تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤثّرترين وسيله جلب رحمت خدا اين است كه خيرخواه همه مردم باشى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830428955




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تاثیر ساده‌زیستی شهید رجایی بر یک حامی سازمان مجاهدین


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: وبلاگ شب/
تاثیر ساده‌زیستی شهید رجایی بر یک حامی سازمان مجاهدین
بسیاری از صبح ها، وقتی آقای رجایی را می بینم که مثل مردم عادی کوچه و بازار بدون محافظ خود را به نانوایی تافتونی خیابان ایران می رساند تعجب می کنم.


به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،  تقی دژاگام نویسنده وبلاگ آب و آتش در آخرین مطلب وبلاگش با عنوان فقط آقای نخست وزیر را دوست دارم! نوشت:

«سی سی» لباس زرد رنگ ورزشی را پوشیده بود و در حیاط دبیرستان، منتظر دستور دبیر ورزش بود. دیروز طرفداران مجاهدین خلق کلاسهای درس را تحریم کرده بودند و در خارج از کلاسها اطلاعیه های حزبی و سازمانی پخش می کردند. سعید که در میان جمع منافقین ایستاده بود گاه گاهی به سمت «سی سی» می آمد و با اشاره به او دستور می داد که از صف دانش آموزان خارج شود اما او بی اعتنا به آنها در صف باقی مانده بود . با طعنه گفتم: مگر تو طرفدار سازمان نیستی؟ پس چرا از دستورات سرپیچی می کنی؟! جواب داد: مگر خودم عقل ندارم؛ همه چیز را که از سازمان دستور نمی گیرند...

***
دبیر ورزش که سوت پایان نیمه اول را کشید ، روی نیمکتهای حیاط دبیرستان دانشگاه ملی نشستیم و بحث سازمان و سیاست را پی گرفتیم . سی سی در میان حرفهایش گفت: تقی! می دانی که من از همه مسئولان رژیم ، تنها از چه کسی خوشم می آید؟ گفتم: نه. گفت: از آقای نخست وزیر. گفتم: آقای نخست وزیر؟! عجیب است. همه ضد انقلاب، دشمن اصلی شان بهشتی و رجایی است، تو چطور از آقای رجایی خوشت می آید؟! گفت: الان برایت تعریف می کنم.

در این هنگام همکلاسیهای دیگرمان هم دورمان حلقه زده بودند و بدقت به حرفهای سی سی گوش می کردند. سی سی گفت: می دانی، منزل ما پشت مجلس است. حقیقتش بسیاری از صبحها، وقتی آقای رجایی را می بینم که مثل مردم عادی کوچه و بازار ، پیراهنش را روی شلوارش انداخته است و با یک جفت دمپایی اوتافوکوی رنگ و رو رفته ، بدون محافظ خود را به نانوایی تافتونی خیابان ایران می رساند تعجب می کنم. اما عجیبتر اینکه می بینم آقای رجایی به محض رسیدن به آنجا، در انتهای صف می ایستد و در حالی که مردم با التماس از او می خواهند که ما راضی هستیم شما خارج از نوبت نان بگیرید، می گوید: من هم یک شهروند مثل شما هستم؛ دلیلی ندارد چون نخست وزیر هستم بخواهم کاری خلاف قاعده بکنم.

سی سی ادامه داد : من در هیچ کتابی نخوانده ام و در هیچ فیلمی ندیده ام که نخست وزیر یک کشور ، این گونه ساده و خاکی مانند مردم رفتار کند و این بیشتر به یک افسانه می ماند ...

صحبتهای سی سی تمام نشده که صدای سوت آقای ساسانی همه ما را از خیابان ایران به حیاط دبیرستان می کشاند و ما را به ادامه بازی فرا می خواند.

***
سالها بعد در حالی که با دوچرخه کورسی ،مسیری طولانی را طی می کردم ، تابلوی یک کوچه مرا در جا میخکوب کرد: کوچه شهید محمود رضا سی سی. دقایقی از روی زین پایین آمدم و همان طور که مبهوت مانده بودم با خود گفتم: سی سی! بالاخره تو هم مزد انصافت را گرفتی. آیا تمردهایت از دستورات سازمانی و خاطره ماندگارت از شهید رجایی گواهی بر صداقت و انصاف تو نبود؟

تابلوی آبی رنگ کوچه در میان دریایی متلاطم ناپدید شد ...

پ . ن: این خاطره مربوط می شود به سال تحصیلی 1360- 61 که در تاریخ پنجم شهریور ماه سال 1381 در صفحه 14 روزنامه کیهان به چاپ رساندم.






تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۳:۳۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن