تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835793406




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مرگ دختر معتاد


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
داستان پلیسی,مرگ دختر,معتاد
داستان پلیسی ـ قسمت دوم ـ سفارش یک قتل مرگ دختر معتاد در شماره قبل خواندید مردی به نام مجید که قاچاقچی حرفه‌ای مواد مخدر است، از زنی به نام سمیه پول گرفته بود تا مردی را بکشد، اما در اداره آگاهی می‌فهمد کسی را که از پشت به او چاقو زده، خود سمیه است. او این ادعا را مطرح می‌کند، اما سرگرد شهاب و دستیارش ستوان ظهوری حرفش را باور نمی‌کنند. اکنون ادامه ماجرا را بخوانید.




کارآگاه و دستیارش بعد از استعلام از بانک فهمیدند حق با مجید است و زنی که برای انجام قتل به حساب او پول واریز کرده، سمیه است، اما پرسش این بود که چرا فردی باید برای کشتن خودش به شخصی دیگر پول بدهد. ستوان کمی فکر کرد و گفت: «شاید جرات خودکشی نداشت.»
ـ ماجرا به همین سادگی نیست. نکته مرموز این بود که قتل درست پیش چشم ماموران مبارزه با مواد مخدر اتفاق افتاده بود. باید مشخص می شد ماموران چرا در آن ساعت در پارک کمین کرده بودند. کارآگاه سراغ همکارانش رفت و توانست فرمانده عملیات را پیدا و از او پرس و جو کند. مامور جوان ابتدا تمایلی نداشت توضیح بدهد، اما وقتی شهاب ماجرای پیچیده قتل را تعریف کرد او هم گزارش کاملی ارائه کرد: «زنی با ما تماس گرفت و خبر داد قرار است آن ساعت شب در پارک دکتر هوشیار، محموله سنگینی معامله شود. ما هم کمین کردیم تا این که قتل اتفاق افتاد. مجید از متهمان سابقه دار ماست، اما ظاهرا این بار پرونده ربطی به مواد ندارد چون هیچ چیز از او کشف نکردیم و او را به شما تحویل دادیم.» ماجرا باز هم پیچیده تر شد. زنی برای کشتن خودش به مجید پول داده و باز هم یک زن پلیس را به محل قتل کشانده است. سرگرد در تمام این سال ها هرگز با چنین ماجرایی مواجه نشده بود. او باید سراغ خانواده سمیه می رفت. جالب اینجا بود که تا آن موقع هیچ کس دنبال او نیامده و گم شدنش را گزارش نکرده بود. ستوان ظهوری از طریق بانک نشانی خانه سمیه را به دست آورد و همراه رئیس اش به آنجا رفت. محل سکونت مقتول خانه دو طبقه قدیمی ساز بود که در طبقه اول آن زنی مسن سکونت داشت. کارآگاه همه ماجرا را برای پیرزن تعریف کرد. او صاحبخانه سمیه بود و این زن را از 12 سال قبل می شناخت. ـ وقتی خانه مرا کرایه کرد، تازه از شوهرش جدا شده بود. او یک دختر داشت که مرد. کاملا تنها و بی کس بود. حال خوبی نداشت. بعد از مرگ دخترش دو بار خودکشی کرد. یک دفعه خودم نجاتش دادم، یک بار هم خودش لحظه آخر پشیمان شد و با اورژانس تماس گرفت. همه چیز به خاطر دخترش بود. کارآگاه از او درباره علت مرگ دختر سمیه پرسید. ـ معتاد شد و از خانه رفت. بعد هم جسدش را در چهارراه مجیدیه پیدا کردند. او را با چاقو کشته بودند. سمیه خیلی دنبال دخترش گشت و آخر سر جنازه اش را به او تحویل دادند. سمیه می گفت همه چیز تقصیر کسی است که دخترش را معتاد کرده. او خیلی دنبال آن فرد گشت. همه زندگی اش را برای این کار گذاشت. می گفت روزی انتقام مرگ دخترش را می گیرد و وقتی این کار را کرد، خودش را هم می کشد و خلاص می شود. من خیلی سعی می کردم با او حرف بزنم و دلداری اش بدهم، اما فایده ای نداشت. دو همکار از پیرزن اجازه گرفتند و به خانه سمیه رفتند. عکسی قاب گرفته از دختر او روی دیوار بود. آن را برداشتند. شهاب گفت: «شاید مجید این دختر را بشناسد.» فکری به ذهن کارآگاه رسیده بود و احساس می کرد این معما را بزودی حل می کند. دو مامور بسرعت روانه اداره آگاهی شدند و دوباره مجید را به اتاق بازجویی فراخواندند. شهاب در حالی که چهره ای خشمگین به خود گرفته بود، عکس را به متهم نشان داد. ـ این دختر را می شناسی؟ مجید با علامت سر جواب منفی داد. ـ خوب نگاهش کن. ـ به هر سوال فقط یک بار جواب می دهم. حالا هم اگر سوالی ندارید، می خواهم برگردم بازداشتگاه، خوابم می آید. این دو شب بدخواب شده ام. مجید خیال نداشت حرف بزند و شهاب باید از راه دیگری وارد می شد. (ضمیمه تپش)


پنج شنبه 24 مهر 1393 0:11    بازدید:2





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن