تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):چهار چيز از خوشبختى و چهار چيز از بدبختى است: چهار چيز خوشبختى: همسر خوب، خانه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827461819




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

علی اصغر؛ آخرین ریسمان خداوند برای نجات بشر/ سربازانی کوچک برای امری بزرگ -


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گزارش مهر/
علی اصغر؛ آخرین ریسمان خداوند برای نجات بشر/ سربازانی کوچک برای امری بزرگ

همایش شیرخوارگان حسینی در تبریز


قم - خبرگزاری مهر: مراسم شیرخوارگان حسینی است؛ مادران نذرنامه را یکصدا می‌خوانند این فرزندان نذر امام زمان(عج) هستند نذری برای اینکه دوباره امامی تنها نماند. به گزارش خبرنگار مهر، نامه مسلم بن عقیل که به کوفه رسید، امام حسین(ع) در حرکت به سوی عراق به خود تردید راه نداد چرا که مطلع شده بود فرستادگان یزدید در راه مکه‌اند تا ایشان را در حین مناسک حج به شهادت برسانند و امام خوش نداشت حرمت کعبه به این خاطر ریخته شود: «به خدا سوگند اگر من دو وجب بيرون مكه كشته شوم بهتر دوست دارم تا يك وجب ...»زنان و کودکانی که از مدینه همراه این کاروان شده بودند، خود را برای رفتن به سوی سرزمین کربلا آماده کردند. رباب، طفلش را که در مدینه به دنیا آورده بود رخت سفر پوشاند و در آغوش می‌فشرد. امری عظیم در راه بود؛ این را هر کس حس می‌کرد اما حرفی به میان نمی‌آمد.همین که کاروان به صحرای کربلا رسید، پرده‌ها از عجایب این سفر کنار رفت. سیدالشهدا(ع) خطبه‌ای برای کاروانیان خواند و مقصود این سفر را بازگو کرد. «خداوند دوست دارد مرا را کشته و شما را اسیر ببیند.» از همان لحظه دل در دل رباب نبود.جمعه‌ای که این بار مقارن شده با ششم محرم، صبح سرد و غمناکی است. خیابان‌ها خلوت و مردم آرامند اما گویا همه می‌دانند این آرامش موقتی است. شیرخوارگان روی تخت‌های حفاظ دارشان آرام خوابیده‌اند. مادرها از دور مراقبتشان هستند. دل مادر هر لحظه برای کودکش می‌تپد، به خصوص که طفل شیرخواره‌ای بی دفاع و ناتوان باشد.مادر کنار تخت کودکش می‌نشیند. آرام لالایی می‌خواند. کودک تشنه نیست؛ گرسنه هم نیست؛ آرام خوابیده و به صدای لالایی مادر آرام‌تر می‌شود.علی اصغر در گهواره‌اش بی تابی می‌کند. رباب هر چه می‌کند، طفل آرام نمی‌گیرد. دهم محرم است و آب از روز هفتم توسط عمر سعد بر کاروان امام حسین(ع) بسته شده. از سه روز پیش چند بار عمو با شجاعت حیدری‌اش راه را باز کرده و برای کودکان آب آورده اما از آن زمان که سیدالشهدا(ع) عمود خیمه عباس(ع) را پایین کشید، دیگر امید رباب ناامید شد.نه شیری دارد به علی اصغر بدهد و نه رمقی برای لالایی خواندن. علی اصغر تشنه است.... گرسنه است... یک طفل شیرخوار مگر چقدر توان دارد؟شاید این گریه از تشنگی و گرسنگی نباشد. شاید تنهایی پدر، پسر را اینطور آشفته کرده است. از جوانان بنی‌هاشم کسی نمانده. علی اصغر آخرین سرباز سپاه امامش است. همین است که وقتی ندای « هل من ناصر » سیدالشهدا(ع) در صحرای کربلا می‌پیچد، به یکباره در گهواره‌اش بی تاب می‌شود.باران نرم نرم صورت عابران را خیس می‌کند. نزدیک ساعت 9 صبح است و مادرها درحالیکه جگرگوشه‌هایشان را در پتو و لباس گرم پیچیده‌اند به سوی حرم کریمه اهل بیت(ع) می‌آیند. از روزهای قبل سه هزار لباس در قد و اندازه شیرخوارگان و شبیه به لباسی که علی اصغر روز عاشورا به تن داشته، دوخته و بسته‌بندی شده است. مادرها بسته‌ها را دریافت می‌کنند و لباس‌ها را به کودکانشان می‌پوشانند.درب 14 شبستان امام خمینی (ره) جایی است که این لباس‌ها توزیع می‌شود. این لباس‌ها شامل یک روسری، یک کاور و یک سربند با ذکر یا صاحب الزمان (عج) است که نذرنامه‌ای پشت آنها قید شده و در آن نوشته شده «یا صاحب الزمان فرزندم را نذر قیام تو می‌کنم او را برای ظهور نزدیکت برگزین و حفظ کن...» این جمله که به پنج زبان عربی، انگلیسی و ترکی، اردو و فارسی پشت لباس چسبانده شده که همان فلسفه برگزاری این مراسم است.  رباب از بی‌تابی علی اصغر هراسان شد و او را در آغوش گرفت تا پیش پدر ببرد. باید راهی پیدا می‌کرد تا او را از مرگ نجات دهد. هر قدر هم آتش جنگ بالا گرفته باشد، کسی با یک طفل 6 ماهه کاری ندارد. امام حسین(ع) که به سوی خیمه‌ها آمده تا بار آخر وداع کند، نگاهی به صورت علی کوچکش می‌اندازد. کودک لب‌هایش را مدام به هم می‌زند. تشنه است یا می‌خواهد چیزی بگوید؟امام حسین(ع) خسته از پیکار با نامردمان، کودکش را در آغوش می‌گیرد به سوی میدان می‌رود. این اتمام حجت است. کسی که به یک طفل 6 ماهه رحم نکند، راهی برای نجات نخواهد شد. علی اصغر شده ریسمانی تا هر کس ذره‌ای اسلام که هیچ، انسانیت هنوز در وجودش مانده از این مسیر باطل بازگردد.زمین و زمان از حرکت ایستاده بود. دردانه خلقت در مقابل دریایی از پستی ایستاده و درخواستی دارد. طنین صدایی که پس از شهادت نیز در تاریخ گم نشده است، در صحرای کربلا می‌پیچد. امام عشق به سخن می‌آید و می‌گوید: از یاران و فرزندانم، کسى جز این کودک نمانده است. نمى‏بینید که چگونه از تشنگى بى‌تاب است؟...«ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل» و در همین حال تیرى از کمان حرمله رها می‌شود...«بارون بارون .... ببار از طاق آسمون ... خودتو زودتر برسون ... به تشنه های نیمه جون» «بارون بارون ... حرم پر از تاب و تبه ... ببین که چند روز و شبه ... اصغر من تشنه لبه...»مداح سنگین می‌خواند. اشک از دیده‌ها جاری است. مادرها کودکانشان را در آغوش گرفته و با محبت نگاهشان می‌کنند. محبتی که این بار جور دیگری است.آنهایی که بچه‌هایشان بی‌تابی می‌کنند، آرام برایشان لالایی می‌خوانند اما این لالایی قدری تفاوت دارد ... بوی خون می‌دهد... بوی شهادت... «لالا ای گل پونه... قناری بی‌آب و دونه... خدا خودش روزی رسونه ... لالا! مادر تو بدون شیره ... گریه نکن دلم می‌گیره ...»خون فواره زد... امام(ع) دستش را از خون پسرش لبریز کرد سر به آسمان بلند کرد: بارالها... تاب می‌آورم چون تو نظاره‌گری ...تلخ‌ترین لحظه تاریخ بشری رقم خورد. امام(ع) کودک زیر عبایش که میراث پیامبر(ص) بود، پنهان کرد. یک قدم به سوی خیمه‌ها می‌رفت، یک قدم به طرف میدان جنگ باز می‌گشت؛ چطور پیکر بی جان علی اصغر را به مادر منتظرش نشان دهد.... حتی حرمله از دیدن این صحنه دلش سوخت.مادری آرام به گردن نحیف کودکش نگاه می‌کند و اشک می‌ریزد. خدایا در کربلا چه گذشته که امروز پس از گذشت بیش از هزار سال هنوز نگاه آب از دیده کودکان شرمگین است. کاش تاریخ به عقب برمی‌گشت و آبروی انسان اینطور بی‌آبرو نمی‌شد، آبرویی که آب را قطره قطره سوزاند، آبی که عمو را از شرم در علقمه نگاه داشت تا بار دیگر چشمانش به لب‌های خشکیده علی نیفتد.فاطمه پوربافرانی سال گذشته به این محل آمده بود تا برای فرزنددار شدن دعا کند. حالا با پسرش علی آمده تا نذرش را ادا کند. سارا شکری می‌گوید فرزندش را به این مراسم آورده تا مانند رباب او را وقف امام زمانش کند. زهره سعادت می‌گوید می‌خواهد کودکش را در این مراسم بیمه کند. تا یک عمر عاشورایی بماند.مهمانی 6 ماهه‌ها کم کم تمام می‌شود. مادران نذرنامه را یکصدا می‌خوانند. این فرزندان نذر امام زمان(عج) هستند. نذری برای اینکه دوباره امامی تنها نماند.
..............................
زینب آخوندی 



جمعه ۹ آبان ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن