واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گزارش خبری مهر؛
60 دقیقه میهمان "تک تیرانداز"جنگ/از عکس یادگاری تا گلایه داریوش ارجمند
شناسهٔ خبر: 2439707 چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۷
جامعه > بهداشت و سلامت
60 دقیقه میهمانی در خانه جانباز جنگ تحمیلی حسن اخشامی به همراه داریوش ارجمند و خبرنگاران روایت روزهای تلخ و شیرین تک تیرانداز جنگ را ورق زد. خبرگزاری مهر-گروه اجتماعی: روز داوطلبان هلال احمر از 14 تا 21 آذرماه به هفته داوطلبان هلال احمر تغییر نام داد تا زمان بیشتری برای معرفی خدمات داوطلبانه در جامعه باشد. البته قرار نیست تنها نیت و هدف آنهایی که داوطلبانه نشان ماه قرمز بر سینه دارند را تبلیغ و ترویج کنیم بلکه داوطلبان خدمت به مردم می توانند در هر لباس و مقام و جایگاهی باشند. شاید بتوان در این روزهای فراموشی یادی هم از دلیرمردانی کنیم که قبل از نامگذاری ها نامشان در تاریخ و تقویم بعنوان داوطلبان عشق ثبت شده است.هفته داوطلبان هلال احمر بهانه ای شد تا همراه با رئیس سازمان داوطلبان هلال احمر، دکتر علی داودیان رئیس بنیاد بیماری های نادر و داوطلب هلال احمر، داریوش ارجمند بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون و جمعی از خبرنگاران میهمان خانه جانباز اعصاب و روان حسن اخشامی شویم. البته نامی از میهمانان نبرده بودیم و تنها اعلام کردیم گروهی از بچه ها برای دیدار وملاقات خدمت می رسند. وقتی داریوش ارجمند وارد خانه شد اخشامی و همسرش با تعجب خوشحال شدند و گفتند واقعا خوشحالمان کردید که ما را قابل دانستید و میهمان خانه کوچک ما شدید. آقای ارجمند هم گفت: شما ببخشید که زودتر خدمت نرسیدیم چرا که شما به گردن ما حق دارید.هرچند خانه آنها در بالای شهر نبود و همانند سایر شهروندان جنوب شهری زندگی می کردند اما نفس کشیدن در خانه کوچک یک قهرمان جنگ نعمت و سعادتی است که نصیب هرکس نمی شود. کمی خجالتی بودند و زیاد هم توقعی نداشتند. با اینکه هنوز صدها نامه آنها به برخی مسئولان بدون پاسخ مانده اما هر روز درگیر پرونده عمل جراحی فوری پاهای پدرخانواده (جانباز حسن اخشامی)هستند و فعلا مهمترین دغدغه این خانواده بیرون آوردن ترکش و خوب شدن پاهای پدر است.به گزارش خبرنگار مهر، داستان دستكاري شناسنامه و رفتن قاچاقي به جنگ هرچند تکراری شده ولي همين گفته هاي تكراري داستان زندگي تك تيرانداز گردان مقداد لشكر محمد رسول الله را تشكيل مي دهد. حسن اخشامي جانباز اعصاب و روان است و بايد ماهي چند بار در بيمارستان ساسان بستري شود. مي گويد: 9 ماه داوطلبانه در جبهه حضور داشتم و بعد به عنوان سرباز ارتش 28 ماه در جبهه جنوب خدمت كردم.جانباز دوران دفاع مقدس در مورد مجروحيتش مي گويد: تمام رزمندگان دوران دفاع مقدس به نوعي مجروح هستند. گاهي از دل گاهي از روح و گاهي از جسم. من دوبار مجروح شدم. اولين بار سال 62 در جزيره مجنون بود. در حين پيشروي به خط مواضع دشمن بوديم كه گلوله خمپاره من را به هوا پرتاب كرد. ديگر چيزي يادم نيامد وقتي چشم باز كردم خودم را روي تخت بيمارستان مشهد ديدم. ولي دست بردار نبودم و دوباره به جبهه بازگشتم.دومين مجروحيتم هم در عمليات خيبر بود كه از ناحيه استخوان پا تركش خوردم. اخشامي كه فرمانده اش شهيد ابراهيم همت بوده می گوید روايتها از عشق بازي و دلدادگي شهيد همت بسیار است و بارها عنوان شده ولي هر چه از شهید همت بگوئيم كم است. برخي مي گويند لحظه شهادت همت بودند و برخي هم مي گويند پيكر بي سر همت بعد از چند روز پيدا شد ولي حقيقت اين است كه همت سوار بر موتور بود كه مورد اصابت خمپاره قرارگرفت و بخشي از صورتش سوخت و از بين رفت . گاهي خوابش را مي بينم.اخشامي مي گويد: در عمليات خيبر منافقين با بلندگو فرياد مي زدند آهاي همت! كانلها پر شده ديگه بسه برو... و بعد شروع به ناسزا گويي مي كردند. وضعيت بسيار بد بود. ولي او صورتش را با چفيه مي بست و دائم به تمام قسمتهاي لشكر سر مي زد. تا هميشه مرد پيروز ميدان باشد.اين قهرمان وطن از روزهاي مجنون مي گويد كه حملات شيميايي دشمن امان از خاك و آب گرفته بود. حسن اخشامي سرفه هايش را دليل استشمام گاز خردل مي داند ولي مدركي براي اثباتش ندارد. مي گفت: سيمينوف تنها سلاح من بود و به عنوان تك تيرانداز خدمت مي كردم. نمي توانم برخي خاطرات و ديده ها را تعريف كنم ولي خودتان برويد تحقيق كنيد كه اين شغل در جنگ يعني چه؟همسر اين جانباز هم مي گفت: حسن خيلي نوجوان بود كه وارد جنگ شد. خودش مي گويد 15 سالگي ولي باز هم سن و سالش كمتر بوده است و از تصويرش پيداست. به قول همسرم لياقت شهادت را نداشتيم و داريم اين روزها ذره ذره شهيد مي شويم.حسن اخشامی که با کمی درد با میهمانان سخن می گفت توقع چندانی نداشت اما رئیس سازمان داوطلبان هلال احمر قول داد موضوع عمل جراحی پاهای این جانباز را دنبال کند تا کمی از مشکلات جسمی و فکری خانواده کم شود.داریوش ارجمند هم از ابتدا تا انتهای حضورش در خانه جانباز سکوت کرد و تنها گوش می داد و در دقایق پایانی بغضش شکست و با گلایه گفت: واقعا شما چه می خواهید؟ حداقل کاری که باید برای قهرمانان جنگ انجام دهند رسیدگی به وضعیت درمان، معیشت و خانواده آنهاست. یعنی این همه شغل های کاذب در دستگاه ها وجود دارد جای استخدام یک جانباز نیست؟ یعنی حتی یک جانباز نمیتواند مثلا در جایی از یک سازمان بنشیند و کار کند؟آرزوی سلامتی و تغییر فوری وضعیت جانبازان در جامعه دعای پایان این دیدار بود. مشایعت خانواده جانباز تا داخل کوچه و تجمع همسایگان هم از حاشیه های جالب این دیدار بود به خصوص وقتی که داریوش ارجمند برای خرید نان بربری در صف ایستاد و چند عکس یادگاری هم گرفت.به گزارش خبرنگار مهر، روایت زندگی بسیاری از جانبازان دوران دفاع مقدس همانند جانباز جنگ تحمیلی حسن اخشامی است و باید قوانین موجود برای حمایت از ایثارگران جدی تر اجرا شود.----------------------------------گزارش:سید هادی کسایی زاده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]