تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بنگر در چه (لباسى) و بر چه (چيزى) نماز مى گزارى، اگر از راه صحيح و حلالش نباشد، قبول ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846435668




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگرشى بر دلايل انطباق‏الگويى حافظ بر سهراب


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگرشى بر دلایل انطباق‏الگویى حافظ بر سهراب
نگرشى بر دلایل انطباق‏الگویى حافظ بر سهراب
حافظ، غزلسراى بزرگ، منبع الهام در فرهنگ عمومى ماست و بر بسیارى از اندیشه ها، نمادها و رفتارها و حتى معمارى ایرانى تاثیرگذار بوده است. تاثیر حافظ بر نرم‏افزار و سخت افزار اندیشه و فرهنگ ایرانى چنان عمق و گستره اى دارد كه از سبك هندى و صفویه و تاثیر بر فلسفه ملاصدرا گرفته تا بر ادبیات نو و معاصر ما ادامه دارد. شاید بتوان ادعا كرد كه تا امروز هیچ خانه اى نبوده است مگر اینكه در كنار كلام‏الله، یك جلد دیوان حافظ وجود داشته است و این جذابیت و شیفتگى الزاما در یك رده سنى، پیر یا جوان، منحصر نبوده و هر دو قشر پیر و جوان چنین رویكردى به حافظ و اشعار نغز او داشته اند. بسیارى از اساتید ادبیات، رمز و راز این رویكرد را بهره وافر حافظ از قرآن مى‏دانند؛ همان كه خود مى‏گوید:صبح خیزى و سلامت طلبى چون حافظهر چه كردم همه از دولت قرآن كردماما قرآن و حافظ چه چیز مشتركى را گفته اند كه به طبع انسان گوارا آمده كرده است؟ حافظ شناسان، شعر حافظ را آیینه تمام نماى روح و روحیه و عقیده و سلیقه و نگاه و نگرش او به انسان و جهان و طبیعت و ماوراى طبیعت دانسته اند و مهمترین وجهه همت او قرآن‏شناسى است.حافظ خود در جایى دیگر ادعا مى‏كند كه قرآن را از حفظ مى‏خوانده است:عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظقرآن ز بر بخوانى در چارده روایتایمان او آمیزه اى از معنویت و رهیافت «شریعت - طریقت - حقیقت » بوده و طنزش گویاى این است كه اگر چه شیعى كامل نیست، اما درد دین دارد و تلاش مى‏كند كه ارزش‏هاى تحریف شده را باز نماید:زاهد چو از نماز تو كارى نمى‏رودهم مستى شبانه و راز و نیاز منو نهایتا اینكه حافظ در برابر زیبایى و ظرافت ناز و نوش‏هاى زندگى طبع حماسى دارد و زهد را فقط مناعت نفس و طهارت روح مى‏داند، نه ریاضت كشى‏هاى بیمارگونه و رهبانیت هایى كه با ریا آمیخته است.به تعبیر بهاء الدین خرمشاهى، حافظ انسان كامل نبوده است، ولى كاملا انسان بوده است. پیر او معلوم نیست چه كسى بوده، اما او پیر بسیارى شده است:پیر دردى‏كش ما گر چه ندارد زر و زورخوش عطابخش و خطاپوش خدایى داردویژگى مهم حافظ نیز در نوع بینش و نگاه او به مسئله انسان است. بنا به نوشته استاد مطهرى (ره) انسان مورد نظر حافظ «جام جم‏» است. همان جام جهان نمایى كه عرفا مد نظر دارند و مى‏گویند قلب انسان، روح انسان و معنویت انسان، همان جام جهان نماست. اگر انسان به درون خویش نفوذ بكند و درهاى درون به روى انسان باز شود، از درون خودش تمام عوالم را مى‏بیند:سال‏ها دل طلب جام جم از ما مى‏كردآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا مى‏كردشاید همین خاصیت جام جهان نمایى حافظ است كه عامى و نامى را به سوى فال و طالع‏بینى در شعرش كشیده و مى‏خواهند كه سرنوشت مقدر خود را از درون مضامین شعرى او تفسیر و تعبیر كنند و عجیب آنكه همه راضى از تفسیرهاى برآمده از اشعار او هستند و ارتباط این مضامین با نهفته هاى درونى افراد، چنان است كه انگشت حیرت به دهان مى‏گزند.ممكن است ادعا شود كه شاعران دیگرى نیز وجود دارند كه قرن‏ها پس از حافظ حضور یافته و عرصه شعر آنها كه از نظر سبك نظم نیز متفاوت است و اصطلاحا به سبك نو شعر سروده اند، از چنان جذابیتى برخوردار شده كه احتمالا حافظ و شعر او را به دست فراموشى سپارند؛ اما این ادعا اگر چه واقعیت داشته باشد و اقبال نسل به شاعران جدید بسیار بیشتر از اقبال آنان به حافظ باشد، اما این خود منشا و علتى دارد كه در تاثیر حافظ بر ادبیات شاعران نوپرداز نهفته است.تاثیر حافظ بر دیگر شاعران نه در پهنه ایران زمین، بلكه تا آن‏سوى اقیانوس ها و تا عمق سرزمین ژرمن‏ها گسترده و گوته شاعر آلمانى را نیز متاثر ساخته است؛ تا جایى كه كریستف بورگل مى‏گوید:«حافظ و گوته دو نقطه اوج تاریخ روح آدمى به شمار مى‏روند.»گوته براى اولین بار در سال 1814 از طریق ترجمه اى از اشعار حافظ توسط یورف هامر نورگشتال با شعر و شخصیت حافظ آشنا مى‏شود و آن‏گونه كه خود در دفتر خاطراتش مى‏نویسد: «در حافظ نبوغى همتاى خود و در بدو امر نبوغى والاتر از خود مى‏بیند.»«اگر چه پیش‏تر، از این شاعر بزرگ، اینجا و آنجا مطالبى مى‏خواندم و چیزى قابل ملاحظه نمى‏یافتم، لیك اكنون اشعار او در كنار هم آن‏چنان بر من تاثیر گذاشته است كه مجبورم براى بقاى خود به گونه اى خالقانه دست به قلم برم.»و ثمره این برخورد خالقانه، دیوان شرقى اوست. شیفتگى گوته به حافظ بدان حد مى‏رسد كه مى‏گوید:«حافظا! این چه جنون است، با تو یكسان بودن؟!»و ادامه مى‏دهد:در اشعار آسان و سبك بال تودریایى نهفته است آرام،كه جوشیده، آتشین امواجت،شراره اش مرا مى‏بلعدو در پایان خطاب به حافظ چنین مى‏سراید:و اگر جهان فنا شود، باكى نیستحافظ با تو، با تو تنهاستكه مى‏خواهم برابر شوم! شادى و غمما را چون دو همزاد مشترك باد!چون تو عشق ورزیدن و نوشیدن،افتخار من و زندگى من باد.در قرنى كه حافظ، خود حضور ندارد (قرن 19) محبوب شاعرى از زبان و قومى دیگر مى‏شود و عشق ورزیدن همچون او براى گوته آلمانى به صورت افتخار و زندگى او در مى‏آید، حال اگر این تاثیر در بین شعراى هم زبان و هم میهن او جلوه بیابد، جاى تعجب خواهد بود؟روشن است كه تعجب برانگیز نیست؛ لیكن آیا این تجلى در شعر یا زبان و سبك دیگران به معناى انقطاع مطلق است، یا تبدیل سازى در شعر و شخصیت شاعران دیگر؟این خود بحث مجزایى است كه تبیینى دقیق مى‏طلبد.ممكن است ارتباط نسل سوم با شعر سهراب سپرى، شاعر نوپرداز و معاصر از زوایایى قابل اعتناتر از توجه و ارتباط آنان با حافظ شاعر غزلسراى قرن هفتم باشد؛ حال این بدیل انگارى ذوقى در نسل سوم را چگونه باید تفسیر و توجیه كرد؟ انقطاع از حافظ یا تبدیل سازى حافظ در شعر سهراب؟با آنكه از صحت چنین فرضیه اى نمى‏توان كاملا اطمینان حاصل كرد، اما در رویكرد نسل جدید به شعر سهراب نیز نمى‏توان تردید روا داشت.یكى از اساتید ادبیات پارسى مى‏گوید: «در همان سال‏هاى دهه 50 كه به بهانه هاى مختلف اشعار او را در كلاس هاى دانشگاه مطرح مى‏كرده و حتى در كتاب‏هاى دبیرستانى، مثلا به بهانه بحث‏هاى عروضى ابیاتى از او مى‏آورده، بر او كاملا روشن بوده كه شعر سهراب، شعرى است اصیل و مسلما در ادبیات ما جاى شایسته خود را خواهد یافت و گذشت زمان این نكته را بر وى ثابت كرده است. چه امروزه به راى العین مى‏بینیم كه شعر سهراب در میانه خواص و عوام، قبول تام و تمام یافته است و با گذشت اندك‏زمانى، ذهن جامعه، اشعار او را مانند اشعار حافظ و سعدى پذیرفته، به خاطر سپرده و زنده نگاه داشته است.»در واقع سهراب از خاصیتى برخوردار شده كه شاعران بزرگ مانند فردوسى و حافظ و سعدى و... متصف به آن بوده اند و آن اعتناى توامان خواص و عوام به آنها بوده و چنان كه مشهود است، سهراب نیز در این رده قرار گرفته است.به هر حال سبك سهراب را از نظر ادبى و استفاده از لغات و تركیب‏هاى مانوس و متعارف و ابتكار در انواع اضافه هاى تشبیهى و استعارى، ادامه سبك عراقى حافظ و سعدى و از نظر عرفانى ادامه سبك خراسانى دانسته اند كه آراى عرفانى‏اش به آراى ابوسعید ابوالخیر و مولانا شباهت دارد. اساس مكتب خراسان بر عشق و جنبش و زندگى و شادى و سكر است، حال آنكه مكتب عراق بیشتر مبتنى بر قبض و زهد و انزوا بوده است.سهراب خود در یكى اشعارش با عرفان كلیشه اى مى‏ستیزد:اشترى دیدم، بارش سبد خالى پند و امثالعارفى دیدم بارش تنناها یاهوسهراب در مضامینى كه در قالب اشعار خود آفریده است، بسیارى از منویات درونى و تفكرات حافظ را به زبان خاص خود بازتولید كرده، یا حداقل بدون نظرداشت، به چنین قرینه سازى و قرینه پردازى ذهنى پرداخته و افكار حافظى در قالب افكار سپهرى چهره اى نو گرفته و لباسى دیگر بر تن كرده است.یكى از بارزترین نوپردازى‏هاى سهراب كه در گرایش قشر جوان و اصطلاحا نسل سوم به او به عنوان عاملى بسیار موفق و كارآمد و قوى باید مورد مطالعه قرار گیرد، در فلسفه و نگاه تازه اوست كه طالب ترمیم معرفت موروثى است و داعیه دیگر بینى دارد:چشم‏ها را باید شست، جور دیگر باید دیدواژه ها را باید شستواژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشدچترها را باید بستزیر باران باید رفتفكر را، خاطره را، زیر باران باید برددوست را زیر باران باید دیدزیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر كاشت.او از زدودن پیش داورى‏هاى ذهنى، سخن گفته و از همگان دعوت مى‏كند تا از اهالى امروز باشند و تاكید دارد:زندگى تر شدن پى در پىزندگى آب تنى كردن در حوضچه «اكنون‏» استحافظ نیز چنین نگاه و فلسفه اى در شعرش داشته و گفته است:غسل در اشك زدم كاهل طریقت گویندپاك شو اول و پس دیده بر آن پاك اندازدكتر سیروس شمسیا سه سطح تفكر براى سیر اندیشه سهراب بر مى‏شمارد: 1. ذهنى، 2. عینى، 3. عرفانى محض.در سطح اول و دوم از تفكر او به شعرى برمى‏خوریم كه مى‏گوید:عشق پیدا بود، موج پیدا بودبرف پیدا بود، دوستى پیدا بودكلمه پیدا بودآب پیدا بود، عكس اشیا در آب.موج و برف، عینى، و عشق و دوستى، ذهنى و معنوى هستند. نوپردازى سهراب دقیقا در ایجاد تناسب بین این ذهنیات و عینیات بوده است كه همچون این قطعه به وسیله كنار هم گذاشتن كلمات نامتناسب عشق و موج و دوستى و برف به صورت ضربدرى بین آنها تناسب ایجاد كرده است.آنگاه كه از كلمه سخن مى‏گوید، مرادش حقیقت اشیاء است (كلمة الله فعل خدا و آفرینش خدا) كه بعدا مى‏گوید «واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد» به خصوص در سطح اول از تفكر خود، واژه هایى چون عشق كه معنوى هستند، از نظر او دچار بودن به یك موضوع و با همه وجود به امرى پرداختن است:- دچار یعنى- عاشق- و فكر كن كه چه تنهاست- اگر ماهى كوچك، دچار آبى دریاى بیكران باشدیعنى دومین مرحله از مراحل هفت گانه سیر و سلوك كه عرفا آن را بر شمرده اند.در پاره هاى بعد به تفسیرى كامل‏تر از عشق، مى‏رسد:و عشقسفر به روشنى اهتزاز خلوت اشیاستو عشق صداى فاصله هاستسهراب فاصله بین مدرك و مدرك را مدنظر دارد و در ادامه مى‏گوید:همیشه عاشق تنهاستو دست عاشق در دست ترد ثانیه هاستحافظ هم عارف ابن‏الوقت بود و از غنیمت شمارى دم، دم مى‏زد:وقت را غنیمت دان آن قدر كه بتوانىحاصل از حیات اى جان، این دم است تا دانىدر حدیث نبوى نیز آمده است: ان فى ایام دهركم نفحات فترقبوا.سهراب در تنهایى عاشق، هیچ تردیدى ندارد، به این معنا كه وصال را فقط فناء فى الله مى‏داند و معتقد است كه هیچگاه به طور كامل وصال دست نمى‏دهد و عاشق كاملا به معشوق نمى‏رسد:نه، وصل ممكن نیستهمیشه فاصله اى هستآنچنان‏كه حافظ نیز معتقد است كه وصال كامل ممكن نیست:در بزم دور یك دو قدح دركش و برویعنى طمع مدار وصال مدام رااو در شعر مسافر معتقد است كه هیچ ماهى، هرگز هزار و یك گره رودخانه را نگشوده است؛ اما مسافر نمى‏تواند در پیچ تاب این گره ها خود را به خواب بزند و لذا مى‏پرسد كه چگونه مى‏توان به یك مرشد و راهنما رسید:من از كدام طرف مى‏رسم به یك هدهد؟مسافر سهراب، مسافر حقیقت است؛ تلاشى براى یافتن حقیقت و نیافتن و دوباره سرجاى اول و آغاز، دوباره همان تلاش؛ تلاشى پى در پى براى یافتن حقیقت و افسون‏زدایى:كار ما شاید این استكه میان گل نیلوفر و قرنپى آواز حقیقت بدویمحافظ هم انسان را طبعا جویاى حقیقت مى‏داند و اساسا افسانه سرایى و افسانه پردازى را در خلا حقیقت جستجو و علت یابى مى‏كند:جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنهچون ندیدند حقیقت ره افسانه زدندو فاصله اى كه بین حقیقت و افسون و افسانه وجود دارد، همان جدایى مورد نظر كریشنا مورتى، از عارفان معروف عصر معراج پولاد است كه آن را منشا جدال‏هاى روحى (conflict) مى‏داند.به همین دلیل است كه پیامبر، آرزو و دعا مى‏كند كه: «اللهم ارنى الاشیاء كما هى‏»فاصله بین مدرك و مدرك پدید نیاید و حقیقت را، به افسون و افسانه نبرد.در همین حال كه سهراب در پى‏رازجویى و رازگشایى از حقیقت است، در پاره اى از اشعارش از رازگشایى مرگ مى‏گریزد.و نترسیم از مرگمرگ پایان كبوتر نیستمرگ گاهى ریحان مى‏چیندگاه در سایه نشسته است، به ما مى‏نگرد.وى مرگ را از جمله رموزى مى‏داند كه عقل ناقص بشرى قادر به رازگشایى كامل از آن نیست. لذا معتقد است كه چنین ضرورتى وجود ندارد و در این زمینه نیز با حافظ هم عقیده و هم صداست كه:سخن از مطرب و مى‏گو، حدیث دهر كمتر جوكه كس نگشود و نگشاید به حكمت این معما راسهراب همین قدر را كافى مى‏داند كه انسان در پى نو شدن و تازه به تازه شدن هر صبح متولد شود و راز گل سرخ را نجوید و تنها با آگاهى و دانش به افسون‏زدایى بپردازد:كار ما نیست شناسایى راز گل سرخكار ما شاید این استكه در افسون گل سرخ شناور باشیمپشت دانایى اردو بزنیمدست در جذبه یك برگ بشوییم و سرخوان برویمصبح‏ها وقتى خورشید در مى‏آید متولد بشویمبار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم.سهراب آن‏گونه كه پیداست به دانش اهمیتى والا مى‏دهد و در اشعار خود از تعبیر «فقه » كه مترادف دانایى است، استفاده مى‏كند و اتفاقا نقش و گوهر آن را بسیار سنگین و كلان مى‏بیند:من قطارى دیدم فقه مى‏برد و چه سنگین مى‏رفتدر مقابل، سیاست را سبك و به تعبیرى توخالى مى‏بیند و در واقع بین فقه و سیاست رابطه اى پارادوكسیكال و تضادگونه برقرار مى‏سازد:من قطارى دیدم كه سیاست مى‏برد (و چه خالى مى‏رفت)در سطح دوم از لایه فكرى او، وقتى به عینیات مى‏رسیم، توجه به امور مادى در شعرش متبلور مى‏شود و از فراز هواپیمایى كه سوار بر آن خانه خود را در پایین پاى خود نظاره مى‏كند، مادرش را مى‏بیند كه واقعیت ملموس زندگى اوست:مادرم آن پاییناستكان‏ها را در خاطره شط مى‏شست.حافظ نیز به چنین واقعیت هایى اشاره و تاكید دارد و مى‏گوید:بنشین بر لب جوى و گذر عمر ببینكین اشارت ز جهان گذران ما را بسسهراب نیز در شعر مسافر به این «تنها اشارت كافى‏» اشارت دارد و مى‏سراید كه:بیا و ظلمت ادراك را چراغان كنكه یك اشاره بس است:حیات ضربه آرامى استبه تخته سنگ مگاراو به اساطیر یونانى اشاره مى‏كند كه تخته سنگى در شهر «مگار» وجود داشت كه اگر با ریزه سنگى به آن ضربه وارد مى‏شد، نوایى از آن شنیده مى‏شد و گفته مى‏شد كه سبب این نوا، آن است كه یك‏بار، آپولون چنگ خود را روى این تخته سنگ گذاشته است.سهراب با این تمثیل مى‏گوید همان‏طور كه یك ریزه سنگ براى شنیدن نواى مگار كافى است، یك اشارت نیز براى ذهن انسان كافى است تا جهان گذرا را دریابد.با دقت در این شعر اتفاقا مى‏توان براى بازتولید افكار حافظ توسط سهراب یا قرینه پردازى ذهنى بدون نظر داشت، پاسخى قطعى ارائه كرد و قرینه یا امارتى و دلالتى براى نه فقط آشنایى كامل سهراب با شعر حافظ، بل گرته بردارى و الگوگیرى از سخن و اسلوب معانى حافظ یافت، آنجا كه گفت:«بیا و ظلمت ادراك را چراغان كن‏»آیا این پاره، تلمیحى نیست به این بیت از غزل حافظ:حجاب دیده ادراك شد شعاع جمالبیا و خرگه خورشید را منور كنیعنى دل را كه محل اشراق است، با آمدنت منور و چراغان كن:ز در درآ و شیستان ما منور كنهواى مجلس روحانیان معطر كنبه هر ترتیب، سهراب یك اشارت را براى روح كافى مى‏داند تا در جهت تازه اشیا جارى شود؛ چه روح او كم سن و سال و معصوم است و در عین حال بیكار، كه به عادت ها مبتلا نشده و به معرفت و موروثى نیز خود را مشغول نساخته است:روح من در جهت تازه اشیا جارى استروح من كم سال استروح من گاهى از شوق، سرفه اش مى‏گیردروح من بیكار استقطره هاى باران را، درز آجرها را، مى‏شماردروح من گاهى، مثل یك سنگ سر راه، حقیقت دارداین صوفى منشى سهراب را در همان سبك و سیاق مشایخ خراسان و سبك عرفانى خراسانى مى‏توان دید كه مثلا مولوى در اشعار خود مى‏گوید:دفتر صوفى سواد و حرف نیستجز دل اسپید همچون برف نیستو خود حافظ نیز دارد كه:بشوى اوراق اگر همدرس مایىكه علم عشق در دفتر نباشدیا در آنجا كه زندگى را تر شدن پى‏درپى مى‏داند، در واقع متاثر از این شعر مولانا است كه مطابق نگرش عرفاى قدیم جهان را در حال تجدد دائم و وجود انسان را در حال نوشدن در لحظات مى‏داند و مى‏گوید:غیب را ابرى و آبى دیگرستآسمان و آفتابى دیگرستناید آن الا كه برخاصان پدیدباقیان فى لیس من خلق جدیداین بیان مولانا ناظر بر آیه شریفه «كل یوم هو فى شان‏» است؛ یا آنجا كه مى‏فرماید: «افعیینا بالخلق الاول؟ بل هم فى لبس من خلق جدید.»اندیشه سهراب درباره فرجام اندیشى رنج و نسخه اى كه براى رهایى از رنج مى‏پیچد، بسیار شبیه نسخه اى است كه حافظ پیچیده است؛ یعنى ترك تعلقات و فناى آرزو كه یكى از چهار حقیقت جاودانى (Four Noble In This) است كه سیدارتا - قبل از بودا - در جاده سرنات به سوى بنارس كشف مى‏كند:من از مصاحبت آفتاب مى‏آیمو رودهاى جهان رمز پاك محو شدن رابه من مى‏آموزندفقط به منو من مفسر گنجشك‏هاى دره گنگمو گوشواره عرفان‏نشان تبت رابراى گوش بى‏آذین دختران بنارسكنار جاده سرنات شرح داده امهمان كلام سحرانگیزى كه حافظ دارد و خود را غلام آزادگان و رهاشدگان از بند آرزوها و تعلقات دست و پاگیر مى‏داند و مى‏گوید:غلام همت آنم كه زیر چرخ كبودز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد استبه هر روى اندیشه سیال و بى‏قرار سهراب در جایى آرام مى‏گیرد كه با عبارتى الزام‏آور به تكلیفى مطاع، حكم مى‏كندعبور باید كردو هم‏نورد افق‏هاى دور باید شدو گاه در رگ یك حرف، خیمه باید زدهمان سخن ابوسعید در اسرارالتوحید: «و شیخ ما گفت كه این سخن ما را صید كرد.» و به قول مولانا «صید بودن، خوشتر از صیادى‏» است. نویسنده: سامى - شكیبامنبع: هفته نامه - پگاه حوزه - 1382 - شماره 106، آبان - تاریخ شمسی نشر 00/00/1384تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 271]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن