واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اجرای تئاتر «متولد1361» بهانه خوبی بود تا با «پگاه آهنگرانی» بعد از مدتها حرف بزنیم. قرارمان پیش از شروع اجرا در پشت صحنه سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر بود. آهنگرانی این روزها بازی در سینمایی كه... احساس مفید بودن دارم در میان تئاترهایی كه این روزها در تماشاخانه ایرانشهر اجرا میشود نمایش «متولد 1361» سروصدای بسیاری كرده است. اجرای تئاتر «متولد1361» بهانه خوبی بود تا با «پگاه آهنگرانی» بعد از مدتها حرف بزنیم. قرارمان پیش از شروع اجرا در پشت صحنه سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر بود. آهنگرانی این روزها بازی در سینمایی كه از ایدهآل او دور شده را كنار گذاشته و تئاتر را ترجیح داده است. برای دومینبار بازیگری روی صحنه تئاتر را تجربه میکند كه برایش مانند كلاس بازیگری بوده و بیشتر در آن مشغول یادگیری است. چطور شد كه به نمایش آقای دهكردی دعوت شدید؟ پارسال من و آقای دهكردی در فیلم «راه آبی ابریشم» همبازی بودیم. آنجا آقای دهكردی به من گفتند كه یك متنی هست كه خانم ثمینی نوشته، 7 اپیزود است و متولد 1361 نام دارد. آن زمان هنوز كامل نشده بود اما طرحش را داشتند. وقتی به من پیشنهاد دادند، پذیرفتم. هنگام آن فیلم از آقای دهكردی خواستم كه با من تمرین كنند چون بازی در یك پروژه تاریخی هم برای من سخت بود. هنگام تمرینات احساس كردم بسیار میتوانم از او یاد بگیرم و غیر از بازی در تئاترشان برایم مانند ورك شاپ است. در واقع به این شكل بود كه بعد از منهای دو این نمایش جدی شد و تمرینات را شروع كردیم. شما در اپیزود چهارم و سن 19 سالگی دختر نمایش حضور دارید. بازی در این سن از شخصیت كار چه ویژگی داشت؟ ابتدا معلوم نبود كه قرار است من كدام سن را بازی كنم. البته آقای دهكردی بیشتر تردید داشتند كه كدام اپیزود را به من بسپرند ولی اگر قرار بود خودم انتخاب كنم همین نقش و اپیزود چهارم را انتخاب میكردم. نه به خاطر سن، به خاطر نقش و جای كاری كه دارد. اپیزود پنجم هم كه در آن درام اتفاق میافتد را دوست داشتم. به دلیل جذابیتهایی كه نقش خودم داشت به آن علاقهمند هستم نه به دلیل سن 19 سالگی كه كاراكتر دارد. چقدر به عنوان یك متولد دهه 60 با آقای دهكردی و خانم ثمینی صحبت میكردید و حتی بخشی از دغدغههای 19 سالگی خودتان را به نقش اضافه كردید؟ ما متن كامل را دریافت كردیم. یعنی اینطوری نبود كه در پروسه نوشتن آن قرار بگیریم و ایده بدهیم. پیش از آن آقای دهكردی و خانم ثمینی درباره این نسل كلی تحقیق كرده بودند و به گفتههای ما 7 نفر احتیاجی نبود. در جزئیات نقشهایمان با آنها صحبت میكردیم اما كلیت همان بود و تغییری نكرد. جدا از مونولوگگویی كه هر كدام از كاراكترها در نمایش دارید، شما داستانگویی هم میكنید و برای بیان هر قصه شیوه متفاوتی دارید. از ابتدا برای این قصهگویی چه تدابیری داشتید؟ خیلی سخت بود. ممكن است تماشاگر خوشش نیاید و بعد از اینكه متوجه میشود داستان اول دروغ بوده، سرخورده شود. در واقع خیلی مشكل است كه به او بباورانید داستان دوم حقیقت دارد و من دروغ نمیگویم. نگهداشتن تماشاگر كه این داستانها را تا انتها بشنود، كمی مشكل است. مثلا داستان سوم كه مربوط به تلویزیون است تعمدا دروغی است و ایرادی ندارد تماشاگر متوجه شود اما داستان اول و دوم را نباید بفهمد و این سخت بود چون مخاطب فكر میكند شما دروغگو هستید و این قاعده شكسته شده كه بتواند اعتماد كند. حتی من شنیدم بعد از داستان اول كه من میخندم و میگویم دروغ بوده یكی از تماشاگران ناراحت شده و واكنش نشان داده است! در حالی كه من باید تلاش كنم كه احساس نكند سر او كلاه گذاشتیم و بخشی از این حرفها واقعیت دارد. اپیزود شما این قصه را روایت میكند كه دختر در سن 19 سالگی از خانه میگریزد و دوباره به خانه بازمیگردد. برای شما این فرار و برگشتن علت منطقی داشت؟ اصولا با منطق این نمایش میخواند اگر با واقعیت مطابقت نداشته باشد. از اول ما با مسئله رئالی در نمایش مواجه نیستیم و قرار هم نیست چیزی مستندگونه در این كار ببینیم. با توجه به قواعدی كه نمایش برای تماشاگر میگذارد، این قصه خارج از آن نیست و در همان راستا روایت میشود. همانطور كه در اپیزود پنجم دختری با لباس عروس میبینیم كه مدام میخندد اما واقعیت شكل دیگری است. میزانسن اپیزود شما و اینكه یك جفت كفش كنار شما قرار دارد چقدر به نقشتان كمك كرد؟ خودم خیلی نمیدانم چرا این كفش در صحنه است اما تصویر قشنگی دارد. اوایل با كفش تمرین میكردم اما بعدا به این نتیجه رسیدیم همه كاراكترها بدون كفش و پا برهنه باشند. بعد قرار شد این كفش در صحنه كنار من با فاصله قرار گیرد. یكسری از رفتارها و حركات شما مانند بازی ستاره پسیانی در اپیزود دوم است. از ابتدا قرار بود كه شما با این نوع رفتار مشابه كودكی این شخصیت را نشان دهید؟ بله، ما باید یكسری چیزهای مشتركی با یكدیگر پیدا میكردیم كه در تمرینات به آنها رسیدیم. آقای دهكردی یكبار به من گفتند پایت را به این شكل حركت بده، ستاره دوست داشت و قرار شد او هم به این شكل پایش را حركت دهد. یا خندههای من و ستاره كه مانند هم شد. یك چیزهای قراردادی بود كه باید اتفاق میافتاد. اصلا بازی در عرصه تئاتر را در پیش زمینه ذهنتان داشتید؟ نه، اصلا فکرش را هم نمیکردم. تئاتر سختیهای خودش را دارد و قابل مقایسه با سینما و... نیست. مشكلتر است. مثلا ما برای این نمایش چهار ماه تمرین كردیم و درگیر بودیم. حتی با شروع اجرا هم مشغول تمرین هستیم. در تئاتر پول سینما را به تو نمیدهند، مثل سینما همه چیز را برایتان مهیا نمیکنند و... ولی یک چیزی شما را وسوسه میكند که این کار را انجام دهید؟ بله، خیلی جذاب است، احساس بیهودگی ندارم، احساس میكنم دارم یاد میگیرم مخصوصا در کار آقای دهکردی. احساس مفید بودن دارم. نسبت به نمایش «منهای دو» چه تغییری كردید؟ خیلی بهتر شدم. میتوانم با اعتماد به نفس بگویم بهتر شدم. زمان اجرای نمایش آقای رشیدی استرس بسیاری داشتید. بله، چون سالن اصلی بود و من فقط یک هفته تمرین کرده بودم اما در این کار مدت زیادی است كه تمرین میكنم. الان به خودم اعتماد دارم چون زحمت کشیدم و به نظر خودم خوب هستم.در این شرایط سینمای ما که فیلمها یکی از یکی ضعیفتر است، تئاتر جایگاه بالایی دارد که اصلا قابل قیاس نیست در تئاتر بیشتر کارها خوب هستند و بازیگران حرفهای در آن كار میكنند. فضایشان با سینماییها خیلی فرق می کند و خیلی برایم جذاب است. در اولین تجربه تئاتریتان جایگزین لیلا حاتمی میشوید، نقش یک زن 30ساله در سالن اصلی را بازی میكنید. مونولوگ دایی وانیا را میگویید و حالا در این نمایش دختر جوانی هستید كه حرف دهه شصتیها را میزنید و دوره سنی 20،19 سالگی دختر نمایش را بازی میكنید. تفاوت قصه، كارگردانی و بازیگری در این دو نمایش از دیدگاه خودتان چقدر است؟ اصلا قابل مقایسه نیست. نوع کارگردانی پیام دهکردی با داوود رشیدی، متن و نوع تمرینها با هم کاملا متفاوت است. این کارها از یک جنس نیستند که بخواهم مقایسهشان کنم. الان فارغ از مسائل مادی در تئاتر کار میکنید و لذت میبرید؟ در این چهار ماهی كه كار آقای دهكردی را تمرین میكردیم، هیچ پولی نگرفتم و خیلی هم لذت میبرم. اگر هر کار سینمایی هم در این زمان به من پیشنهاد میشد، رد میکردم. چون شما در یک فضایی کار میکنید كه لحظه به لحظه لذت میبرید و در آخر میبینید که یکسری چیزها هم به شما اضافه میشود. احساس میکنم مشغول گذراندن یك کارگاه آموزشی هستم. به پولش فکر نمیکنم. فکر می کنم یک دوره شش ماهه است و کاملا با این دید کار را پذیرفتم. یکی از نکات ویژهای كه کار پیام دهکردی به من یاد داد این است که هر هفت دختر نمایش، نگران یكدیگر هستیم در شب اول اجرای این تئاتر استرس من هنگام صحنه بچهها از خودشان بیشتر بود و استرس آنها برای صحنه من بیشتر. نمیگویم ما آدمهای خاصی هستیم، نه. به جرات میتوانم بگویم که تازه معنای کار گروهی را فهمیدم. یعنی کاری که دست و دلتان برای بازیگری که بعد از تو روی صحنه میرود، بلرزد. در صورتیکه در سینما اینطور نیست و اگر یك تعداد دختر مشغول بازی در فیلم سینمایی باشند، روز سوم با یكدیگر دعوا میكنند و زیرآب یكدیگر را میزنند. اما اینجا رقابت سالم است. شاید به این دلیل که تئاتر پول و شهرت عجیبی ندارد. تئاتر خلوص بیشتری دارد و آدمها برای پول و شهرت در آن كار نمیكنند. خیلی خوش شانس بودید که اولین کارتان را در سالن اصلی تئاتر شهر داشتید و در حال حاضر هم این کار را روی صحنه سالن ایرانشهر بازی میکنید، تجربه کار در این محیطهای متفاوت چطور است؟ من سالن ایرانشهر را خیلی دوست دارم. از آن دست مجموعههایی است که با تحسین میگویم چه خوب که اینجا را ساختند. ما الان در سالن سمندریان اجرا داریم كه سالن خوب، مجهز و هیجانانگیزی است. ویژگی کار با آقای دهکردی این است که اجازه میدهند سلیقه شخصی خودتان را در کار وارد کنید. من و آقای دهکردی در دوران کار محمد بزرگنیا با هم زمان زیادی را سپری کردیم. همین باعث شد که او من را بیشتر بشناسد و خیلی از مسائل این شخصیت را از خلقوخوی من بردارد. مثلا خوابآلودگی شخصیت از خودم گرفته شده. از بازتاب كار راضی هستید؟ خیلی. ما هر شب با سالن پر تماشاگر اجرا میرویم. پنجشنبه و جمعهها دو سانس اجرا میرویم. مهمترین مسئله این است كه كار آبرومند و تمیزی است. خیلیها در آن چیزهایی را پیدا میكنند و اینطور نبوده كه كسی احساس كند وقتش تلف شده یا چیزی به دست نیاورده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 218]