تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 دی 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844236200




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پایی که پرید!


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



پایی که پرید!
درست در لحظه اى كه چشمم به قدم هایشان بود تا سُر نخورند، ناگهان نورى شديد و انفجارى وحشت انگيز را ديدم كه به دنبال آن، عليجانى به هوا پرتاب شد.



به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، در ميدان مين اطراف ارتفاع 112 منطقه والفجر مقدماتى، شروع كرده بوديم به كار. از حدود 12 شهيدى كه آن روز پيدا كرده بوديم، اكثرشان وسط ميدان مين افتاده بودند. ميان سيم هاى خاردار، و وسط راه كار. از جلمه آنان، همان شهيدى بود كه اول ميدان مين، خودش را انداخته بود روى مين منور و بدنش كاملا سوخته بود.   شش نفر بوديم كه داشتيم برمى گشتيم عقب. ديگر ظهر شده بود و وقت نماز و ناهار. مثل اداره هايى كه در شهر هستند، مى رفتيم كه استراحتى كوتاه داشته باشيم و برگرديم. از سراشيبى تپه اى داشتيم مى رفتيم پائين. من سرستون بودم، حميد اشرفى پشت سرم و «مرتضى عليجانى» كه از بچه هاى ورامين بود، به دنبال او و سيد و ديگر بچه ها پشت سرشان. رفتيم كه از ميدان مين عبور كنيم. استدلالم اين بود كه من يك مقدارى از بقيه فاصله بگيرم و جلوتر بروم كه اگر اتفاقى افتاد، به ديگران آسيب نرسد;چرا كه عليجانى و اشرفى هم تخريبچى بودند و مى توانستند بچه ها را از ميدان رد كنند.   شيب تندى بود. در اطرافمان، مين هاى والمرى و گوجه اى پراكنده بودند. در سرازيرى، سريع دويدم پائين و به دنبال من اشرفى هم دويد. به پائين كه رسيدم، برگشتم تا بچه ها را كه در حال آمدن بودند ببينم. درست در لحظه اى كه چشمم به گامهايشان بود تا سُر نخورند، ناگهان نورى شديد و انفجارى وحشت انگيز را ديدم كه به دنبال آن، عليجانى به هوا پرتاب شد. در جا افتاد زمين. به محض افتادن، شروع كرد به «يا حسين» گفتن.   دويدم بالا. جا خوردم. خون از رگ هاى آويزان پايش بيرون مى زد. از چاله انفجار، دودى سياه و خاكسترى بر مى خاست. تكه هاى پايش كه موقع انفجار به بخشى از قطعات مين چسبيده بود، مى سوختند و كم كم بوى گوشت سوخته اطرافمان را گرفت.   زل زده بود به پاى قطع شده اش كه رگ هاى آن سياه و سرخ شده بودند و خون فوران مى كرد. درد مى كشيد. با دست ها، ران پايش را فشار مى داد و زير لب يا حسين مى گفت. ناله نمى كرد. سريع نگاهى به اطراف و مسيرى كه رفته بوديم انداختم تا مبادا مين ديگرى هم وجود داشته باشند. آنجا راه كارى بود كه چندى پيش از آن باز شده بود; ظاهراًبر اثر بارندگى روزهاى قبل، يكى از مين ها سرخورده و به وسط راه كار آمده بود. سريع پايش را بستيم و او را به كول گرفتيم و برديم به مقر. پايش رفته بود روى مين گوجه اى و از مچ قطع شده بود.   عليجانى را بردند به تهران. چندى بعد كه او را در بيمارستان ديديم، شوخى مى كرد و مى خنديد. انگار نه انگار سال ها از پايان جنگ مى گذرد و حالا او يك پا ندارد.   تا شهدا با شهدا  




۰۳/۰۶/۱۳۹۳ - ۱۱:۰۹




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن