واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
تاجیکها شطرنج با ماشین قیامت را تجربه میکنند فرهنگ > کتاب - همزمان با آغاز هفته دفاع مقدس رمان «شاهمات با ماشین قیامت» با خط سیریلیک و نثر تاجیکی به همت رایزنی فرهنگی کشورمان در شهر دوشنبه تاجیکستان رونمایی میشود.
«شطرنج با ماشین قیامت» یکی از رمانهای مطرح دفاع مقدس تالیف حبیب احمد زاده است که حالا با عنوان «شاهمات با ماشین قیامت» به همت رایزنی فرهنگی کشورمان در دوشنبه به نثر تاجیکی و خط سیریلیک چاپ شده است و همزمان با هفته دفاع مقدس از آن رونمایی میشود. این رمان توسط «دلافروز قربانی» به نثر تاجیکی و خط سیریلیک برگردانده شده است. در بخشی از یادداشت محمد حسن صنعتی رایزنی فرهنگی کشورمان برای این رمان آمده است: «یکی از نمونه های ارزشمند ادبیات دفاع مقدس ایران، رمان «شطرنج با ماشین قیامت» حبیب احمد زاده است. از هنرهای نویسنده رمان «شطرنج یا به تعبیر تاجیکان شاه مات با ماشین قیامت» این است که تنها سه روز از زندگی جوانی و بلکه نوجوانی هفده ساله را که در نگاه معمول و متداول باید زندگی ساده، بی ماجرا و کسل کننده ای داشته باشد، بسیار پرکشش روایت می کند بی آن که گرد ملالی بر خاطر خواننده بنشیند. «شطرنج با ماشین قیامت» جایزههای بسیاری را از آن خود کرده است و تا کنون به زبانهای انگلیسی، آلبانیایی، عربی و فرانسه ترجمه و منتشر شده است. اکنون با افتخار خواندن یک اثر خوب ادبی از یک نویسنده صاحب نام ایرانی را به خوانندگان عزیز تاجیک که از تبار آریایی و ایرانی کهن هستند، پیشکش می کنیم، تا چه قبول افتد و که در نظر آید؟» به گزارش خبرآنلاین، داستان «شطرنج با ماشین قیامت» را که سوره مهر منتشر کرده، درباره یک نوجوان دیده بان است. در طی سه روز به دنبال پیچیدگی هایی که در سیر داستانی می بینیم، او آرامش کاری خود را از دست می دهد و مجبور است هم مسئول پخش غذا باشد هم به چند آدم غیر معمول که در شهر پناه گرفتهاند رسیدگی کند و هم به عنوان دیده بان برای عملیات خاصی که در پیش است، بیشتر از قبل دیده بانی کند. این نوجوان که راوی داستان هم هست در واقع در مرز بین بلوغ فکری و بچگی است. یعنی بااینکه مغز نظامی وی خوب رشد کرده اما بسیاری از رفتارهایش پختگی لازم را ندارد. مثلا بسیار پرحرف است حتی درباره اسرار نظامی، یا اینکه به سبب دیده بانی، غروری بچه گانه دارد. این شخصیت در این موقعیت سخت چیز هایی را یاد می گیرد که در شرایط عادی از عهده آن بر نمی آید. این نوجوان در کل داستان اسمی ندارد و فقط یک کد بیسیمی به عنوان "موسی" دارد که شاید تمثیلی است از داستان موسی و خضر. فرمانده او - قاسم - در واقع خضر راهبر اوست که او را به درون اجتماع هل میدهد تا خودش بیازماید و اشتباه کند و یاد بگیرد. در بخشی از رمان میخوانیم: ... مهندس میگه ماها مهرهی سیاهیم. مهرهی سرباز سیاه بدبخت!
- نمیخواد ادامه بدی.
یقهاش را گرفتم.
- حالا میخوای جوابش را بشنوی؟
با سر تأکید کردم.
- آره. من و رفیقام، جونمون رو تو این راه گذاشتیم. باید جواب بدی!
- خب، چرا من باید جوابش را بدم؟
- چون این نقشه را شما ریختید.
قاسم مکث طولانی کرد؛ خیلی طولانی. - با این که خیلی چیزا تو این دنیا جواب دو دو تا چهارتا نداره؛ ولی من نظر خودم رو میگم. فقط این رو بدون که مهمترین مهرهی تأثیرگذار، روی صفحهی شطرنج، وزیره. ما وزیر رو، حاکم مطلق در بازی شطرنج میدونیم. حالا اگر همون هشت مهرهی سرباز ِ ـ به قول مهندس- سیاهِ جبرزدهی بدبخت، در یک حرکت دسته جمعی سنجیده، به هم کمک کنن و یکیشون به انتهای صفحهی مقابل برسه؛ وزیر میشه. اینجاست که کل روند بازی عوض میشه. 6060
کلید واژه ها: بازار کتاب - دفاع مقدس (جنگ تحمیلی) - معرفی کتاب - بازار ترجمه -
یکشنبه 30 شهریور 1393 - 18:16:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]