تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن كم خوراك است و منافق پرخور.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827547981




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطره از حسن روحانی در دوران كودكی/ تنبیه شدن روحانی توسط پدرش


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



خاطره از حسن روحانی در دوران كودكی/ تنبیه شدن روحانی توسط پدرش
مادرم‌ را دیدم‌ كه‌ جلوی‌ درب‌ ایستاده‌ و فوِالعاده‌ نگران‌ و ناراحت‌ است‌. با دیدن‌ من‌ خیلی‌ خوشحال‌ شد. پدرم‌ نه‌ تنها به‌ دنبال‌ من‌ نیامد، بلكه‌ نگذاشته‌ بود فرد دیگری‌ هم‌ دنبال‌ من‌ بیاید! گفته‌ بود خودش‌ راه‌ را پیدا می كند.



به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش جام نیوز به نقل از افکار، در حالی‌ كه‌ با آمادگی‌ نسبی‌ می‌خواستم‌ به‌ كلاس‌ سوم‌ بروم‌، پدرم‌ تصمیم‌ گرفت‌ به‌ زیارت‌ عتبات‌ عالیات‌ در عراق برویم‌. بنا شد همه‌ی‌ اعضای‌ خانواده‌، به‌همراه‌ مادربزرگم‌ (جدّه‌ی‌ مادری‌)، با یك‌ خانواده‌ی‌ دیگر (آقای‌ حاج‌ محمدابراهیم‌ عربی‌ و خانواده‌اش‌) به‌ عراق برویم‌. برنامه‌ این‌ بود كه‌ در شهریور حركت‌ كنیم‌، بنابراین‌ در اوایل‌ آبان‌ به‌ ایران‌ بازمی‌گشتیم‌ و در نتیجه‌ از اواسط‌ آبان‌ وارد مدرسه‌ می‌شدم‌.
از مقدمات‌ سفر، فقط‌ این‌ بخش‌ را به‌ خاطر دارم‌ كه‌ برای‌ تهیه‌ی‌ گذرنامه‌ در سمنان‌ به‌ منزل‌ یكی‌ از اقوام‌ به‌ نام‌ آقای‌ شكرالله پیوندی‌ (عموی‌ مادرم‌) رفته‌ بودم‌. یادم‌ هست‌ یكی‌ از همین‌ عكاس‌های‌ سیار كه‌ در خیابان‌ها از مردم‌ عكس‌ می‌گرفت‌، به‌ حیاط‌ منزل‌ آقای‌ پیوندی‌ آمد و از ما عكس‌ گرفت‌. البته‌ همه‌ی‌ مسائل‌ این‌ سفر را به‌ خاطر ندارم‌. چون‌ من‌ تقریباً هشت‌ سال‌ داشتم‌، ولی‌ بخش‌های‌ مهم‌ آن‌ را كاملاً به‌ یاد دارم‌.   با قطار از تهران‌ به‌ خرمشهر رفتیم‌ و از مرز خرمشهر، وارد بصره‌ شدیم‌. در ورود به‌ بصره‌، می‌بایست‌ از شطی‌ عبور كنیم‌، لذا با قایق‌ عبور كردیم‌، وقتی‌ از قایق‌ پیاده‌ شدیم‌، از یك‌ پله‌ به‌ ساحل‌ منتقل‌ می‌شدیم‌. این‌ منظره‌ را به‌طور كامل‌ به‌ خاطر دارم‌ كه‌ وضع‌ پله‌ها بسیار بد بود. پله‌ها خیس‌ و سُر بود و بچه‌ها و خانم‌ها نمی‌توانستند از این‌ پله‌ها بالا بروند و ترسیده‌ بودند و مردها دست‌ یك‌یك‌ خانم‌ها و بچه‌ها را می‌گرفتند و آنها را عبور می‌دادند. از شهر بصره‌، فقط‌ منظره‌ی‌ رودخانه‌ی‌ بزرگ‌ شهر و یك‌ بازار را به‌ خاطر دارم‌. نمی‌دانم‌ چند روز در بصره‌ ماندیم‌، ولی‌ یادم‌ هست‌ از بصره‌ با قطار به‌ كربلا حركت‌ كردیم‌. در كربلا حرم‌ امام‌ حسین‌(ع‌) و حضرت‌ قمربنی‌هاشم‌(ع‌) را كاملاً به‌ یاد دارم‌. همچنین‌ منظره‌ی‌ درب‌ ورودی‌، حیاط‌ و اتاِهای‌ مسافرخانه‌ای‌ را كه‌ در آن‌ سكونت‌ داشتیم‌، هنوز به‌ یاد دارم‌. این‌ مسافرخانه‌، یك‌ درب‌ چوبی‌ قهوه‌ای‌ داشت‌ و در یك‌ كوچه‌ واقع‌ شده‌ بود. در كربلا مجموعاً ده‌ روز توقف‌ داشتیم‌.   در یكی‌ از آن‌ روزها، برای‌ زیارت‌ حرّ بن‌ یزید ریاحی‌، با اتوبوس‌ و با استفاده‌ از یك‌ جاده‌ی‌ خاكی‌ به‌ محل‌ مرقد آن‌ بزرگوار تشرّف‌ حاصل‌ كردیم‌. چندین‌ روز نیز ابتدا به‌ كنار رودخانه‌ی‌ فرات‌ رفتیم‌ و غسل‌ كردیم‌ و سپس‌ به‌ حرم‌ امام‌حسین‌(ع‌) مشرف‌ شدیم‌. كاملاً به‌ یاد دارم‌ كه‌ با پدرم‌ راجع‌ به‌ ضریح‌ حبیب‌بن‌مظاهر، محل‌ دفن‌ شهدای‌ كربلا و محل‌ معروف‌ به‌ قتلگاه‌ و همچنین‌ خیمه‌گاه‌ پرسش‌های‌ فراوانی‌ مطرح‌ می‌كردم‌. هر روز صبح‌، از یك‌ میدان‌ تره‌بار، خرمای‌ تازه‌، سبزی‌ و میوه‌ می‌خریدیم‌. در آنجا انواع‌ خرما به‌ فروش‌ می‌رسید، زیرا اواخر شهریور، فصل‌ چیدن‌ خرما بود و من‌ تا آن‌ زمان‌ خرمای‌ تازه‌ با آن‌ همه‌ تنوع‌ و طراوت‌ و خوشمزگی‌ ندیده‌ بودم‌؛ به‌ خصوص‌ اینكه‌ ما در یك‌ منطقه‌ی‌ كویری‌ بزرگ‌ شده‌ بودیم‌ و خرمای‌ تازه‌ كمتر دیده‌ بودیم‌. وضع‌ مادرم‌ را هم‌ به‌ خوبی‌ به‌خاطر دارم‌ كه‌ به‌ دلیل‌ باردار بودن‌، راه‌ رفتن‌ برایش‌ سخت‌ بود. در آن‌ زمان‌ دو خواهر كوچك‌تر از خودم‌ هم‌ داشتیم‌، یكی‌ پنج‌ ساله‌ و دیگری‌ سه‌ ساله‌ كه‌ همراه‌ ما در این‌ سفر بودند.   از نجف‌ نیز حرم‌ حضرت‌ علی‌(ع‌) و وادی‌السلام‌ و نماز جماعت‌ صحن‌ مطهر حضرت‌ علی‌(ع‌) را به‌ یاد دارم‌. خاطره‌ی‌ دیگری‌ كه‌ از نجف‌ به‌ یاد دارم‌ این‌ است‌ كه‌ یك‌ روز در نجف‌ به‌ حمام‌ عمومی‌ رفته‌ بودیم‌. حمام‌های‌ آن‌ زمان‌ خزینه‌ داشت‌ كه‌ عمق‌ آنها شاید حدود یك‌ونیم‌ متر بود. پدرم‌ با همراهان‌ نشسته‌ بودند و كیسه‌ می‌كشیدند و صابون‌ می‌زدند. من‌ ظرفی‌ برداشتم‌ كه‌ از خزینه‌ آب‌ بردارم‌. جلوی‌ خزینه‌ كه‌ رسیدم‌، تصمیم‌ گرفتم‌ به‌ داخل‌ آن‌ بروم‌. روی‌ پله‌ی‌ اول‌ رفتم‌، سپس‌ دوم‌ و سوم‌ و... ناگهان‌ سُر خوردم‌ و افتادم‌ وسط‌ خزینه‌! ظاهراً در لحظه‌ی‌ سُر خوردن‌، فریاد كشیدم‌ و كسانی‌ آمدند و من‌ را نجات‌ دادند. اگر متوجه‌ نمی‌شدند چه‌ بسا در اثر خفگی‌، از بین‌ رفته‌ بودم‌.   از سامرا، حرم‌ ائمه‌ی‌ هدی‌ (امام‌ هادی‌ و امام‌ عسگری‌)، سرداب‌ مقدس‌ و یك‌ پل‌ چوبی‌ متحرك‌ و برج‌ متوكل‌ را به‌ یاد دارم‌. بالا رفتن‌ از این‌ برج‌ و پله‌های‌ زیاد آن‌ را به‌ طور كامل‌ به‌ خاطر دارم‌. از مدائن‌، طاِ كسری‌ و قبر سلمان‌ فارسی‌ را به‌ خوبی‌ به‌ یاد می‌آورم‌. فكر می‌كنم‌ آخرین‌ شهری‌ كه‌ در آن‌ توقف‌ كردیم‌، كاظمین‌ بود. از كاظمین‌، حرم‌ مطهر و قبر مرحوم‌ شیخ‌ مفید، محل‌ سكونت‌ و مسافرخانه‌ای‌ كه‌ در آنجا توقف‌ داشتیم‌، همچنین‌ خیابان‌ جلوی‌ حرم‌ مطهر و بازار را به‌ خوبی‌ به‌ خاطر می‌آورم‌.   روزی‌ در كاظمین‌، به‌ بازاری‌ كه‌ نزدیك‌ مسافرخانه‌ بود رفتیم‌ و به‌ یك‌ مغازه‌ی‌ اسباب‌بازی‌ فروشی‌ رسیدیم‌. در این‌ مغازه‌، اتوبوس‌ بزرگی‌ توجه‌ من‌ را به‌ خود جلب‌ كرد، از پدرم‌ خواستم‌ كه‌ آن‌ اتوبوس‌ را برایم‌ بخرد. پدرم‌ قبول‌ نكرد. من‌ چند بار اصرار كردم‌ كه‌ باید برایم‌ بخرید، اما پدرم‌ دیگر پاسخ‌ من‌ را نداد. من‌ گفتم‌: اگر نخرید، من‌ همین‌ جا می‌مانم‌. پدرم‌ گفت‌: همین‌ جا بمان‌. من‌ همان‌ جا ایستادم‌ و مادرم‌ هر چه‌ اصرار كرد كه‌ من‌ را رها نكنند، پدرم‌ قبول‌ نكرد و گفت‌: او گفته‌ می‌ایستم‌، بگذارید بایستد.   بعد همه‌ رفتند و من‌ جلوی‌ همان‌ مغازه‌ حدود شش‌، هفت‌ دقیقه‌ ایستادم‌. چون‌ دیدم‌ خبری‌ نشد، كم‌كم‌ ترس‌ من‌ را فرا گرفت‌! نگرانی‌ من‌ این‌ بود كه‌ چگونه‌ برگردم‌ و مسافرخانه‌ی‌ خودمان‌ را پیدا كنم‌. سرانجام‌ در همان‌ مسیری‌ كه‌ خانواده‌ رفته‌ بودند دویدم‌، ولی‌ اثری‌ از آنها نیافتم‌. ولذا تلاش‌ كردم‌ از همان‌ راهی‌ كه‌ آمده‌ بودیم‌، برگردم‌. خیلی‌ به‌ خودم‌ فشار آوردم‌ تا به‌ یاد آورم‌ از كدام‌ سمت‌ آمده‌ بودیم‌؟ بالاخره‌ با ترس‌ و لرز از بازار خارج‌ شدم‌، ولی‌ برایم‌ روشن‌ نبود كه‌ از كدام‌ طرف‌ آمده‌ بودیم‌.   تنها چیزی‌ كه‌ به‌ من‌ امید می‌داد، گنبد و گلدسته‌ی‌ حرم‌ مطهر كاظمین‌ بود كه‌ فكر كردم‌ اگر مسافرخانه‌ را پیدا نكردم‌، به‌ سمت‌ صحن‌ بروم‌. عاقبت‌ نیز به‌ سوی‌ صحن‌ به‌ راه‌ افتادم‌ و از مبدأ صحن‌ مطهر، مسافرخانه‌ را پیدا كردم‌. وقتی‌ به‌ نزدیك‌ مسافرخانه‌ رسیدم‌، مادرم‌ را دیدم‌ كه‌ جلوی‌ درب‌ ایستاده‌ و فوِالعاده‌ نگران‌ و ناراحت‌ است‌. با دیدن‌ من‌ خیلی‌ خوشحال‌ شد. پدرم‌ نه‌ تنها به‌ دنبال‌ من‌ نیامد، بلكه‌ نگذاشته‌ بود فرد دیگری‌ هم‌ دنبال‌ من‌ بیاید! گفته‌ بود خودش‌ راه‌ را پیدا می‌كند. او باید بفهمد وقتی‌ من‌ گفتم‌ نه‌، یعنی‌ نه‌ و دیگر نباید لجاجت‌ كند. كاظمین‌ آخرین‌ شهر زیارتی‌ای‌ بود كه‌ در آن‌ توقف‌ كردیم‌، سپس‌ از طریق‌ قصرشیرین‌ به‌ ایران‌ بازگشتیم‌.   منبع: كتاب خاطرات دكتر حسن روحانی، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی،ص ۳۶   29  




۰۸/۰۷/۱۳۹۳ - ۰۷:۰۹




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن