واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
7شنبه آشپزي شنبه:يک کدبانوي درست وحسابي بايد هميشه حواسش به مواد غذايي داخل يخچال و فريزر خانه اش باشد.فکر کنم من کدبانوي درست وحسابي نيستم چون ديشب که رفتم سراغ فريزر ديدم فقط يک بسته سبزي سرخ شده قورمه اي داريم.دلم شور افتاد خوردن قورمه سبزي خيلي خوب است و همه آن را دوست دارند ولي آماده کردن سبزي اش فکر نمي کنم مورد علاقه کسي باشد .امروز صبح اول وقت راه مي افتم چرخ دستي را هم بر مي دارم و به ميدان تره بار مي روم سبزي هاي تر و تازه وخوبي دارد.چند کيلويي مي خرم دلم نمي آيد از سبزي خوردن هايش بگذرم.يک کيلو هم ازآن سبزي مي گيرم وبه خانه برمي گردم.غصه ام شده که چطور دست تنها اين همه سبزي را پاک کنم.چاره اي نيست هرچه زودتر شروع کنم زودتر هم تمام مي شود ظهر ديگر پاک کردن و شستن آنها تمام شده است.تنها چيزي که مي تواند خستگي اين همه سبزي را از تنم در بياورد يک قابلمه خورش قورمه سبزي خوشمزه و جا افتاده است.1شنبه:دخترم مي گويد«مامان يه چيز جديد درست کن که خيلي وقته نخورده باشيم »مي گويم:«باشد ولي انتخابش با خودت»کمي فکر مي کند و مي گويد يادم آمد سالاد ماکاروني درست کن سالاد ماکاروني چه موادي لازم دارد؟ماکاروني مدل دار، سس ،خيارشور، ژامبون و روغن زيتون.همه اينها در خانمان پيدا مي شود به جز ژامبون آخر زياد از اين جور چيزها نمي خرم تا بچه ها به خوردنش عادت نکنند .دخترم را مي فرستم تا از سوپرمارکت سر کوچه مقداري ژامبون بخرد و سالاد ماکاروني را يک ساعته آماده مي کنم.2شنبه:مي خواهم کشمش پلو با مرغ درست کنم.بچه ها از طعم شيرين کشمش در غذا زياد خوششان نمي آيد ولي مهم نيست.آنها مي توانند کشمش هاي غذا را جدا کنند.تکه هاي مرغ را در کمي روغن سرخ مي کنيم و بعد از آبکش کردن برنج آنها را لاي برنج در قابلمه مي گذارم تا عطر مرغ در برنج بپيچد و خوشمزه تر شود.موقع شام دختر کوچکم خواب است و هرچه صدايش مي کنم بيدار نمي شود.آقا هم مي گويد زياد گرسنه نيستم و بيشتر غذا درون قابلمه باقي مي ماند.3شنبه:چند وقت است که يک بسته پودر دسر پرتقالي درون کابينت آشپزخانه جا خوش کرده است و من فرصت نداشته ام که آن را درست کنم.کلي غذا از ديشب در يخچال مانده است و نيازي نيست دوباره غذا بپزم.دوست فرزندم هم به خانواده ما آمده و دارند با هم بازي مي کنند .پس تصميم مي گيرم براي عصرانه آنها دسر پرتقالي درست کنم.شير را داغ مي کنم و پودر دسر را در آن مي ريزم و کمي مي جوشانم تا پودر حل شود.بعد آن را درون قالب هاي کوچک فلزي مي ريزم.وقتي کمي خنک شد آنها را در يخچال مي گذارم تا خودش را بگيرد.4شنبه:از صبح تا حالا بيرون بودم.مي دانم همين که به خانه برسم بچه ها از مدرسه مي آيند و از من نهار مي خواهند.سر راه به فروشگاه مي روم و در دل مي گويم خدا رو شکر که اين فروشگاه نزديک خانه ماست.دو بسته پيتزاي منجمد برمي دارم و سريع به خانه برمي گردم.فر را داغ مي کنم و پيتزاها را در آن مي گذارم.دختر کوچکم مي آيد.وقتي پيتزاها آماده مي شوند دختر بزرگم هم مي رسد.نمي دانم خودم چي بخورم چون نمي خواهم پيتزا بخورم.به سراغ تخم مرغ مي روم.5شنبه:امشب قرار است به خانه خواهر همسرم برويم.او همه فاميل را به خانه اش دعوت کرده است.نمي توانم بروم و کمکش کنم.گناه دارد دست تنهاست.به او تلفن مي زنم مي گويم يک چيزي درست مي کنم و به خانه آنها مي آورم که به اصطلاح پاسفره اي باشد تا او فقط يک غذا درست کند .قبول نمي کند با اصرار رضايتش را مي گيرم.يک ظرف سالاد الويه درست مي کنم و يک ظرف کشک بادنجان ان شاا... که خوش شان بيايد.جمعه:يک بسته قارچ در يخچال داريم و يک بسته دل مرغ .تنها غذايي که با اين دوتا مي شود درست کرد خوراک دل و قارچ است.غذاي خوشمزه وسريعي است.شما هم امتحان کنيد. دل مرغ را با مقداري پياز خرد شده در قابلمه آب بپزيد تا با کمي آب در آن بماند.در يک تابه مقداري پياز خرد شده را در روغن تفت دهيد و دل هاي پخته شده را در آن بريزيد وقتي کمي سرخ شدند قارچ خرد شده را هم اضافه کنيد.بعد کمي نمک ،زردچوبه، آويشن ،زيره و يکي دو قاشق رب گوجه فرنگي ودر آخر آب دل پخته شده در تابه را ببنديد تا با شعله کم جا بيفتد.روي اين خوراک را هم با سيب زميني سرخ شده تزئين کنيد.نوش جان!منبع:خانواده سبزشماره 13/خ
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 257]