واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: راز ناپدید شدن مرد میانسال در سینه زوج جوان
کد خبر: ۴۵۲۴۲۸
تاریخ انتشار: ۰۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۱ - 25 November 2014
۹ روز بعد از ناپدید شدن مرد میانسال تحقیقات پلیس برای یافتن او به کشف جسدش در یک پارکینگ و دستگیری زن و شوهری به اتهام قتل وی منجر شد.
به گزارش همشهری، تحقيقات اوليه كارآگاهان جنايي نشان ميدهد اين زوج با اجراي نقشهاي كه از قبل طراحي كرده بودند اين مرد را به خانهشان كشانده و او را به قتل رساندهاند.اواخر آبانماه خانواده مردي به نام بهروز به پليس آگاهي رفتند و اعلام كردند او ناپديد شده است. صبح آن روز اين مرد سوار بر خودرواش از خانه بيرون رفته و ديگر هيچكس وي را نديده بود.
نام اين مرد در فهرست پذيرش هيچ بيمارستان يا كلانترياي ثبت نشده بود و تلفن همراهش نيز از دسترس خارج شده بود. اين شرايط نشان ميداد بهاحتمال زياد براي اين مرد حادثهاي اتفاق افتاده است. با وجود اين هيچ مدركي كه اين فرضيه را اثبات كند وجود نداشت. با اين حال تحقيقات در اين رابطه ادامه يافت تا اينكه چند روز بعد از ناپديد شدن بهروز بررسي مكالمات تلفني او نخستين سرنخ را در اختيار پليس گذاشت. فهرست تماسهاي اين مرد نشان ميداد او آخرين مرتبه با زني به نام شهين تماس گرفته است به همين دليل مأموران بهطور نامحسوس به تحقيق درباره اين زن پرداختند. اين زن 37ساله متاهل همراه شوهرش در خانهاي در غرب تهران زندگي ميكرد و بررسي مكالمات تلفني او و مرد ناپديدشده حاكي از آن بود كه آنها طي ماههاي گذشته بارها با يكديگر تماس گرفتهاند و براي يكديگر پيامك فرستادهاند.
اعتراف به قتل
در چنين شرايطي اين موضوع براي كارآگاهان مسجل شد كه اين زن در مفقود شدن بهروز دخيل است و بهاحتمال زياد از جزئيات ناپديد شدن وي اطلاع دارد. به اين ترتيبشنبه شب مأموران اداره دهم پليس آگاهي به خانه اين زن و شوهر رفتند و آنها را بازداشت كردند.
شهين و شوهرش نادر در همان تحقيقات مقدماتي اعتراف كردند كه بهروز را به قتل رسانده و جسدش را در صندوق عقب خودرواش قرار داده و در يك پاركينگ رها كردهاند. در شرايطي كه هنوز ساعتي از برملا شدن اسرار اين جنايت نميگذشت مأموران با راهنمايي 2متهم جسد بهروز را كشف كردند. جنازه داخل يك گوني جا داده شده و در صندوق عقب خودروي خودش در يك پاركينگ قرار داشت. به اين ترتيب جسد به پزشكي قانوني منتقل شد.
جزئيات جنايت
صبح ديروز اين زن و شوهر به شعبه سوم بازپرسي دادسراي امور جنايي منتقل شدند تا جزئيات بيشتري از اين جنايت را بازگو كنند. شهين وقتي در برابر بازپرس جمشيدي قرار گرفت، گفت: ما وضعيت مالي خوبي داشتيم و من به پول نيازي نداشتم با اين حال حدود يكسال قبل زني شماره بهروز را به من داد و گفت او توليدي دارد و ميتواند كاري كند كه من در خانهمان وسايل تزييني درست كنم.
من هم چون در خانه حوصلهام سر ميرفت با بهروز تماس گرفتم تا برايم كار بياورد. چند روز بعد از نخستين تماس يك روز صبح او به خانه مان آمد اما چيزي با خودش نياورده بود. او گفت آمده تا فقط خانه مان را ببيند. 2 هفته بعد از نخستين ديدارمان او بار ديگر به خانه مان آمد. در خانه تنها بودم و وقتي او وارد شد ترسيدم.
همان موقع بود كه گفتم از كار در خانه منصرف شدهام. بعد از آن چند مرتبه با من تماس گرفت. شوهرم تا چندماه قبل از اين ماجرا چيزي نميدانست تا اينكه او فهميد كه بهروز چند مرتبه با من تماس گرفته است. شوهرم به اين موضوع حساس شد و گفت بايد هرطور شده بهروز را ببيند.
او حتي به من بدبين شده بود و ميخواست من را بكشد تا اينكه روز حادثه بهروز با من تماس گرفت و گفت نزديك خانه مان است. من هم او را به خانه دعوت كردم. شوهرم داخل يكي از اتاقها پنهان شده بود. وقتي بهروز وارد شد نادر با يك ميله آهني به سر او كوبيد و در نهايت با چاقو او را به قتل رساند.
ادامه اين ماجرا را نادر تعريف كرد. او گفت: با اينكه بهروز را نديده بودم اما از او كينه به دل گرفته بودم. ميخواستم از او انتقام بگيرم به همين دليل از همسرم خواستم او را به خانه مان بكشاند. روز حادثه وقتي بهروز به خانه مان آمد امانش ندادم و با ميله آهني6-5 ضربه به سرش و در نهايت چند ضربه چاقو هم به او زدم.
اين ماجرا حدود نيم ساعت طول كشيد و نميدانستم با جسد چه كار كنم به همين دليل آن را داخل يك گوني گذاشتم و از طريق آسانسور به پاركينگ بردم و داخل صندوق عقب خودروي خودش گذاشتم و به پاركينگي بردم و آنجا رهايش كردم. من 2فرزند دارم و قصد نداشتم بهروز را به قتل برسانم. ميخواستم فقط او را تنبيه كنم اما آن موقع كنترل خودم را از دست داده بودم.بهدنبال تفهيم اتهام قتل عمدي به اين زوج بازپرس جمشيدي با صدور قرار بازداشت موقت آنها را در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار داد تا بازجوييها از آنها ادامه پيدا كند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]