واضح آرشیو وب فارسی:فارس: 13 آبان سالروز عروج شهید محمد بنیادی
همصدایی عشق و خون در هالهای از گل سرخ
محمد بنیادی در عملیات والفجر چهار 13 آبان سال 62 به شهادت رسید، ترکش به سرش اصابت کرده بود، خونی که دور سرش را گرفته بود، مانند هالهای از گل سرخ بود.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، نقل و نبات عروسیاش در جبهه روی سرش پاشیده شد و عشق و خون با هم صدا شدند، به مادرش گفته بود اگر این بار برگردد، جشن عروسیاش را پس از دو سال نامزدی برگزار میکند. پدرش اصرار داشت نامش را محمد بگذارند زیرا این اسم را دارای خیر و برکت فراوانی میدانست، محمد بنیادی با تولدش به عنوان چهارمین فرزند خیر و برکت را برای خانوادهاش به ارمغان آورد. دوران کودکیاش را با تجربهها و خاطرات تلخ و شیرین سپری کرد، پایان تحصیلاتش در مقطع سوم راهنمایی، فرصتی شد تا بتواند با تشویق پدر روحانیاش، سه سال درس حوزه را فراگیرد. به گفته احمد بنیادی، برادر شهید پس از ورود امام خمینی(ره) به تهران حفاظت ایشان را بر عهده گرفت و در قم نیز این مسئولیت را ادامه داد و حتی در بیمارستان قلب تهران وی مسئول حفاظت از امام خمینی(ره) بود. بدون استثنا با تمام دوستان محمد، پس از شهادت وی صحبت میشود، اذعان به این نکته دارند که چشمه محبتش را برای دوستانش لبریز و آن چنان محبت میکرد که آنها این طور استنباط میکردند بیشتر از دیگران با آنها دوست است. برادرش، با بیان اینکه محمد سنگ صبور دیگران بود، میگوید: پس از پدر و مادر همه کارهای خانه را انجام میداد و در حقیقت در هر کاری پیشقدم بود و نگهداری بچهها و خرید بیرون خانه بر عهده محمد بود. مطیع امر پدر و مادر بود و احترام به آنها را واجب عینی میدانست، به دلیل تربیت در خانوادهای روحانی زمانی که امام خمینی(ره) به آنها فرمودند پادگانها را تخلیه کنید، بدون هیچ تاخیری با توجه به اینکه دوران سربازیاش با دوران مبارزات مردم علیه رژیم شاهنشاهی همزمان بود، از سربازی فرار کرد، بنابراین فرمان امام را بر خود فرض و واجب میدانست. محمد بنیادی در عمل، پیروی از کلام و فرمان امام خمینی(ره) را ثابت کرد و همواره تاکید داشت نباید به شعار و حرف اکتفا کرد، بلکه باید در مقام عمل آن را جامه عمل پوشاند. کتابهای اخلاقی و اسلامی مطالعه میکرد، به صورت پنهانی کار میکرد و بخشی از مخارج خانواده از سوی او تامین میشد. بتول آقایی همسر این شهید میگوید: زمانی که به خواستگاری من آمد، این نکته را بیان کرد که باید به جبهه برود من هم این امر را پذیرفتم، با وجود آنکه پیشبینی میکردم روزی ممکن است اسیر، معلول یا شهید شود، ولی به خواستگاریاش جواب مثبت دادم. پیوند بین محمد و بتول که پدرانشان از دوستان قدیمی بودند، سال 60 برقرار شد، ولی این پیوند مسافری آسمانی داشت که همسفرش را در نیمه راه رها کرد. همسر این شهید تصریح میکند: محمد متدین و با اخلاق بود، در طول دو سالی که با ایشان بودم هیچ گاه عصبانی نمیشد، ولی زمانی که مسئلهای بر خلاف اعتقادات مطرح میشد با جدیت برخورد میکرد. به گفته همسر این شهید به طور معمول افراد نظامی خلق و خوی جدی دارند، ولی وی در موقعیت کاریش جدی و با صلابت و زمانی که در کانون خانواده قرار میگرفت، فرد احساساتی و شوخ طبع بود. فرماندهی تیپ حضرت معصومه(س) لشگر 17 علی بن ابیطالب(ع) را به عهده داشت ولی هیچ یک از افراد خانواده تا زمانی که شهید شد، اطلاع نداشتند؛ من خودم به عنوان همسر ایشان اطلاع نداشتم و فکر میکردم فردی عادی در جبهه است. تابلوی اخلاق و شجاعت محمد برای همرزمانش الگو بود و سربازی ساده بودن را به فرماندهی ترجیح میداد و آرزوی شهادت را همواره با خود داشت. ضرب المثل «کم گوی و گزیده گوی چون در» در محمد تجلی داشت به همین دلیل کمتر از مسئولیتهایش سخن به میان آورد، اسم و عنوان برایش بیاهمیت بود. اکنون 20 سال از شهادت محمد گذشته ولی اگر روزی دوباره محمد به خواستگاری بتول بیاید و بداند شهید میشود بدون تردید بتول آقایی فردی است که جواب مثبت به او میدهد، زیرا محمد فرد مورد قبول و علاقهاش در زندگی بوده و سادهزیستی و مذهب را به عنوان مهمترین سرمایههای زندگیاش انتخاب کرده است. همسر شهید میگوید: برخی اوقات که به او میگفتم که جبهه نرو در جوابم میگفت مسئولیت سنگینی در برابر ملت بر عهده ماست و من را راضی و قانع میکرد. «بادمجان بم افت ندارد» این صحبت پایانی شهید محمد بنیادی در پاسخ به همرزمش نعمت رمضانی در ازای تقاضای دریافت وصیتنامهاش بود. نیم ساعت بعد در عملیات والفجر چهار 13 آبان سال 62 خبر شهادتش را آوردند، سرش ترکش خورده بوده، سرش را روی سنگی گذاشت و در چند ثانیه شهید شد، خونی که دور سرش را گرفته بود، مانند هالهای از گل سرخ بود و به جمع آسمانیان پیوست. ===================== گزارش از ایمنالسادات موسوینژاد ===================== انتهای پیام/78003/س30
93/08/13 - 09:56
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]