محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827628060
داستان کودکی امام هادی (ع)
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
داستان کودکی امام هادی (ع)
به این مطلب امتیاز دهید
به گزارش سرویس کودک جام نیوز، وقتى معتصم در سال 218 هجرى، حضرت جواد را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادى كه در آن وقت شش ساله بود، به همراه خانواده اش در مدینه ماند. پس از آن كه حضرت جواد به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرس و جو كرد و وقتى شنید پسر بزرگ حضرت جواد، على بن محمد، شش سال دارد، گفت این کودک خطرناك است؛ ما باید به فكرش باشیم. معتصم شخصى را كه از نزدیكان خود او بود، مأمور كرد که از بغداد به مدینه برود و در آن جا كسى را كه دشمن اهل بیت است پیدا كند و این بچه را به دست آن شخص بسپارد، تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت، بار بیاورد.
این شخص از بغداد به مدینه آمد و یكى از علماى مدینه را به نام «الجنیدى»، كه جزو مخالف ترین و دشمن ترینِ مردم با اهل بیت علیهم السّلام بود براى این كار پیدا كرد و به او گفت من مأموریت دارم كه تو را مربى و مؤدبِ این بچه كنم، تا نگذارى هیچ كس با او رفت و آمد كند و او را آن طور كه ما می خواهیم، تربیت كن. امر، امر حكومت بود؛ چه كسى می توانست در مقابل آن مقاومت كند. بعد از چند وقت یكى از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدى را دید و از بچهاى كه به دستش سپرده بودند، سؤال كرد. الجنیدى گفت: بچه؟! این بچه است؟! من یك مسأله از ادب براى او بیان می کنم، او بابهایى از ادب را براى من بیان می کند. اینها كجا درس خوانده اند؟! گاهى به او، وقتى می خواهد وارد حجره شود، میگویم یك سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو. می پرسد چه سورهاى بخوانم. من به او گفتم سوره بزرگى مثل سوره آل عمران را بخوان؛ او خوانده و جاهاى مشكلش را هم براى من معنا كرده است! اینها عالمند، حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند؛ 2016/تبیان «برای ارسال نقاشی های زیبای خود این قسمت را کلیک کنید»
۱۸/۰۷/۱۳۹۳ - ۰۸:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]
-
گوناگون
پربازدیدترینها