تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر (ع):هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مدارا کردن و نرمی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830166974




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مربی کشتی و دوستانش، دو مرد را زیر مشت و لگد له کردند!


واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: مربی کشتی و دوستانش، دو مرد را زیر مشت و لگد له کردند!

به گزارش آخرین نیوز به نقل از روزنامه ایران، چند روز تعطیلات تابستانی اداره فرصت مناسبی بود برای «مهران» و خانواده‌اش که به زادگاهشان بروند و علاوه بر دیدار خانواده، گشتی هم در طبیعت بزنند و هوایی تازه کنند.
حوالی عصر بود که به شهرشان رسیدند. پدر، مادر و بچه‌ها می‌گفتند و می‌خندیدند. می‌دانستند که روزهای خوب و پر خاطره‌ای پیش‌رویشان دارند و از این بابت خوشحال بودند.
هنوز چند کوچه‌ای مانده بود تا به خانه پدری برسند که سرعت کم یک سمند سفیدرنگ باعث ناراحتی آن‌ها شد چرا که دیگر برای رسیدن و دیدن پدربزرگ و مادربزرگ ثانیه‌شماری می‌کردند.
پدر خانواده مانند همیشه در رانندگی آرام بود و با همان سرعت پایین پشت سر آن خودرو حرکت می‌کرد و عکس‌العمل خاصی نشان نمی‌داد که ترمز ناگهانی خودروی جلویی و قصدش برای دور زدن، باعث ترمز شدید خودروی آن‌ها و وارد آمدن شوک به همه اعضای خانواده شد. سمندی که به آهستگی در حال حرکت بود، بدون هیچ علامت و اعلام هشداری ترمز کرد و به سرعت قصد دور زدن داشت.
پدرش همیشه آرام و با حوصله بود و با وجود ترمز شدیدی که انجام داده بود، بدون هیچ ناراحتی شروع به خندیدن کرد تا همسر و فرزندانش ترسی به‌دل راه ندهند.
همین زمان بود که پدر، خودروی برادرش را که از آن سمت خیابان در حال گذر بود، دید و با عجله بوق خودرو را به صدا درآورد تا برادرش هم متوجه آن‌ها شود و بایستد تا بچه‌ها با دیدن عمویشان خوشحال شوند.
همه ماجرا هم از همین‌جا شروع شد، بوقی که انگار نباید به صدا در می‌آمد.
راننده سمند که در حال دور زدن بود، این بوق بلند را به خودش گرفت و با تندی شروع به اعتراض کرد.
-‌ چرا بوق می‌زنی؟! مگر نمی‌بینی دور می‌زنم؟
- اما من برای شما بوق نمی‌زنم، برادرم را دیدم و برای او بوق زدم.
-‌ ترسیدی؟ برای من بوق زدی، پای کارت هم بایست!
-‌ببخشید آقا، هم خانواده من در خودرو هستند هم خانواده شما بزرگواری کنید و ببخشید.
-‌ مگر می‌توانم ببخشم؟! باید حالت را سرجایش بیاورم تا دیگر از این بوق‌های اضافه نزنی.
- اما...
از آن لحظه به بعد، چند ثانیه‌ای بیشتر به یاد ندارم.
بعد‌ها فهمیدم که شش نفر مشغول کتک زدن من و هفت نفر هم به جان برادرم افتاده بودند.
هنگام کتک خوردن، فقط صدای جیغ‌های همسرم و گریه‌های فرزندانم بود که آزارم می‌داد حتی بیشتر از مشت و لگدهایی که بی‌وقفه سر و صورتم را نشانه می‌گرفت.
حضور مأموران کلانتری بود که به غائله پایان داد و ما را از چنگ آن‌ همه آدم‌ بی‌رحمی که معلوم نبود از کجا رسیده‌اند، نجات داد.
در کلانتری بود که فهمیدیم آن راننده سمند، مربی کشتی معروف شهرمان بود و همه آن‌هایی که در دعوا به کمک او آمده بودند شاگردهایش بودند که بدون اطلاع از دلیل این درگیری، به کمک استادشان آمده بودند و به کتک زدن ما مشغول شدند.



دوشنبه, 03 شهریور 1393 ساعت 09:40





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


ورزش

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن