واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: تصوير زن ايراني در قاب رسانه
در دنياي امروز رسانههاي جمعي به ويژه تلويزيون يكي از منابع هويتبخش براي افراد جامعه به شمار ميروند كه قدرت چشمگيري در تغيير نگرشها و ترويج انديشهها در اذهان عمومي از خود به نمايش ميگذارند.
نویسنده : دكتر رقيه محمدزاده*
در اين ميان ضرورت بررسي جايگاه زنان در رسانهها، در ايجاد تصورات غلط و افراطي يا در مقابل برداشت صحيح و مطابق با واقعيت به وضوح احساس ميشود. از آنجا كه دستاندركاران رسانههاي ديداري در كشور ما در نمايش تصوير زنان با محدوديتهايي به لحاظ شرعي و عرفي روبهرو هستند امكان ارائه تصويري همهجانبه از زنها به ويژه در ابعاد عاطفي و احساسي تقريباً غيرممكن است و شرايط به نحوي است كه متوليان اين حوزه گاه به طور سليقهاي و انتخابي و بر حسب معيارهايي بعضاً متفاوت كه اجماع نظر كمتري نسبت به آنها وجود دارد، به شخصيت پردازي درباره زنان دست ميزنند. بديهي است نبود شاخصسازي كافي و مناسب براي كاراكترها كه مبتني بر معيارهايي از بطن ارزشهاي ديني و ملي باشد به ارائه تصويري مخدوش و غيرقابل باور از زنان در مقابل چشمان مخاطب منتج ميشود، بنابراين زماني كه تماشاگر احساس كند كه تصوير ارائه شده با واقعيت موجود متفاوت است و به الگوسازي غيرمنطقي و گاه غيرقابل دسترس متأثر از كليشههاي رايج پرداخته شده، طبيعتاً ارتباط موفقي با اثر برقرار نميكند. شايد بتوان گفت تصوير ارائه شده در سه يا چهار دسته قابل تقسيم است. يك دسته از اين آثار به انعكاس و بازتاب مسائل و موضوعات زنان ميپردازند و ناخواسته در دام افراط از اين تصويرسازي گرفتار ميشوند. دسته دوم نگاهي غيربومي و بيشتر غربي به زن و نقش او دارند كه اين تصوير نيز نميتواند پاسخگوي نياز مخاطب باشد. دسته سوم آثاري است كه زن را به تقابل با مرد و نقشهاي او ميكشاند. از اين منظر نيز آثار نميتواند به درستي به انعكاس مسائل و موضوعات بپردازد، دسته چهارم تلاش كردهاند در حد توان نقش زن را به ما هو زن و با در نظر گرفتن تعاريف متناسب با جايگاه او تصوير كنند. اين دسته از آثار به سبب اين دقت بيش از ساير محصولات در بهبود و اصلاح مناسبات اجتماعي و فردي خانواده و اجتماع و پاسخگويي به برخي خلأهاي اجتماعي اعم از شكاف نسلي و غيره مثمر ثمر و تأثيرگذار بودهاند. درهم تنيدگي حوزههاي متفاوت هويتبخش به زن ايراني مسلمان از آموزههاي مذهبي تا ويژگيهاي اجتماعي و تاريخي و عناصر فرهنگ غربي، كار رسانه را در برقراري تعادل نسبي ميان همه اين عناصر در نمايش تصوير زن ايراني با دشواريهايي روبهرو كرده است. دستاندركاران عرصه هنرهاي نمايشي در پيوند عقايد مذهبي و باورهاي سنتي با نگاه خاص مدرنيته و دنياي غرب به زن چندان موفق عمل نكردهاند و بعضاً با پرداخت يكطرفه و بزرگنمايي شخصيت زنان تنها در يكي از اين ابعاد، نتوانستهاند تصوير كامل و همهجانبهاي از زن ايراني ارائه دهند. امروز رسانههاي جديد ارتباطي از يك ابزار ساده در حوزه فرهنگ به يك نهاد مؤثر و غيرقابل حذف مبدل شدهاند كه به نوعي در تنظيم روابط ساير نهادهاي اجتماعي نيز ايفاي نقش ميكند. تأثيرگذاري رسانهها در شكلدهي الگوهاي رفتاري و مناسبات انساني از يك سو و تأثير عناصر نهاد اجتماعي كه كوچكترين سلول آن خانواده است در رشد رسانهها از سوي ديگر سبب شده ارتباط نزديك و تنگاتنگي ميان اين دو (خانواده و رسانه) پديد آيد. به نمايش درآمدن نقش زن و خانواده در رسانهها ميتواند مصاديقي از اين نكته باشد. البته يكي از مباحثي كه در برخي از نظريههاي فمنيستي مطرح شد، نقش ميانجي يا واسطهگري زن در خانواده در يك گروه اجتماعي يا يك گروه كاري است. اين نقش در خانواده با مثال واضح كاركرد خاص زن قابل توضيح است زنها به سبب جايگاه خاص خود از ارتباطات وسيع و همزماني با همه اعضاي خانواده برخوردارند. به عبارتي آنها در خانواده به ويژه در جايگاه مادر نقش واسطه و ميانجي را پيدا ميكنند، نقطه و كانون تلاقي انواع برداشتها و انواع سليقهها ميشوند و وقتي يك زن در معرض اين تلاقي قرار ميگيرد نقش او مهم ميشود. حضور زن در بستر اجتماعي و حوزههاي كاري نيز از اين تأثير بسزا مستثني نيست و خانمها به خاطر ويژگيهاي خاص عاطفي و شخصيتي در كنار فعاليتهاي اجتماعيشان در گستره وسيع ارتباطات اجتماعي نيز ايفاي نقش ميكنند كه در صورت استفاده دقيق و مناسب ميتواند تأثير رو به رشدي در بستر اجتماعي به همراه داشته باشد. تصوير ارائه شده از حضور اجتماعي، سياسي و فرهنگي زنان در رسانهها به طور مستقيم و غيرمستقيم در افزايش اعتماد به نفس زنان مؤثر بوده است. البته نميتوان توليد آثار نمايشي و برنامههاي گوناگوني كه نقش مؤثر و تأثيرگذار زنان را در برهههاي حساس انقلاب و روند رو به جلوي اقتصادي، اجتماعي و سياسي كشور نشان داده از نظر دور داشت. سالها قبل سريالي به نام «عقيق» در تلويزيون پخش ميشد كه تصوير زني فعال و مؤثر در رشد اقتصادي يك منطقه روستايي را به تصوير كشيده بود يا سريال «مزرعه آفتابگردان» يا مصاديق متعدد گوناگون ديگر. بعد از انقلاب به دليل نبود برنامههاي تدوين شده و چارچوبهاي مشخص و تعريف شده در ارتباط با چگونگي نمايش چهره زن در سينما و تلويزيون، گردانندگان رسانههاي ديداري اين دوره گذار فرهنگي را گاه به واسطه آزمون و خطا پيش بردهاند و حضور زنان در توليدات نمايشي برهه زماني چندان به چشم نميآيد. در اين دوران به واسطه اوضاع اجتماعي جامعه و قرارگيري در شرايط خاص جنگ تحميلي كمتر از هميشه به ابعاد عاطفي و احساسي زنان پرداخته شده است. البته دور از انصاف است كه تلاشهاي برنامهسازان را در جهت نمايش تصويري نزديك به واقعيت از زنان ايراني با توجه به تمام ابعاد وجودي از نظر دور بداريم. من معتقدم در درجه اول بايد بر لزوم ايجاد گروههاي پژوهشي در زمينههاي گوناگون مذهبي، روانشناسي، جامعه شناسي... در كنار ساير عوامل و توليدكنندگان اهتمام ورزيم تا بدين وسيله در جهت كسب شناخت صحيح از جامعه و پركردن خلأهاي اجتماعي گام مؤثري برداشته شود. اين گروهها با تحقيق و بررسي در كنار پژوهشهاي ميداني در جامعه ميتوانند ضمن ارائه ايدهآلهايي از زن مسلمان ايراني مطابق شرع و عرف، به تصوير شفافتري از زنان در زندگي عادي روزمره دست يافته و در آثار نمايشي خود همراه ارائه تصويري واقعي و همذات پندارانه به مخاطب درصدد نزديك كردن زمينههاي فكري آنها با استانداردهاي مذهبي، اجتماعي و فرهنگي باشند. در خاتمه بايد نكته مهمي را خاطرنشان كنم كه سعي بر روايت مسائل اجتماعي زنان با نگاه آسيبشناسانه و به دور از هرگونه غرضورزي و بزرگنمايي و تا حد امكان براساس شواهد و مستندات ميتواند در حوزه نمايش ضمن تأثيرگذاري مثبت در افراد، مخاطب بيشتري را به خود جذب كند. *كارشناس فرهنگي در امور رسانه
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]