واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
نقل می کنند ناصرالدین شاه قاجار در سفرهای مختلف خود به هر شهری که وارد می شد طبقات مختلف مردم به دیدنش می رفتند . موقع بازگشت نیز او را مشایعت می کردند . او زمانی وارد سبزوار شد . مردم به استقبالش رفتند. اما حکیم و فیلسوف عارف حاج ملاهادی سبزواری که از شخصیتهای برجسته علمی و فرهنگی شهر بود از رفتن به استقبال او امتناع ورزید . از قضا شاه قاجار در نظر داشت در این سفر با او دیدار داشته باشد . به شاه گفتند حکیم ملا هادی شاه و وزیر نمی شناسد . شاه گفت ولی ما حکیم را می شناسیم . جریان را به حکیم اطلاع دادند و یک روز شاه در حدود ظهر تنها به اتفاق پیشخدمت خود به خانه حکیم رفت . خانه ای بود محقر با اسباب و لوازم بسیار محدود و ساده . شاه ضمن صحبتهایش گفت هر نعمتی شکری دارد. شکر نعمت علم ، تدریس و ارشاد است . شکر نعمت مال ، اعانت و دستگیری است . شکر نعمت سلطنت هم البته انجام حوائج است . لهذا میل دارم از من چیزی بخواهید تا توفیق انجام آن را پیدا کنم . حکیم : من حاجتی ندارم و چیزی نمی خواهم
شاه : شنیده ام یک زمین زراعی دارید . اجازه دهید دستور دهم آن زمین از مالیات معاف باشد تا لااقل در انجام این خدمت جزئی موفق شوم . حکیم : دفتر مالیات دولتی در هر ایالت مضبوط و معین است که از هر شهری چقدر مالیات بگیرند . اگر من مالیات ندهم مبلغ آن به سایر آحاد رعیت از طرف اولیای امور سرشکن شده و ممکن است بخشی از آن به فلان بیوه زن و یا فلان یتیم و یا فلان کم بضاعت تحمیل شود . شاه نباید راضی شود که معافیت من سبب تحمیل بر یتیمان و بیوه زنان باشد . به علاوه دولت که وظیفه حفظ جان و مال مردم را دارد هزینه هم دارد و باید تامین شود . ما هم با رضا و رغبت این مالیات را می دهیم . شاه : مایلم امروز در خدمت شما غذا صرف کنم و از همان غذای معمول شما بخورم .
حکیم به خادم خود گفت ناهار بیاورید . فورا طبقی چوبین که بر روی آن چند قرص نان،چند قاشق ، یک ظرف دوغ و مقداری نمک دیده می شد آوردند . حکیم نخست نان را با کمال ادب بوسید و بر پیشانی نهاد و شکر بجای آورد و سپس آن را ریز و خرد کرد و داخل دوغ ریخت و قاشقی را نیز جلوی شاه گذاشت و گفت : بخور که نانی حلال است . شاه یک قاشق خورد اما به ذائقه اش خوش نیامد . از حکیم اجازه خواست تا مقداری از نان را تبرکا با خود ببرد . او سپس از جا برخاست و با یک دنیا حیرت خانه حکیم را ترک کرد . منابع :
- داستان راستان ، شهید مرتضی مطهری
- ریهانه الادب ، میرزا محمدعلی مدرس خیابانی تبریزی
- اسلام مجسم ، آیت الله نوری همدانی
8 مهر 1393 ساعت 16:56
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]