واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: قتل پسرخاله در دعواي خانوادگي
مردي كه متهم است پسرخالهاش را به قتل رسانده، ادعا ميكند مقتول همسرش را اذيت ميكرد.
به گزارش خبرنگار ما، شامگاه 22 مردادماه امسال مرد جواني سراسيمه به اداره پليس رفت و گفت كه برادر جوانش كه هادي نام دارد، ناپديد شده است. شاكي در توضيح ماجرا گفت: هادي زن و بچه دارد و خانهاي در جنوب تهران اجاره كرده است. ساعتي قبل براي انجام كاري با تلفن برادرم تماس گرفتم اما تلفنش خاموش بود. به همين خاطر با خانهاش تماس گرفتم و همسرش گفت كه هادي از صبح از خانه بيرون رفته و ديگر برنگشته است. بعد از اين نگرانش شدم و سعي كردم برادرم را پيدا كنم اما به هر كجا سر زدم خبري از او نيافتم. وي در پايان گفت: احتمال ميدهم براي هادي اتفاق ناگواري پيش آمده باشد و به اينجا آمدم تا كمك كنيد برادرم را پيدا كنم.
كشف جسد
با طرح شكايت، پرونده به دستور قاضي براي رديابي مرد جوان در اختيار تيم زبدهاي از كارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهي قرار گرفت. در حالي كه تحقيقات درباره اين حادثه ادامه داشت، مأموران پليس از كشف جسد سوخته شده مردي در حوالي شهرك واوان اسلامشهر باخبر شدند. مأموران وقتي فهميدند كه مشخصات مرد گمشده با جسد كشف شده شباهت دارد، خانواده هادي را براي شناسايي جسد به پزشكي قانوني دعوت كردند كه معلوم شد جسد مربوط به مرد گمشده است. بنابراين پرونده وارد مرحله تازهاي شد و به دستور قاضي جمشيدي بازپرس ويژه قتل از دادسراي جنايي تيمي از كارآگاهان مبارزه با قتل اداره دهم پليس آگاهي براي تحقيقات وارد عمل شدند.
آخرين تماس
بررسيهاي پليسي نشان داد مقتول در تهران دوستان زيادي نداشته و تنها با پسرخالهاش به نام شاهين رفت و آمد خانوادگي داشته است. همچنين مشخص شد آخرين نفري كه با مقتول تماس گرفته، شاهين است. در حالي كه تحقيقات بعدي هم نشان ميداد شاهين بعد از اين حادثه از محل زندگياش به مكان نامعلومي گريخته است، مأموران وي را به عنوان مظنون اين حادثه تحت تعقيب قرار دادند.
دستگيري متهم
كارآگاهان در بررسيهاي خود دريافتند متهم براي فرار از دست مأموران پليس هر چند روز يك بار محل زندگياش را از اين شهر به شهر ديگر منتقل ميكند تا اينكه چند روز قبل فهميدند شاهين براي انجام كاري به خانه خواهرش به تهران آمده است و او را دستگير كردند.
اقرار به قتل
متهم در بازجوييها به قتل پسرخالهاش اعتراف كرد. وي در ادعايي گفت: من با مقتول دوست صميمي بودم اما اشتباه كردم و به خاطر يك موضوع جزئي او را به قتل رساندم. وي درباره انگيزه قتل مدعي شد: ما با هم رفتوآمد خانوادگي داشتيم تا اينكه مدتي قبل همسرش گفت هادي او را كتك ميزند. وقتي با پسرخالهام موضوع را در ميان گذاشتم، گفت كه اين اختلافات زن و شوهري است و به من ربطي ندارد. سعي كردم او را متوجه اشتباهش كنم اما فايدهاي نداشت تا اينكه نقشه قتل او را طراحي كردم.
روز حادثه هادي را به خانهام دعوت كردم تا با هم قليان بكشيم و او هم قبول كرد. آن روز همسرم از خانه قهر كرده و با پسر هشت سالهام به خانه پدرش رفته بود و من در خانه تنها بودم كه مقتول آمد. او در حال تماشاي تلويزيون و من در آشپزخانه مشغول آماده كردن قليان بودم كه ناگهان از پشت سر شالگردني را به دور گردنش انداختم و محكم كشيدم. او در برابر من مقاومت كرد اما آنقدر شال گردن را محكم كشيدم تا اينكه نفسش بند آمد و فوت شد.
ماشين دوستم را براي حمل جسد گرفتم
وقتي از مرگ پسرخالهام مطمئن شدم، به سراغ دوستم رفتم تا ماشينش را امانت بگيرم و جسد را به خارج از خانه منتقل كنم. سرانجام ماشين سواري دوستم را ساعت 9 شب امانت گرفتم و به خانه برگشتم. سپس جسد را داخل پتويي پيچاندم و به صندوق عقب ماشين منتقل كردم و بعد به طرف شهرك واوان حركت كردم. جسد را به بيابانهاي اطراف شهرك واوان بردم و جسد را با مقداري بنزين آتش زدم تا هيچ سرنخي از خودم باقي نگذارم. بعد از اينكه ماشين دوستم را برگرداندم، به خانهام برگشتم و آنجا را مرتب كردم.
از خانهام ميترسيدم
وي ادامه داد: ترس تمام وجودم را فراگرفته بود به طوري كه نتوانستم در خانه بخوابم و آن شب براي خواب به خانه يكي از بستگانم رفتم. از آن شب به بعد از ترس ديگر به خانهام برنگشتم و شبها در خانه مادرم و خواهرم ميخوابيدم.
تماس پدر مقتول با قاتل
يك روز بعد از حادثه پدر مقتول با من تماس گرفت و گفت كه هادي گمشده است. او به من مشكوك بود و گفت آخرين بار او به خانه من آمده به همين خاطر از ترس اينكه گرفتار نشوم چند روز بعد از تهران به كرمانشاه فرار كردم. چند روزي در كرمانشاه بودم تا اينكه تصميم گرفتم به شهرهاي ديگر بروم تا شناسايي نشوم.
شوهرخواهرم مرا لو داد
سپس به شهرهاي يزد و عسلويه رفتم تا اينكه شوهر خواهرم با من تماس گرفت و از من خواست به تهران برگردم. او گفت با مرد قاچاقچي حرف زده است تا مرا از مرز خارج كند و خواست در تهران او را ملاقات كنم. شوهرخواهرم مرا فريب داد و وقتي به تهران برگشتم، مأموران پليس مرا دستگير كردند.
قصد جدايي از همسرم را داشتم
وي در پايان گفت: مدتي بود به همسرم بدبين شده بودم و با هم اختلاف داشتيم. ما قرار بود از هم جدا شويم و حتي به دادگاه هم رفته بوديم. او به همراه پسرم من را ترك كرده بودند و به خانه پدرش رفته بود، به خاطر همين من تنها بودم و هادي هم گاهي اوقات به خانهام ميآمد و با هم قليان ميكشيديم. متهم براي تحقيقات بيشتر و روشن شدن زواياي پنهان اين حادثه در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفت.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]