تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806923255




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی تطبیقی ارزش‌ها در اسلام و لیبرالیسم و دلالت‌های تربیت اخلاقی آن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی تطبیقی ارزش‌ها در اسلام و لیبرالیسم و دلالت‌های تربیت اخلاقی آن
تساهل به معنی بی‌تفاوتی کامل نسبت به باورها و رفتارهای اخلاقی افراد و گروه‌های مختلف، به نسبیت اخلاقی می‌انجامد.

خبرگزاری فارس: بررسی تطبیقی ارزش‌ها در اسلام و لیبرالیسم و دلالت‌های تربیت اخلاقی آن



بخش اول چکیده اخلاق یکی از مولفه‌های اصلی دوام و قوام جوامع بشری است. استحکام نظام اخلاقی هر جامعه، وابسته به نظام ارزشی حاکم بر آن است. از این‌رو، مطالعه ارزش‌ها و بررسی نقاط ضعف و قوت آنها، گام مهمی در تبیین ساختار نظام اخلاقی و تربیت اخلاقی در جوامع مختلف است. هدف این نوشتار، که از نوع پژوهش‌های کیفی است، بررسی تطبیقی مقولة ارزش‌ها در دو مکتب فکری اسلام و لیبرالیسم است. از آنجایی که مبانی نظری انسان‌شناسی لیبرالیسم بر پایة اومانیسم استوار گردیده، ارزش‌هایی چون فردگرایی و آزادی فردی، برابری، تساهل و دموکراسی از ارزش‌های بنیادین این مکتب محسوب می‌شوند. در مقابل، در اسلام، که انسان‌شناسی آن، بر پایة «فطرت»، «عقل ورزی» و «کرامت ذاتی»، بنا شده، ارزش‌هایی چون خدامحوری، آزادی اجتماعی و معنوی، عدل، تساهل و مدارا و تئوکراسی، از ارزش‌های بنیادین آن محسوب می‌شود. گفت: گرچه در مواردی بین برخی ارزش‌ها در اسلام و لیبرالیسم مشابهت‌هایی دیده می‌شود، اما ماهیت خداگرایانه اسلام و انسان‌گرایانه لیبرالیسم، افتراق‌های عمیقی را در حوزه ارزش‌ها و تربیت اخلاقی بین این دو مکتب به وجود آورده است. کلیدواژه‌ها: ارزش‌شناسی، ارزش‌های اسلامی، ارزش‌های لیبرالیستی، تربیت اخلاقی. مقدمه «ارزش‌ها» از عوامل مؤثر در نگرش و رفتار انسان به حساب می‌آیند. از این رو، معمولاً افراد، خانواده‌ها، نهادهای فرهنگی و تربیتی و حکومت‌ها، ارزش‌های مرجح را مقدس می‌دانند و برای گسترش آنها تلاش می‌کنند. در مقابل، برای طرد و ریشه‌کنی ارزش‌های کاذب می‌کوشند. (1) این کوشش، بیش از همه با توسل به نظام تعلیم و تربیت به مثابه فراگیرترین و موثرترین ابزار ترویج ارزش‌ها، انجام می‌پذیرد. به ویژه آنکه، امروزه ما در دنیایی از ارزش‌های متعارض زندگی می‌کنیم؛ دنیایی که در آن، گروه‌های اجتماعی سعی بر حفظ و تقویت ارزش‌های خود و شناساندن آنها به دیگران دارند. این وضعیتی است که در برخی موارد، حتی موجَب مناقشه و جنگ شده است. (2) بنابراین، شایسته است که اعضای هر جامعه، به ویژه مربیان و دست اندکاران تعلیم و تربیت، به شناختی عمیق از ارزش‌های جامعه خود دست یابند تا بتوانند به درستی از آنها دفاع کرده، در راه حفظ و انتقال آنها گام بردارند. به همین دلیل، هدف این نوشتار، بررسی تطبیقی مقولة ارزش‌ها در دو مکتب اسلام و لیبرالیسم است تا در سایه این بررسی تطبیقی، اولاً درک بهتری از عمق و اعتبار نظام ارزشی این دو مکتب حاصل شود و ثانیاً، مبانی تربیت اخلاقی مورد نظر اسلام با دقت بیشتری تبیین ‌گردد. گذری بر جایگاه انسان در لیبرالیسم «لیبرالیسم» در لغت یعنی آزادی خواهی و «لیبرال» یعنی آزادی‌خواه یا طرفدار آزادی، که از واژه لاتین «لیبرتی» به معنای آزادی است. «فری دام» نیز به همین معنا به کار می‌رود. البته از واژة اول، غالباً در مباحث اجتماعی و از واژه دوم، که تقریباً معادل با اختیار در حوزه فلسفی استفاده می‌شود. (3) اما تعریف اصطلاحی لیبرالیسم، که از دید بسیاری از اندیشمندان «طی چهار قرن گذشته یکی از آموزه‌های برجسته تمدن غرب بوده است»، (4) کار بسیار دشواری است؛ زیرا در یعنی مؤلفه‌های اصلی آن اتفاق‌نظر کافی وجود ندارد. جان بوردن رالز (5) (2002- 1921)، وجود تنوع و تکثر در لیبرالیسم را بر حسب تأکیدی می‌داند که هر تقریر، بر بخش خاصی از مجموعه باورها و ارزش‌های رایج در این مکتب روا می‌دارد. رالز می‌گوید: واقعیت این است که قرائت‌های مختلف لیبرال گرچه بر تعریف دقیق بسیاری از عناصر و باورهای لیبرالی توافق و اشتراک نظر ندارند، اما آنچه آنها را از دیگر ایدئولوژی‌های رقیب ممتاز می‌کند، تأکید آنها بر پاره‌ای از عناصر و باورهاست که ردّ پای آنها را به نوعی در همه قرائت‌های لیبرالیسم می‌توان جست‌وجو کرد. و از این بابت، با تسامح می‌توان از آنها به‌عنوان ارزش‌های مشترک لیبرالی یاد کرد؛ اموری نظیر آزادی‌های مدنی و سیاسی، استقلال فرد، بازارآزاد و مالکیت خصوصی. (6) بنابراین، لیبرالیسم در ذات خود بر این باور است که انسان آزاد است، اما این آزادی در برابر اضداد خود، معین می‌شود. از این رو، معنای عملی لیبرالسیم درکنار واژه‌های متضاد خود مانند استبداد، یکه‌سالاری، حکومت مطلقه، دولت‌گرایی، اقتصاد ارشادی و جمع باوری قابل دریافت است. در واقع، این واژه با تعیین آنچه لیبرالیسم مردود می‌شمارد، به نحو سلبی، فصل مشترک همه اشکال لیبرالیسم را نشان می‌دهد؛ یعنی طرد فشارها و قیودی که قدرت بیرونی با هر خاستگاه و غایتی به منظور خنثی کردن تعینات فردی اعمال می‌کند. (7) پس می‌توان گفت که: آزادی و استقلال فرد برای بسیاری از لیبرال‌ها محور و ارزش بنیادین است. سایر ارزش‌ها زیر شاخة این ارزش بوده و تمام امور مربوط به زندگی شخصی و اجتماعی فرد و کلیه نهادها و مؤسسات و سیاست‌گذاری نظام و دولت لیبرال، باید تحقق بخشیدن هرچه بیشتر این آرمان باشد. به تعبیرکیملیکا، (8) اگر برای سوسیالیسم اصل برابری ارزش بنیادین دارد، برای لیبرالیسم آزادی ارزش بنیادین، محسوب می‌شود. (9) اما خاستگاه آزادی به مثابه محوری‌ترین ارزش لیبرالیستی را باید در انسان‌شناسی لیبرالیستی جستجو کرد؛ جایی که انسان موجودی کاملاً آزاد و مستقل در نظرگرفته می‌شود که در شناخت سعادت خود و راه رسیدن به آن خود‌کفاست؛ موجودی خودمختار، دارای قدرت مطلق و آزاد از هرگونه تکلیف و الزام بیرونی، (10) دیدگاهی که ریشه‌های آن را باید در تفکر اومانیستی و پس از آن، در عصر روشنگری ردّیابی کرد که از پس از رنسانس درجهان غرب به وجود آمده است. لیبرالیست‌ها پس از پذیرش اومانیسم، به مثابه مبنای اصلی انسان‌شناسی لیبرالیستی، در مباحث معرفت‌شناسی نیز، بحث «اصالت عقل انسان، راسیونالیسم» را مطرح کرده و بر خودکفایی و استقلال عقل انسانی در شناخت خود، هستی، و نیل به سعادت واقعی، صحه می‌گذارند. (11) برای انسان لیبرال، مهم‌ترین استعدادی که فرد باید دارا باشد تا خود را با الگوی استقلال وجودی و خودگردانی سازگار کند، قدرت عقل ورزی است. (12) با توجه به پذیرش اصل راسیونالیسم، (13) در تفکر لیبرالیستی، هیچ اقتداری بر انسان تحمیل شدنی نیست و تعیین آگاهانه رفتار اجتماعی وی بر عهده خود اوست. (14) پس هیچ یک از نهادهای دولتی یا مذهبی، نباید نوعی خاص از رفتارها و ارزش‌های مورد پذیرش خود را بر انسان عرضه نمایند. این انسان است که باید با استفاده از قوه عاقله خود، درست را از نادرست تشخیص داده و مطابق آن عمل کند. بر این اساس، جان لاک از بنیانگذاران لیبرالیسم، تمسک انحصاری به سنت، آداب و رسوم و مرجعیت مبتنی بر اصول نخستین لایتغیر را منتفی می‌داند. (15) این اصالت بخشی به عقل و خرد انسانی، لازمة تحقق آزادی است. انسان آزاد است؛ زیرا شایسته آزادی شمرده می‌شود. اخلاق اجتماعی به هیچ وجه طرد نمی‌شود، اما این نه اخلاقی است که از بیرون بر فرد تحمیل شود، بلکه فرد نخست در خویشتن خویش، احکام را کشف می‌کند و سپس، شعور وی مسئولیت تضمین کاربست آنها را در جامعه مدنی به دوش می‌کشید. (16) محوریت تام و تمام انسان و تکیه بر قدرت عقلانی او، موجب به حاشیه راندن و گاه حذف دین در ساحت‌های گوناگون زندگی اجتماعی انسان، شامل سیاست و حکومت، اخلاق و تعلیم و تربیت نیز می‌گردد که در اصطلاح به آن «سکولاریسم» یا نگرش دنیوی به دین می‌گویند. این دیدگاه، فرد لیبرالیست را به این برداشت رهنمون می‌کند که دین موضوعی است خصوصی میان فرد و خداوندگار یا کلیسایش. (17) پس انسان لیبرال می‌تواند زندگی اجتماعی خود را تابع اعتقاد دینی خود کند، اما این امر تنها به خود او مربوط می‌شود. از سوی دیگر، وقتی دین و اخلاق اجتماعی از یکدیگر جدا شدند، دولت حق دخالت در امور مذهبی افراد را ندارد. اندیشه سکولاریسم برای لیبرالیسم، می‌تواند پیامدهایی به دنبال داشته باشد که مهم‌ترین آن، همانا رهایی فرد از دلمشغولی‌هایی است که ایمان دینی می‌تواند در مورد رفتار اجتماعی در وی بیدار کند. کنار گذاشتن دین از عرصه فعالیت‌های اجتماعی، فرد را از دغدغه انجام امور مطابق احکام الهی فارغ می‌دارد و در هنگام نیاز به وجود خدا، جهت تسلی و آرامش، انسان می‌تواند بدون عذاب وجدان حاصل از نافرمانی، دوباره به خدا پناه برد. این نوع نگرش به دین، موجب کنار نهادن دریافت‌های انجیلی از سازماندهی زندگی مادی و واگذاری نقشی فرودست به دین در زندگی اجتماعی است. در حقیقت، به دین نقش تسلی‌بخشی واگذار می‌گردد. در نهایت، می‌توان گفت: دنیاگرایی مکتب لیبرالیسم، با کمرنگ کردن نقش خداوند در اداره جهان، راه را برای رسیدن به استقلال و خودگردانی فردی انسان هموار می‌سازد. لیبرالیسم و ارزش‌ها با توجه به کلیاتی که دربارة مبانی فلسفی لیبرالیسم بیان شد، ارزش‌های لیبرالیستی عبارتند از: آزادی لیبرالیسم برای آزادی یا اختیار اهمیت والایی قائل است، به گونه‌ای که در لیبرالیسم هیچ تعهدی، با تعهد نسبت به آزادی برابری نمی‌کند: «آزادی وسیله رسیدن به یک هدف متعالی‌تر نیست، بلکه فی نفسه عالی‌ترین هدف است.» (18) به بیان دیگر، آزادی حقی است که به شأن آدمی تعلق دارد. (19) فرد گرایی یکی از بنیادی‌ترین ارزش‌های لیبرالیستی، همانا فردگرایی یا اصالت فرد می‌باشد. به این معنا که فرد نسبت به جامعه تقدم دارد. این تأکید به دلیل اهمیت بالای مقوله آزادی و خرد باوری انسان لیبرال است. پس می‌توان گفت در دیدگاه لیبراسیتی، فرد نقطه مرکزی است و آنچه حول محور او می‌چرخد، باید به گونه‌ای در خدمت او و تأمین خواسته‌ها و نیازهای او باشد. هابهاوس (20) در توجیه فردگرایی لیبرالیسم می‌گوید: لیبرالیسم اعتقاد به این امر است که جامعه با اطمینان می‌تواند بر قدرت خود هدایت‌کنندة شخصی بنا شود. (21) برابری یکی دیگر از ارزش‌های لیبرالی، شعار برابری می‌باشد، به گونه‌ای که همه جا از انسان‌های آزاد و برابر سخن رفته است. این مفهوم به معنای برابر بودن انسان‌ها در برخورداری از حق آزادی است. در آموزه‌های لیبرالی، منزلت انسان بسته به درآمدش نیست، بلکه به داشتن منزلت مساوی با دیگران در حقوق شهروندی و برخورداری از حقوق و آزادی‌های سیاسی است. (22) تساهل «تساهل» در لغت، به معنای سهل گرفتن بر دیگران و سعة صدر داشتن نسبت به اعمال و عقاید دینی دیگران و تحمل در مورد هر طریقة نو و کهنه‌ای که مخالف با طریقه مقبولة خود انسان است، و اظهار نفرت نکردن از آداب و اعتقادات دینی و مذهبی دیگران. (23)بنابرآنچه گفته شد، تساهل در مکتب لیبرالیسم، به‌عنوان یک ارزش اخلاقی و سیاسی مثبت، تلویحاً به معنای زندگی کردن با دیگران و سازش با عقاید آنان و احترام به حق آزادی هر فرد در انتخاب دین، اعتقاد، ملیت، شیوه لباس پوشیدن و مواردی نظیر آن است؛ ارزشی که در جهت تحقق بخشیدن به آرمان آزادی و خود مختاری فردی به وجود آمده است. دموکراسی دموکراسی یکی از بحث برانگیزترین ارزش‌ها نزد لیبرالیست‌ها است؛ زیرا دموکراسی یکی از مهم‌ترین نمودهای آزادی سیاسی است. آزادی سیاسی نیز به قولتوکویل، (24) بالاترین ارزش‌هاست.گرچه از دیرباز تعاریف مختلفی برای دموکراسی ارائه شده است، با تسامح می‌توان دموکراسی را شکلی از حکومت، که مطابق با اصول حاکمیت مردم، برابری سیاسی، مشورت با همه مردم و حکومت اکثریت سازمان یافته است، تعریف کرد. (25) گذری بر جایگاه انسان در اسلام دین مبین اسلام، آخرین شریعت الهی است که بر انسان‌ها عرضه گشته تا آنان را به سرمنزل سعادت و خوشبختی رهنمون سازد. به دلیل این خاتمیت، اسلام دارای برنامة جامع زندگی برای تمامی انسان‌ها و در همه دوران‌ها است؛ برنامه‌ای مبتنی بر ارزش‌هایی مطلق، همیشگی و جهان شمول که برای درک بهتر آنها، آگاهی از نوع نگاه اسلام به انسان و معرفت ضروری است. بدین منظور، در اینجا مقولات انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی در اسلام به اجمال بیان می‌گردد. در تفکر اسلامی، اندیشه‌ پیرامون چیستی انسان و جایگاه او در عالم، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا شناخت انسان با اندیشة خدا شناسی، قرابت بسیار دارد و یکی از مقدمات شناسایی خداوند قرار گرفته است. از سوی دیگر، قرآن کریم خود‌شناسی را یکی از راه‌های هدایت آدمی و بی‌تأثیر شدن ضلالت دیگران معرفی می‌کند. (26) به علاوه اینکه، شناخت انسان ارتباط تنگاتنگی با مبانی اعتقادی، اصول اخلاقی و نیز احکام اجتماعی اسلام دارد. از دیدگاه اسلامی، برای شناسایی هویت انسان و رازگشایی از حقیقت مرموز آن، باید از راهنمایی‌های الهی، که توسط پیامبران و از راه وحی در اختیار او قرار داده شده، استفاده شود. (27) به اجمال، در بحث انسان‌شناسی اسلامی، می‌توان گفت: انسان موجودى است مرکب از جسم و روح، که پس از مرگ جسمانی، روح او به حیات خود ادامه مى‏دهد و مرگ انسان به معناى فناى او نیست. قرآن در بیان مراتب آفرینش انسان، آخرین مرحله آن را، که با نفخة روح در کالبد وى صورت مى‏پذیرد، با این جمله یاد مى‏کند: «آنگاه او را موجودى دیگر قرار دادیم.»(مؤمنون: 14) این بهره گیری انسان از روح الهی، منجر به این باور می‌شود که هر انسانى با فطرت (28) پاک و توحیدى آفریده مى‏شود، به گونه‏اى که اگر به همین حالت پیش برود و عوامل خارجى او را منحرف نکنند، راه حق را خواهد پیمود. از سوی دیگر، انسان موجودى است مختار و انتخابگر، (29) یعنى در پرتو قوة عقل پس از بررسى جوانب مختلف فعل، انجام یا ترک آن را بر مى‏گزیند. انسان به حکم اینکه از نور خرد و موهبت اختیار برخوردار است، موجودى مسئول (30) است: مسئول در برابر خدا، در برابر پیامبران و رهبران الهى، در برابر گوهر انسانى خویش و انسان‌هاى دیگر و در برابر جهان. نکته مهم دیگر اینکه، در انسان‌شناسی اسلامی، هیچ انسانى بر دیگرى مزیت و برترى ندارد، مگر از طریق برخورداری از کمالات معنوى، بارزترین ملاک مزیت و برترى نیز تقوا و پرهیزگارى در همه شئون زندگى است. (31)بنابراین، خصوصیات نژادى و جغرافیایى و نظایر آن از دیدگاه اسلام، مایة برترى طلبى و تفاخر نیست. همچنین انسان از دیدگاه اسلام از کرامتى ویژه برخوردار است، به گونه‌ای که مسجود فرشتگان قرار گرفته است. (32) با توجه به اینکه اساس زندگى انسان را حفظ کرامت و عزت نفس تشکیل مى‏دهد، انجام هرگونه کارى که این موهبت الهى را خدشه‏دار سازد از نظر اسلام ممنوع است. به عبارت دیگر، هر نوع سلطه‏گرى و سلطه پذیرى ناروا، ممنوع مى‏باشد. اما شاید بارزترین ویژگی انسان از منظر اسلام، حیات عقلانى اوست؛ زیرا برترى و ملاک امتیاز انسان از سایر حیوانات به قوه تفکر و نیروى خرد او است. از این‌رو، در آیات بسیارى از قرآن کریم، بشر به تفکر و اندیشه ورزى دعوت شده است. در باب معرفت‌شناسی نیز، بین اسلام و لیبرالیسم مشابهت‌ها و تفاوت‌هایی وجود دارد؛ مشابهت معرفت‌شناسی لیبرالیستی و اسلامی، تکیه دو مکتب بر اهمیت عقل ورزی است. اما چنانکه که گفته شد، معرفت‌شناسی لیبرالیستی بر عقل گرایی محض و اصالت عقل بشری استوار است. معرفت حاصل از تفکر عقلانی به مثابه معرفتی غیرقابل تشکیک مطرح می‌گردد. قرآن کریم در کنار فرا خواندن انسان‌ها به اندیشه‌ورزی و تدبّر، بی‌اعتنایان به این موهبت الهی را به شدت توبیخ کرده و حتی کسانی را که از عقل خود بهره نمی‌برند، پست‌ترین جنبندگان خوانده است. در این کتاب هدایت، پیروی کورکورانه از گذشتگان به شدت نکوهش شده و سخنان حکیمانه آن، مایة عبرت و بهره‌گیری صاحبان خرد دانسته شده است.  (33) قرآن کریم به جای آنکه آدمیان را به تعبد محض و پذیرش بی دلیل عقاید دینی فرا خواند، خود به اقامة دلیل عقلی پرداخته و به طور عملی، به کارگیری همین شیوه را به مخاطبان خویش سفارش کرده است (34) و (35) سرانجام، ریشه‌ای‌ترین گناه آدمی، که اسباب دوزخی شدن او را فراهم می‌سازد، سرپیچی از رهنودهای عقل دانسته شده و نشانة حسرت دوزخیان چنین گزارش شده است: اگر گوش شنوا می‌داشتیم و یا می‌اندیشیدیم، از دوزخیان نبودیم. (36) بنابراین، جایگاه عقل در تفکر اسلامی بسیار پر اوج و قابل تأمل است. اما توجه به این نکته ضروری است که عقل انسان دارای لغزشگاه‌ها، کاستی‌ها و محدودیت‌هایی است که البته یکی از مهم‌ترین خدمات دین، گوشزد کردن این نقاط ضعف و ارائه طریق برای رفع آنها است. (37) دین با احاطه‌ای که به حدود توانایی‌های اندیشة آدمی دارد‌، پیوسته این نارسایی‌ها را به انسان یادآوری می‌کند، تا مغرور نشود. بنابراین، قلمروهایی وجود دارد که عقل انسان، از شناخت آنها ناتوان است. در این قلمروها، باید از ابزاری دیگر استمداد طلبد و محدودیت‌های خویش را میزان نماید. این ابزار موثق و عاری از خطا و ناتوانی، وحی الهی است. در چنین شرایطی دنیاگرایی و جدایی دین از زندگی دنیوی(سکولاریسم)، که از مهم‌ترین ارزش‌های لیبرالیستی است، در اسلام هیچ توجیه منطقی ندارد. در مقابل، دین محوری، یعنی حضور دین در تمام عرصه‌های زندگی انسانی، خود ارزشی بنیادین در مکتب اسلام به حساب می‌آید. از منظر اسلام، دنیا از اصالت ذاتی و جاودانگی برخوردار نیست تنها درحکم مسافرخانه‌ای است که انسان برای مدتی که خداوند تعیین نموده، درآن به سر می‌برد تا توشه‌ای برگیرد و به مقصد اصلی و نهایی خود، که همانا زندگی اخروی است، برسد. اسلام و ارزش‌ها با توجه به کلیاتی که دربارة نوع نگاه اسلام به انسان و چگونگی کسب معرفت او بیان شد، ارزش‌های اصلی مورد نظر اسلام عبارتند از: خدامحوری در اسلام، اندیشه خدامحوری حاکم بر همه شئونات زندگی انسان است؛ بدان معنا که مرکز ثقل همه هستی، به وجود او وابسته است همه کائنات در برابر او از وجودی اعتباری برخوردار بوده و اصالت مطلق تنها خاص اوست. دراین میان، انسان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و وجودش بدون تکیه به او ناقص است. آزادی در آموزه‌های اسلامی دو نوع آزادی قابل بازشناسی است: آزادی اجتماعی و آزادی معنوی. آزادی اجتماعی، یعنی وجود شرایطی در اجتماع که به موجب آن انسان از قید اسارت و بندگی انسان‌های دیگر آزاد باشد. به عبارت دیگر، هنگامی آزادی اجتماعی در جامعه‌ای حکفرماست که روابط و قوانین اجتماعی مانعی در راه رشد و تکامل فرد نباشند. این نوع آزادی، به نوبة خود از اهمیت بسزایی در زندگی انسان برخوردار است. به بیان شهید مطهری، یکی از اهداف رسالت انبیاء، اعتلای آزادی اجتماعی بوده است. (38) در قرآن کریم دستوراتی در نفی استثمار و صیانت از آزادی و استقلال افراد وجود دارد. می‌فرماید: «ولا یتَخِذ بَعضنا بَعضاً اَرباباً مِن دون الله.»(آل‌عمران: 64) نوع دیگر آزادی، آزادی معنوی است که وجه تمایز مکتب‌های بشری و مکتب انبیای در مسئلة آزادی است. برای تبیین آزادی معنوی، لازم است بار دیگر به انسان‌شناسی اسلامی برگردیم؛ جایی که «انسان را موجود مرکبی‌ می‌داند که از دو بخش مادی و روحانی تشکیل شده است.» (حجر: 29) انسان هنگامی به استقلال و آزادی حقیقی یا معنوی دست می‌یابد که فطرت خداگرا و حقیقت‌جوی خود را از قید جذبه‌ها و کشش‌های مادی و دنیوی، که از «من مادی یا حیوانی» سرچشمه می‌گیرند، برهاند و در مسیر حقیقی خویش قرار دهد. به عبارت دیگر، وجود هر انسانی، عرصة جدال و کشمکش نیروهای شیطانی است که دائماً در تلاشند تا افکار و رفتار انسان را به جهتی متمایل سازند و او را بندة خود کنند. در این میان، آزادی معنوی زمانی تحقق می‌یابد که قسمت روحانی و انسانی فرد از قسمت حیوانی و شهوانی او آزاد باشد. (39) عدل عدالت، به مثابة فضیلتی فردی و اجتماعی، یکی از ارزش‌های دین حنیف اسلام، نه تنها در حیطه نظری، بلکه در میدان عمل اجتماعی است و اقامه قسط از اهداف مهم جامعه اسلامی است. (40) در فرهنگ اسلامی، عدل به دو دسته کلی‌تر، عدل الهی و عدل انسانی تقسیم می‌شود. و هریک از این شاخه‌ها، خود به زیرشاخه‌هایی قابل تقسیم است: عدل الهی از دو شاخه عدل تکوینی و عدل تشریعی تشکیل شده و عدل انسانی نیز به نوبه خود، شامل عدل فردی و عدل اجتماعی می‌باشد. (41) گرچه در فرهنگ اسلامی تعاریف گوناگونی از عدل و عدالت ارائه شده است، ولی تعریف فارابی با انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی اسلامی ارائه شده در بخش‌های قبلی این نوشتار، همخوانی بیشتری دارد. فارابی عدالت را به معنای «تعادل سه قوه در نفس و مدینه و سپردن راهبری نفس و مدینه به خرد و خردمندان» (42) تعریف می‌کند. در مواردی نیز تعریف عدالت کاملاً جنبه اعتقادی یافته و به معنای «تقوای فردی و اجتماعی و همسازی با نظم الهی حاکم بر طبیعت» (43) عریف می‌شود. به هرحال، عدل در مضمون کلی، تحقق حقوق سه گانه (نفس، ناس و رب) از ارزش‌های بنیادین اسلامی به شمار می‌رود. پی نوشت ها: 1. ‌عرسانی کیلانی، فلسفه تربیت اسلامی، ‌ترجمه بهروز رحیمی، ص 365. 2. جرالد ال گوتک، مکاتب فلسفی و آراء تربیتی، ترجمه محمد جعفر پاک سرشت، ص 8. 3. ‌عبدالرسول بیات و دیگران، فرهنگ واژه‌ها، ص 251. 4. آربلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم، ترجمه عباس مخبر، ص، 6. 5. Joha B.Rawls 6. راولز، جان بوردن، نظریه عدالت لیبرالیسم سیاسی، ترجمه احمد واعظی، ص 30. 7. ‌ژرژ بودرو، لیبرالیسم، ‌ترجمه عبدالوهاب احمدی، ص 16. 8. Kymlicka 9. Kylicka will, Contemporary political philosophy, p. 2. 10. ‌حبیب الله طاهری، بررسی مبانی فرهنگ غرب و پیامدهای آن، ص 70. 11. همان، ص 62. 12. آنتونی آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم، ترجمه عباس مخبر، ص 50. 13. البته لیبرالیست‌ها در تبیین کارکرد عقل هم داستان نیستند: برخی از لیبرال‌ها با استناد به آراء افرادی چون هابز، هیوم و بنتام، بر این باورند که کار عقل این است که چگونگی ارضاء خواهش‌ها و سازش‌دادن آنها با یکدیگر را معین کند (آنتونی آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم، ترجمه عباس مخبر، ص 51). اما از نظر برخی لیبرال‌های دیگر، چون اسپینوزا و کانت، عقل، صرفاً به مثابه چراغ راهنما یا یاور خواهش‌های انسانی مطرح نیست، عاقل کسی است که به وسیله عقل، خود را از قید جباریت میل و خواهش می‌رهاند و مطابق با اصول کلی زندگی می‌کند. (همان، ص 52). 14. ژرژ بودرو، همان، ص 118. 15. جرالد ال گوتک، مکاتب فلسفی و آراء تربیتی، ترجمه محمد جعفر پاک سرشت ص 252. 16. ژرژ بودرو، همان، ص 119. 17. همان، ص 116. 18. آنتونی آربلاستر، همان، ص 83 ـ 82. 19. ‌برتراند راسل، آزادی و سازمان، ‌ترجمه علی رامین، ص 407. 20. Hob house. 21. Hobbhouse, L.T, libbsie, liberalism, p. 123. 22. آنتونی آربلاستر، همان، ص 118. 23. ر.ک: فاضل میبدی، مجموعه مقالات پیرامون تساهل و تسامح. 24. Alexisde Tocquevill. 25. آستین رنی، حکومت وآشنایی با علم سیاست، ترجمة لیلا سازگار، ص 138. 26. مائده: 105. 27. حسین ابراهیمیان، انسان شناسی(اسلام ـ اگزیستانسیالیسم ـ اومانیسم)، ص 9. 28. ر.ک: روم: 30؛ محمدبن علی صدوق، التوحید، ص 331. 29. ر.ک: انسان: 3؛ کهف: 29. 30. ر.ک: اسراء: 34 و 36؛ قیامت: 36. 31. ر.ک: حجرات: 13. 32. ر.ک: اسراء: 70. 33. ر.ک: اعراف: 179. 34. ر.ک: عنکبوت: 20. 35. حسن یوسفیان و امیرحسین شریفی، عقل و وحی، ص 234. 36. ملک: 10. 37. حسن یوسفیان، امیر حسین شریفی، همان، ص 246. 38. مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی 5، جهان بینی توحیدی، ص 19. 39. همان، ص 39. 40. نحل: 90. 41. مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی 5، جهان بینی توحیدی، ص: 132. 42. ابونصر محمد فارابی، اندیشه‌های اهل مدینه فاضله، سیدجعفر سجادی، ص 259. 43. بهرام اخوان کاظمی، عدالت در نظام سیاسی اسلام، ص 30. منابع ابراهیمیان، حسین، انسان شناسی(اسلام ـ اگزیستانسیالیسم ـ اومانیسم)، تهران، معارف، 1381. اخوان کاظمی، بهرام، عدالت در نظام سیاسی اسلام، تهران، اندیشه معاصر، 1381. آربلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم، ترجمه عباس مخبر، تهران، مرکز، 1377. آشوری داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مراورید، 1373. باقری، خسرو، درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، تهران، علمی و فرهنگی، 1387، ج 1. ـــــ ، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، مدرسه، 1385، ج 1. برلین، آیزایا، چهار مقاله پیرامون آزادی، ترجمة علی موحد، تهران، خوارزمی، 1380. بودرو، ‌ژرژ، لیبرالیسم، ‌ترجمة عبدالوهاب احمدی، تهران، نی، 1383. بیات، ‌عبدالرسول و همکاران، فرهنگ واژه‌ها، قم، موسسة اندیشه و فرهنگ دینی، 1381. راسل، ‌برتراند، آزادی و سازمان، ‌ترجمة علی رامین، تهران، امیرکبیر، 1357. راولز، جان بوردن، نظریه عدالت لیبرالیسم سیاسی، ترجمه احمد واعظی، قم، بوستان کتاب، 1386. رنی، آستین، حکومت وآشنایی با علم سیاست، ترجمة لیلا سازگار، تهران، دانشگاهی، 1374. رهبر، محمدتقی و رحیمیان، محمدحسن، اخلاق و تربیت اسلامی، تهران، سمت، 1385. طاهری، ‌حبیب‌الله، بررسی مبانی فرهنگ غرب و پیامدهای آن، قم، بوستان کتاب، 1383. فارابی، ابونصر محمد، اندیشه‌های اهل مدینه فاضله، سیدجعفر سجادی، تهران، طهوری، 1361. فاضل میبدی، مجموعه مقالات پیرامون تساهل و تسامح، تهران، بی‌نا، 1379. کاردان، علی‌محمد، سیر آرای تربیتی در غرب، تهران، سمت، 1381. کیلانی، ‌عرسانی، فلسفه تربیت اسلامی، ‌ترجمة بهروز رحیمی، قم، پژوهشگاه حوزه دانشگاه، 1389. گوتک، جرالد ال، مکاتب فلسفی و آراء تربیتی، ترجمه محمدجعفر پاک‌سرشت، تهران، سمت، 1386. محمودی، سیدعلی، عدالت و آزادی، تهران، اندیشه معاصر، 1376. ـــــ ، نظریه آزادی درفلسفه هابز و لاک، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377. مطهری، مرتضی، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی 5، جهان بینی توحیدی، قم، صدرا، 1357. ـــــ ، مقدمه‌ای برجهان بینی اسلامی، قم، اسلامی، 1380. نلر، جرج ف، آشنایی با فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه فریدون بازرگان، تهران، دانشگاه تهران، 1377. هابز،‌توماس، لویاتان، ‌ترجمة حسین بشیریه، تهران، نی، 1380. یوسفیان، حسن و شریفی، امیر حسین، عقل و وحی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1383. Hirst, P.,& Peters. R.S, The logic of Education, London: Routledge, 1970. Hobbhouse, L.T, libbsie, liberalism, New york, p.26-123, 1913. Kylicka will, Contemporary political philosophy, coxfordclurendon press p2, 1999. Augier, Philip, le eitoyen, Education pour La democratic. UNESCO, 1994. Walker, James, self-Determination as an Educational Aim, London: Routledge, 1999. منبع: فصلنامه پژوهش های تربیتی – شماره 8 ادامه دارد ...

93/07/09 - 01:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن