واضح آرشیو وب فارسی:الف: چرا باید تهران را وارد بازی کرد؟
کریستوفر دوبلاژو، 13 مهر 93
روزنامه گاردین چاپ لندن روز گذشته در مقاله ای به قلم کریستوفر دوبلاژو، به تحلیل ضرورت ایفای نقش ایران برای ثبات منظقه خاورمیانه پرداخت. آنچه میخوانید ترجمه مقاله مذکور است.
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۱۱
من و پسر یازده ساله ام چند هفته پیش از تهران عازم معبد باستانی آتش تخت سلیمان در نزدیکی مرز ایران و عراق شدیم. در تمام طول سفرمان – که بخشی از آن با قطاری راحت و تمیز ساخت چین بود- هیچگونه احساس ناامنی نداشتیم. تنها مورد خشونتی که با آن روبرو شدیم در شهر زنجان – که به خاطر چاقوهایش معروف است- بود. یک چاقو فروش برای نمایش تیزی چاقوهایش یکی از آنها را روی بازوی خودش امتحان کرد. هیچ انسان عاقلی چنین سفری را در کشورهای جنگ زده همسایه ایران مانند افغانستان و عراق و اندکی دورتر، سوریه ترتیب نمی دهد. اما ایران در کمربند مرکزی استراتژیک و غنی خاورمیانه موقعیتی استثنایی دارد. کشوری که ساختارقدرتی متمرکز، زیر ساختارهای فعال و مردمی با سواد و غیر مسلح دارد.از همه مهم تر شاید نفوذ ایران به عنوان پدر خوانده جهان شیعه بر شیعیان عراق و لبنان، کمک نظامی به حکومت بشار اسد و نفت سوبسید دار باشد که «می تواند» نقش حیاتی ایران در برقراری ثبات را حتی پر رنگ تر کند. من می گویم «می تواند» چون هیچ تضمینی وجود ندارد که ایرانی ها برای بر عهده گرفتن این نقش حیاتی -که عقل سلیم حکم می کند مناسب آنهاست- به میدان خوانده شوند. این یکی از لجاجت های سیاست مدرن است که غرب رابطه خوب و معقولی با مهمترین کشور خاورمیانه نداشته باشد.مذاکراتی با این هدف در سال گذشته بین ایران و گروه ۵+۱ در جریان بوده است و هفته گذشته در مجمع سازمان ملل نیز رئیس جمهور ایران حسن روحانی و دیوید کامرون دیدار- اولین دیدار این چنینی پس از انقلاب ۱۹۷۹ – کردندفضای بهبود یافته حاکم بر مذاکرات نمی تواند این حقیقت را که تنها ثمره روند دیپلماتیک تا به امروز- توقف بخش های کلیدی توسعه برنامه اتمی ایران در مقابل متوقف شدن تحریم ها- ممکن است به نقطه اول بازگردد، تغییر دهد.و حالا زمان موعود فرا رسیده است، تنها هشت هفته به بیست و چهارم نوامبر آخرین روز مذاکرات باقی مانده است و اختلاف اصلی بر سر محدوده برنامه غنی سازی اورانیوم ایران همچنان باقی است. از طرفی اتحاد نصفه و نیمه ایالات متحده با کشورهای سنی مانند عربستان سعودی –که سابقه تقویت شیعه هراسی را دارند- بر علیه داعش و کناره گرفتن همزمان از ایران نشان دهنده رویکرد غیر منطقی غرب است.در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد که معتقد به حرکت چهار نعل برنامه اتمی در یک اقتصاد بیمار بود و همزمان بر محو اسرائیل هم اصرار می ورزید، امکان مذاکره برای تشنج زدایی وجود نداشت اما در آگوست ۲۰۱۳ حسن روحانی با سابقه تحصیل در انگلستان و شعار انتخاباتی تعادل در همه جوانب روی کار آمد که هم با رای دهندگان اصلاح طلب و هم رهبر ایران آیت اله علی خامنه ای رابطه خوبی دارد. روحانی با اعتدال گرایی،برتری دادن فن سالاران به ایده گرایان –در کابینه ایران تعداد دارندگان مدرک دکترا ازدانشگاه های آمریکا بیشتر از کابینه ایالات متحده است!- و نفوذ ناپذیری در برابر حملات محافظه کاران به نظر می رسد که از خطر گذشته است.احتمال زیادی هست که او به هدفش برای تبدیل ایران به جامعه ای بازتر و استفاده از پتانسیل های اقتصادی کشور دست یابد مثل ترکیه در سال های اول قرن بیست و یکم اما با نفت و گاز کافی.چنین ایرانی بیشتر مطابق نرم های جهانی رفتار می کند وبا کاهش جریان گاز روسیه مشتاقانه گاز طبیعی را به اروپا صادر خواهد کرد.هرچه که بشود سوریه تخم نفاق است اما در عین حال مبارزه با داعش یک هدف مشترک است. داعش دشمن اصلی را نه غرب، بلکه شیعیان می داند، شیعیانی که آنها را به ریشخند صفویان – در اشاره به سلسله صفویه که شیعه را مذهب رسمی ایران ساختند-می خواند. تعداد کشته شدگان غربی در مقایسه با شیعیانی که عملاً در دستان نیروهای داعش سلاخی شده اند، بسیار اندک است. شنیدن سخنرانی بنیامین نتانیاهو در مجمع سازمان ملل که متهم کردن جنایات داعش توسط حسن روحانی را اشک تمساح خواند، بسیار ناراحت کننده است. او همچنین ظاهر عوام فریب روحانی را ابزاری برای رفع موانع بر سر دستیابی ایران به بمب اتم دانست.چنین تصویر سازی شاید به علت ترس نتانیاهو از این باشد که جمهوری اسلامی ایران با این چهره جدید جای اسرائیل را در نزد غربی ها بگیرد – فرایندی که به دنبال کشتار وسیع فلسطینی های غیر نظامی در حملات اخیر به غزه آغاز شد.آمریکا و متحدانش شاید موفقیت چشمگیری در تاثیرگذاری بر سیاست داخلی ایران کسب نکرده باشند اما باید از یاد نبرند که ادامه پیشرفت سیاسی روحانی و ایران امیدواری که او سخنگویش است تا حد زیادی به نتیجه مثبت مذاکرات اخیر بستگی دارد.با رسیدن به نتایج مثبت و رفع تحریم ها فروش نفت ایران می تواند از ۱.۳ میلیون بشکه در روز به ۲.۲ میلیون برسد و کشور امکان دسترسی به حدود ۱۰۰ بیلیون دلار دارایی های خارجی پیدا کند. با شکست در مذاکرات ، تحریم های جدید کنگره آمریکا پس از انتخابات میان دوره نوامبر و پاسخ اجتناب ناپذیر ایران اما همه چیز نقش بر آب می شود.اقتصاد با متزلزل شدن مجدد شرایط بیمارتر می شود و اعتبار روحانی و آنچه برایش جنگیده زیر سئوال می رود. نتیجه نهایی یک فاجعه است- برای ایران،منطقه و خود غرب.هر تمهیدی که اندیشیده شود نهایتاً این اراده سیاسی باراک اوباما در یک سو و آیت الله علی خامنه ای و روحانی در سوی دیگر است که سرنوشت مذاکرات را تعیین می کند. ایران تنها در صورتی که از نظر امنیت ملی احساس خطر کند به سمت بمب می رود و این وظیفه هر دو طرف است که مانع چنین احساس خطری شوند. توافقی که به ایران انرژی اتمی مورد نیاز و توقعش را پیشنهاد دهد و با بازرسی دقیق سایر کشورها را از صلح آمیز بودن برنامه مطمئن سازد نه تنها ایران را وارد دور می کند بلکه رابطه جدیدی را بین ایران و غرب رقم می زند که می تواند منطقه ای را که در حال چند پاره شدن است دوباره یکپارچه سازد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]