درست بر خلاف او بود. از این رو و با همه آن موجبات و شرایط، هنگامی که سخنان زینب و یزید را مقایسه می‏کنیم، زینب را در اعلی علیین می‏بینیم که با شخصی در اسفل سافلین سخن می‏گوید؛ با ادب و قدرت و قاطعیت هر چه تمام‏تر. پس از حمد و صلوات و ذکر آیات قرآن و تبیین دیدگاه، حضرت زینب(س)، چگونگی واقعه و فلسفه آن را توضیح می‏دهد. این که چگونه خداوند می‏پذیرد که حسین کشته شود و یزید پیروز. او توضیح می‏دهد و به یک آیه استدلال می‏کند: «ولایحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیرا لأنفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین»(آل عمران / 178) می‏فرماید که پیروزی تو زودگذر است، تو پیروز شدی تا مردم تو را بشناسند. خداوند به تو ثروت داد و فرصت، تا آنچه در دل داری روشن شود، تا تو را عذری نباشد و حجت نیز بر مردم تمام باشد و کسی نیز درباره عذاب تو و رسوایی‏ات در دنیا و آخرت حرفی نداشته باشد. او موضوع را با این کلمات تبیین و سخنانی شگفت بر زبان جاری می‏کند. در خطبه، این جمله شگفت را می‏گوید: سخن گفتن من با تو برای من مساله‏ای طبیعی نیست، اما فجایع و مصیبت های بزرگ وادارم کرده است با تو سخن بگویم. مصیبت ها وادارم کرد تا در برابر تو قرار بگیرم و با تو سخن بگویم. با این همه، این مساله مانع احساس درونیِ من نمی‏شود: با این حال با تو سخن می‏گویم، اما تو را شایسته خطاب نمی‏دانم. از این بیشتر، تو حتی شایسته توبیخ و سرزنش هم نیستی. انسان، کسی را نکوهش‏ می‏کند که شایستگی نکوهش داشته باشد، اما تو شایسته سرزنش هم نیستی. منبع: امام موسی صدر، زینب؛ شکوه شکیبایی، ترجمه مهدی فخریان. سیدجواد میرخلیلی / جام جم


 








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن