واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آشفتگي مفاهيم سياسي در ايران معاصر (3) به راستى چگونه ممكن است مبانى جامعه مدنى و جامعه دينى پارادوكسيكال باشد، اما «توصيههاى» جامعه مدنى با نصيحت ائمه مسلمين، مشورت، مسؤوليت عمومى مسلمانان و امر به معروف و نهى از منكر سازگارى پيدا كند!؟87 آيا آراى سياسى امام خمينى مبتنى بر پلوراليسم و جامعه مدنى (به مفهوم اصطلاحى آن) است!؟88 آيا مىتوان با قدر متيقن گرفتن از مفاهيم سياسى، انديشه يك انديشمند را از زمينههاى آن جدا كرد و در عين حال به كژتابى مفاهيم دچار نشد؟89 9. مردم سالارى همان گونه كه اشاره شد، «دموكراسى» به مفهوم مدرن با دموكراسى در يونان باستان نوعى اشتراك لفظى دارد و نبايد الفاظ و مفاهيم را از بستر تاريخى و نظام فكرى خود منتزع و حكمى واحد بر آنها حمل كرد. خصلت انديشه مدرن عبارت است از نوميناليسم فلسفى يا نوعى سوبژكيتويسم در نظريه شناخت.90 مهمترين مؤلفههاى دموكراسى عبارتند از: حقوق مدنى، اصل نمايندگى، تفكيك قوا، نظارت قوا، پارلمانتاريسم و مسؤوليت پذيرى.91 همان گونه كه جابرى معتقد است ما معانى مختلفى «ماوراى» دموكراسى قصد مىكنيم، در حالى كه خود آن را به خوبى تعريف نكردهايم. فارق اصلى دموكراسى به مفهوم نوين از مفهوم كلاسيك آن، مفهوم مركزى انتخاب است. از ديدگاه وى، شورا غير از دموكراسى است، چون به طور مثال خليفه در نظريه خلافت تنها در مقابل خداوند مسؤوليت دارد. 92 اگر بخواهيم بين مردم سالارى (دموكراسى) و دين نسبتى برقرار كنيم، هم بايد مقصود خود از مردم سالارى را مشخص كنيم، و هم مراد خود از «دين» را، چرا كه دين با قرائتهاى متفاوتى ارائه شده است. برخى معتقدند «مردم سالارى دينى» بدعتى در علم سياست محسوب مىشود. 93 از آن جا كه نگارنده در جاى ديگر به موضوع فوق پرداخته،94 تنها به اين نكته بسنده مىكنيم كه در نسبت سنجى دين و دموكراسى دچار آشفتگى مفاهيم شدهايم. مراد محمد خاتمى از واژه ابداعى «مردم سالارى دينى» با تمام ابهامهايى كه دارد، به هيچ وجه نمىتواند با قرائت محمدتقى مصباح95 كه به قرائت خاصى از ولايت مطلقه فقيه رأى مىدهد سازگارى داشته باشد، در حالى كه در جامعه ما، هر دو مدافع «مردم سالارى دينى» شناخته شدهاند! آيا مىتوان گفت امام خمينى بر خلاف تلقى رايج كه دموكراسى را در برابر اقتدارگرايى و خودكامگى مىنشاند، دموكراسى را در برابر استبداد و ظلم قرار مىدهد، و در عين حال به قرائت ليبرال دموكراتها - با تفاوتهايى - نزديك مىشود.!؟96 همان گونه كه يكى از حكماى چينى اشاره مىكند: «همه ظلمهايى كه در جهان رخ داده، ابتدا بر كلمات بوده است». 10. سكولاريسم در بحث سكولاريسم دو چيز بايد به بحث گذاشته شود: ترادف يا عدم ترادف سكولاريسم و لائيسيته، و تفكيك نسبت دين و سياست از نسبت نهاد دين (روحانيت) از دولت. جواد طباطبايى بر خلاف برخى كتب لغت معتقد است: «گاهى واژه «لائيسيته» را با اصطلاح «سكولار» معادل مىگيرند كه به هيچ وجه درست نيست. مفهوم نخست اصطلاحى فرانسوى است و در آغاز براى بيان نظام حكومتى برآمده از انقلاب فرانسه به كار رفت. جز فرانسه، مكزيك و با مسامحهاى تركيه كه از اين حيث مقلد فرانسه است، هيچ يك از نظامهاى حكومتى اروپايى - مسيحى را نمىتوان لائيك خواند».97 از ديدگاه وى، لائيك و مشتقات آن از اصطلاحات الهيات مسيحى است و به هيچ وجه نمىتوان آنها را در مورد اسلام به كار برد،98 چرا كه اسلام اساساً دينى دنيوى است و از اين حيث با مسيحيت تفاوت دارد. ولى به اعتقاد محمدرضا نيكفر پيشبرد بحث سكولاريسم به صورت مقايسه وجه گيتيانگى در مسيحيت و بىنيازى اسلام به اين امر از بيخ و بن خطاست،99 چرا كه به هر حال در خصوص اسلام نيز بحث عرفى شدن مصداق دارد. به نظر مىرسد بحث سكولاريسم هم در خصوص جدايى دين از سياست، و هم تفكيك روحانيت از دولت مطرح باشد. اين در حالى است كه داود فيرحى تصريح مىكند كه سكولاريسم اسلامى جدايى دين از دولت است، نه جدايى دين از سياست.100 جابرى نيز تأكيد مىكند كه سكولاريسم در غرب فقط رها شدن از تقييدات كليسا است، نه خود دين.101 برخى پيشنهادات بحران مفاهيم در ايران معاصر خاص علوم سياسى نيست، و شايد به شكلى در ديگر شاخه علوم انسانى نيز وجود داشته باشد. فرهنگستان زبان و ادب فارسى و همچنين وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى كوششهايى در راستاى معادل سازى واژگان اجنبى داشتهاند؛ به طور مثال در جزوات «اصول و ضوابط واژه گزينى»، و واژههاى مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسى به برخى معادلهاى فارسى برمىخوريم. در عين حال عدم شيوع اين گونه كوششها را بايد در چند امر جستو جو كرد: كامل نبودن اين گونه مجموعهها، دير بودن معادلگذارىها (از ورود و شيوع واژگان خارجى)، غير عملى بودن كاربرد برخى معادلها، تبليغ ناكافى منشورات فرهنگستان زبان و ادب فارسى و ملتزم نبودن مراجع ذى صلاح به كاربرد آنها. به طور مثال در حالى كه واژه همايش در مقابل واژه فرانسوى «كنگره» (نشستهايى كه شركت كنندگان آنها نمايندگان دولتها و سازمانها يا متخصصان امور فرهنگى و ادبى و اجتماعى و سياسى هستند، همانند كنگره ملى هند و كنگره صلح) نهاده شده،102 در عمل تمايز چندانى از «كنفرانس» و «سمينار» پيدا نكرده است. در اين جا به شكل مشخص به دو پيشنهاد در راستاى خارج شدن از بحران مفاهيم در علوم سياسى اشاره مىشود: اول: برخورد فعال و مسؤولانه فرهنگستان زبان و ادب فارسى و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در زمينه يكسان سازى ترجمه لغات جديد و استفاده از واژگان مناسب در زبان فارسى (بالأخص در بازار پررونق ترجمه كتاب)؛ دوم: توجه اساتيد گرامى علوم سياسى به ضرورت تدوين فرهنگها و دانشنامههاى اجتماعى و سياسى به زبان فارسى، به نحوى كه ابتدا واژگان و مفاهيم علوم انسانى و علوم اجتماعى به شكل عام در آن بحث گردد و معانى مختلف از يك واژه تبيين شود، و سپس اين مهم را در حوزه علوم سياسى پى گيرند. ما به منابع و مراجعى نياز داريم كه در درجه اول اصطلاحاتى همچون رويكرد، رهيافت، مدل، نظريه، مكتب و نهضت را توضيح دهند، و در درجه دوم در خصوص علوم سياسى با ايضاح كاربردهاى مختلف واژگانى همچون انديشه سياسى، نظريه سياسى، فلسفه سياسى، ايده سياسى و حتى فقه سياسى، محققان را در كاربرد صحيح آنها يارى رسانند. پيشنهاد اول به شكل و صورت لغات و واژگان در علوم انسانى مربوط مىشود، و پيشنهاد دوم به اصلاحات محتوايى آنها در رشته علوم سياسى. اميد آن روز را داريم كه با كوششى دو چندان، از آشفتگى روزافزون مفاهيم در جامعه خود - كه تا اندازه زيادى با گسترش سريع وسايل ارتباط جمعى و جهانى شدن شدت گرفته - جلوگيرى كنيم. پی نوشت ها: 87. همان. 88. بيوك قربانى، «پايههاى نظرى پلوراليسم در جامعه مدنى اسلامى ايران»، در: سازمان مداركانقلاب اسلامى، پيشين، ص 681 - 696. 89. عماد افروغ، پيشين، ص 56 - 57. 90. موسى غنىنژاد، پيشين. 91. حسين بشيريه، درسهاى دموكراسى براى همه (تهران: نگاه معاصر، 1380) ص 105 - 138. 92. سيد صادق حقيقت، «در باب نسبتسنجى دين و دموكراسى»، همايش مردم سالارى دينى، 1382. 93. محمدتقى مصباح، «مردم سالارى دينى»، مجله معرفت، ش 68 (مرداد 1382). 94. عماد افروغ، پيشين، ص 108. 95. فرهنگستان زبان و ادب فارسى، واژههاى مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسى، ج 2 (بهمن 1377). 96. محمد عابد الجابرى، الديمقراطية و حقوق الانسان، بيروت: مركز دراسات الوحدة العربية، 1994، صص 13 - 16. 97. خشايار ديهيمى، «مردم سالارى دينى، بدعت در علم سياست»، مجله آفتاب، ش 29 (دى و بهمن 1381). 98. جواد طباطبايى، ديباچهاى بر نظريه انحطاط ايران، تهران: نگاه معاصر، 1380: ص 321. 99. جواد طباطبايى، «تجددى ديگر»، روزنامه همشهرى (5/4/1382). 100. محمدرضا نيكفر، «طرح يك نظريه بومى درباره سكولاريزاسيون»، مجله آفتاب، ش 27 (تير ماه 1382). 101. داود فيرحى، «گامهاى لرزان سكولاريسم در جوامع اسلامى»، روزنامه ايران (26/3/1381). 102. الجابرى، المصدر، ص 171.* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372/خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 413]