تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804754224
موفقیت حرفه ای زنان؛ آسیب ها و راهکارها
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: گزارشی از رونمایی یک کتاب موفقیت حرفه ای زنان؛ آسیب ها و راهکارها تهران- ایرنا- مشارکت اجتماعی زنان و نقش آنان در فعالیت های شغلی و اجتماعی همزمان با نقش آفرینی مثبت آنها در حفظ و حراست از کیان خانواده را می توان یکی از ویژگی های یک جامعه ی مطلوب دانست. اما این پرسش مطرح می شود که زنان چگونه می توانند بین این دو نقش تعادل ایجاد کنند؟
در بررسی این موضوع به سراغ سومین نشست «انجمن زنان پژوهشگر تاریخ» با موضوع «هویت حرفه یی زنان و نتایج فردی و اجتماعی آن» رفتیم. این نشست چهارشنبه ی هفته ی پیش با هدف بررسی موانع رشد هویت حرفه یی زنان به رونمایی کتاب «موفقیت حرفه ای زنان-آسیب ها و راهکارها» نوشته ی «شریل سندبرگ» اختصاص داشت.
سخنران این نشست «آزاده رادنژاد» مترجم این کتاب و پژوهشگر در حوزه ی مطالعات زنان بود که انگیزه ی ترجمه این اثر را یافتن ریشه ی مشکلات حرفه یی- شخصی زنان عنوان کرد و گفت: این کتاب آشکار می کند که زن غربی به رغم تبلیغات رسانه ها و سرمایه داری غربی، هنوز تحت فشار است و اگر بخواهد خودی نشان دهد و به جایی برسد که صدایش شنیده شود، باید شانس بیاورد و از پیشینه و منابع آموزشی و حمایتی غنی برخوردار باشد یا از بخشی از حقوق طبیعی و انسانی مانند مادر بودن و خانواده داشتن بگذرد. در غیر این صورت باید از بلندپروازی دست بردارد و به این دل خوش کند که در کنار ایفای نقش های سنتی خود، یک حضور اجتماعی حداقلی هم داشته باشد.
بنا به گفته ی رادنژاد، شریل سندبرگ نویسنده ی این کتاب، با استخدام هزاران نفر از افراد مختلف در فیس بوک و گوگل و نظرخواهی از این افراد دریافت که زنان در سراسر جهان دارای مشکلات مشابهی هستند و این کتاب را بر اساس همان داده ها و با هدف حل این مشکلات به رشته ی تحریر درآورده است.
به نقل از مترجم، این کتاب به دلیل درنظر گرفتن قیمت آن و ایجاد فضای تشویق برای خوانندگان به صورت مختصر و همراه با سبک زندگی زنان ایران ترجمه شده است. آن چه در این گزارش آمده است خلاصه یی از سخنان رادنژاد درباره ی کتاب موفقیت حرفه ای زنان- آسیب ها و راهکارها است.
*** از مشابهت آماری تا حضور اجتماعی متفاوت
در این نشست، نخست مروری بر وضعیت عمومی زنان سراسر جهان و مقایسه با وضعیت زنان غربی شد و در ادامه ی بحث به موانعی که سندبرگ با تجربه و مطالعه به آن رسیده و آن را آسیب شناسی می کند و راهکارهایی برای حل آن ارایه می دهد، پرداخته شد. سه شاخصه ی اصلی حضور اجتماعی زنان از نگاه رادنژاد، حضور در دانشگاه، مشارکت و بیکاری و مدیریت و رهبری است. از نگاه او، بر خلاف فاصله ی جنسیتی به نفع زنان در دانشگاه ها در ایران که از نرخی 60 درصدی خبر می دهد، اما می بینیم که این فاصله ی جنسیتی در نیروی کار به نفع مردان است و از 24 میلیون شغلی که در کشور وجود دارد بیش از 19 میلیون متعلق به مردان است و تنها 5 میلیون، زنان در آن نقش ایفا می کنند و نرخ بیکاری زنان دوبرابر بیش از مردان است.
روند کاهش در مشارکت و بیکاری زنان فزاینده بوده است و ما اکنون با مساله ی «سونامی زنان تحصیلکرده ی خانه نشین» روبه رو هستیم. این نرخ پایین در پست های مدیریت هم ما را با آماری فاجعه بار روبه رو می سازد به این معنا که تنها 4 درصد نمایندگان مجلس و 2.5 درصد پست های مدیریتی در سازمان های دولتی و 2 درصد در بخش های خصوصی به زنان اختصاص دارد.
حال باید دید در موفقیت های حرفه یی، وضعیت زنان در غرب چگونه است؟ بر اساس آمارها، در آمریکا 18 درصد کرسی های پارلمانی، اروپا 33 درصد و انگلستان 22 درصد و در مورد پست های مدیریتی هم در آمریکا 14 درصد و انگلستان 15 درصد متعلق به زنان است.
به نظر رادنژاد، ما در سطح مشارکت اقتصادی با غرب اختلاف داریم اما در فاصله ی جنسیتی در دانشگاه ها، افزایش خانه نشینی زنان تحصیل کرده و در غربال شدن نیروی کار در مقاطع مدیریتی مشابهت داریم.
*** دستاورد پیوستن زنان به مردان در نیروی کار
بحثی که در زمان حاضر مطرح است این است که سالیان دراز زنان غربی برای وارد شدن به جمعیت نیروی کار و داشتن حقوق برابر مبارزه کرده اند. ولی نتیجه ی این سالیان مبارزه، چیزی جز فراهم شدن نیروی کار ارزان برای سرمایه داری غربی نبود. در واقع زنان وارد کار شدند اما با پدیده ی فراهم آمدن نیروی کار ارزان تر، غافلگیری به سبب کار دو شیفت و تدام مدیریت و رهبری مردانه مواجه شدند؛ این در حالی بود که از کار خانه داری و فرزند پروری هم نباید چیزی کم بگذارند.
به نوشته ی سندبرگ، همین غافلگیر شدن زنان، عاملی شد که نسل های جدید با مشاهده ی مبارزه ی مادر و مادربزرگ در جبهه ی کار و خانه، تمایل خود برای ورود به بازار کار را از دست بدهند. دوست دارد درس بخواند و پیشرفت تحصیلی داشته باشد اما خیلی علاقه مند نیست که در دو جبهه بجنگد. بنابراین زنان یک بخشی که از دانشگاه فارغ التحصیل می شوند به خانه و شغل خانه داری پناه می برند و آن بخشی هم که وارد جبهه ی کار می شود بعد از این که باردار شد یا خانواده تشکیل می دهد به محیط خانه برمی گردد و آن مقدار اندک زنان که در نیروی کار می مانند هم سعی می کنند که در همان اهداف ابتدایی و سطوح دون پایه و پایین مرتبه نیروی کار باقی بمانند.
*** تغییر از درون با رفع موانع نگرشی
سندبرگ نویسنده ی کتاب، تحولات هویتی و حرفه یی زنان را «انقلاب» و مترجم کتاب «تغییر از درون» می نامند که این تغییرات در مبارزه با تحولات ذیل به دست می آیند:
1-درونی کردن انتظارات اجتماعی، پیام های فرهنگی و کلیشه یی جنسیتی دلسرد کننده: انتظارات اجتماعی در جنس زن و مرد متفاوت است. زمانی که زن و مرد وارد این جهان می شوند با مجموعه یی از انتظارات اجتماعی متفاوت رو به رو می شوند که در رفتار والدین، مربیان و در کل جامعه وجود دارد و در واقع شکل دهنده ی طرز تفکر افراد هستند. بنا به گفته ی آزاده رادنژاد، این که چگونه فکر کنیم و در جهان چه کاری می خواهیم انجام دهیم نتیجه ی انتظارات اجتماعی محیط اطراف ما است که از سوی والدین، مربیان و کل جامعه به ما دیکته می شود. این انتظارات برای مردان به نفع رهبری مردانه ی آن ها تمام می شود ولی برای زنان نه تنها به نفع آنان نیست بلکه دلسرد کننده است تا آن جا که زن را به سکوت وا می دارد. انتقادی که به زنان می شود این است که انتظارات اجتماعی را درونی می کنند بدین معنا که این انتظارات را وارد طبیعت و وجود خود می کنند و در واقع خود، خود را جمع و جور و محدود می کنند و بال و پر خود را می شکنند.
سندبرگ در کتابش معتقد است: زنان باید از درونی کردن این قضیه دست بردارند و بین خود و این پیام ها فاصله برقرار کنند. حال چه اتفاقی می افتد وقتی که این انتظارات اجتماعی در فرد شکل می گیرد و زن وارد بازار کار می شود؟ به محض وارد شدن در فضای کار، در واقع از انتظارات اجتماعی که از او می خواهند پرورنده باشد، مادر باشد و مهربان باشد و سرویس دهنده باشد فاصله می گیرد و به محض این که می خواهد در حوزه ی کار پیشرفت کند دچار تعارض می شود و در نتیجه دچار ترس و وحشت می شود؛ ترس هایی مانند مادر بد بودن، ترس از همسر بد بودن، فرزند بد بودن، ترس از قضاوت منفی شدن؛ همین ترس باعث می شود که جسارت جاه طلبی و پیشرفت و قدرت ریسک پذیری در او کشته شود.
آزاده رادنژاد در تکمیل این بخش، گریزی به جامعه ی ایران زد و گفت: این کلیشه ها بر روی افراد تاثیر منفی می گذارد. در جامعه ی ما کلیشه ی منفی زن موفق شاغل رواج دارد. این که می شنویم نخستین وظیفه ی زن، مادری و فرزند پروری است یعنی زن موفق شاغل، زندگی شخصی ندارد و نخستین وظیفه ی زن فرزند پروری است. با چنین نگاه و جو منفی، زنان در ایران با ترس وارد نیروی کار می شوند.
2-نداشتن اعتماد به نفس: بنا به نظر سندبرگ، زنان وقتی موفق می شوند از این موفقیت لذت نمی برند و احساس می کنند که دیگران را فریب داده اند و به خود شک می کنند. این یک بحث ریشه دار است که در روانشناسی به آن «سندروم وانمود کننده» می گویند به این معنا که این زنان خود را مالک موفقیت خود نمی دانند و احساس می کنند به زودی همه می فهمند که این موفقیت ریشه دار نیست. احساس می کنند که بی پناه هستند برای همین موفقیت خود را پنهان می کنند و مخفی می شوند. پایین ارزیابی کردن و کم برآورد کردن موفقیت به خصوص در مقابل موفقیت مردان امر شایعی است در میان زنان که نشان از نداشتن اعتماد به نفس دارد. بازخورد منفی، زنان را در هم فرو می ریزد یعنی وقتی از زنی نقد و انتقاد می کنیم، فکر می کند که از خودش انتقاد شده و در این صورت هیچ امیدی به آینده اش نیست و در هم می شکند.
سندبرگ در این مورد می نویسد: توصیه می کنم که زن ها اگر از چیزی ناراحت هستند، در صورتی که گریه راحتشان می کند فورا گریه کنند و دیگر آن را فراموش کنند و نگذارند که مانع ادامه ی کار آنان بشود.
3-از دست دادن محبوبیت در صورت کسب موفقیت: بنا به گفته ی رادنژاد به نقل از این کتاب، موفقیت و محبوبیت در مردان نسبت مستقیم دارد اما در مورد زنان نسبت عکس دارد. یعنی هر چقدر مردان موفق تر می شوند بر محبوبیتشان افزوده می شود و هر چقدر که زنان موفق می شوند از محبوبیت آنان کم می شود. این به ارزیابی کلیشه یی افراد برمی گردد. ارزیابی کلیشه یی مردان، تامین کننده، قاطع و رهبر را به ذهن متبادر می کند در حالی که زن، پرورش دهنده ی مهربان و خدمتگذار است. ما توقع داریم مرد موفق باشد اما اگر زنی موفق باشد کلیشه های ما را به هم می ریزد و احساس خوبی نسبت به آن پیدا نمی کنیم. زنان وقتی موفق می شوند با این مساله که چگونه می شود محبت دیگران را از دست نداد، روبه رو هستند. احساس می کنند که تنها مانده اند و دیگران نسبت به آنان موضعی برخورد می کنند.
به نظر سندبرگ، زیر سوال بردن توانایی خود و تعدیل اهداف حرفه یی به منظور مورد تنفر واقع نشدن، ریشه ی بسیاری از مشکلاتی است که زنان در حرفه ی خود دارند.
4- پیروی از الگوی ابرزنی: اینکه «می توان همه چیز را با هم داشت و از عهده ی همه کارها بر آمد» مانع نگرشی دیگری است که از نگاه نویسنده و مترجم کتاب از جمله مواردی است که زنان را دچار محدودیت منبع زمان و حد تحمل، خطر عقب نشینی از کار یا ترک خانه در صورت کمالگرایی افراطی می کند. به این معنا که درست است که یک کلیشه ی منفی نسبت به زن شاغل وجود دارد اما در مقابل آن یک الگوی ابرزنی هم وجود دارد که در واقع برای زنان یک تله و دام است. این الگوی ابرزنی به زنان دیکته می کند که می توانید همه چیز را با هم داشته باشید و از عهده ی همه ی کارها بر بیایید. در حالی که چنین چیزی غیر ممکن است. وقتی زنان با این الگو پیش می روند و می خواهند هم خانه ی خوبی داشته باشند و هم در شغل خود موفق باشند در این صورت دچار فقدان تحمل و توانایی شده و در نتیجه یکی از دلایلی است که باعث می شود زنان از کار عقب نشینی کنند.
5- رقابت بازدارنده و جنگ جنسیتی: به گفته ی رانژاد به نقل از نویسنده ی کتاب مواقعی پیش می آید که زنان هوای همدیگر را ندارند. یک بخشی از جنگ های جنسیتی جنگ زنان همکار است خصوصا وقتی «توکنیزم» حاکم است. توکنیزم یعنی رفع تبعیض به صورت ظاهری و نمادین به این معنا که وقتی تبعیض وجود دارد و عاملان تبعیض می خواهند بگویند وجود ندارد. در موقعیت هایی که توکنیزم حاکم است دولت دستور می دهد که مدیر زن داشته باشیم یا اینقدر تعداد نماینده ی زن برای مجلس داشته باشیم. این باعث می شود که زنان فکر کنند که همه نمی توانند به مراتب عالیه دست پیدا کنند و فقط یک زن می تواند. در توکنیزم به زنانی که وارد مدیریت ارشد می شوند «زنبور ملکه» گفته می شود و معمولا کاری که انجام می دهد این است که خود ملکه باقی بمانند و بقیه زنان کارگر بمانند و رشد نکنند. زنان ملکه وقتی خودشان تبعیض جنسی اعمال می کنند این نوع تبعیض مشروعیت پیدا می کند. اما وقتی که توکنیزم نباشد زنانی که به موفقیت ارشد می رسند دیگر حکم زنبور ملکه نخواهند داشت و زنان هوای هم را خواهند داشت.
سندبرگ می گوید اگر زنان بتوانند خودشناسی کنند و این موانع را از بین ببرند آن وقت است که می توانند به خواسته ی خود برسند. معمولا زنان به دلیل انتظارات اجتماعی، وقتی به خود فکر می کنند نقش های تاثیر گذار دیگران را به یاد می آورند و خود را وابسته به دیگران می بینند اما با اندکی خودشناسی و هماهنگ شدن با هویت حرفه یی کمک می کند تا راحت تر موانع پیش رو کنار زده شود.
*** کاهش روند فاصله های جنسیتی و راهکارهای آن
آزاده رادنژاد در ادامه ی سخنان خود در مورد معرفی کتاب موفقیت حرفه ای زنان – آسیب ها و راهکارها، از راهکارهای ارایه شده ی این کتاب در مورد چگونگی کمتر کردن فاصله ی جنسیتی در فضای حرفه یی سخن به میان آورد و گفت: تغییر سیاستگذاری نهادها و سازمان ها،کمتر شدن فاصله ی جنسیتی در فرزند پروری و خانه داری و به جلو راندن زنان به ترتیب راه حل این کتاب برای گسترده کردن فضای کاری متعلق به زنان است.
به گفته ی مترجم کتاب، مورد نخست و این که پارلمان ها قوانین را چگونه تنظیم و تصویب می کنند، به بخش قانونگذاری مربوط می شود که در غرب تا حد زیادی این سیاست ها به نفع حضور زنان تصویب شده است. اما فاصله ی جنسیتی در فرزند پروری به این معناست که در واقع هنوز با فرزند پروری و خانه داری برخورد جنسیتی می شود و امری زنانه محسوب می شود و تعداد مردانی که در این حیطه خود را فعال نشان می دهند به نسبت زنان فعال در این حیطه بسیار اندک است. این مورد امری است که نخست باید در فضای خانواده حل شود تا در سطح جامعه گسترده شود. مورد سوم کوتاهی خود زنان است. سندبرگ معتقد است خود زنان در این قضیه مقصر هستند و بحثی که می کند این است که زنها باید خود را به جلو برانند.
رادنژاد در این بخش از فرضیه ی مطرح شده ی «استفان کاوی» نویسنده ی کتاب «هفت قدرت مردانه ی موثر» و کتاب دیگری به نام «موفقیت در بحران» یاد کرد و گفت: در اطراف هر انسانی نگرانی هایی وجود دارد که این نگرانی ها بنا به نظر استفان کاوی، به دو دسته ی نگرانی های دور و نگرانی های نزدیک تقسیم می شوند. نگرانی های دور بیشتر جنبه ی فوق توانایی بشری دارد و انسان نمی تواند در مورد آن کاری کند. اما نگرانی های نزدیک از نوعی هستند که هر فردی می تواند برای آن ها کاری انجام دهد و آن را دفع کند. وقتی فرد بحران زده می شود این نگرانی هایش در هم می ریزد و دیگر نمی تواند نگرانی های دور را از نزدیک تفکیک کند و در هم می آویزند و دایره ی نگرانی انسان وسعت پیدا می کند که این وسعت به انفعال فرد منجر می شود و در اینصورت دیگر نمی تواند هیچ اقدام موثری درباره ی نگرانی هایش انجام دهد و حس می کند که قربانی است.
*گروه پژوهش های خبری
پژوهشم**9294**2054
16/08/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها