واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: انتقال پایتخت مهمتر است یا جابجایی صنایعی که آب میخورند؟
همین که میگوییم کشور خشک و کمآبمان، گویی کلید ماجرا را میدانیم و علت بحرانی شدن بی آبی را بیان کردهایم اما افسوس که گزارهای تا این اندازه مهم در سالهای گذشته فراموش شده تا نتیجه آن اتفاقاتی شگرف باشد؛ از کشت محصولاتی چون برنج تا دایر کردن صنایعی که آب میخورند و ...
کد خبر: ۴۳۳۸۰۷
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۰:۵۱ - 11 September 2014
حکایت کارون و زایندهرود حکایت عجیبی است که در کم آبی و خشک شدنشان به قدر یک ملت میتوان درس عبرت یافت اما افسوس که چه در گذشته و چه در حال، هرگز تلاشی برای درس گرفتن از این وقایع مهم انجام ندادهایم.
به گزارش «تابناک»، خشکسالی چند ساله در کشورمان که بر اثر کاهش بارندگیهای یک سال اخیر، بحران کم سابقه آب را در سرزمینمان پدید آورده، در حالی به روزهای اوج خود نزدیک میشود که هنوز نشانههای خوبی از درک آن نزد مسئولان نمیتوان یافت.
ذخیره آب پشت سدهایی که آب بسیاری شهرها را تامین میکنند، به پایینترین حد خود در سالهای گذشته رسیده و در برخی مناطق اینقدر بی آبی مردم را در فشار و زحمت انداخته که دولت مردان توزیع آب با تانکر را در دستور کار قرار داده و در سطوح کلان تر، از تصویب بودجههای میلیاردی برای مقابله با بحران آب خبر میدهند اما آنچه مردم از اوضاع شاهدند، به اتخاذ شیوه مدارا شباهت بیشتری دارد تا تدبیر موثر و سریع برای پشت سر گذاشتن بحران.
بهترین نمونه از اتخاذ تاکتیک مدارا را میتوان در ماجرای کم آب شدن کارون و خشک شدن زاینده رود دید که اعتراض ساکنان چند استان را به همراه داشته و موجب شده دولت مردان در عالی ترین سطح به نگرانی ها پیرامون آن پاسخ دهند؛ آنجا که میبینیم رئیس جمهور در سفر استانی به خوزستان، قول موکد میدهد که اجازه انتقال آب کارون به جز برای تامین آب شرب را نخواهد داد.
البته حکایت کارون و نگرانی های آن تنها منحصر به خوزستانی ها نیست بلکه طرح انتقالی که ذکر آن رفت، به اتصال کارون و زاینده رودی اشاره داردکه نامش با یکی از بزرگترین کلان شهرهای کشور گره خورده است؛ زاینده رودی که عنصر جدایی ناپذیر اصفهان به شمار میآید اما در بالادست، سرچشمه از کوه های یک استان دیگر میگیردو در فرودست، اینقدر برای انتقال آب به شهرهای استان اصفهان و حتی استان های مجاور از آن برداشت میشود که سالهاست جز زمینی سله بسته در نصف جهان، اثری از آن به چشم نمیخورد.
اما چرا زاینده رود عریض و پر آب و کارون خروشان که عبور از آن در زمان جنگ تحمیلی برای مدافعان و مهاجمان سخت ترین قسمت عملیات بود، به این روز افتادهاند؟ در پاسخ به این سوال برخی انتقال های آب از این رودها، بعضی سدهای دایر شده در طول مسیر این دو رود و عدهای هم گسترش کشاورزی در مجاورت این بزرگ رودها را دلیل میدانند که شاید حرفشان تا حدودی هم درست باشد.
از این رو میگوییم ممکن است این استدلال ها درست باشد که با کمال تاسف، هنوز نموداری از چگونگی مصرف آب این رودها منتشر نشده تا با اتکای به آن بتوانیم این استدلال ها را پذیرفته یا رد کنیم و به ناچار، میبایست به احتمالات بسنده کنیم.
این در حالی است که اگر چنین نموداری در دست باشد، خواهیم توانست سهم آب شرب هموطنانی که از این رودها زندگی شان جاری است را جدا کرده و با برنامه ریزی هایی که صورت خواهیم داد، تدبیری اتخاذ کنیم که باقیمانده آب رودها به شکل عادلانهای تقسیم شده و اقناع عموم را به همراه آورد؛ راهکاری که میان اهل علم، آب خیز داری نامیده میشود و جای خالی آن، داستان تلخی است که کشور خشک و کم آبمان در بسیاری نقاط با آن روبروست.
به عبارت بهتر، همین که میگوییم کشور خشک و کمآبمان، گویی کلید ماجرا را میدانیم و علت بحرانی شدن بی آبی را بیان کردهایم اما افسوس که گزارهای تا این اندازه مهم در سالهای گذشته فراموش شده تا نتیجه آن اتفاقاتی شگرف باشد؛ از کشت محصولاتی چون برنج در فلات خشک مرکزی کشور که آب زیادی مصرف میکنند تا دایر کردن صنایعی که از الزامات کارشان، مصرف آب است.
کافی است به اشتباهی که در اثر عدم نظارت مسئولان در سالهای گذشته رقم خورده و کشت امثال برنج در استان های کم آب ماحصل آن است دقت کنیم تا به ضرورت تغییر این کشت ها با استحصال محصولاتی که با کم آبی سازگارند برسیم و امید داشته باشیم با چنین رویکردی بتوانیم در سالهای آتی، با توان بیشتری به مقابله با خشک سالی برویم، اما با صنایع بزرگی مانند فولاد مبارکه چه میشود کرد که به تنهایی به قدر مصرف یک شهر آب میبلعند؟
بی شک این بخش ماجرا مانند برگرداندن آب از کشاورزی به مصرف شرب مردم ساده نیست چراکه صنایع مصرف کننده آب، سالهای سال پیش با بی تدبیری تمام در یکی از کم آب ترین نقاط سرزمین مان بنا شده و اینقدر در طول سالیان سال گسترش یافتهاند که شاید جابجایی کاملشان نشدنی باشد.
اینجاست که باید از خودمان بپرسیم آیا دایر بودن این صنایع از جان شهروندان مهم تر است؟ آیا نمیتوان از تبعات منفی کارشان کاست یا دست کم بخشی از زیر مجموعه های آن را جابجا کرد؟
پاسخ به این سوالات به نظر سهل و ممتنع است، از این رو که میدانیم بحران بی آبی در سالهای پیش رو وسعت خواهد یافت و چه بخواهیم و چه نخواهیم، لاجرم به آنجا خواهیم رسید که تعطیلی این صنایع به نفع مصرف آب شرب مردم رقم بخورد و از سوی دیگر طرح هایی مانند جابجایی پایتخت یا انتقال آب از دریاهای شمال و جنوب کشور برای تامین آب شرب را به یاد میآوریم که هم مدافعان زیادی دارند و هم امثال نمایندگان مجلس، سالهاست پیگیر اجرایشان هستند.
با این یادآوری ها سخت نیست که نتیجه بگیریم انتقال صنایعی که در مصرف آب، به غول های آبخور قابل تشبیه هستند، هر چقدر هم سخت باشد، به اندازه جابجایی پایتخت یا آب رسانی از دریای خزر به کویر مرکزی سخت نیست؛ به ویژه آن که ضرورت اجرای چنین طرحی بیشتر از همیشه، نمودار شده و به وضوح خودنمایی میکند!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]