واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: هواپيماي رادارگريز عروسك و شيمي سوسياليستي!
نویسنده : اولاد آدم
ابوي ميگويد: بيا بزنيم به كار هواپيماي رادارگريز!
ميگويم: اين چه ربطي به ستون اقتصادي ما دارد؟ نوشتن طنز خوب است اما نه هر طنزي! نكند اهل نطنزي؟
ميگويد: بچه بزرگ كردهايم! پسر من اگر اينطوري فكر كني كه از درون كيسه بابانوئل، يك عروسك هم به تو نميرسد!
ميگويم: اين باز چه ربطي دارد به اقتصاد؟ نكند روي شما هم دارند پارازيت ميفرستند؟ كج و معوج شدهايد يك ريزه! ميخواهيد برويم پيش دكتر؟ تا پايتان به دكتر برسد، نسخه ننوشته خوب ميشويد! اين روزها انگار تاريخ و جغرافيا را گم كردهايد! حالا كو تا ژانويه؟ اينجا عمو نوروز داريم نه بابانوئل!
ميگويد: من خوبم. تو بد فهم شدهاي! نكند تو هم پاي صحبتهاي موسوي بجنوردي در همايش بانكداري اسلامي نشستهاي كه گفته «ما چيزي به عنوان اقتصاد اسلامي نداريم چراكه تعريف اقتصاد، تدبير در انتخاب است. مثل اين است كه ما بگوييم شيمي اسلامي يا شيمي سوسياليستي.»
ميگويم: نه! حوصله همايشرويام ته كشيده است. اما هميشه شيمي آلي را عالي نمره ميآوردم.
ميگويد: نمره عالي برايت در كدام يك از دولتها كار شد؟ آنها همه خودشان شيميدان هستند!
ميگويم: كاش هوا و فضا ميخواندم و برايتان از همين هواپيماهاي رادارگريزي كه ميخواستيد ميساختم تا اقتصادتان را از اين رو به آن رو ميكردم!
ميگويد: لازم نكرده! محجوب در خانه كارگر شروع به ساختش كرده. سرعتي هم دارد لاكردار!
ميگويم: پس خانه كارگر هم بنگاهدار اقتصادي شد. نكند از فردا بانكداري بكند. پس فردا هم دكل داري؟
ميگويد: نميدانم. فقط ميدانم كه محجوب گفته با توجه به اينكه ابتدا و انتهاي تمامي تحريمها به نفت ختم شده و تلاش زيادي براي به چرخه آوردن نياز داشته با اين وجود وزارت نفت با درايت زنگنه همچون هواپيماي رادارگريز بهتر از ديگر دستگاهها گريخته و توانسته از كيان مالي و اقتصادي كشور به بهترين وجه ممكن صيانت كند.
ميگويم: اين مبحث خيلي تخصصي است. انگار محجوب اطلاعات تخصصي فراواني دارد. خوب است آدم، آمار خورد و خوراك وزارتخانهها را هم داشته باشد!
ميگويد:بله! او حتي خبر دارد كه مجموعه وزارت نفت تمام تلاش خود را براي تكرار نشدن دوباره بابك زنجاني به كار بسته، چراكه اين شخص با توسل به انواع شيادي كشور را دچار درماندگي كرده بود.
ميگويم: با اين حساب بايد من از خير هواپيماي رادارگريز بگذرم. خود محجوب يك تنه روزي صدتا ميسازد! حالا بگوييد چه بكنم كه يك عروسك به من برسد؟ استعاره كه نيست؟ واقعا اگر پسر خوبي باشم به من عروسك ميدهيد؟
ميگويد: بايد نقاشيام را بكشي و همراه آن نامه بنويسي و در آن بنويسي كه اگر دوستم داري برايم عروسك بفرست تا من 25 روز بعد برايت بفرستم.
ميگويم: شما هم خودتان را با رئيسجمهور اشتباه گرفتهايد. نه پدر من! من وارد اين بازي شما نميشوم. بعضي از كارها خوب است. مخصوصا براي مناطق محروم. چند تا عروسك كه جاي كسي را تنگ نميكنند. لااقل بگذاريد چند كودك خنده بر لبانشان بنشيند و تدبير و اميد را مزمزه كنند!
ميگويد: خب نامه بنويس و بگو كه به تو كار بدهند! وام بدهند! زن بدهند! خانه بدهند! ماشين بدهند!
ميگويم: اين همان كاري بود كه در دولت قبل هر روز و هر روز تكرار ميشد. بايد زيرساختها عوض شود. بايد يارانهها را قطع كنند و طرحهاي عمراني را به مدار اصلي بازگردانند. بايد ريشهاي كار كرد. بايد از همان كودكي بياموزيم كه با دسترنج خود رنج ببريم. بايد مانند هواپيماي رادارگريز...
ميگويد: پسرم اينجا كه همايش بانكداري اسلامي نيست. فكر نكن گرم شدهاي و كسي جلودارت نيست. از اين دولت يك عروسك هم به تو برسد بايد كلاهت را بيندازي آسمان. برو نقاشيات را بكش...
ميگويم: چشم!
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]