واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
نقد فیلم «آتشبس2»: برنامه خانواده تلویزیون در سینما! وبلاگ > زعفرانلو، شهرام - میلانی به عنوان نویسنده و کارگردان، سعی میکند تا تفریح و سرگرمی را توامان با آموزش، به هر زور و ضربی که میتواند در کنار یکدیگر قرار دهد تا هم بتواند مخاطبان را برای لحظاتی به خنده وادارد و هم آنها را تربیت شده راهی خانههایشان کند.
فیلم فاقد یک داستان کامل و کلی است و سرشار از خردهداستانهایی است که به سختی به هم متصل شدهاند. داستان ازدواج، داستان طلاق، داستان بچهدار شدن، داستان پرستار بچه، داستان شک و تردید زن و شوهر نسبت به هم، داستان تربیت بچه، داستان بیاحترامی به همسر در جمع و ... همگی تکه تکه، چیزی را ساختهاند به نام آتشبس2.
اینگونه داستانپردازی به راحتی دست کارگردان را از ایجاد فراز و فرود و تعلیق و کشمکشهای جدی، خالی گذاشته و روند یکنواختی ایجاد میکند که شوخیهای لفظی نیز قادر نیست آن را تحملپذیر کند. میلانی به عنوان نویسنده و کارگردان، سعی میکند تا تفریح و سرگرمی را توامان با آموزش، به هر زور و ضربی که میتواند در کنار یکدیگر قرار دهد تا هم بتواند مخاطبان را برای لحظاتی به خنده وادارد و هم آنها را تربیت شده راهی خانههایشان کند. اما تقید و رسالت وی برای آموزش و تربیت زوجهای جوان امروزی، باعث شده که وقتی نمیتواند عمل و کنشهای متقابل شخصیتهای اصلی (خسرو و ترانه) را آنگونه که باید باشند، به تصویر بکشد، لاجرم دکتر روانشناسی را به کار میگیرد تا به گفتاری مستقیم به نصیحتگویی و پند و اندرزدهی، آنها را به راه راست هدایت نماید. فیلمساز به دلیل آنکه قادر نیست مابین سرگرمیسازی شاد و لذتبخش، و ساخت یک برنامهی آموزشی و خانوادگی - مشابه برنامههای پیش از ظهر رسانهي ملی - تفکیکی قائل شود، پس در دام کمدیهای لوس و بیمزهای میافتد که ذهن مخاطب را فعالانه به چالش میطلبد. اما چگونه چالشی؟
چالش مخاطب در چنین اثری، زحمتی است برای جداسازی بین لحظات تفریحی و فرامین تربیتی. ذهن مخاطب باید عیش خود را از نصایح بیحد و اندازه تلویزیونی جدا نماید تا شاید در کنار خانواده، اوقاتی را فارغ از جهان زمخت و کمتر قابل تحمل واقعی، به اندکی خوشی بگذراند. از طرفی، تقلید بدون منطق از فیلمهای کمدی خارجی دهههای اخیر و مواجه شدن با مانعی به نام ممیزی در سینمای ایران برای خلق کنشهای احساسی و عاطفی میان زن و مرد، تنها منجر به این میشود که هر زمان زوجین نیاز دارند تا عشق جسمی و روانیشان را ابراز کنند، زبان به تمجید از خواب و رختخواب میگشایند. تهمینه میلانی که بارها به صفت فمینیست بودن، متصف شده است، این بار نیز برای گریز از چنین اتهامی، زحمت بسیاری را متحمل میشود؛ اما باز هم در دام ضدیت با مرد مغرور و خودپسند ایرانی گرفتار میشود و همه مصائب خانوادگی را حتی در زمانی که زن را مورد شماتت قرار میدهد، در رفتارهای مرد جستجو میکند. مخاطب اصلی روانشناس فیلم نیز خسرو است، و باید خود را اصلاح کند تا کانون سرد شدهی خانواده به گرمی راهیابد.
بازیها کاملاً تصنعی است. زیرا زن و شوهر برای بیان مشکلاتشان با ارجاع به گذشته، گویی آن را به شکل سطحی، بازآفرینی میکنند. هرچند فیلمساز با این تمهید میخواهد بر فانتزی و جذاب شدن چنین فضایی بیافزاید، اما وجود دکتر و جدیت او در مشاوره و راهنمایی، تناسبی با آن ندارد. اگر بخواهیم میان فیلمهای کمدی دهنمکی و میلانی اشتراکاتی را جستجو کنیم به راحتی میتوان بر ایدئولوژیک بودن فیلمهای آنها و عدم تسلطشان بر گونه (ژانر) و مدیوم سینما به عنوان رسانهی سرگرمی، تاکید کرد. در آثار کمدی ایشان، هیچگاه شاهد کمدیهایی نیستیم که بتوانند بدون شعارزدگی و سخنرانیهای آموزنده و نصایح پرطمطراق، تنها با قصهگویی طنزآلود و شادیآور در لایههای زیرین و با کنش شخصیتها، مضامینی اینگونه را القا نمایند.
الویت اینگونه فیلمسازان، قبل از ساخت فیلم کمدی، تولید اثری است در حد یک جشنوارهای آموزشی. ایشان بر خود هدایت جامعه به سمت رفتارهای سالم و بدون تنش و در محور انسانی و الهی را مسلم دانسته و قبل از فیلمساز بودن، تعلیم و تعلم را وظیفه خود میدانند. غافل از آنکه، تسلط بر کارکردهای رسانهی سینما، از فروکاستن فیلمهای آنها در حد کتابهای زرد موسوم به روانشناسیهای کامیابی و خوشبختی، جلوگیری خواهد کرد.
کلید واژه ها: کارگردانان سینمای ایران - سینمای ایران - نقد فیلم -
شنبه 3 آبان 1393 - 08:08:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]