تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دور...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820917471




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پایة نظری رضامندی از دیدگاه اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
پایة نظری رضامندی از دیدگاه اسلام
رضایتمندی، یعنی احساس خوشایندی که انسان یک وضعیت خاص پیدا می کند. در دایرة المعارف فلسفه و روان شناسی، رضامندی به احساس خوشی برآمده از آگاهی به یک وضعیت که با ارضای تمایلات خاص پیوند خورده، تعریف شده است.

خبرگزاری فارس: پایة نظری رضامندی از دیدگاه اسلام



چکیده هدف این پژوهش، بررسی پایة نظری رضامندی از دیدگاه اسلام است. در این بررسی، از روش تحلیل محتوا و فهم روان شناختی متون اسلامی استفاده شده است. رویکرد نخست روان شناسی به رضامندی، بر پایة لذت و پرهیز از درد بوده است. سپس با آشکار شدن نقاط ضعف آن، رویکرد مبتنی بر سعادت، شناخت و فضایل درونی، جای گزین آن شد. یافتة این بررسی نشان می دهد که پایة نظری رضامندی از دیدگاه اسلام، «خیرباوری» است. این، از سویی مبتنی بر این واقعیت خداشناختی است که همة امور به «تقدیر» خداوند رقم می خورد و همة تقدیرهای او «خیر» است؛ و از سوی دیگر، مبتنی بر این رفتار انسانی است که اگر انسان به آن واقعیت خداشناختی باور پیدا کند، به رضامندی دست خواهد یافت. نتیجه اینکه برای رسیدن به رضامندی، باید باور به خیر بودن تقدیر را به وجود آورد. کلیدواژه ها: رضامندی، لذت، سعادت، تقدیر، خیرباوری، خیر مقدر، خیر مؤثر. مقدمه رضایتمندی، یعنی احساس خوشایندی که انسان یک وضعیت خاص پیدا می کند. این وضعیت می تواند کل زندگی یا یکی از ابعاد آن (مانند شغل، تحصیل و خانواده) باشد. در دایرة المعارف فلسفه و روان شناسی، رضامندی به احساس خوشی برآمده از آگاهی به یک وضعیت که با ارضای تمایلات خاص پیوند خورده، تعریف شده است (عادل و همکاران، 1389). در این تعریف، هم ماهیت رضامندی که امری شناختی است، (واژة آگاهی) و هم رویکرد وی به رضامندی که لذت و ارضای تمایلات باشد، وارد شده است. رضامندی، از مسائلی است که امروزه در روان شناسی مثبت، در مباحثی همچون شادکامی و بهزیستی روانی(SWB ) دربارة آن بحث می کنند. از مسائل مهم، نوع رویکرد روان شناسی به این موضوع است که دارای فراز و نشیب بوده است. بر اساس نظر یورگنسن و نفستاد (Jorgensen, Nafstad 2004, p. 23) آلان کار و دیگر روان شناسان مثبت گرا، رویکرد نخست به زندگیِ خوب و همراه با احساس خشنودی و شادکامی، لذت گرایی بوده است. رویکرد لذت گرا، خشنودی و زندگی خوب را بر حسب جست وجوی لذت و پرهیز از درد تعریف می کند(کار، 1385، ص 98). پس از جدایی روان شناسی از فلسفه، رویکرد لذت گرایی در آثار روان شناسان آشکارا دیده می شد. ویترسو (2009) در این زمینه، به ویژه به جیمز، ثرندایک، وونت و فروید اشاره دارد. (Vitterso, 2009, p. 475) در نظریة فروید نیز لذت و اصل لذت جایگاه خاصی دارد. به مرور زمان، کاستی های لذت گرایی مشخص شد و مشاهدات و مطالعات تجربی نشان داد که لذت گرایی نمی تواند شادکامی و خشنودی را به ارمغان آورد. به همین دلیل آرام آرام مخالفت ها با این رویکرد شکل گرفت. به ویژه رویکرد روان شناسی مثبت گرا در هزارة جدید بیش از آنکه بر رویکرد لذت گرا استوار باشد، بر پایة رویکرد سعادت گراست. این رویکرد نیز در آرای ارسطو ریشه دارد. هم در نظریة ارسطو و هم در دیدگاه شارحان آثار او، سعادت آدمی به آن است که او (انسان) بتواند در طی زندگی، توانایی های بالقوه و فضایل نهفته در خود را بالفعل کند و خود به رشد و کمال برسد. اگر آدمی در این مسیر موفق شود، به زندگی خوب دست می یابد (براتی، 1389، ص 39و40). بر اساس نظر یورگنسن و نفستاد، (سلیگمن، 1389، فصل اول)، آلان کار و دیگر روان شناسان مثبت گرا، رویکرد دوم در نگاه به زندگیِ خوب و احساس خرسندی و شادکامی، رویکرد سعادت گراست؛ یعنی همان گونه که این رویکرد بر انسان کامل و کارکرد بهینة (مطلوب) او و رشد و کمال وی در همة حیطه های زندگی ریشه تأکید دارد، در روان شناسی مثبت گرا نیز به زندگی نیک (خوب) به عنوان تجربه ها و کارکرد بهینه یا «طلب کمال با توجه به شناخت پتانسیل های حقیقی درونی»، عطف توجه می شود (Ryan & Deci, 2001, p. 141-166).آلان کار معتقد است که سنت سعات گرا، خشنودی و زندگی خوب را بر اساس دستیابی به توان بالقوة کامل فرد تعریف می کند (کار، 1385، ص 98). سلیگمن، هرچند بر نقش لذت تأکید دارد، تفسیر زندگی خوب به لذتِ لحظه ای را یک «توهم» می داند و معتقد است که مجموع احساسات لحظه ای ما برآوردی بسیار ناقص از نحوة داوری ما دربارة میزان خوب یا بد بودن زندگی است (سلیگمن، 1389، ص 15 و 16). وی با اشاره به یک بررسی، از چیزی به نام «استحقاق احساسات مثبت» در برابر «راه های میان بر» نامی می برد و می گوید: مردم احساس مثبت ماشینی و بدون استحقاق را نمی پذیرند و مایل اند چیزی را که احساس می کنند، مستحق آن باشند. بر همین اساس تصریح می کند: «این باور که ما برای بهره مندی از شادی، لذت، شور، راحتی و شعف می توانیم به راه های میان بر متوسل شویم، به جای اینکه با استفاده از قابلیت ها و فضیلت های شخصی خود، استحقاق برخورداری از آنها را به دست آوریم، باعث می شود که گروه کثیری از مردم، در اوج رفاه و ثروت، از فقدان معنویت در رنج باشند.» وی هیجانات مثبتی را که حاصل ویژگی های خاص انسان نباشد، موجب احساس تهی بودن، فقدان اصالت و افسردگی می داند (همان، ص 17). داینر، امانز، لارسن و گریفین (1985) معتقدند که خشنودی از زندگی، جنبه های شناختی- قضاوتی بهزیستی روانی است. این پژوهشگران، با اشاره به اینکه خشنودی از زندگی به یک فرایند شناختی و قضاوتی اشاره دارد، این سازه را به نقل از شین و جانسون (1978) چنین تعریف می کنند: «سنجش کلی ای که فرد از کیفیت زندگی اش مطابق با معیارهای انتخابی اش به عمل می آورد». پژوهش هایی هم که دربارة happiness انجام شده اند، با این موضوع ارتباط دارند. به اعتقاد براتی، واژة happiness در انگلیسی را می توان به دو معنا به کار برد: یکی شادی است (هیجان مثبت در زمان حال)؛ و دیگری، شادکامی و سعادتمندی است که در این معنای اخیر، شادکامی با خشنودی از زندگی و رضایت از آن مترادف است (براتی، 1389، ص 39 و 40). شادکامی اساساً مقوله ای ذهنی است (Froh, 2009, p. 455) و بر قضاوت ذهنی افراد استوار است و همان گونه که پیش تر بیان شد، می توان آن را با دو رویکرد فلسفی لذت گرایی و سعادت گرایی بررسی کرد. در رویکرد لذت گرا، شادکامی به معنای بیشینه کردن لذت و کمینه سازی درد و رنج است؛ (Froh, 2009, p. 456) در حالی که رویکرد سعادت گرا شادکامی واقعی را عبارت می داند از شناسایی فضیلت ها و توانمندی های شخصی، و ایجاد آنها در خویش و سپس زندگی مطابق با این فضیلت ها و توانمندی ها (Seligman & Peterson, 2004, p. 15-18). از مجموع آنچه گذشت، به دست می آید که رویکرد جدید به مسائلی همچون رضامندی، خشنودی و شادکامی، تغییر کرده و از مبنای لذت، به مبناهای شناختی و فضیلت محور تبدیل شده است. این نشان می دهد که لذت، اولاً جزء اصلی ماهیت رضامندی نیست؛ ثانیاً، تنها عنصر تعیین کننده، احساس خشنودی و رضامندی نیست. با مراجعه به منابع اسلامی (آیات و روایات) هم روشن می شود که در اسلام نیز «رضا» از مفاهیم مهم است که جزء بسیار مهم سعادت و شادکامی شمرده شده است (ر.ک: پسندیده، 1389، ص 80). ترمذی در کتاب سنن خود، از رسول خدا(ص) چنین نقل می کند که رضامندی، از سعادت، و نارضایی از شقاوت است (ترمذی، بی تا، ج ٤، ص ٤٥٥، ح ٢١٥١؛ متقی هندی، 1409ق، ج ٧، ص ٨١٤، ح ٢١٥٣٣). همچنین رضامندی رابطة تنگاتنگی با دین و ایمان دارد. امام علی(ع) رضامندی را یکی از ارکان چهارگانة ایمان شمرده است (کلینی، 1363، ج ٢، ص ٥٦، ح ٥). در روایت دیگری از رسول خدا(ص)، یکی از ده جزء ایمان، (کراجکی،1410ق، ج ٢، ص ١١) و در برخی دیگر از روایات، بهترین مؤلفة ایمان، (تمیمی آمدی، 1373، ح ٩٢٦٢؛ لیثی واسطی، 1376، ص ٤٦٧، ح ٨٤٩٢) کمال دین (تمیمی آمدی، 1373، ح ٦٣٥١؛ لیثی واسطی، 1376، ص ٣٤٨، ح ٥٩٠٦) و ریشة آن (تمیمی آمدی، 1373، ح 1255؛ لیثی واسطی، 1376، ص 46، ح 1164) دانسته شده است. از سوی دیگر روایاتی هم با جدیت و تأکید، از نارضایتی برحذر داشته اند و آن را با خداپرستی و پذیرش ربوبیت خداوند متعال، در تضاد می دانند (صدوق، 1404ق، ص ٣٧١، ح ١١؛ همان، ص ٣٧٢، ح ١٣؛ نیشابوری، بی تا، ص ٤٦٠). طبق برخی روایات، کسی که راضی نباشد، کفر در دین او نفوذ کرده است (تمیمی آمدی، 1373، ح ٨٩٦٠؛ لیثی واسطی، 1376، ص ٤٦٣، ح ٨٤٣٠) و باید در آخرت منتظر شدیدترین عذاب ها باشد. استحقاق عقاب، نشانة ناشادکامی و بدبختی است. با توجه به آنچه پیش تر گذشت، می توان گفت که بین هستة اصلی معنای روان شناختی رضامندی و معنای اسلامی آن، تفاوت جدی وجود ندارد. در هر حال، رضامندی یعنی احساس خرسندی و خشنودی از زندگی که می تواند شامل گذشته نیز باشد؛ اما این مسئله که آنچه موجب این احساس می شود، لذت و راحتی است یا عوامل دیگر، مسئله ای است که از قلمرو ماهیت این احساس جداست. بنابراین، گاه ممکن است شرایط عینی زندگی، سخت باشد؛ اما در همین شرایط می توان در چارچوب (SWB)، دارای احساس خرسندی و رضامندی بود. این مسئله را در بحث بعدی روشن تر خواهیم کرد؛ اما پیش از آن باید بر این نکته تأکید کرد که بین رضامندی در روان شناسی و فرهنگ اسلامی تفاوت های اساسی نیز وجود دارد. یکی از مهم ترین آنها سکولار بودن رضامندی در روان شناسی و الهی بودن آن در فرهنگ اسلامی است. در روان شناسی، بحث دربارة رضایت از زندگی است؛ اما در فرهنگ اسلامی، رضایت از زندگی در سطحی بالاتر قرار دارد و در حقیقت، رضایت از تقدیر خدا برای زندگی است. در حقیقت، رضایت از تقدیر خداست که احساس رضایت از زندگی را به وجود می آورد. تفاوت دیگر، در مؤلفه های رضامندی است. همان گونه که در ادامه خواهد آمد، بخشی از مؤلفه های رضامندی در اسلام، مربوط به رضامندی از تکلیف است که در رضامندی روان شناسی وجود ندارد. بی  تردید این مسئله، خود موضوع مستقلی است که به بررسی های بیشتر نیاز دارد و می تواند محور تحقیق پژوهشگران قرار گیرد. تفاوت سوم، در پایة نظری رضامندی اسلامی است که هر چند با رویکرد جدید روان شناسی هماهنگ تر به نظر می رسد، اما در نوع با آن تفاوت دارد. این مسئله، موضوع اصلی این مقاله است و در ادامه به آن خواهیم پرداخت. نکته قابل ذکر اینکه هرچند برخی می‏پندارند شادمانی و رضامندی، ضد سختی و گرفتاری است، ولی هیچ تلازمی میان این دو، نیست. در قرآن کریم آمده است: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا» (احقاف: 15)؛  مادرش، او را با سختی حمل می‏کند» (احقاف: 15). «کُره» یعنی مشقت و سختی، و «کَره» یعنی ناخرسندی. مادر در دوران بارداری، فرزند خود را با مشقت و سختی حمل می‏کند؛ اما با ناخرسندی نه! نباید پنداشت که پیامد قطعی سختی‏ها، ناخرسندی و نارضایتی است و شادمانی و دشواری، قابل جمع نیستند! پیامبران و اولیای الهی بیشترین سختی‏ها را در زندگی تجربه کرده‏اند؛ اما هرگز ناراضی و ناخرسند نبودند. سیدالشهدا(ع) با همة سختی‏ها و دشواری‏ها، راضی بود. ایشان همانند هر انسان دیگری، درد و رنجِ مبارزه و ضربت شمشیر و نیزه را می‏چشید؛ اما ناراضی نبود. آن حضرت در عین اینکه بر بلاها صبور بود (خوارزمی، بی تا، ص‏357؛ قندوزی حنفی، 1416ق، ص ‏418)، به آنچه خدا تقدیر کرده نیز راضی بود (امین، 1403ق، ج ‏1، ص ‏593). پس می‏توان در میان مشکلات و سختی‏ها، خرسند و شادمان بود و این، پدیدة شگفتی است! در مباحث بعدی، از راز این شگفتی، رمزگشایی خواهیم کرد؛ اما مهم این است که بدانیم رضایت از زندگی را با بازنگری در تفکرات و اصلاح آنها می‏توان به دست آورد. بنابراین، غمگینی و تنیدگی ناشی از سختی‏ها، ریشه در ناآگاهی دارد. ناآگاهی، موجب نارضایتی، و نارضایتی، موجب اندوه و حزن می‏شود (پسندیده، 1374، ص 24). پیامبر خدا(ص) در تبیین رابطة میان این عناصر می‏فرماید: «إنَّ اللَّهَ بِحُکمِهِ وفَضلِهِ جَعَلَ الرَّوحَ وَالفَرَحَ فِی الیَقینِ وَالرِّضا، وجَعَلَ الهَمَّ وَالحُزنَ فِی الشَّکِّ وَالسَّخَطِ» (ابن شعبه حرانی، 1382، ص ‏6؛ کلینی، 1363، ج ‏2، ص ‏57، ح ‏2). بنابراین، می‏توان گفت که یقین و باور، بهترین دفع‏کنندة اندوه است (ابن شعبه حرانی، 1382ص‏83). این نشان می دهد که اگر شناخت صحیح و باور منطقی وجود داشته باشد، می تواند در همة احوال، حتی در حال سختی نیز رضامندی را به وجود آورد. اما پرسش این است که چه نوع شناخت و باوری می تواند چنین نتیجه ای داشته باشد؟ در ادامه به بررسی این مطلب خواهیم پرداخت. با توجه به جایگاه رضامندی و انواع مختلف آن که همة زندگی را پوشش می دهد، مسئله این است که عامل رضامندی چیست و چه نظریه ای می تواند آن را تبیین کند؟ پرسش اساسی این است که چگونه ممکن است انسان از قضای ناخوشایند نیز که منفی ارزیابی می شود، راضی باشد؟ قضای تکوینی خداوند، گذشته از خوشایندها، شامل ناخوشایندی هایی نیز می شود که برای انسان رنج و زحمت دارد. قضای تشریعی او نیز برای انسان ناخوشایند و تکلف آور است؛ چراکه هم شامل بایدهایی است که معمولاً برای انسان ناخوشایند است و باید آنها را انجام دهد، و هم شامل نبایدهایی است که معمولاً برای انسان خوشایند است و باید آنها را ترک کند. ازاین رو، مسئله اساسی در این بحث آن است که با توجه به این اوصاف، چگونه می توان از قضای تشریعی و تکوینی خداوند متعال راضی بود و چه نظریه ای می تواند آن را تبیین کند؟ حوزه های رضامندی طبق بررسی های انجام شده، رضامندی چهارحوزه دارد و این بدان جهت است که متعلق رضا، «تقدیر» (قضا و قدر) است. قضا و قدر یک «موقعیت بیرونی» است و رضامندی یا نارضایی، یک «حالت نفسانی و روانی» که در واکنش به آن موقعیت شکل می گیرد. قضا و قدر، از یک منظر به تکوینی و تشریعی تقسیم می شود. قضا و قدر تکوینی، به بعد آفرینشی زندگی و چگونگی تنظیم قوانین و حوادث آن مربوط می گردد که خود به دو بخش تقسیم می شود: خوشایند و ناخوشایند. قضا و قدر تشریعی نیز بدین معناست که خداوند متعال افعال اختیارى انسان را اندازه گیرى کرده و بر اساس مصالح و مفاسدى که دارند، آنها را به واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح، تقسیم نموده است؛ همچنین اندازه و مقدار پاداش آنها را معین ساخته و فرمان اجراى آنها را صادر کرده است. این نیز به دو بخش بایدها و نبایدها تقسیم می شود. از آنچه گذشت روشن شد که متعلق رضامندی، تقدیرهای الهی است و تقدیرهای الهی در زندگی به صورت عینی و مشخص، چهار حوزه را شامل می شوند: خوشایندها و ناخوشایندها، و بایدها و نبایدها. ازاین رو، رضامندی به چهار جزء تقسیم می شود: رضامندی از خوشایندها و ناخوشایندها، و رضامندی از بایدها و نبایدها (پسندیده، 1390؛ پسندیده، 1389، ص 79). خیرباوری، پایه نظری رضامندی اسلامی بررسی منابع اسلامی نشان می دهد که پاسخ این پرسش، «خیرباوری» است. باور به خیر بودن تقدیرهای خداوند متعال، عامل اساسی رضامندی می باشد. اگر کسی باور داشته باشد که آنچه توسط خداوند متعال تقدیر می شود خیر است، به رضایتمندی دست خواهد یافت. تبیین این موضوع نیازمند مباحثی است که در ادامه به آن می پردازیم. پیش از هر چیز باید به چند نکته توجه کرد: نکتة اول دربارة اثر روان شناختی خیر است. «خیر» رضایت آور، و «شرّ» نارضایتی آور است. اگر انسان چیزی را شر بداند، از آن ناراضی، و اگر خیر بداند، از آن راضی خواهد شد. این یک قاعده است. نکتة دوم دربارة نظام ارزیابی انسان است. انسان همة پدیده ها را ارزیابی می کند. مسئلة خیر و شر بودن پدیده ها نیز تابع همین قاعده است؛ بدین معنا که همة پدیده ها ارزیابی می شوند و نتیجة آن، یا خیر دانستن است و یا شر دانستن. نکتة سوم هم دربارة نقش ارزیابی در احساس است. نظام احساس انسان، تابع نظام شناختی اوست. ازاین رو، خوب یا بد بودن احساس ما نتیجة خیر یا شر دانستن پدیده هاست. بر این اساس آنچه گذشت، رضامندی مبتنی بر یک واقعیت الهی و یک باور انسانی است؛ بدین معنا که خیر بودن یک واقعیت الهی، در قضا و قدر است که اگر شناخته شود و انسان آن را باور کند، به احساس رضامندی دست می یابد. وقتی چنین احساسی به دست آمد، خیر در زندگی انسان جاری می شود. تبیین این موضوع، نیاز به بیان چند مسئله دارد: یکی خیر بودن تقدیر خداوند متعال به عنوان یک واقعیت؛ دیگری ایمان به تقدیری بودن امور زندگی؛ سوم برخورداری از نظام ارزیابی خیرگرا. برای تبیین نظریة خیرباوری در رضامندی، این مسائل سه  گانه را بررسی می کنیم. 1. خیر بودن تقدیر یکی از ابعاد توحید، در «خیر بودن قضای الهی» نهفته است که ریشه در حکمت او دارد (محمدی ری شهری، 1385 الف، ج 5، ص 481). صفت حکمت بیانگر آن است که او در ذات خود، حکیم است و هرچه انجام می دهد نیز جز به مصلحت نیست. ازاین رو، هر آنچه خداوند تقدیر کرده است و به آن حکم می کند، چه در تشریع باشد و چه در تکوین، جز خیر نیست. در روایات نیز بر همین مسئله (خیر بودن قضای الهی) تأکید شده است. پیامبر اکرم(ص) در یک بیان عام، همة قضاهای الهی را برای مؤمن «خیر» می داند: «فی کُلِّ قَضَاءِ اللهِ خِیَرَةٌ لِلْمُؤمِن»؛ (صدوق، 1404ق، ص ٣٧١، ح ١١؛ صدوق، بی تا، ج ١، ص ١٤١، ح ٤٢؛ ابن شعبه حرانی، 1382، ص ٢٩٣؛ مجلسی، 1388ق، ج ٧١، ص ١٣٩، ح ٢٥) و از آن اظهار شگفتی می کند: «عَجِبْتُ لِلْمُؤمِنِ، إنَّ اللهَ لَمْ یَقْضِ قَضاءً إلّا کانَ خَیراً لَهُ» (ابن حنبل، بی تا، ج ٤، ص ٢٣٤، ح ١٢١٦١؛ أبو یعلى موصلی، 1408ق، ج ٤، ص ١٩٠، ح ٤٢٠٢). در برخی دیگر از روایات، به طور مشخص، یک یا هر دو وضعیت خوشایند و ناخوشایند را نام برده و به خیر بودن آن تصریح کرده اند. صهیب نقل می کند که یکى از دو نماز مغرب و عشا را با پیامبر خدا به جای آوردم. وقتى از نماز فارغ شد، خندید و به ما روی کرد و فرمود: «آیا از من نمى پرسید که چرا خندیدم»؟ گفتند: خدا و پیامبرش داناترند. فرمود: «از قضاى خداوند براى بندة مسلمان در شگفتم! [زیرا] همة قضاهاى خداى متعال براى او خیرند، و کسى نیست که همة قضاهاى خدا برایش خیر باشد، جز بندة مسلمان» (طبرانی، 1404ق، ج ٨، ص ٤٠، ح ٧٣١٧؛ طبرانی، 1415ق، ج ٧، ص ٢٤٢، ح ٧٣٩٠؛ ابونعیم، 1414ق، ج ١، ص ١٥٤). امام صادق(ع) می فرماید: «اگر ما بین مشرق و مغرب از آنِ مؤمن گردد، برای او خیر است و اگر اعضای بدنش قطعه قطعه شوند، [باز هم] برای او خیراست» (کلینی، 1363، ج ٢، ص ٢٤٦، ح ٥؛ مجلسی، 1388ق، ج ٦٧، ص ١٥١). از امام کاظم(ع) نیز حدیثی به همین مضمون نقل شده است (همو، 1388ق، ص ٢٤٢، ح ٧٩). حدیث دیگری با همین مضمون از امام صادق(ع) روایت گردیده که در آن، از این وضعیت مؤمن اظهار شگفتی شده است (مجلسی، 1388ق ج ٢، ص ١٨٤؛ دیلمی، 1413ق، ج ١، ص ١٥٣). به هر حال، تقدیر خداوند متعال بر خیر استوار است و بر همین اساس است که رضا به قضای الهی، صبر بر بلای او و شکر نعمت هایش، توجیه می یابد. امام صادق(ع) سخنی از خداوند متعال را نقل می کند که رضامندی از کل تقدیر، صبر در تقدیر ناخوشایند و شکر از تقدیر خوشایند را بر پایة اصل «خیر بودن قضا» استوار نموده است: «عَبدِیَ المُؤمِنُ لا أصرِفُهُ فی شَیءٍ إلّا جَعَلتُهُ خَیرا لَهُ، فَلیَرضَ بِقَضائی، وَلیَصبِر عَلى بَلائی، وَلیَشکُر نَعمائی» (کوفی اهوازی، 1404ق، ص ٢٧ ح ٤٨،جبعی عاملی، بی تا، ص ٨٢؛ مجلسی، 1388ق، ج ٧٢، ص ٣٣٠، ح ١٣). در حدیث دیگری از امام صادق(ع)، خداوند متعال به صورت مشخص، به خوشایند و ناخوشایند بودن زندگی تصریح کرده و همه را بر مبنای خیر و مصلحت دانسته و از این رو، رضامندی از اصل تقدیر، صبر در ناخوشایندها و شکر در خوشایندها را طلب کرده است (کلینی، 1363، ص ٦١، ح ٧؛ صدوق، 1398ق، ص ٤٠٥، ح ١٣، طوسی، 1414ق، ص ٢٣٨، ح ٤٢١). در برخی دیگر از روایات، به موضوع تکالیف پرداخته و برخیر بودن آنها تأکید شده است. واقعیت این است که دستورات شریعت، جز به سود انسان نیست و تمام منافع آن به خود وی می رسد. این از واقعیت های بنیادین در حوزة تشریع است که کمتر بدان توجه شده است. خداوند متعال در قرآن کریم تصریح می فرماید که سود انجام تکالیف و زیان ترک آن، تنها به انسان می رسد: «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» (اسراء: ٧). روزى امام على(ع) فرمود: «من هرگز به هیچ کس خوبى نکرده ام.» مردم، سرهاى خود را از روى شگفتى بلند کردند. سپس حضرت به همین سخن خداوند استناد کردند (آبی، بی تا، ج١، ص ٢٩٣) و شگفتی آنان را برطرف ساختند. رسول خدا(ص) نیز تأکید می کند که هر کس از خدا و رسولش پیروی کند، بی تردید رشد می یابد، و کسی که عصیان کند، گمراه می شود و تنها به خود آسیب می زند، نه خداوند (سجستانی، بی تا، ج 1، ص 246، ح 1097؛ بیهقی، 1410ق، ج 3، ص 215). از دیگر معصومان(ع) نیز این مطلب نقل شده است (مجلسی، 1388ق، ج 44، ص 151؛ کلینی، 1363، ج 3، ص 422، ح 6؛ ج 5، ص 371). یکی از باورهای نادرستی که در بارة شریعت وجود دارد این است که دستورات شریعت برای تأمین منافع دین تنظیم شده اند و فایدة آن به خداوند متعال می رسد. این باور ـ که آن را «خدا ـ سودی» ـ می نامیم ـ هرچند ممکن است پنهان باشد، موجبات نارضایتی از شریعت را به وجود می آورد. واقعیت این است که نه خداوند و نه دین او نیازی به رفتار عبادی بشر ندارند. این بشر است که به شریعت، به منزلة برنامة زندگی سعادت بخش نیازمند است. در قرآن کریم، بر بی نیازی خداوند از عبادت بندگان تأکید شده (زمر: ٧؛ ابراهیم: ٨) و در روایات نیز این حقیقت بیان گردیده است (نهج البلاغه، 1424ق، خ ١٩٣و ١٠٩). از سوی دیگر، در برخی متون دینی، زیان معصیت به خود انسان نسبت داده شده است، نه خداوند (نساء: ١٣٦). بنابراین، خداوند متعال از طاعت و عبادت بندگان هیچ سودی نمی برد؛ بلکه دستورات شریعت، به سود انسان است و تمام منافع آن به خود وی می رسد. توجه به این حقیقت ـ که آن را «انسان ـ سودی» می نامیم ـ موجب رضامندی تشریعی و برانگیخته شدن احساس خوشایند از تکلیف می گردد. از آنچه گذشت، روشن می شود که خواست خداوند، هرچند ناخوشایند به نظر آید، از خواست بشر، هرچند خوشایند به نظر آید، بهتر است؛ زیرا خواست خداوند متعال بر خیر پنهان، اما پایدار استوار است؛ ولی خواست بشر مبتنی بر خیر آشکار و شر پنهان و پایدار است. رسول خدا(ص) می فرماید: «اِختِیارُ الله لِلعَبدِ ما یَسوؤُهُ، خَیرٌ مِنِ اختِیارِهِ لِنَفسِهِ ما یَسُرُّهُ» (ورام، بی تا، ج ٢، ص ١١٨). آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که خیر بودن تقدیرهای خداوند متعال، یکی از اصول اساسی توحید و از واقعیت های حیات انسانی است که پایة رضامندی را تشکیل می دهد. 2. ایمان به تقدیر بر اساس آنچه گذشت، پیش نیاز خیرباوری، ایمان به تقدیر است. تا کسی باور نداشته باشد که همه چیز به تقدیر الهی است، آنچه را مقدر شده است، به تقدیر الهی نمی داند. به همین دلیل، باور به خیر بودن تقدیر خدا نیز بر او اثرگذار نخواهد بود. کسی که به این باور برسد، در برابر این موقعیت‏ها آسیب‏ناپذیر می‏شود. در حقیقت، این باور، انسان را در برابر خوشی‏ها و ناخوشی‏های زندگی ایمن می‏سازد که از راه تأثیرناپذیری از دو موقعیت یادشده حاصل می‏شود. رسیدن به این مرحله و ایمن شدن در برابر هر دو موقعیت خوشایند و ناخوشایند، چنان مهم است که از آن به «حقیقت ایمان» یاد شده است. پیامبر(ص) می‏فرماید: «لِکُلِّ شَی‏ءٍ حَقیقَةٌ، ما بَلَغَ عَبدٌ حَقیقَةَ الإِیمانِ حَتّی‏ یَعلَمَ أنَّ ما أصابَهُ لَم یَکُن لِیُخطِئَهُ وما أخطَأَهُ لَم یَکُن لِیُصیبَهُ» (ابن حنبل، بی تا، ج ‏6، ص‏ 442؛ ابونعیم، 1414ق، ج ‏2، ص ‏12؛ متقی هندی، 1409ق، ج ‏1، ص ‏25؛ طبرانی، 1404ق، ج ٣، ص ٢٦١، ح ٢٢١٤؛ قضاعی، 1418ق، ج ٢، ص ٦٤، ح ٨٩٠)؛ هر چیزی حقیقتی دارد. هیچ بنده‏ای به حقیقت ایمان نمی‏رسد تا اینکه بداند آنچه به او رسیده است، بنا نبود که نرسد؛ و آنچه به او نرسیده است، بنا نبود که برسد.» در حدیث دیگری از آن حضرت چنین آمده است: «لا یُؤمِنُ أحَدُکُم حَتّى یُؤمِنَ بِالقَدَرِ خَیرِهِ وشَرِّهِ وحُلوِهِ ومُرِّهِ»؛ (صدوق، 1398ق، ص ٣٨٠ ح ٢٧؛ متقی هندی، 1409ق، ج ١، ص ٣٥١، ح ١٥٧١)؛ هیچ یک از شما ایمان ندارد، مگر اینکه به خیر و شر، و شیرینى و تلخى قَدَر ایمان بیاورد.» وقتی کسی به حقیقت ایمان برسد، آن گاه، شیرینی و لذت آن را می‏چشد. رسول خدا(ص) دراین باره می فرماید: «لایَجِدُ حَلاوَةَ الإِیمانِ حَتّى یُؤمِنَ بِالقَدَرِ خَیرِهِ وشَرِّهِ حُلوِهِ ومُرِّهِ» (متقی هندی، 1409ق، ج ١، ص ١٢٦، ح ٥٩٥)؛ کسى شیرینى ایمان را نمی چشد، مگر اینکه به خیر و شر، و شیرینى و تلخى قَدَر ایمان بیاورد.» امام صادق‏(ع) نیز می‏فرماید: «کانَ أمیرُالمُؤمِنینَ‏(ع) یَقولُ: لا یَجِدُ أحَدُکُم طَعمَ الإِیمانِ حَتّی‏ یَعلَمَ أنَّ ما أصابَهُ لَم یَکُن لِیُخطِئَهُ وأنَّ ما أخطَأَهُ لَم یَکُن لِیُصیبَهُ وإنَّ الضّارَّ النّافِعَ هُوَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ» (کلینی، 1363، ج ‏2، ص ‏58، ح ‏7 و ح ‏4؛ ابن شعبه حرانی، 1382، ص ‏207 و 218؛ ورام، بی تا، ج ‏2، ص ‏184)؛ امیرالمؤمنین‏(ع) همواره می‏فرمود: «هیچ یک از شما طعم ایمان را نمی‏چشد تا اینکه بداند آنچه به او رسیده است، بنا نبود که نرسد؛ و آنچه به او نرسیده است، بنا نبود که برسد؛ و اینکه زیان‏رسان و سودرسان، فقط خداوند ـ عز وجل ـ است». این، اعجازِ باور به تقدیر الهی است. باور به تقدیر الهی، انسان را از تأثیر نوسانات شدید زندگی، ایمن می‏سازد و بدین‏سان، آرامش و آسایش را به زندگی می‏آورد (دیلمی، 1406ق، ج ‏2، ص ‏417، ح‏3850؛ قضاعی، 1418ق، ج ‏1، ص‏ 187؛ متقی هندی، 1409ق، ج ‏1، ص ‏106؛ صدوق، 1361، ص‏ 200، ح ‏1؛ کلینی، 1363، ج‏ 2، ص ‏59، ح ‏9؛ ورام، بی تا، ج ‏2، ص ‏184؛ تمیمی آمدی، 1373، ح ‏1834؛ لیثی واسطی، 1376، ص ‏47) و جایی برای حزن و اندوه، باقی نمی‏ماند (صدوق، 1404ق، ج ‏4، ص ‏393، ح ‏5836؛ صدوق، 1398ق، ص‏ 376؛ تمیمی آمدی، 1373، ح ‏1850؛ لیثی واسطی، 1376، ص ‏493). 3. خیرارزیابی تقدیر وقتی سخن از باور و شناخت به میان می آید، پای الگوی ارزیابی نیز به میان کشیده می شود. انسان از الگوهای متفاوتی در ارزیابی پدیده ها استفاده می کند. برای خیرباوری، باید از الگوی ارزیابی خیرگرا استفاده کرد. اگر الگوی ارزیابی انسان، «خیرگرا» نباشد، نمی تواند به خیرشناسی بینجامد. در توضیح این مطلب باید گفت که پدیده ها و امور زندگی انسان، دو بعدی اند: بعد ظاهر که بر اساس آن، پدیده ها برای طبع انسان، یا «خوشایند» هستند یا «ناخوشایند»؛ و بعد باطن که بر اساس آن، پدیده ها برای حیات انسان، یا «خیر» هستند یا «شر». محور بعد ظاهر، خواسته های انسان، و محور بعد دوم، مصلحت اوست. بر این اساس، دو الگوی ارزیابی نیز وجود دارد: الگوی ارزیابی «خواست گرا» و الگوی ارزیابی «مصلحت گرا» یا خیرگرا. اگر الگوی ارزیابی کسی خواست گرا باشد، همة امور را با قالب (خوشایند - ناخوشایند) بررسی می کند و به چیزی جز آن نمی اندیشد. بنابراین نمی تواند خیر و شر اصیل و واقعی را تشخیص دهد. البته نتیجة هر ارزیابی در نهایت آن است که فلان مورد خیر است؛ ولی این در حقیقت، به معنای خیر دانستن خوشایندهاست که با خیر اصیل تفاوت دارد. اما اگر الگوی ارزیابی فرد، خیرگرا باشد، از ظاهر امور می گذرد و به لایه های باطنی آن نفوذ می کند و همة امور را با قالب (خیر - شر) و (مصلحت ـ مفسده) بررسی می نماید و به چیزی جز آن نمی اندیشد. این الگو توان ارزیابی خیر بودن امور را دارد و می توان برای شناخت خیر به آن متکی شد. در آیة شریفة «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» (بقره: ٢١٦)، که یک قانون است، به خوبی تفاوت این دو الگوی ارزیابی مشخص است. این قانون به خوبی نشان می دهد که گاه خیر و سعادت واقعی انسان در محنت و رنج است، و لذت رهاوردی جز شر و بدی ندارد. بر همین اساس، در آغاز این آیه، مسئلة جنگ که امری سخت و پر محنت است، طرح شده و با استناد به این قاعده بیان می شود که هرچند از آن ناخرسندید (کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ)، اما خیر شما در آن است؛ در حالی که طبیعتاً مردم از ترک جنگ خرسند می شوند و شر آنان در آن است. خداوند در آیه ای دیگر، مسئلة ناخرسندی از همسر را طرح می کند و می فرماید: اگر از زنانتان خوشتان نیامد، فوراً آنان را طلاق ندهید؛ چه بسا از چیری خوشتان نمی آید، ولی خداوند متعال در آن برای شما خیر فراوان قرار می دهد «(نساء: 19). در طرف مقابل، ثروت را به بحث قرار گذاشته که برای مردم لذت بخش است؛ اما می فرماید: گمان نکنید که این مایة خیر برای آنان است! «وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَیْرٌ لاِّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ» (آل عمران: 187). گناه نیز لذت بخش است اما تباهی به بار می آورد؛ و طاعت، سخت است، اما سعادت و موفقیت به ارمغان می آورد (نهج البلاغه، 1424ق، خ 176). نکتة سوم دربارة معیار خیر و شر است. معرفی خیر و شر، کار الگوی ارزیابی است. حتی الگوی ارزیابی خواست گرا نیز هرچند خیر اصیل را نمی یابد، مدعی است که خیر را معرفی می کند. بنابراین، معیار خیر و شر متفاوت می شود. ازاین رو، اصلاح الگوی ارزیابی، بر اصلاح معیار خیر و شر متوقف است. برای اصلاح این الگو باید معیار اصیل خیر و شر را به دست آورد و بر اساس آن به ارزیابی امور پرداخت. به همین دلیل، این مسئله مورد توجه روایات قرار گرفته است که در ادامه به آنها می پردازیم. در یک کلام، ارزیابی خیرگرا، عاقبت اندیش است، نه حال اندیش. توضیح اینکه امور زندگی، یک حال دارد و یک آینده که در آن پیامد امور نمایان می شود. ارزیابی خواست گرا، تنها به حال پدیده ها می نگرد و هر آنچه را در زمان حال خوشایند باشد، خیر معرفی می کند و هر آنچه را که در زمان حال ناخوشایند باشد، شر می داند؛ درحالی که در الگوی ارزیابی خیر گرا، خیر و شر واقعی پدیده ها بر اساس آیندة آنها رقم می خورد. ازاین  رو، ارزیابی خیرگرا، آینده اندیش است، نه حال اندیش. آن احساس گذرا و ناپایدارى که براى انسان پیش مى آید و موجب می شود که او از چیزى خوشش بیاید و با آن خو بگیرد، یا از چیزى بیزار و گریزان شود، نشانة خیر و یا شر بودنِ آن نیست؛ بلکه ملاک خیر و شر بودنِ یک چیز، در نقش آن در آسایش ابدى و خوشبختىِ دراز مدت انسان نهفته است (محمدی ری شهری، 1385 ب، ص 20). بنابراین، آینده، ملاک خیر و شر انسان است. به همین دلیل رسول خدا(ص) می فرماید: «بهترین کارها، خوش فرجا ترین آنهاست» (صدوق، 1404ق، ج ٤، ص ٤٠٢، ح ٥٨٦٨؛ صدوق، 1407ق، ص ٥٧٦، ح ٧٨٨؛ مجلسی، 1388ق، ج٧١، ص ٣٦٣، ح ٢ و ج ٧٧، ص ١١٥، ح ٨). بنابراین، اگر حالِ زودگذرِ امری، خوشایند، و آیندة پایدار آن، شر و ناخوشایند باشد، نمی توان آن را خیر دانست. این خیر زودگذر، موجب نارضایتی می شود و در نتیجه، ناشادکامی پایدار را در آینده فراهم می آورد. این یک اصل اساسی است. ازاین رو، امام على(ع) تأکید می فرماید که «ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعدَهُ الجَنَّةُ، وما خَیرٌ بِخَیرٍ بَعدَهُ النّارُ، وکُلُّ نَعیمٍ دونَ الجَنَّةِ مَحقورٌ، وکُلُّ بَلاءٍ دونَ النّارِ عافِیَةٌ» (کلینی، 1363، ج ٨، ص ٢٤، ح ٤؛ صدوق، 1404ق، ج ٤، ص ٤٠٧، ح ٥٨٨٠؛ نهج البلاغه، 1424ق، ح ٣٨٧؛ ابن شعبه حرانی، 1382، ص ٨٨) ؛ بدى که بعد از آن بهشت است، بد نیست، و نیکى که پس از آن آتش است، نیک نیست. هر نعمتى در مقابل بهشت، ناچیز است، و هر گرفتارى و رنجى در مقابل آتش، عافیت و ایمنى است». همچنین پیامبر خدا(ص) می فرماید که روز قیامت، برخوردارترینِ مردم دنیا را از میان کافران مى آورند و مى گویند: او را یک بار در آتش فرو ببرید. وى را در آتش فرو مى برند. آن گاه به او مى گویند: آیا هیچ نعمتى به تو رسیده است؟ مى گوید: نه؛ از هیچ نعمتى برخوردار نبوده ام. از سوی دیگر، گرفتارترین و بینواترین مؤمن را نیز مى آورند و مى گویند: او را یک بار به بهشت وارد کنید. وى را به بهشت وارد مى کنند. آن گاه به او مى گویند: آیا تاکنون رنج و بلایى به تو رسیده است؟ مى گوید: هرگز رنج و بلایى به من نرسیده است (ابن ماجه قزوینی، بی تا، ج ٢، ص ١٤٤٥، ح ٤٣٢١). بنابراین، انسان چیزی را که شر آینده را به ارمغان می آورد، نباید خیر بداند؛ حتی اگر در حال، خوشایند باشد (تمیمی آمدی، 1373، ح ١٠١٨٦؛ لیثی واسطی، 1376، ص ٥٢٠، ح ٩٤٥٨). همچنین چیزی را که خیر آینده را به ارمغان می آورد، نباید شر بداند؛ حتی اگر در حال، ناخوشایند باشد (تمیمی آمدی، 1373، ح ١٠١٨٥؛ لیثی واسطی، 1376، ص ٥٢٠، ح ٩٤٥٧). پس روشن می شود که انسان از برخی نعمت ها و لذت ها نباید راضی باشد و از برخی محنت ها و رنج ها نیز نباید ناراضی باشد. اینجا دو زیر شاخة جدید مطرح می شود که در روایات بدان پرداخته شده است: یکی «لذت تلخ» که چیزی جز شر و بدی نیست، و دیگری «محنت شیرین» که چیزی جز خیر و خوبی نیست. لذت تلخ، خود بر دو قسم است: یکی وضعیت خوشایندی که ثروتِ همراه با غفلت از خداوند متعال است و در ادبیات دین از آن به «نعمت استدراج» یاد می شود؛ و دیگری انجام کارهای لذت بخشی است که پیامد منفی دارد و در ادبیات دین از آن با عنوان «حرام» یاد می شود. محنت شیرین نیز خود بر دو قسم است: یکی وضعیت ناخوشایندی که همراه با یاد خداست و در ادبیات دین از آن به «نعمت بلا» یاد می شود؛ و دیگری انجام تکالیف دشواری است که پیامد مثبت دارد و در ادبیات دین از آن با عنوان «واجب» یاد می شود. پس کسی می تواند به رضامندی اصیل و در نتیجه، شادکامی پایدار دست یابد که از نظام ارزیابی خیرگرا برخوردار باشد، نه خوشایندگرا؛ و این در گرو عاقبت اندیشی است، نه حال اندیشی. این همان چیزی است که در ادبیات دین از آن به «حزم» یاد می شود. بنابراین، این بخش از رضامندی، یعنی خیرشناسی، مبتنی بر «فضیلت حزم» است. بحث و نتیجه گیری از آنچه گذشت روشن شد که خیرباوری، عامل اساسی رضامندی از دیدگاه اسلام است. این نظریه بر یک واقعیت خداشناختی و یک رفتار انسانی استوار است. در بعد واقعیت خداشناختی، همة امور زندگی انسان بر اساس تقدیر خداوند متعال رقم می خورد و تقدیر خداوند نیز تماماً مبتنی بر خیر است. در بعد رفتار و واکنش انسانی نیز اگر انسان به این واقعیت باور پیدا کند، راضی خواهد شد؛ زیرا «خیر» رضایت آور است؛ بنابراین اگر انسان بداند که چیزی به نفع اوست، راضی خواهد شد؛ حتی اگر سخت و دشوار باشد. از آنجا که رضامندی به عنوان یک رفتار انسانی، واکنشی به واقعیت های خداشناختی است، می توان گفت که نظریة رضامندی، در حقیقت بر نوعی واقعیت شناسی توحیدی و هماهنگ سازی خود با آن استوار است. اگر انسان واقعیت الهی حاکم بر زندگی را بشناسد (تقدیری بودن امور + خیر بودن تقدیر)، و خود را با آن هماهنگ سازد (خیر باوری)، به رضامندی دست خواهد یافت. خودهماهنگ سازی با واقعیت توحیدی (خیرباوری) + واقعیت شناسی توحیدی (تقدیر + خیر بودن آن) = رضامندی توقف تحقق خیرِ مقدر بر رضامندی هر چند تقدیر الهی بر خیر استوار است، اما نتیجه بخش بودن آن به این است که خودِ بشر، از قضای الهی راضی باشد. این نیز یکی دیگر از قوانین حاکم بر زندگی است. بنابراین، خیر بودن تقدیر الهی، دلیل و توجیه کنندة رضامندی انسان است و رضامندی انسان، کلید ثمربخش شدن تقدیرات الهی در زندگی انسان است. امام صادق(ع) دراین باره می فرماید: «ما قَضَى اللهُ لِمُؤمِنٍ قَضاءً فَرَضِیَ بِهِ، إلّا جَعَلَ اللهُ لَهُ الخِیَرَةَ فیما یَقضی؛ (طبرسی، 1378، ص ٧٣، ح ١٣٥؛ مجلسی، 1388ق، ج ٧١، ص ١٥٢، ح ٥٨) خداوند، حکمى ننمود که خشنودى مؤمن را در پى داشته باشد، جز اینکه خیر او را در آن قرار داد». رسول خدا(ص) با توضیح بیشتری دراین باره می فرماید: «همانا خداى تعالى بنده را با روزى دادن آزمایش مى کند تا درنگرد که وى چگونه عمل مى کند. اگر بنده از آن روزى خشنود باشد، روزى اش برکت مى یابد؛ و اگر خشنود نباشد، روزى اش بى برکت مى گردد» (ابونعیم، 1414ق، ج ٢، ص ٢١٣؛ متقی هندی، 1409ق، ج ٣، ص ٣٩٦، ح ٧١٢١؛ ابن حنبل، بی تا، ج ٧، ص ٢٨٢، ح ٢٠٣٠١). در برخی دیگر از روایات، این قاعده دربارة برخی موقعیت ها بیان شده است. در حدیثی رسول خدا(ص) از قول خداوند متعال نقل می کند: خداوند نیز فرموده است: «اگر از بندة مؤمن خویش حیا نمى ورزیدم، برایش [حتى] زیرجامه  اى نمى نهادم که خود را با آن بپوشاند. و چون ایمانش را کمال بخشم، به کم توانى و اندکىِ روزى مبتلایش سازم؛ اگر بی تابى کند، دیگر بار مبتلایش سازم و اگر صبر پیشه کند، با او بر فرشتگان مباهات ورزم»(طوسی، بی تا، ص ٣٠٦، ح ٦١٣؛ مجلسی، 1388ق، ج ٧٢، ص ٥٠، ح ٦١). بنابراین، می توان گفت که ما با دو مفهوم رو به رو هستیم: «خیر مقدر» و «خیر مؤثر». مراد از خیر مقدر، همان خیری است که خداوند متعال در همة تقدیرهای چهارگانة خود نهفته است؛ مراد از خیر مؤثر نیز خیری است که بر زندگی اثر می گذارد و زندگی خوبی را به وجود می آورد. در طرف مقابل، «خیر غیرمؤثر» هست که بر زندگی فرد اثر نمی گذارد و در نتیجه، زندگی را به «زندگی شر» تبدیل می کند. مهم این است که عامل تبدیل خیر مقدر به خیر مؤثر، انسان و نوع واکنش اوست. انسان است که باید با اختیار خود کاری انجام دهد که خیر مقدر به خیر مؤثر تبدیل شود. در غیر این صورت، زندگی او شر خواهد شد. در حقیقت، عامل تبدیل، واکنش های مثبت انسان به انواع تقدیر است. واکنش کلی به تقدیر، رضامندی است. خیری که خداوند در پدیده های هستی مقدر کرده است، هنگامی می تواند مؤثر باشد و زندگی را عملاً خیر گرداند که انسان از آن راضی باشد. بنابراین، رضامندی انسان، متوقف بر خیر بودن تقدیرات خداوند است و ثمر بخش بودن تقدیرات در عینیت زندگی، متوقف بر رضامندی انسان از آن تقدیرات می باشد. این سخن، بر تفکیک مقام قضا و قدر (مقام جعل) ـ از مقام رضا (مقام عمل) استوار است. در مقام جعل، مقدرات بشر بر خیر بنیان می شود و در مقام عمل، انسان با تکیه بر آنچه در مقام جعل صورت گرفته، به رضامندی می رسد؛ در نتیجه، مقدرات او در عینیت زندگی، برای او ثمر خیر خواهد داشت. افزون بر رضامندی، ثمربخشی خیر در زندگی، متوقف بر شکر در خوشایند، صبر در ناخوشایند، انجام بایدها و ترک نبایدها نیز می باشد. تا این امور تحقق نیابند، خیر بودن زندگی، و یا به تعبیری، خیرِ مقدر توسط خداوند متعال نیز تحقق نمی یابد. خلاصة سخن اینکه تحقق خیر در زندگی، مشروط به واکنش مثبت انسان به تقدیر است. در رضامندی، دو مقام هست: یکی مقام تقدیر، و دیگری مقام تحقق. مقام تقدیر با مقام تحقق تفاوت دارد. درست است که همه چیز توسط خداوند متعال تقدیر می شود، اما الزاماً هر چه تقدیر می شود، در زندگی انسان محقق نمی گردد؛ بلکه مشروط است (تقدیر مشروط)؛ و شرط آن نیز واکنش مناسب انسان می باشد. بنابراین، ما با مراحل سه گانة «تقدیر»، «واکنش» و «تحقق» رو به رو هستیم. نوع واکنش انسان، تعیین کنندة تحقق یا عدم تحقق خیر است. واکنش مناسب، موجب تحقق تقدیر، و واکنش نامناسب، موجب عدم تحقق آن می شود. واکنش مناسب به خیر مقدر، کمی پیچیده است و دو سطحی می باشد: یک سطح آن واکنشِ کلی به تقدیر خداوند، و سطح دیگر آن واکنشِ ناظر به موقعیت های چهارگانه (خوشایند و ناخوشایند / باید و نباید) است. واکنش کلی، «رضامندی»، و واکنش های ناظر به موقعیت، به ترتیب عبارت  اند از: «شکر»، «صبر»، «رغبت به طاعت و انجام آن» و «کراهت از معصیت و ترک آن». آنچه دوسطحی بودن واکنش را تحلیل می کند، نوع مناسبات قضا و قدر با ابعاد چهارگانة آن است. این نوع، دو گونه ارزیابی را به وجود می آورد. وقتی خیرِ مقدَّر به عنوان یک کل و بدون توجه به ابعاد، ارزیابی می  شود، رضامندی از تقدیر به وجود می آید؛ و هنگامی که ابعاد چهارگانه اش ارزیابی می  شوند، شکر، صبر، رغبت به طاعت و انجام آن، و کراهت از معصیت و ترک آن به وجود می آیند. وقتی چنین امری تحقق یافت، خیر مقدر به خیر مؤثر تبدیل می شود و خیر مؤثر، زندگی خوب را رقم می زند و در نتیجه، رضایت ثانویه از زندگی به وجود می آید. رضایت نخست، رضایت از تقدیر خیر، و رضایت دوم، رضایت از تحقق خیر (یا زندگی خوب) است. بنابراین، راهبرد رضامندی را باید بر خیرباوری استوار ساخت. نظام آموزش رضامندی، باید بر پایة تبیین خیر بودن تقدیر خداوند متعال و ایجاد این باور در افراد استوار شود. برنامه ریزان اجتماعی باید این امر را به مثابة یک راهبرد مورد توجه قرار دهند و بر اساس آن، در سطوح مختلف و برای مخاطبان متفاوت، برنامه های عملیاتی طراحی کنند. منابع نهج البلاغه (1424ق)، شرح صبحی صالح، قم،  دارالحدیث. آبی، منصور بن حسین، نثر الدرّ، مصر، الهیئة المصریه العامه للکتاب، بی تا. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ترجمة و شرح آقا جمال الدین خوانساری، تهران، دانشگاه تهران، 1373. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی (1382)، تحف العقول، قم، آل علی. ابن ماجه قزوینی، محمدبن یزید (بی تا)، سنن ابن ماجه، تحقیق محمدفواد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر. ابن حنبل، احمد بن محمد (بی تا)، مسند احمد بن حنبل، بیروت، دارصادر. ابو یعلى موصلی، أحمد بن علی (1408ق)، مسند ابى یعلى الموصلی، جدّه، دارالقبلة. ابونعیم، احمدبن عبدالله (1414ق)، حلیة الأولیاء، بیروت، دارالکتب العلمیه. امین حسینی عاملی شقرائی، محسن (1403ق)، أعیان الشیعة، به کوشش: سیدحسن امین، چ پنجم، بیروت، دار التعارف. بیهقی، احمدبن الحسین (1410ق)، شُعَب الإیمان، بیروت، دارالکتب العلمیه. براتی، فرید (1389)، اثر بخشی مداخلات روان شناسی مثبت گرا جهت افزایش نشاط، خشنودی از زندگی، معناداری زندگی و کاهش افسردگی؛ تدوین مدلی برای اقدام، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی. پسندیده، عباس (1374)، رضایت از زندگی، قم، دارالحدیث. ـــــ (1389)، اخلاق پژوهی حدیثی، تهران، سمت. ـــــ (1389)، رساله مبانی و عوامل شادکامی در اسلام با رویکرد روان شناسی مثبت گرا، قم، دانشکده علوم حدیث. پسندیده، عباس و دیگران، «مؤلفه های احساس سعادتمندی در احادیث با رویکرد روان شناسی مثبت گرا» (زمستان 1390)، قم، علوم حدیث، ش 6، ص 119- 140. ترمذی، محمد بن عیسی (بی تا)، سنن الترمذی(الجامع الصحیح)، تحقیق: احمد محمد شاکر، بیروت، دار احیاء التراث. خوارزمی، موفق بن أحمد مکّی (بی  تا)، مقتل الحسین، تحقیق: محمّد السماوی، قم، مکتبة المفید. دیلمی، حسن بن محمد (1413ق)،  ارشاد القلوب، بیروت، موسسه الاعلمی. دیلمی، شیرویه بن شهردار (1406ق)، الفردوس الاخبار بماثورالخطاب، بیروت، دارالکتب العلمیه. جبعی عاملی، زین الدین (بی تا)، مسکّن الفؤاد، قم، مکتبة بصیرتی، سجستانی، سلیمان بن أشعث أزدی (بی تا)، سنن ابى داود، تحقیق: محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، داراحیاء السنة النبویة. سلیگمن، مارتین ای پی (1389)، شادمانی درونی، ترجمة مصطفی تبریزی و همکاران، تهران، دانژه. صدوق، محمّد بن علی (1404ق)، من لا یحضره الفقیه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی. ـــــ (1398ق)، التوحید، قم، مؤسسة النشر الاسلامی. ـــــ (بی تا)، عیون أخبار الرضا، تحقیق سیدمهدی حسینی لاجوردی، تهران، جهان. ـــــ (1407ق)، الامالى، قم، مؤسسة البعثة. طبرانی، سلیمان بن احمد (1404ق)، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجیدالسلفی، بیروت، داراحیاء التراث العربی. ـــــ (1415ق)، المعجم الاوسط، قاهره، دارالحرمین. طبرسی، فضل بن حسن (1378)، مشکاة الانوار، تحقیق مهدی هوشمند، قم، دارالثقلین. طوسی، محمد بن حسن (1414ق)، الامالی، قم، دارالثقافه. عادل، زهرا و همکاران، «اثربخشی آموزش شناختی با رویکرد اسلامی بر رضایت مندی از زندگی دانشجویان» (پاییز و زمستان 1389)، اسلام و روان شناسی، ش 7، ص 43- 57. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم (1416ق)، ینابیع المودّة لذوی القربی، تحقیق علی جمال أشرف الحسینی، تهران، دار الاُسوة. قضاعی، محمدبن سلامه (1418ق)، دستور معالم الحکم، بیروت، دارالارقم. کار، آلان (1385)، روان شناسی مثبت، ترجمة حسن پاشا شریفی و جعفر نجفی زند، تهران، سخن. کراجکی، محمدبن علی (1410ق)، کنز الفوائد، به کوشش عبدالله نعمه، قم، دارالذخائر. کلینی، محمدبن یعقوب (1363)، الکافی، چ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه. کوفی اهوازی، حسین بن سعید (1404ق)، المؤمن، قم، مدرسة امام مهدی (ع). لیثی واسطی، علی بن محمد (1376)، عیون الحکم والمواعظ، تحقیق حسین حسینی بیرجندی، قم، دارالحدیث. متقی هندی، علی بن حسام الدین (1409ق)، کنز العمال، بیروت، موسسه الرساله. مجلسی، محمدباقر (1388ق)، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیه. نیشابوری، محمدبن احمد بن فتال (بی تا)، روضه الواعظین، قم، منشورا





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن