تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخاوت از اخلاق پيامبران و ستون ايمان است . هيچ مؤمنى نيست مگر آن كه بخشنده است و تنها ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820443562




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-بازگشت دوباره میهمان ناخوانده


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

برکگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح پنجشنبه بازگشت دوباره میهمان ناخوانده روزنامه‌های صبح امروز ایران د سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «آمریکا و راهبرد محوریت شرق»،«بازگشت دوباره میهمان ناخوانده»،«فتنه افتاد!»،«پیچیدگی در تحلیل فساد»،«اینک انتفاضه سوم»،«پیوند مبارک با کتاب»،«فرهنگ بسیج فراتر از جغرافیای ایران»،«نقش نفت در مذاکرات»،«آتش تهیه مدعیان حقوق بشر برای مذاکرات هسته ای!»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
 

کیهان:لطفاً به فکر سقف هم باشید! «لطفاً به فکر سقف هم باشید!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی است که در آن می خوانید؛تنها چهار روز دیگر تا پایان ضرب الاجل برای رسیدن به توافق بلندمدت هسته ای باقی مانده است و دیگر خبری از پیش بینی های خوشبینانه مبنی بر رسیدن به توافق در تاریخ مذکور (سوم آذر) نیست. اما آیا این وضعیت به ترک اتاق مذاکره و اعلام شکست خواهد انجامید؟ پاسخ منفی به نظر می رسد. باراک اوباما با شعار تغییر پا به کاخ سفید گذاشت. شش سال از ریاست جمهوری وی می گذرد و نه تنها نتوانست تغییری ایجاد کند بلکه نارضایتی های داخلی در آمریکا شدت گرفته که نمود آن را در کاهش بی سابقه محبوبیت اوباما می توان دید. امری که در انتخابات اخیر تاثیری تعیین کننده داشت. میزان پایین مشارکت در این انتخابات به اعتراف خود آمریکایی ها در 200 سال گذشته بی سابقه بود و دموکرات ها اکثریت سنا را به نفع جمهوری خواهان از دست دادند. در حال حاضر اوباما را باید سیاستمداری ورشکسته دانست. وقتی اوباما به کاخ سفید رفت، مدعی شد می خواهد سیاست خارجی کشورش را براساس دیپلماسی پیش ببرد و جهان را جای امن تری کند. آن زمان هم خاورمیانه گلستان نبود اما با گذشت شش سال، اینک خاورمیانه به دریایی از آتش و خون تبدیل شده که اشتباهات استراتژیک و محوری کاخ سفید در این تراژدی را نمی توان نادیده گرفت. برای چنین سیاستمداری، مذاکرات هسته ای با ایران و نتیجه آن، آخرین شانس است و شکست مذاکرات کلکسیون ناکامی ها را تکمیل می کند. دولت یازدهم نیز طی بیش از یک سالی که از عمر آن می گذرد بخش اعظم انرژی و توان خود را معطوف به مذاکرات هسته ای کرده است و اغراق نیست اگر بگوییم به نوعی حیثیت سیاسی خود را به این مذاکرات پیوند زده است. برای چنین دولتی، شکست مذاکرات هسته ای ناکامی بزرگی است. اگر چه مذاکرات مسقط و مذاکرات اخیر در وین در سکوت خبری برگزار می شود و تقریباً خبری از جزئیات آن به بیرون درز نکرده است اما فضا و روند گفت و گوها حاکی از آن است که به احتمال قوی در پایان ضرب الاجل سوم آذر، اعلام خواهد شد توافقی کلی شکل گرفته است و به نتیجه رسیدن درباره جزئیات به آینده موکول شده است. دریک توافق کلی، هرکسی می تواند برداشت خود را از موضوع داشته باشد. دولت یازدهم می تواند جشنی برپا کند و آن را فتح الفتوح بنامد و آمریکایی ها نیز می توانند ادعا کنند فعالیت هسته ای ایران را متوقف کرده اند و جشن بگیرند! نگاهی به گزارش های راهبری مراکز تصمیم ساز غربی نشان می دهد، آنان از مدت ها قبل و در حالی که امید بسیاری به نتیجه مذاکرات توافق نهایی وجود داشت، سناریوهای مختلفی را برای شکست احتمالی مذاکرات پیش بینی کرده اند. سناریوی نخست (plan A) آنها توقف و برچیدن کامل برنامه هسته ای جمهوری اسلامی از راه مذاکره و تبدیل این برنامه به یک فعالیت کاریکاتوری و نمایشی (غیرصنعتی) است. به اعتراف خود آنها فرقی هم نمی کند که این برنامه هدفش صلح آمیز یا نظامی باشد، به هرحال باید برچیده شود. اگر چه آنان با توافقنامه موقت ژنو موفق شدند مانع از پیشرفت برنامه هسته ای ایران شوند اما این سناریو تا کنون به دلیل مقاومت جمهوری اسلامی تکمیل نشده است. محتوای کلی سناریو و طرح دوم آنان (plan B) برای شکست احتمالی مذاکرات از این قرار است؛ باید فضای رسانه ای و افکار عمومی علیه ایران به شدت تحریک و مخدوش شده و جمهوری اسلامی مسئول این شکست معرفی شود. تحریم های قبلی به جای خود باقی می ماند و تحریم های جدید و سخت تری وضع خواهد شد و تهدید - البته توخالی- تل آویو برای حمله به ایران نیز بیشتر می شود! آنان برای تاثیرگذاری بر محاسبات جمهوری اسلامی، در حالی که طرح نخست خود را دنبال می کنند، طرح دوم را به شدت تبلیغ کرده و روی آن مانور می دهند. دنیس راس از سیاستمداران کهنه کار آمریکایی در تحلیلی در فارن افرز در این زمینه می نویسد؛ اگر ایران بپذیرد که در صورت شکست مذاکرات چیزهای زیادی را از دست می دهد، آن وقت حصول توافق محتمل تر خواهد شد. خلاصه سناریوی دوم غرب برای مذاکرات در دو گزاره خلاصه می شود؛ چماق افزایش تحریم و تهدید حمله نظامی. باید توجه داشت که این سناریو عملاً چیزی جز یک عملیات روانی و فریب نیست. اگر آمریکایی ها و یا رژیم صهیونیستی اندکی احتمال می دادند که با حمله نظامی می توانند به اهداف خود علیه جمهوری اسلامی ایران دست یابند، لحظه ای در اجرای آن تعلل نمی کردند و مگر نه آنکه صراحتاً اعلام کردند هدف اصلی از لشکرکشی به منطقه پس از تئاتر 11 سپتامبر، جمهوری اسلامی ایران بوده است؟ و اما درباره افزایش تحریم ها نیز باید گفت به اعتراف خود تحریم کنندگان، چنین حجم و موجی از تحریم علیه یک کشور در طول تاریخ بی سابقه است. آنان اکنون صنعت نفت و مبادلات پولی ایران در سطح بین المللی را نشانه رفته اند و می توان گفت تحریم ها به سقف خود رسیده اند. پس از این چه اتفاق دیگری می تواند روی دهد؟ صادرات فرش و پسته را هدف بگیرند؟! در این سوی ماجرا، اگرچه دولت یازدهم - براساس راهبردی اشتباه- تمام تخم مرغ های خود را در سبد توافق احتمالی هسته ای گذاشته است اما آیا داشتن طرح جایگزین و کار کردن روی آن، منافاتی با مذاکره و هرگونه نتیجه ای دارد؟ همانگونه که در ابتدای این یادداشت ذکر شد، به احتمال قوی توافقی کلی اعلام خواهد شد، توافقی که جزئیات مهم و تعیین کننده را به آینده موکول خواهد کرد. همان جزئیاتی که پس از گذشت یک سال بر سر آنها توافقی نشد و در آینده نیز هیچ تضمینی وجود ندارد که سرنوشت آنها چه خواهد شد. طبق اخبار منتشر شده، آمریکایی ها حداکثر بخشی از تحریم ها را تعلیق - نه لغو- خواهند کرد. مسئله ای که هرلحظه می تواند منقضی شود و با سوابقی که از آمریکا داریم، به هیچ عنوان قابل اطمینان نیست. خوشبختانه دولت یازدهم این شانس را داشته است که بدون زحمت مطالعه و فکر، سناریوی دوم خود را داشته باشد و آن سناریو چیزی نیست جز سیاست های «اقتصاد مقاومتی». البته حق و درست آن بود که دولت این طرح را به عنوان طرح اول خود انتخاب می کرد و سرمایه گذاری اصلی خود را حوزه های مختلف روی آن متمرکز می کرد. حال که دولت ترجیح داده است توافق هسته ای را به عنوان طرح اول خود انتخاب کند، غفلت از اهمیت طرح دوم رسیدن به اهداف صحیح و واقعی طرح نخست را نیز اگر نگوئیم ناممکن، دستکم بسیار سخت می کند. متاسفانه برخی شواهد نشان می دهد این طرح در دولت چندان جدی گرفته نشده است که اگر جدی گرفته شده بود، مشاور رئیس جمهور مزیت اقتصادی کشور را در آبگوشت بزباش و قورمه سبزی خلاصه نمی کرد! آمریکا و رژیم صهیونیستی به ما حمله نکرده و نمی توانند حمله کنند چون می دانند که توان نظامی جمهوری اسلامی قدرت پاسخگویی قاطعی در این زمینه دارد. پس عاجزانه درخواست می کنند که بیایید درباره توان موشکی مذاکره کنیم! اما اقتصاد ما را با تحریم نشانه رفته اند چون دچار ضعف هایی مزمن در این زمینه هستیم. حکم عقل سلیم در این ماجرا چیست؟ دست به دامان دشمن شدن و درخواست رفع تحریم یا برطرف کردن نقطه ضعف؟ وقتی سقف خانه سوراخ است و منطقه بارانی، بهتر است یکبار زحمت خیس شدن و رفتن به بام و تعمیر سقف را بکشیم یا سطلی روی زمین بگذاریم و هرساعت آن را خالی کنیم و امیدوار باشیم شاید باران بند بیاید؟! خراسان:آمریکا و راهبرد محوریت شرق «آمریکا و راهبرد محوریت شرق»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمد کاظم تارخ است که در آن می خوانید؛آمریکا مهمترین بازیگر فرا منطقه ای در آسیا، خاورمیانه و شرق آسیاست که از زمان پایان یافتن جنگ جهانی دوم به گونه های متفاوت حضور خود را در هیبت های مختلف حفظ نموده است. این کشور پس از وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 به بهانه مقابله با تروریسم با تمام توان در خاورمیانه حضوری جدی تر یافت و دو جنگ عراق و افغانستان را به همراه متحدانش رقم زد. آمریکا پس از یک دهه جنگ در این منطقه بیش از 6 تریلیون دلار هزینه کرده و در نهایت بدون هیچ پیروزی ملموسی ناگزیر به خروج نیروهایش از عراق و افغانستان شده است. خروج نیروهای آمریکایی از عراق به طور کامل و در مورد افغانستان که مقرر است تا پایان سال جاری میلادی صورت پذیرد. اما موضوع پیمان امنیتی و تمکین دولت جدید افغانستان ممکن است در این امر خلل به وجود آورد ولی پر واضح است که آمریکا علی رغم تحمل هزینه های سنگین نتوانسته در این سال ها یک چهره قدرتمند از خود به حامیانش در منطقه نشان دهد. برهمین اساس راهبرد امنیت ملی دولت اوباما در این برهه از زمان کاستن از تعهدات این کشور در اروپا و خاورمیانه است. در شرق آسیا نیز آمریکا حضوری طولانی و متحدان زیادی دارد لیکن به این علت که این منطقه بیشترین چالش امنیتی را برای آمریکا دارد در راهبرد امنیت ملی آمریکا چین جایگاه خاصی دارد و واشنگتن برقراری موازنه با این کشور به عنوان اولویت در راهبرد را دنبال می کند تغییر اولویت داشتن چین در راهبرد امنیت ملی آمریکا سبب شده که این نگرش منجر به تهیه یک سند جدید راهبردی شود که در سال جاری میلادی منتشر می شود. سفر رییس جمهور ایالات متحده آمریکا در اردیبهشت ماه سال 93 به چهار کشور شرق آسیا بار دیگر سبب توجهات غرب به شرق آسیا گردید. چین کشوری است بسیار وسیع با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد و نیم و رو به رشد در بین کشورهای تراز اول جهان از لحاظ اقتصادی و تولید ناخالص ملی چین به عنوان قدرتی بزرگ در حال ظهور است تا هژمونی آمریکا را در شرق به چالش بکشاند . بر همین اساس کاخ سفید با احساس خطر سیاست محوریت آسیا را در دستور کار خویش قرار داد . ظهور ژاپن و چین و بیشتر کشور های شرق آسیا به عنوان قدر ت های جدید اقتصادی معادلات قدرت را در این منطقه تحت تاثیر قرار داده و تداوم آن می تواند تغییرات جدی در نظام بین الملل ایجاد نماید. در میان کشورهای شرق آسیا چین هم به لحاظ قابلیت های ملی و هم به دلیل تعارضات عقیدتی از موقعیت متفاوتی برخوردار است . چین ظرفیت ها و قابلیت های بالایی برای به چالش کشیدن موقعیت آمریکا در منطقه و نظام بین الملل دارد و از این نظر مناسبات چین با آمریکا ویژگی هایی دارد که قابل قیاس با سایر کشورها نمی باشد از سویی چین رقیب سرسخت آمریکاست و از طرفی آمریکا نیازمند به داشتن روابط با چین است . اوباما که راهبرد کاخ سفید را در 2012 بر محوریت شرق ترسیم کرد براین باور بود که کشورهای شرق آسیا بیشترین تاثیر را از چین می گیرند . در این راهبرد فرض براین است که هرکدام از کشورهای منطقه شرق آسیا به ویژه چین به دلیل پیوند خوردن با نهادهای چند جانبه منطقه ای ، گسترش سرمایه گذاری و تجارت منطقه ای، حفظ حضور نظامی گسترده و پیشبرد دموکراسی و حقوق بشر شرایط ویژه ای را به وجود آورده اند که در سرنوشت یکدیگر موثرند. قابلیت های قدرت افکنی زیادی در کشورهای شرق آسیا وجود دارد که آمریکا نمی تواند مانع آن بشود. لذا آمریکا برای امنیت متحدین راهبردی خود در برابر تهدیدات دیگر کشورها مشکل اساسی دارد و عدم پایبندی به تعهدات فی مابین از سوی آمریکا سبب شده موقعیت آمریکا در منطقه و نظام بین الملل زیر سوال رفته و به چالش کشیده شود این در حالی است که هر کدام از کشور های منطقه به دنبال گسترش روابط خود با آمریکا می باشند ولی به دنبال برقراری روابط بهتر با چین نیز هستند. این روابط دوگانه کشورهای شرق آسیا با چین سبب بروز وضعیت پیچیده ای در تعامل بین این دو کشور در حوزه های مدیریت مسائل نظامی و اقتصادی شده است از جهتی آمریکا و چین نمی توانند مانند دوران جنگ سرد و جهان دو قطبی قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق عمل نمایند. یک نویسنده آمریکایی که برای موسسه کارنگی قلم می زند در تحلیل چگونگی مدیریت کردن چین از سوی آمریکا با اشاره به نکات اصلی راهبرد آمریکا در شرق در گزارشی که ارائه می دهد این گونه می آورد: - در شرایط فعلی آمریکا موقعیت برتر خود را نسبت به چین در مسائل اقتصادی از دست داده است با توجه به افزایش قابلیت های اقتصادی چین در دو دهه اخیر – پدیدار شدن زمینه های بروز خطر در امنیت آمریکا و متحدانش در شرق آسیا – بالا رفتن سهم چین در تنظیم معادلات منطقه ای و افزایش قابلیت های این کشور در نظام جهانی – عدم کار آمدی راهبرد مهار چین ارطریق قطع روابط همسایگانش آمریکا سعی دارد در دو حوزه نظامی – اقتصادی در منطقه شرق آسیا تعادل برقرار نماید و متحدانش را به خود امیدوار و از گرایش هر چه بیشتر آنها به چین ممانعت به عمل آورد هم اینک آمریکا ومتحدانش از تسلط چین بر روی ذخایر نفت در دریای چین نگرانی هایی دارند . ذخایر نفتی که کشف شده و ذخایری که هنوز شناخته نشده اند می تواند آینده جریان حرکت انرژی را جابجا نماید از این جهت است که کشورهایی همچون مالزی ، فیلیپین، تایوان ، ویتنام و برونئی در بهره برداری از ذخایر نفت در مورد اراضی خود با چین اختلافاتی دارند ولی حاضر به دوری از پکن نمی باشند. آمریکا در این میان ضمن اینکه به دنبال ایجاد روابط گسترده با چین است از سوی دیگر در پی اجرای تعهدات خود با متحدانش می باشد که از لحاظ اقتصادی به شدت به چین وابسته اند این رویکرد سبب شده که یک پیچیدگی خاصی در روابط چین و آمریکا و این دو کشور با سایر کشورهای منطقه به وجود آید و همین امر قدرت آمریکا را در شرق آسیا تنزل دهد چرا که متحدان آمریکا در جاهایی که حمایت و پشتیبانی این کشور را در مقابل چین طلب می کنند اثری از حمایت را ندیده و آمریکا را در پشتیبانی خود نمی بینند. سفر رییس جمهور آمریکا باراک اوباما به شرق آسیا به عیان ثابت کرد که آمریکا تمایلی به مهار و منزوی کردن چین نداشته و بیشتر متحدانش رابه خویشتن داری فرا می خواند. آمریکا از چین هم خواستار تمکین حاکمیت قانون و مقررات بین المللی شده است. در پایان باید گفت که جهان تک قطبی به زودی در زیر چرخ های قدرت اقتصادی نظامی شرق دوران افول خود را نظاره گر می باشد. جمهوری اسلامی:پیچیدگی در تحلیل فساد «پیچیدگی در تحلیل فساد»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم دکتر حامد حاجی حیدری است که در آن می خوانید؛قضیه سید محمود علیزاده طباطبایی، وکیل مدافع جناب مهدی هاشمی بهرمانی رفسنجانی، در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم فرمودند: «شرکت استات اویل تنها شرکت اروپایی بود که علی رغم تحریم ها، وارد مذاکره با ایران شد و قرارداد منعقد کرد و هنوز هم آقای زنگنه به عنوان وزیر نفت که آن روز نیز وزیر نفت بود، می گوید این قرارداد جزء افتخارات من است» (تسنیم، 25/8/93، خبر شماره: 558445). توضیح اینکه، شرکت نفتی نروژی استات اویل در سال های 2003 و 2004، رشوه ای به مبلغ 15/2 میلیون دلار به شرکت مشاوره ای با مالکیت مهدی هاشمی بهرمانی رفسنجانی پرداخت کرده است. استات اویل در نروژ، با عنوان «ارتشاء» (Bribery) مجرم شناخته شده و محکوم گردیده است، اما طرف ایرانی، که در سند شماره 132 اداره مواد مخدر و جرایم ملل متحد، با عنوان «پسر رئیس جمهور سابق ایران، و همچنین، یکی از مدیران شرکت ملی نفت ایران» معرفی شده است، هم اکنون، در انتظار حکم به سر می برد. در زمان وقوع جرم، یعنی در سال 1381 و 1382، ایران، هشت سال بود که تحت تحریم های فلج کننده نفتی که از زمان دولت دموکرات بیل کلینتون در سال 1995/ 1373 وضع شده بود، بخش نفت ایران در مضیقه قرار داشت. یک سال بعد، قانون موسوم به داماتو (سناتور جمهوریخواه) شرایط صنعت نفت در ایران را دشوارتر کرد. این نکته را هم باید اضافه کنیم که سابقه وضع تحریم ها علیه ملت ایران، به سال هزار و سیصد و سی و دو، و کابینه دکتر مصدق باز می گردد و در آن وقت و پس از انقلاب اسلامی، تقریباً هیچ زمانی نبوده است که ما بدون تحریم های غرب زندگی خود را بگذرانیم. این دو پاراگراف، بیانگر دو واقعیت در اقتصاد ایران هستند. از یک طرف، ما در حصر، مجبور به انجام مبادلات خود در جهان بودیم و هستیم، و از طرف دیگر، با عنایت به اینکه تحریم ها و رژیم و مرجع وضع آنها را عادلانه و مشروع نمی دانیم، در این فضا، ناگزیر، باید به اقدامات زیر زمینی برای پیشبرد اقتصاد و توسعه خود دست بزنیم. در این شرایط، سکتور بزرگی از اقتصاد ایران، به هدف دور زدن تحریم ها، لاجرم غیر شفاف می شود، و در محیط غیر شفاف، کسب نا مشروع هم یحتمل اتفاق می افتد و فساد و به تبع آن احزاب سیاسی و رقابت های انتخاباتی آلوده می شوند (چنانچه این رسوخ فساد اقتصادی به فساد سیاسی در پرونده غلامحسین کرباسچی به اثبات رسید). آنچه امروز، پرونده کرسنت، یا استات اویل هورتن را غامض می سازد، این است که مدافعان این پرونده ها، ممکن است نظر به شرایط تحریم، تفسیر خود را چنین بیان دارند که «این قرارداد جزء افتخارات من است». در واقع، آنها می گویند و رفتار رئیس جمهور دکتر حسن روحانی در اصرار بر وزارت عالی مقام بیژن نامدار زنگنه هم مؤید آن است که آنها، به این شیوه ها مشغول کار راه اندازی از کشور بوده اند و هم اکنون نیز به همین دلیل حضور آنان در وزارت نفت ضرورت دارد. در مقابل، مخالفان فساد و هواداران شفافیت، از این ایده دفاع می کنند که اگر ما در شرایط تحریم وارد فاز اقتصاد غیر شفاف شویم، و عملاً به شکل گیری قدرت های مافیایی تن دهیم، در این صورت، رفته رفته این قدرت ها، فساد را به عمق اقتصاد و سیاست و بوروکراسی ما طوری تزریق می کنند که خسارت آن، از خسارت توسعه نیافتگی ناشی از تحریم ها بیشتر است. داشتن یک توسعه بطئی و مستقل و درون زا زیر بار تحریم ها، بهتر از یک توسعه شتابناک متکی به گسترش شبکه های قدرت زیر زمینی و مافیایی است. هر دو تفسیر، هوادارانی دارند، و بیانات هر یک قابل اعتناست. من تفسیر دوم را ترجیح می دهم، ولی در این نوشته صرفاً مایلم، عمق نظری این مناقشه را تشریح کنم، باشد که متفکران شاخه های مختلف علوم انسانی، به بحث در اطراف موضوع بپردازند، و مناقشه زیربنایی که بسیاری از گفتگوهای سیاسی سعی در پنهان کردن آن دارند را حل و فصل نمایند، تا زیر بنای اختلاف ها و
سوءتفاهم ها از بین برود. تنها در این صورت است که زمینه های اصولی اتحاد مردم و نخبگان فراهم می گردد. پس، صورت مسئله چنین است: «فساد» و «شفافیت»، در کشورهایی دچار وضع فوق العاده و در معرض تهدید و حصر، مانند ایران متفاوت است. این دست کشورها، لاجرم باید بخش مهمی از اقتصاد خود را به اقتصاد زیر زمینی و غیر شفاف بدل کنند تا بتوانند به نحوی، از پس وضع فوق العاده و حصر برآیند. ولی امروزه، معلوم شده است که شفافیت، مهم ترین رکن مبارزه با فساد است، و کشورهای در معرض تهدید، نمی توانند شفاف باشند، چرا که ابزار تحریم و تهدید ابزار متعارف و صحیحی برای منازعات جهانی نیست، ولی به هر حال «هست». مردم ایران از سال هزار سیصد و سی و دو، و سپس، از انقلاب اسلامی هزار سیصد و پنجاه هفت، که خواستند مستقل از قدرت های بزرگ، مشیت خود را خود به دست گیرند، با تهدید قدرت های جهان مواجه بوده اند، و طی این سال ها برای توسعه کشور، مسیر تحریم ها را دور زده اند، و این حقایق موجب شده است که گروهی از سیاستمداران ایرانی، فساد را به خوب و بد تقسیم کنند، و در این تفسیر، مفهوم «مصلحت» مقصر بوده است. ریشه یابی قضیه: سطح اول موضوع فساد، موجودیت کشورها و روابط اجتماعی را تهدید می کند، و بخش اعظم این تهدید از کمی دانش ما در مورد این پدیده بر می آید. علوم انسانی، در طراحی نظام های حکومتی و حقوقی و اخلاقی عقب افتاده اند. در واقع، نتوانسته اند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. آنها به لحاظ تحلیلی، تمایزی بین اقدامات فساد آمیز در کشورهای در معرض تهدید و نظام های فاسد در شرایط معمولی قائل نیستند. بله؛ کوشش های نظری مربوط به ارتقای دانش حکومت و حقوق و اخلاق، از گسترش عظیم در روابط اقتصادی در سایه رشد
محیر العقول نظام های ارتباطی عقب افتاده اند؛ و نتیجه این
عقب ماندگی در زمینه سواد حکومتداری و حقوقدانی و اخلاق شناسی، نزاع شدید بر سر مبنای وجدانی نظام های جدید، و گسترش عظیم «فساد»، و از آن بیش، «اتهامات فساد» است. بازتاب این انفجار و گسترش، از دست رفتن مشروعیت ها و اعتمادهاست.از این رو، گسترش مباحثه راجع به موضوع «فساد»، یک ضرورت اجتماعی فوری است که فوریت آن از این عقب ماندگی سیاسی و حقوقی، و به تبع آن، فروپاشی نهادها و روابط اجتماعی بر می خیزد. موضوع فساد، جداً موجودیت کشورها و رابطه افراد در درون جوامع را تهدید می کند. ادامه ریشه یابی قضیه: سطح دوم بخشی از غموض در تحلیل موضوع «فساد»، به این باز می گردد که پیشینه فکر پردازی بشری در مورد «فساد»، طولانی و گسترده نیست. «فساد» به این معنا که ما امروز با آن مواجهیم، یک پدیده نو ظهور است. افلاطون، ارسطو، توکودیدس، و ماکیاولی، بیش از «فساد» به «فضیلت» (Virtu) می پرداختند؛ فساد (corruption, Latin: ‘corruptus’)، بیشتر به مفهوم «فقدان فضیلت» تلقی می شد. فیلسوفان سیاسی متقدم، بیشتر دل مشغول حسن توزیع قدرت و ثروت، حسن رابطه بین رهبران و پیروان، حسن منابع قدرت و حق اخلاقی حاکمان برای حکمرانی، یا «عشق» مردم به «آزادی»، کیفیت رهبری سیاسی و ماندگاری ارزش ها یا اصالت سیاسی بودند، نه فساد. سیاست به عنوان فرآیندی اجتماعی در نظر گرفته می شد که در آن، فضیلت، دست کم به معنای غایت و توجیه قدرت سیاسی در روش های کاربست و پیگیری آن، وجه اساسی همت بود. پس، «فساد» (corruptus)، در مفهوم کلاسیک، بیشتر به مثابه «فقدان ظرفیت وفاداری به فضیلت» تعریف می شد. نکته اینجاست که این تعریف فساد، فضیلت را مفروض می دارد، و اغلب، در جوامعی با اندازه کوچک قابل کاربرد بود که در مورد مفهوم فضیلت اتفاق نظر نسبی وجود داشت. در این جوامع کوچک، سلسله مراتب حکمرانی و حقوقی، نه تنها حافظ قدرت بود، بلکه بیان کننده ارزش ها و اهداف جامعه هم محسوب می شد. بله؛ این تعریف از «فساد» با فرض اتفاق نظر در مورد مفهوم «فضیلت»، بیشتر در جوامع کوچک یا جوامع انقلابی، به دلیل انسجام بالای اجتماعی، صادق بود. در چنین وضعیتی، طبعاً جایگاه اخلاقی حاکمان و تصمیم سازی آنها از یک سوی، و کل جامعه ربط نزدیکی به هم داشت.به بیان دیگر، در گذشته، بحث فساد به مثابه فقدان فضیلت، بیشتر با موضوع انحرافات اجتماعی قعر جامعه ارتباط پیدا می کرد، ولی امروز موضوع فساد، در بخش عمده ای عارضه ای در رأس هرم جامعه و بویژه نزد مدیران جامعه یا همان ها که چارلز رایت میلز به آنها «بالا بالایی ها» (Higher Mans) می گوید، محسوب می شود. اکنون، مفهوم فساد به قدر زیادی با مفهوم «سوء استفاده از قدرت» و اختلاف نظر مردم با بخشی از «بالا بالایی ها» پیوند یافته است. ادامه ریشه یابی قضیه: سطح سوم هنگامی که «بالا بالایی ها» از اصولی منحرف می شوند که به آنها ادعای قدرت و وفاداری دارند، جامعه به عنوان یک کل بر سر دو راهی قرار می گیرد؛ دو راهی تن دادن به بی ثباتی ها و «آتشفشان»های سیاسی و اجتماعی در یک سوی، و حفظ سلامت جامعه از سوی دیگر؛ آن هم حفظ سلامتی که چندان نخواهد پایید، چرا که اختلاف نظرها در مورد فضیلت سیاسی به قدری زیاد شده است که گاه، به نظر می رسد که فساد «بالا بالایی ها» به معنای تخطی آنان از قانون، به راه و رسم ناگزیر سیاست یک کشور بحران زده و محصور بدل شده است. در این شرایط، مباحث اخلاقی عالم سیاست، بیش از آنکه حول پیگیری اهداف اخلاقی اصولی تکامل یابند، پیرامون حفظ «اعتدال» و شیوه های «نرمش» رشد می کنند. جوامع امروز، پسامدرن و گسیخته شده اند، و بسیاری از جوامع را می توان مشاهده کرد، در حالی که بیش از قرار گرفتن در هر گونه سیستم فراگیر از ارزش ها، محل نزاع گروه ها و منافع شده اند. نهادهای سیاسی، اعم از حکومتی و غیر حکومتی، چنان پیچیده و غامض شکل گرفته اند، و گروه های اجتماعی و دستور کارشان چنان متفاوت شده اند، که به نظر می رسد هیچ راه یا استدلالی برای قضاوت در مورد فساد یک نظم سیاسی کلی وجود ندارد. ادامه ریشه یابی قضیه: سطح چهارم تلقی سر و ساده از فساد «بالا بالایی»ها، اصولاً در جوامعی می تواند به صراحت مطرح گردد که نیروهای رقیب سیاسی بتوانند به اندازه نیروهای حاضر در حکومت نیرومند شوند، و قوت پیدا کنند تا علیه گروه مستقر، اقدام و فساد را طرح بحث کنند. مفهوم بسیط «فساد»، مستلزم وجود «گروه های رقیب» یا تعدیل کننده منابع قدرت است که می توانند با حاکمان مواجه شوند. تنها با وجود گروه های رقیب، گروه حاکم دولتی دستکم باید قدرت دیگران را نیز به حساب بیاورد و شاید سرانجام، در معنایی ابتدایی، «پاسخگو» گردد. ولی آنچه برداشت پخته تر از «فساد» را ضروری ساخته است، آن است که در دنیای نابرابر امروز، تنها شمار اندکی از کشورهای خواب آلود، می توانند فارغ از تهدید بیرونی، رقابت های رهای دموکراتیک را برقرار سازند. میزان بالای دو گانگی در قدرت، تنها در جوامعی امکان بروز دارد که در آنها، کشور با تهدید بیرونی قابل ملاحظه ای مواجه نیست، یا چند دستگی در نیروهای داخلی، اصل بقای جامعه را تهدید نمی کند. اگر به لحاظ طبیعی یا تهدید بیرونی، فضای سیاسی درونی با تهدید مواجه شود، طبعاً مردم از طرح بحث های سیاسی در مورد فساد «بالا بالایی ها» حمایت نمی کند. در این فرآیند، زبان فساد تبدیل به گفتمانی از تنازع می شود که نه تنها قادر است مشروعیت حکومت را تضعیف کند، بلکه اصل موجودیت ملت را در مقابل دشمن بیرونی به مخاطره می افکند؛ بالاخص در زمانی که به مباحث حیاتی دیگر گره خورده باشد، یا مردم، بیم فوران «آتشفشان»ها را در سر بپرورند. ادامه ریشه یابی قضیه: سطح پنجم بدون حضور گروه های معارض قدرت، و در واقع، بدون پراکندگی منابع سیاسی که در گام اول، تمایز بین ثروت و قدرت را مشخص می کنند، و تقاضای پاسخگویی را فعال (یا الزام) کرده اند، مفاهیم اولیه ای چون تمایز عمومی و خصوصی یا قدرت شخصی در برابر قدرت و منافع رسمی چندان مفهومی نداشت. مع الوصف، از این حقیقت نیز نباید غفلت کرد که تمایز بین ثروت و قدرت هم بیش از آنکه واقعی باشد، نحوی فرض نظری و تصوری از یک رویه حقوقی دور از واقعیت است. در واقع امر، و در عمل، «بالا بالایی»های اقتصادی، هم تأمین مالی گروه های حاضر در قدرت را به عهده می گیرند، و هم تأمین مالی گروه های ظاهراً رقیب قدرت را، و نهایتاً، این «بالا بالایی»ها هستند که با هم بر سر موضوعات مربوط به فساد توافق می کنند. «گروه های واسط» یا آنچه اصطلاحاً به آن «نهادهای مدنی» می گویند را به زحمت می توان مدافعان خلاق اخلاق، یا حتی، طرفداران هر گونه منافع ورای منافع خود و گروه خویش دانست. حتی، در مواردی که فعالیت های آنان در کانال های سیاسی رسمی و قانونی تعریف می شود، لزوماً به دنبال دفاع از اصول نبودند. این حقیقت را می توان، امروز در چرخش محیرالعقول روشنفکران اصلاحات به سوی کارگزاران، مشاهده کرد. جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته «تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛زمین و زمان و ایام و هفته ها، وام دار بزرگمردی است که خون خود و فرزندان و یارانش را فدای حفظ دین خدا کرد و اهل بیت گرامی اش را با تحمل شدائد، پاسدار خون خدا قرار داد. این هفته که روزهای پایانی محرم را سپری می کنیم با سالروز شهادت پیام آور حادثه کربلا و یادگار بزرگ عاشورا حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام همراه بود و یادآور مصائب بزرگی که بازماندگان حادثه کربلا برای جاودانگی اسلام و پاسداری از دین رسول الله(ص) متحمل شدند. از رویدادهای هفته اینکه مراسم دانش آموختگی دانشجویان دانشگاه افسری دانشگاه امام علی(ع) با حضور رهبر معظم انقلاب برگزار شد. در این مراسم فرمانده کل قوا با اشاره به قابلیت های معنوی، توانایی های علمی، قدرت ابتکار و عزم راسخ نیروهای مسلح فرمودند: "دنیا برروی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران حساب باز می کند و آنرا جدی می گیرد، زیرا می داند که هر جا عرصه مسئولیت و رزم آوری باشد، نیروهای مسلح سنگ تمام خواهند گذاشت." ایشان همچنین دنیای امروز را تشنه پیام آزادیبخش اسلام ناب دانستد و گفتند: "بدخواهان و زورگویان جهانی، تلاش می کنند تا با استفاده از هنر، سیاست، نظامی گری و همه ابزارها، مانع شنیده شدن ندای اسلام ناب شوند اما این ندا شنیده شده است و نشانه آن هم، هراس روزافزون قدرت های استکباری است." تهران در این هفته مرکز رایزنی ها و سفر همزمان سه هیات بلندپایه سیاسی از روسیه، چین و عمان بود که در ادامه حضور هیاتهای کشورهای مختلف در یکسال گذشته بود که از آغاز دولت جدید برای بسط و توسعه روابط به کشورمان سفر می کنند. این روند در دولت یازدهم که با حمایت های رهبر معظم انقلاب شکل گرفته افزون بر رفع تنگناها بر سر راه حضور مؤثر جمهوری اسلامی ایران در عرصه منطقه ای و بین المللی می تواند فرصت های بیشتری را ایجاد کند تا با ادامه مذاکرات هسته ای بین ایران و گروه 1+5 و تلاش های دیپلماتیک تیم مذاکره کننده ایران، به حقوق هسته ای کشورمان دست یابیم. در همین راستا، در روزهای پایانی فرصت باقیمانده، دهمین دور مذاکرات هسته ای ایران و1+5 در وین آغاز شد. این دور از گفتگوها توسط خبرنگارانی که در وین حضور دارند، حساس ترین و مهم ترین مرحله مذاکرات لقب گرفته و دو طرف نیز برای رسیدن به توافق جامع در روزهای پایانی در تلاشند. البته هر چند که در رسیدن به توافق در کلیات، گام های مفید و چشمگیری برداشته شده ولی دستیابی به تفاهم در جزئیات، موضوعی است که در صورت وجود اراده سیاسی در طرف مقابل، می تواند در چند روز آینده شکل بگیرد. از این رو وزیر خارجه کشورمان مذاکرات جاری را بهترین فرصت برای پایان دادن به پرونده هسته ای دانست و در عین حال تاکید کرد راه حل های مناسبی روی میز مذاکرات چیده شده است که در صورت وجود اراده جدی در طرف مذاکره کننده، می توان به توافق نهایی دست یافت. وی همچنین اظهار امیدواری کرد سوم آذر روز پیروزی ملی در رسیدن به اهداف ملت ایران باشد، زیرا نتیجه هرچه باشد، چه دستیابی به توافق و چه ایستادگی در برابر زیاده خواهی ها، برای ما یک پیروزی بزرگ است. در این هفته ادامه سقوط قیمت نفت در بازارهای جهانی و در آستانه فصل سرما به این فرضیه که پشت سر کاهش قیمت و افزایش تولید برخی کشورها، توطئه ای برای ضربه زدن به اقتصاد کشورمان وجود دارد، دامن زد. قیمت نفت در چند ماه گذشته از قیمت بالای صد دلار در هر بشکه به حدود 70 دلار کاهش یافته که تداوم این وضعیت می تواند به کشورهایی که اقتصادشان متکی به درآمدهای نفتی است، خسارت بار باشد، بویژه آنکه دولت آقای روحانی درحال تنظیم نهایی بودجه سال آینده و ارائه بموقع آن به مجلس است. از سوی دیگر به نگرانی ها برای تحقق نیافتن 803 هزار میلیارد تومانی بودجه سال جاری که رقم درآمد از فروش هر بشکه نفت معادل 100 دلار در نظر گرفته شده دامن می زند. بدین ترتیب، زنگ خطر کسری بودجه سال جاری به صدا درآمده و این واقعه ایجاب می کند راهکار مناسبی که منجر به افزایش تورم نشود، در نظر گرفته شود. البته کارشناسان معتقدند تبعات مختلف کاهش قیمت نفت با چند ماه تاخیر در اقتصاد کشورمان نمایان می شود و به هر حال دولت یازدهم را که به دنبال سامان بخشی به وضع آشفته برجای مانده از دولت قبلی است، می تواند دچار مشکل و عدم تحقق وعده هایش کند. در این هفته دولت یازدهم چالش دیگری را، البته در داخل، و از ناحیه عدم رأی اعتماد مجدد مجلس به چهارمین وزیر پیشنهادی آقای روحانی تجربه کرد. روز سه شنبه دکتر دانش آشتیانی به عنوان چهارمین وزیر پیشنهادی دولت برای تصدی وزارت علوم از احراز این مسئولیت بازماند و نمایندگان با 171 رأی مخالف به وی رأی عدم اعتماد دادند. به این ترتیب قفل این وزارتخانه این بار هم باز نشد، گویی که تدبیری برای حل و فصل این موضوع وجود ندارد. آقای روحانی معتقد است که هرگز قصد لجبازی با مجلس را نداشته و وزرای انتخابی را براساس معیارهای کارشناسی شده و وعده های انتخاباتی خود انتخاب کرده و در مقابل، نمایندگان مجلس نیز بر چرخیدن در، بر همان پاشنه فقدان صلاحیت سیاسی اصرار دارند. به هر حال اینکه گره وزارت علوم، کی، کجا و چگونه باز خواهد شد، سئوالی است که قاطبه دانشگاهیان و آحاد مردم از مسئولان دارند و شاید معرفی دکتر محمد فرهادی به عنوان گزینه پنجم بتواند به نوعی مصالحه و پایان دادن به بلاتکلیفی کمک کند. در خبرهای خارجی نیز رخدادهای فلسطین اشغالی و ادامه انتفاضه، توطئه غرب برای تجزیه سوریه، مخالفت مردمی با انتخابات فرمایشی بحرین و شکست های سنگین داعش در عراق، اهم رویدادهای هفته را تشکیل می دادند. عملیات شهادت طلبانه دو فلسطینی علیه صهیونیست ها در قدس، که در جریان آن هفت صهیونیست کشته شدند، مقامات رژیم صهیونیستی را در شوک و وحشت فرو برد و نقطه عطف در انتفاضه اخیر فلسطینی ها محسوب شد. دو فلسطینی روز سه شنبه با سلاح های سرد و گرم به یک مؤسسه صهیونیستی حمله کردند که در جریان آن علاوه بر کشته شدن هفت صهیونیست، 15 نفر دیگر نیز زخمی گردیدند. در پی این عملیات رژیم صهیونیستی به اقدامات شتابزده از جمله تشدید تدابیر امنیتی و تهدید فلسطینی ها پرداخت. عملیات دو مبارز فلسطینی پاسخی بود به سیاست های تجاوزکارانه و جنایات اخیر صهیونیست ها. رژیم صهیونیستی اخیراً بار دیگر برای غصب مسجدالاقصی خیز برداشته است در مقابل فلسطینی ها برای خنثی کردن این توطئه وارد میدان شده اند که تاکنون چند شهید نیز تقدیم کرده اند. با اینحال، خنثی کردن توطئه اخیر صهیونیست ها که با بهره برداری از اوضاع آشفته منطقه صورت می گیرد، به اقدامات گسترده تر از سوی تمامی کشورهای اسلامی نیاز دارد. این هفته، طرحی از سوی اروپا برای سوریه اعلام شد که هدف نهایی آن، تجزیه سوریه می باشد. در این طرح آمده است که بشار اسد همچنان در قدرت بماند ولی در ازای آن، خودمختاری مناطقی که دردست مخالفان حکومت سوریه است به رسمیت شناخته شود. کاملاً واضح است که بانیان این طرح درصدد هستند سوریه را قطعه قطعه کنند و برای پوشش نیت شوم خود، موافقت با ادامه حکومت بشار اسد را مطرح کرده اند. این طرح را چند کشور اروپایی پیشنهاد داده اند که هفته گذشته نماینده سازمان ملل آنرا به مقامات دمشق ارائه داد. مسئولان سوری هنوز به این طرح واکنش رسمی نشان نداده اند ولی محافل سیاسی این کشور، آنرا غیرقابل پذیرش و ضد سوریه عنوان کرده اند. واقعیت این است که عاملان اصلی ایجاد بحران سوریه، که در قصد خود برای ساقط کردن حکومت سوریه ناکام مانده اند با این طرح درصدد هستند سوریه را تضعیف کنند و این کشور را از سر راه سیاست های خود بردارند و منافع رژیم صهیونیستی را تضمین کنند. این هفته، در آستانه برگزاری انتخابات فرمایشی در بحرین، انقلابیون این کشور ضمن رد این انتخابات، رژیم را تهدید به برگزاری اعتراضات سراسری و اعتصاب نمودند. مجلس بحرین سه سال قبل همزمان با اوجگیری قیام مردمی و در پی خروج 18 نماینده عضو "جمعیت الوفاق" منحل شد و در این مدت این کشور مجلس نداشته است. رژیم آل خلیفه درصدد است مجلسی تشکیل دهد که در آن به جای نمایندگان واقعی ملت بحرین، عوامل این رژیم و عناصر سرسپرده جای بگیرند. شیخ علی سلمان دبیرکل جمعیت اسلامی الوفاق و قدرتمندترین شخصیت مخالف رژیم بحرین، تاکید کرد ملت بحرین دیگر از سیاست رعب و وحشت رژیم آل خلیفه بیم ندارد و بحرینی ها حق دارند انتخابات فرمایشی را تحریم کنند. این شخصیت مبارز بحرینی تاکید کرد هیچ نشانه ای که رژیم به خواست و اراده مردم پاسخ مثبت داده باشد دیده نمی شود. رژیم آل خلیفه در طول چهار سال گذشته که مردم این کشور با یک قیام سراسری خواستار استقرار یک دولت مردمی و رفع تبعیض های سیاسی و اعاده عدالت بر جامعه بحرین بوده اند، به سیاست سرکوب پرداخت و در این راه از نیروهای ارتش عربستان که در قالب "سپر جزیره" در بحرین مستقر هستند، برای سرکوب شدید ملت بحرین سود برده است. این هفته، عراق نیز شاهد تحولات تازه ای بود از جمله اینکه ارتش عراق در مواجهه با تروریست های تکفیری به پیشروی های جدید دست یافت. ارتش عراق در بزرگترین پیروزی در جنگ های چند هفته اخیر، توانست بر شهر بیجی و همچنین بر پالایشگاه مهم بیجی تسلط پیدا کند و در جریان پاکسازی این منطقه 300 نفر از تروریست های تکفیری وابسته به گروه داعش را به هلاکت برساند. پیشروی های ارتش و نیروهای مردمی عراق در قلع و قمع تروریست ها از چند هفته قبل آغاز شده و همچنان ادامه دارد. در این راستا "حیدر العبادی" نخست وزیر عراق خبر داد که به زودی عملیات آزادسازی موصل آغاز خواهد شد. شکست تروریست ها منحصر به عراق نبوده است و در سوریه نیز این جبهه تکفیری در هفته جاری متحمل شکست و تلفات سنگینی شد. از شهر کوبانی سوریه خبر رسیده است که نیروهای مدافع این شهر به پیشروی خود برای آزادسازی کامل این شهر استراتژیک ادامه می دهند و به گفته منابع وابسته به مدافعان، هم اکنون تنها بخش کوچکی از کوبانی دردست تروریست های داعش قرار دارد و این درحالی است که بیش از 800 تروریست در درگیری های کوبانی کشته شده اند. قدس:بازگشت دوباره میهمان ناخوانده «بازگشت دوباره میهمان ناخوانده»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر محمد رسولی است که در آن می خوانید؛در پی اتفاقات اخیر در عراق به نظر می رسد طرح بازگشت دوباره به این کشور توسط ستاد مشترک ارتش و برخی دیگر از مقامهای نظامی و سیاسی آمریکا کلید خورد تا با ایجاد یک جریان ساختگی مبنی بر سقوط قریب الوقوع بغداد، زمینه های بازگشت را فراهم کنند، اما موفقیتهای نظامی ارتش و نیروهای مردمی عراق، این طرح راناکام کرده است. مخالفان حضور نظامی دوباره آمریکا در عراق، می گویند، در گذشته برخی گروه ها هم صدا با برخی جریانهای جنگ طلب در آمریکا ,آنقدر به دولت «نوری مالکی» فشار آوردند تا جلوی عملیات ارتش در فلوجه را گرفتند واین شهر تسلیم داعش شد. جریانها و سیاستمداران عراقی که این تفکر را نمایندگی می کنند، از سوی بسیاری از عراقی ها به عنوان «بازوی سیاسی داعش» معرفی می شوند و معتقدند که آنان به دنبال اهداف پیدا و پنهانی از جمله ایجاد مانع در مسیر موفقیتهای نظامی ارتش و مردم عراق علیه داعش هستند این نیروهای سیاسی که از دید صاحبنظران عراقی عملکردی مشکوک در بحران اخیر عراق دارند، اکنون نیز تلاش می کنند با جلوگیری از ورود نیروهای مردمی به مناطق مختلف عملیاتی در کمک به ارتش، زمینه لازم را برای بازگشت دوباره نظامیان آمریکایی ایجاد کنند. جریانهای سیاسی طرفدار بازگشت نظامیان آمریکایی امیدوارند با ورود آمریکایی ها به صحنه زمینی جنگ، روند پیشروی ارتش و نیروهای مردمی عراق متوقف شود. آنها تلاش دارند با ورود نظامیان آمریکایی، چهره جنایتکار و خونریز داعش را ترمیم کنند، زیرا می پندارند حضور نظامیان آمریکایی، داعش را بار دیگر در جایگاه گروه ضد اشغالگری قرار داده و جنایات صورت گرفته توسط این گروه، کم رنگ خواهد شد. از سوی دیگر,آمریکایی ها نیز علاقه مند به بازگشت دوباره به عراق و ایجاد زمینه تأثیر گذاری در روند سیاسی این کشور هستند. دیگر اینکه تا کنون عملیات هوایی آمریکا و 40 کشور عضو ائتلاف آمریکایی ضد داعش نیز جواب نداده، از همین رو آمریکایی ها احساس می کنند در پیروزی ها و موفقیتهای جدید کسب شده در جنگ علیه داعش سهمی ندارند. در این شرایط تلاش آمریکا برای اهمیت زدایی از دستاوردها و توانایی ارتش و نیروهای مردمی عراق ادامه دارد و فرماندهان ارتش ایالات متحده برای توجیه حضور نظامی گسترده تر در عراق، به دنبال ضعیف نشان دادن نیروهای مردمی و ارتش عراق در مبارزه با تروریستها هستند. در عین حال پنتاگون در حال بررسی پیشنهاد اعزام نیروهای نظامی در کنار ارتش است. آمریکا قطعاً خوابی برای منطقه دیده و سعی می کند کل منطقه را آماده پذیرش آن و بازگشت نیروهای نظامی خود کند، اما این بار به بهانه حفاظت از منطقه در مقابل خطر داعش و در این روزها اخبار زیادی از پایتختهای کشورهای غربی به گوش می رسد که آمریکا قصد دارد بر اساس طرحی، تعداد زیادی از سربازان خود را به منطقه اعزام کند. بتازگی رئیس جمهوری آمریکا نیروهای کشورش را در عراق به سه هزار و 100 نفر افزایش داده است و تأکید کرده که بر شمار نیروهایش می افزاید. البته او حضور نیروهای آمریکایی را این گونه توجیه کرد که برای آموزش نیروهای عراقی به این کشور اعزام شده اند تا نیروهای عراقی با آموزش آمریکایی ها بتوانند در مقابل داعش بایستند. به نظر نمی رسد، آموزش نیروهای عراقی نیاز به این شمار از مربیان و مشاوران آمریکایی داشته باشد، اگر عراق چند میلیون سرباز و افسر در ارتش خود داشت حضور این شمار از نیروهای آمریکایی در عراق توجیه پذیر بود، اما در این شرایط ظاهراً واشنگتن طرحی برای دخالت نظامی قدرتمند آمریکا در سوریه و عراق دارد، اما این بار از دریچه مبارزه با داعش وارد شده و این بدین معناست که نیروهای آمریکایی در قالب نیروهای دوست و نه مهاجم به عراق باز می گردند. در این خصوص نکته مهم آن است که آمریکایی ها که در سه دهه گذشته با اشتباه های استراتژیکی و سیاستهای قلدرمابانه خود هزینه های وحشتناکی را بر گرده ملتهای منطقه گذاشته اند، به نظر می رسد باردیگر در آستانه یک اشتباه تاریخی دیگر هستند. سیاست روز:فتنه افتاد! «فتنه افتاد!» عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛سرانجام در واپسین روزهای پایانی قانونی اداره وزارت علوم از سوی سرپرست، رئیس جمهور «محمد فرهادی» را به عنوان وزیر پیشنهادی علوم به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد تا شاید چهارشنبه هفته آینده، نمایندگان به این گزینه روی خوش نشان دهند. فرهادی اکنون رئیس سازمان جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران و البته سوابق مدیریتی و اجرایی از سال های گذشته در کارنامه او دیده می شود.گرچه او هم، همچون وزرای پیشنهادی پیشین خود، اصلاح طلب است، اما نسبت به آنها از مقبولیت بیشتری برخوردار است. این که جعفر توفیقی، که خود او، از گزینه های پیشنهادی آقای روحانی برای وزارت علوم بود که با مخالفت نمایندگان مجلس، منصرف شد، گفته است، رئیس جمهور مسیر انتخاب وزیر علوم را تغییر نمی دهد» درست است و باز هم می بینیم که وزیر علوم از همان طیف سیاسی پیشنهاد شده است که بقیه پیشنهادی ها بودند، اما این رویه نشان می دهد، اصلاح طلبان چه تندرو، چه میانه رو و چه طیف اصلاح طلب منطقی و منصف خواهان وزارت علوم هستند و شاید حتی آن را برای خود به عنوان سهم پیروزی می پندارند. گرچه آقای روحانی روز سه شنبه در دفاع از آشتیانی وزیر پیشنهادی علوم که البته رأی اعتماد هم نگرفت، گفت که «برخلاف آنچه که برخی از رسانه ها شایع می کنند، من در انتخاب وزیر تحت فشار هیچ گروه سیاسی و یا هیچ شخصی نبوده و نه هستم و نه من کسی هستم که فشارپذیر باشم و بخواهم به خاطر نظرگروهی انتخابی را انجام دهم» ان شاء الله که همینگونه است، اما اصلاح طلبان تندرو به واسطه سهم خواهی های خود، از این آب گل آلود معرفی وزیر پیشنهادی علوم به مجلس، ماهی دلخواه خود را می خواستند صید کنند، گزینه های پیشین که مقبول واقع نشدند و مجلس شورای اسلامی براساس وظیفه قانونی خود به آنها رأی اعتماد نداد. خط قرمز مجلس هم فتنه بود که البته به خاطر حساسیت های وزارت علوم، رفتار نمایندگان با وزرای پیشنهادی علوم که تاکنون معرفی شده اند، به صلاح نزدیکتر بود. هر چند این وزارتخانه ۳ ماه است بدون وزیر اداره می شود، اما ارزشش را دارد که وزیر متعهد، متخصص و معتمد به ساختمان «هرمزان» برود. اکنون هم که آقای محمد فرهادی به عنوا�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن