محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843996313
بهروز افخمی: غلط کرده کسی بگوید علیه «اسد» فیلم بساز/خیلی بشار را دوست دارم/ جزو دار و دسته آوینی هستم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بهروز افخمی:
غلط کرده کسی بگوید علیه «اسد» فیلم بساز/خیلی بشار را دوست دارم/ جزو دار و دسته آوینی هستم
کارگردان کشورمان گفت: اگر کسی بگوید من علیه اسد فیلمی بسازم تب دارد! غلط میکنه کسی چنین حرفی بزنه... من خیلی اسد را دوست دارم.
هفته نامه «تماشاگران امروز» نوشت: نام بهروز افخمی را این اواخر بیشتر در کلنجارها میبینید. در کلنجار با مانی حقیقی، در کلنجار با روشنفکرها، در کلنجار با خیلی چیزها. این چیزها برای کسانی که بهروز افخمی را از نزدیک نمیشناسند شاید عجیب باشد. این گمان که نماینده مجلس ششم که در لیست اصلاحطلبان و جبهه مشارکت به عنوان یکی از آن 30 نماینده تاریخساز تهران به مجلس راه یافت، چطور ممکن است نظراتی اینقدر متفاوت داشته باشد. نمایندهای که در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80، خیلی از سمپاتها حال میکردند که بگویند او با شلوار جین و پیراهن آستینکوتاه پوشیدنش و با آن سابقه درخشان سینمایی، نماینده آنها در مجلس است. با افخمی درباره خیلی چیزها صحبت کردیم. از شهید آوینی و جریان رسانهای غرب تا حضورش در تلویزیون و خیلی چیزهای دیگر. متن گفتوگو بسیار بیشتر از اینها شد و مجبور شدیم از بخش بزرگی از آن چشمپوشی کنیم. حرفهایی که میتوانست هم برای دوستداران افخمی و هم برای آنها که همچنان بابت او و مواضعاش انگشت به دهاناند سخت خواندنی باشد. بقیه حرفها بماند برای یک وقت دیگر. کتابی یا سایت تماشاگران امروز یا جای دیگر. الان شما حسابی روی بورس هستید و فیلمتان هم که خدارو شکر دارد میفروشد. راجع به فیلم هم زیاد صحبت میشود. از آنجا که نشریه ما صرفا سینمایی نیست خیلی نمیخواهیم راجع به خود فیلم صحبت کنیم. به نظرمان بهروز افخمی وجوه دیگری هم دارد که شاید برای کسانی که کارهای شما را میبینند کمتر شناختهشده باشد. میخواهیم راجع به اینکه وارد ماجرای سیاست شدید و کارهای عجیب و غریبی که در زندگیتان کردید، از تلویزیون گرفته تا... صحبت کنیم و نظرات شما را در حوزههای دیگر هم بدانیم. شاید نقطهعطف زندگی شما ورودتان به مجلس و حوزه سیاست باشد. چی شد رفتید مجلس... واقعا چه چیزی مد نظرتان بود؟ توی رودربایستی افتادم... رودربایستی آقای خاتمی؟ رودربایستی آقای خاتمی و گروهش، یعنی موقعی که سال 76 آقای خاتمی کاندیدا شد یا در واقع در سال 75 (زمستان ان سال) که مشخص شد آقای خاتمی کاندیدادی جناح چپ هستند، و زمانی که توافق گروهی بین روحانیون و گروههای دیگر اصلاحطلبان انجام شد، من را دعوت کردند به جلسهای برای طراحی تبلیغات در عروج فیلم که حجتالاسلام شریعتی هم آن موقع آنجا را اداره میکردند.. من بودم و جیرانی و ناصر تقوایی. من آنجا گفتم که «شما برای چی ما را دعوت کردهاید که طراحی تبلیغات بکنیم؟ واضح است که آقای خاتمی رئیس جمهور میشود» آن موقع چهار ماه مانده بود به پایان سال 75. آنها هم به ما گفتند که آمارها نشان میدهد که ما داریم رشد میکنیم ولی (آمار) ناطق نوری رشد نمیکند، آرا ناطق نوری 35 درصد است ولی ما 23 درصد، اما ما داریم رشد میکنیم و آنها دارند درجا میزنند. همان زمانی که خیلیها میگفتند آخرش اسم آقای ناطق نوری از صندوق در میآید... اما من با قاطعیت میگفتم که خاتمی رئیسجمهور میشود یا در واقع هرکس که جلوی ناطق باشد رئیسجمهور خواهد شد. به من گفتند چطوری این حرف را میزنی. گفتم خب من با تاکسی یا پیاده این طرف و آن طرف میروم و مثل شماها نیستم که توی ماشینهای کولردار نشستهاید و میگردید. گفتم من میدانم چه خبر است، مردم هم منتظر هستند و آقای خاتمی هم همه مشخصات لازم را دارد، هم برای شهرستانها، هم برای روستاها و هم برای شهرهای بزرگ، هم سید است، هم آخوند، هم خوشگل و فتوژنیک است و خلاصه همه چیز دارد. بعد گفتم که اتفاقا شما باید الان مسئلهتان این باشد که ببینید که بدون هرگونه آمادگی چگونه میخواهید حکومت را به دست بگیرید. شما هیچ آمادگی برای این کار ندارید، سالها کنار نشستهاید و مشغول به اصطلاح ایراد گرفتن بودید. در این جلساتی که شما این حرفها را میزدید چه افرادی بودند؟ ناصر تقوایی و فریدون جیرانی از آن طرف هم آقای شریعتی بودند. گفتم اگر من الان جای خاتمی باشم میگویم که آی هوار بیایید جلوی مرا بگیرید که من دارم رئیسجمهور میشوم!... ولی همان موقع باز هم میگفتند ناطقنوری برنده است. البته خود خاتمی هم زیر بار نمیرفت. یک جورهایی مثل آدمی که بلیتش برده اما نمیخواهد باور کند. شاید باور نمیکردند که اجازه بدهند قدرت به این جناح منتقل شود... باشد، اما همه میدانستند که آنقدر تفاوت و اقبال عمومی زیاد شده که خیلی چیزها مشخص است... در بازیهای سیاسی که آن موقع در ایران بود این بحث وجود داشت که آقای افخمی با تابلوی اصلاحطلبی به مجلس رفته اما حرفها و مواضعش چیز دیگری را نشان میدهد؟ بله، میدانم. یکسری مسائل واقعی را باید چشمتان را باز کنید و تحلیل کنید صرفنظر از اینکه بنده چه خیالات، چه نظریات یا چه اوهام سیاسی ای دارم. شاید یک راهحلهای واقعی وجود داشته باشد که بدون توجه به اینکه من حزب الهی هستم، اصولگرا یا اصلاحطلب هستم، همه بتوانیم سر آن راهحلهای واقعی به توافق برسیم. حالا این نتیجهای که یک عده میگیرند و میگویند که آقای افخمی به شکل سنتی و تاییدشده اصلا جزو اصلاحطلبان قرار نمیگیرد درست است؟ بله، جزو اصلاحطلبان قرار نمیگیرم . پس چرا جزو اصلاحطلبان به مجلس رفتید؟شما جزو این طیف قرار نمیگیرید؟ کلا کدام طرفی هستید؟ من هیچوقت موضعگیری اصلاحطلبانه نداشتهام. من به عنوان مشاور فنی- مشاور تبلیغات- به گروه اصلاحطلبان دعوت شدم و سه ماه بعد هم داشتم با آقای خاتمی فیلم میگرفتم و از لحاظ تکنیکی میگفتم که چه کار بکند اما هیچوقت فکر نمیکردم که... حتی توی مجلس آقای افخمی چیزهایی میگفت که بقیه نمایندههای مجلس به خاطر حرفهای او میرفتند پشت تریبون و از مردم تهران عذرخواهی میکردند و آقای افخمی میگفت من نماینده تهرانم نه شماها، درست است؟ آره، این را اخیرا شنیدهاید؟ از کجا؟ از دوستان شنیدهایم... آنجا مثلا یک نمونهاش بود... آقای بورقانی آمد به من گفت که: «بهروز تو نمیخواهی یک عکسالعملی به این قضیه که فرهنگسراها را دارند مدام میبندند و شهرداری افتاده دست اصولگراهای احمدینژادی نشان بدهی؟» گفتم خب چه کار کنم. گفت یک نطق پیش از دستور بکن، چون نطق پیش از دستور یکیش نوبتیه، یکیش اضافه بر سازمان است که برای آن باید از ساعت 6 صبح وقت بگیریم، زمانش هم 5 دقیقه است یعنی نصف زمان نطق پیش از دستور عادی. من گفتم آقا من از ساعت 6 نمیآیم برای صف و وقت گرفتن! گفت نه یکی را فرستادیم نوبت بگیرد بعد نوبت را به تو میدهیم. گفتم باشه من ساعت 9 میتوانم خودم را برسانم برای نطق پیش از دستور...! این نطق پیش از دستور 5 دقیقهای را بورقانی به من سفارش داده بود، جلسه هم تقریبا ساعت هشت و نیم شروع شده بود. بورقانی سفارش داده بود ولی وقتی من حرف زدم خود او هم جا خورد. مضمون حرف من این بود که «مردم تهران! خودتان را لوس کردید، گفتید ما افسردهایم دیگه از همه چیز سرد شدیم، تو انتخابات شرکت نمیکنیم، انتخابات شورای شهر افتاد دست آنها، حالا بکشید... هیمنطور ادامه بدهید مجلس و ریاست جمهوری هم دست آنها میافتد، بعد یک آهی از نهادتان در میآید که...» بعد که آمدم پایین، آقای آقایی رفتم بالا و گفت که «من از مردم تهران به خاطر حرفهای آقای افخمی عدرخواهی میکنم» من از همان پایین داد زدم من نماینده تهرانم به تو چه که عذرخواهی میکنی... حالا منظورم این است که خود بورقانی جا خورده بود که این چه طرز اعتراض کردن است! ما گفتیم به آنها که فرهنگسراها را میبندند انتقاد کن، تو به رایدهندگان انتقاد کردی... باز هم موضعتان بیشتر اصولگرایانه بوده تا اصلاحطلبانه. نه، اتفاقا کاملا اصلاحطلبانه بود... یعنی من میگفتم که... خب به آنها (اصولگراها) انتقاد نکردید که... من به اصلاحطلبها با خشونت تلنگر زدم، به این معنی که «شما رو هم میگویند اصلاحطلب؟! که بروید قایم شوید و بگویید رای نمیدهیم؟» آخرش با کی هستید؟ من اگر قرار باشد جزو دار و دستهای باشم، جزو دار و دسته سید مرتضی آوینی هستم. در بحثهای سیاسی دوره قبل به آقای کروبی هم نزدیک شدید. آنجا هم باز بحثتان گویا تکنیکی و از این حرفها بود. ببینید من با لیست مشارکت وارد مجلس شدم و گفتم توی رودربایستی گروه تبلیغاتی که برای آقای خاتمی کار میکردند قرار گرفتم، چون همه با هم دوست شده بودیم... ولی توی یک سال اول مجلس من احساس کردم که آقای کروبی به دلایل غیرمنصفانهای مظلوم واقع شده و نادیده گرفته میشود در حالی که مناسبترین کاندیدا برای ریاست جمهوری با فاصله خیلی زیاد نسبت به دیگران است. این مربوط به سال 78 است؟ من 79 به مجلس رفتم و همان اولش احساس کردم که این آدم (کروبی) چرا اینقدر ناشناخته مانده و چرا اینقدر فضای سوء ظن و تهمت علیه او درست کردهاند. ببینید کروبی را شماها نمیشناسید، همین الان هم شناخته شده نیست. وقتی یک نفر قرار است رئیس جمهور بشود از دیدگاه مهندسی و تکنیکی باید یک آدمی باشد که بتواند مثل مکانیکها ماشین دولت را اوراق کند و دوباره سر هم کند. هیچکس با کروبی قابل مقایسه نبود. در مورد کاندیداهای 84 میگویید دیگر؟ بله انتخابات سال 84 را میگویم. اما اینها (اصلاح طلبها) معین را انتخاب کردند و در نهایت احمدینژاد را گذاشتند توی کاسه ما! آن وقت به من میگویند اصلاح طلب نیستم، خودشان که احمدینژاد را توی کاسه ما گذاشتند اصلاح طلب هستند؟.. ولی کروبی سه هفته اول مجلس، سیصد نماینده را – که دویست نفرشان جدید بودند - به اسم صدا میکرد، این یعنی رئیسجمهور. کسی که هوش عملی دارد نه نظری. چون برای ریاست جمهوری شما فیلسوف احتیاج ندارید کسی را میخواهید که هوش عملی داشته باشد. یعنی آقای خاتمی فیلسوف بودند؟ نه،منظورمن واقعا در مورد آقای خاتمی نبود. میگویم برای ریاستجمهوری یک آدم انتزاعی و خیلی اهل تحلیلهای آنچنانی به درد نمیخورد. کسی باید باشد که تعداد زیادی آدم بشناسد و قوانین را بشناسد و ساز و کار دولت و حکومت را بشناسد. حالا یک بحثی که آن موقع بود، این بود که یک سری از دوستان مشارکتی میگویند آقای کروبی آن دوره خیلی کارهای نبود و مجلس را ما اداره میکردیم و اگر ما نبودیم آن مجلس از دست رفته بود و... مزخرف میگویند... ببینید خیلی از نمایندهها بودند که بین دو تا جناح کلهمعلق میزدند... مثلا من چیزی که از یکی از نمایندههای سرشناس شنیدم این بود که کلا شاید ده پانزده تا نماینده بودیم که واقعا کار میکردیم، یک سری هم که به قول شما کله معلق میزدند این وسط و آقای کروبی هم خیلی مسلط نبود به اوضاع. کروبی همه را خوب اداره میکرد، از جمله همان کسانی که هیچکس نمیتوانست ادارهشان کند، کروبی خوب اداره میکرد. ببینید این آدمها یک سری چیزهای رفرمیستی بوده که میخواستند در مجلس پیش ببرند اما شاید این اداره کردنی که شما میگویید باعث میشده که جلوی برنامههای آنها گرفته شود و چیزهایی که میخواستند پیش نرود. بله خب... اینها بحثهای خیلی طول و درازی است... الان یک تصوری است که من وقتی نماینده مجلس شدم موقعیتم ارتقا پیدا کرده.. این به خاطر این است که مدتها از آن قضیه گذشته... من لطف کردم که اجازه دادم اسمم را بگذارند توی لیست (مشارکت) برای اینکه میدانستم دارند از اسمم استفاده تبلیغاتی میکنند. قبل از آن موقعی که داشتیم فیلمهای تبلیغاتی آقای خاتمی را میساختیم توی یکی از جلسات گفتم که فیلم اینقدر طول میکشد، قسمت اول این کار را میکنیم، قسمت دوم این است، قسمت سوم را سیف اله (داد) قرار شد بسازد... بعد گفتم خب، حالا همه این کارها به کنار که ما اینها را میسازیم، شما از من چه استفادهای میتوانید بکنید؟ گفتند یعنی چی؟... گفتم یعنی از اسم من چه استفادهای میتوانید بکنید و اینکه اسم من برای آقای خاتمی چه فایده تبلیغاتی دارد؟ گفتند شما یک مصاحبه با آقای خاتمی انجام بده و ما آن را در روزنامه همشهری چاپ میکنیم. من یک مصاحبه با آقای خاتمی کردم که در همشهری با تیراژ پنج میلیون منتشر شد یعنی تیراژ همشهری نبود، به عنوان لایی جداگانه چاپ کردند بعد توی همشهری گذاشتند و بعد از آن هم در همه ستادهای تبلیغاتی بود.. سوال و جواب آن مصاحبه را من خودم نوشته بودم. یعنی مثل همه رئیسجمهورها... گفتم آقای خاتمی شما که وقت نداری من سئوال و جواب را از روی حرفهایی که خودت زدی مینویسم شما فقط تایید کن... موضوع این است که اسم من همان موقع به اندازه کافی شهرت داشت که بگویم که از اسم من چه استفادهای میکنید و آنها هم بفهمند. اما حالا قضیه برعکس شده، الان یک جوری حرف میزنند که انگار من استفادهای کردم یا مثلا سودی بردم از رفتن به مجلس. ولی اشتباه کردند که اسم شما را در لیستشان برای مجلس گذاشتند... من هم فکر میکنم که اشتباه کردند. اصلا اینجوری شد که بار اول برای شورای شهر آمدند دنبالم. حسین حقیقی هم آمد دنبالم، که جزو جناح چپ قدیم بود. آمد دنبالم و گفت که باید بیایی و من را برداشت به زور برد ستادی که برای ثبتنام شورای شهر بود. من دیدم که یک صف طولانی از پلهها آمده پایین و تا خیابان هم رفته. گفتم حسین من که اینجوری نمیایستم توی صف، اصلا معلوم نیست کی نوبت من بشه و... گفت نه صبر کن الان یکی را میفرستم جلوی صف که نوبت برایت بگیرد و از این حرفها.. گفتم من میروم سینما یک فیلم ببینم بعد برمیگردم شما هرکسی را در صف گذاشتید اگر نوبتش شد من میروم جلو. گفتم من حوصله این کارها را ندارم. رفتم در سالن نمایش حوزه هنری و تا ساعت 9 شب از سالن درنیامدم. آنها هم پیدایم نکردند. موبایلمم را هم خاموش کردم... ساعت 9 یا 10 شب که مطمئن شدم ستاد بسته شده و دیگر خبری نیست آمدم بیرون و رفتم خانه، دیدم نه اصلا تماسی هم با من نگرفتهاند. بعد که فهمیدند من از اینجور چیزها فراریام، سیدرضا خاتمی از یک ماه و نیم قبل از انتخابات مجلس با من تماس گرفت و گفت دیگه این دفعه راه فرار نداری. هر چیزی هم که من گفتم، گفتند درست میشه... گفتم میخواهم فیلم بسازم، گفتند بهت مرخصی میدهیم برو فیلمت را بساز... گفتم من به تشخیص خودم عمل می کنم و عقایدم با شما فرق دارد. گفت عیبی ندارد ما می خواهیم همه آزادی عقیده و تشخیص داشته باشند. ولی در آن فضا، هرکس دیگری را هم میگذاشتند در آن لیست، رای میآورد. درست است؟ نمیدانم... نه... هیچوقت به شما نگفتند که از اینکه شما را در لیست گذاشتیم پشیمانیم. نگفتند ولی فکر میکنم پیشمان شدند. چرا؟ مثلا یکی از نمایندههای آن دوره که خیلی با هم رفیق بودیم و با هم میچرخیدیم... بعد از مدتی گفت بچهها میگویند دور و بر این خیلی نگردید چون او از بچههای آوینی است دیر بجنبید میبینید دارید نیچه میخوانید و فاشیست شدهاید (با خنده) شما هم یک جور تفکر ضدروشنفکری دارید و گویا این تحتتاثیر آقای آوینی است، درست است؟ البته من خودم بالاخره این سلیقه را داشتهام که به آوینی نزدیک شدهام... من در 23 سالگی آوینی را شناختم، بنابراین آن موقع خودم سلیقه و موضعگیری داشتم هم در کار هنر و هم در عرصه حکمت و فلسفه یک چیزهایی خوانده بودیم. ولی خب چرا، آوینی خیلی مرا از این نظر تحتتاثیر قرار داد. سخت نیست با این روحیهای که دارید کارکردن در این فضای هنری؟ نمیدانم دیدهاید که رضا عطاران چند روز پیش گفته بود که من خیلی از این دوستان روشنفکر را درک نمیکنم و توی محیطهایی که اینها هستند خندهام میگیرد، از آن طرف مانی حقیقی و یکی دو نفر دیگر جوابش را دادند. بله شنیدم، جواب دادهاند ولی خب جوابشان خیلی شنیدنی نیست، به درد عمهشان میخورد! شما هم چنین واکنشهایی را نسبت به خودتان میبینید؟ نمیدانم. یک خرده انگار از من حساب میبرند... من مثل عطاران نیستم، اگر بخواهم پاچهشان را بگیرم بد میگیرم! ولی این مباحثی که شما مطرح میکنید فارق از اینکه حالا ضدروشنفکری است یا به قول شما روشنفکری متفاوتی را مطرح میکند، بوی حکومتیبودن ازش به مشام میرسد و توی جامعه ما بوی حکومتی دادن، همانی است که خودتان در مورد ناطقنوری گفتید «اگر حکومتیه پس میدونم که رای نمییاره» بنابراین خیلی رایحه مطبوعی نیست... این موضوع هیچ وقت آزارتان نداده نه واقعا آزارم نداده. برای اینکه برای من حفظ فردیتم خیلی مهمتر از این است که مردم به طرفم هجوم کنند. خیلیها از این تصویر حکومتی منتفع میشوند. میدانم، ممکن است که خیلیها چنین قضاوتی در مورد من داشته باشند. میگویند این آدمی بوده که با اصلاحطلبان به مجلس رفته اما الان صحبتهایی میکند که کاملا به نظر خلاف جهت آنهاست. گفتم که.. اصلا دارند داستان را عوض میکنند و میگویند این آدم وقتی رفت توی لیست اصلاحطلبها آدم مشهوری شد... خب الان دیگر کی به کی است؟ بعد از 15 سالی که گذشته ممکن است خیلیها هم باور کنند، یک نسل عوض شده و آمده به عرصه سیاست و هنر و اینها که اصلا خبر ندارد که 15 سال پیش من از الان خودم مشهورتر بودم و در واقع من بعد از فیلم عروس که در سال 70 نمایش داده شد به اوج شهرتم رسیدم... چه اشکالی دارد؟ بالاخره هرکسی حرف خودش را میزند. من اگر قرار بود که به این چیزها اهمیت بدهم اصلا سراغ سیاست نمیرفتم. سال 75 که از ما برای کار در تبلیغات گروه آقای خاتمی دعوت شد میدانستیم که چه اتفاقاتی قرار است بیفتد اما وارد شدم با اینکه آن موقع آدم موفقی بودم و نیاز مالی و این چیزها هم نداشتم. شما در صحبت از آن موقع فقط از مباحث تکنیکی میگویید. چقدر بحث اعتقادی داشتید. بالاخره خاتمی و تفکرش را چقدر قبول داشتید؟ من نمیدانم این قضیه واقعا اینقدر پیچیده است؟ مثلا فرض کنید من مدیرعامل یک شبکه تلویزیون هستم، وقتی یک نفر را دعوت میکنم که برایم کار بکند از او انتظار دارم که برایم یک فیلم خوب بسازد و اینکه کلک نزند که محتوایی که باعث آبروریزی و برکناری من میشود را بگذارد داخل فیلم. میگویم این فیلمی که میسازی باید خوب و خوش تکنیک باشد که مردم ببیننند و بپسندند. من خودم وقتی در تلویزیون مدیر شدم همینطور بودم، قبل از اینکه مدیر بشوم هم آن مدیر باهوشی که من را شناخت، من یک بچه بیست و دو سه ساله بودم که نشسته بودم داشتم توی اتاق خودم تدوین میکردم چطور شد که در 26 سالگی من شدم مدیر امور فیلم و سریال؟ یکی من را شناخت دیگه... یعنی یک آدم کارآمد را دید. البته دارید در مورد یک دورهای حرف میزنید که خیلیها میگفتند که تحصیلات و توانایی فنی مهم نیست، تعهد باید داشته باشد. شاید شما به خاطر تعهدتان انتخاب شدید. من تعهدی نداشتم. من یک آدم ریش تراشیده کت شلوارپوش بودم. آخرین چیزی که در مورد من میشد حدس زد این بود که نماز میخوانم و از نظر عقیدتی هم خیلی طرفدار نظام هستم. آن کسانی که من را انتخاب میکردند برای کارم همینطور هی ارتقای مقام میدادند به من، دلیل انتخابشان این بود که کارم را خوب انجام میدادم یعنی مثلا اگر تدوین میکردم معلوم میشد که دو تا کارگردان دیگر پشت در اتاق تدوین من منتظرند که با من کار کنند نه با کسی دیگر. حالا با این نگاه مثلا اگر آقای ری شهری یا آقای ناطق نوری میآمد و از شما میخواست برای همکاری، قبول میکردید؟ ببین برای اینکه خوب درک کنید بگویم یک بار داشتم با همین یوسفیان (نماینده مجلس که خیلی با هم رفیق شده بودیم) ناهار میخوردیم، شکوریراد هم کنار دست من نشسته بود، ناهار مجلس بودیم... نمیدانم چه شد که یوسفیان به شکوری راد گفت «این چیزا چیه به این میگی، این اصلا به دموکراسی اعتقادی نداره» بعد شکوری راد گفت «تو به دموکراسی اعتقاد نداری؟» گفتم نه! گفت پس چرا با مایی، گفتم برای اینکه از اونا، بیشتر از شما بدم مییاد... (با خنده) البته چون خیلی آدم نجیبی بود از عکسالعمل و تعجبی که داشت پشیمان شدم که چرا اینطوری حرف زدم. یک چیزی که در مورد شمامی گویند این است که بهروز افخمی آدم باهوشی است و حواسش خیلی جمع است و همیشه در پوزیسیون است، اگر بداند که اصلاحطلبان روی بورس هستند میرود سمت اصلاحطلبان و اگر... به فرض که اینجوری باشد، چه اشکالی دارد؟ از نظر کی؟ از نظر شما که اشکالی ندارد... از نظر نظام هستی چه اشکالی دارد؟ از نظر نظام هستی اشکالش این است که بعدا این سئوال پیش میآید که ایشان چه اعتقادی دارد بالاخره، انگار فقط به وضعیت شخصیاش و قرار گرفتن در طرف برنده اعتقاد دارد. یعنی اینکه شما باید از موفق بودن خودت خجالت بکشی؟ نه اصطلاحی که در موردش به کار میبرند فرصتطلبی و اینجور چیزهاست... و این وجه منفی ماجراست. فرصت طلب یعنی کسی که خیانت میکند به ملت خودش، منافع ملی را در نظر نگیرد و منافع خودت را ترجیح بدهی به منافع ملی. اما اینکه به دنباال موفقیت باشی، فرصتطلبی نیست، به فرض که من آدم موفقی باشم، من در سیاست هیچوقت دنبال موفقیت نبودهام اصلا حاضر هم نیستم به کسانی که این حرفها را میزنند توضیح هم بدهم چون مثلا در قبال این توضیح مثلا چه چیز را میتوانند از من بگیرند یا به من بدهند؟ وظیفهای ندارم برای کسی توضیح بدهم... هرکس میخواهد در سوءتفاهم بماند، بماند! ولی چه ایرادی دارد. درست مثل این است که آدم از موفق بودن خودش خجالت بکشد. مثل اینه که از اهل مسابقه بودن خودش خجالت بکشد. درست مثل اینه که توی ورزش بگویی که این خیلی آدم زرنگیه و همیشه مسابقات را برده. البته این خیلی تعبیر ژورنالیستی از ماجراست.. پشتش چی است؟ اگر میگویید تعبیر من ژورنالیستی است اول معنای حرفت را روشن کن. شما هم توضیح درستی بده که این فرصت طلبی که میگویی یعنی چی؟ کلمهاش را میفهمم معنیاش را نه. اینکه آدم فقط به موقعیت توجه داشته باشد به جای اینکه به اصول اعتقادی پایبند باشه... البته این نظر شخصی ما نیست... کی گفته؟ آن آدمی که نظر شخصیاش این است چطوری میخواهد این ادعا را ثابت کند که من به اصول اعتقادی پایبند نیستم و به جای آن فقط به موفقیت داشتم نگاه میکردم؟ تنها چیزی که میتواند بگوید این است که آنچه که همیشه اتفاق افتاده این است که این آدم همیشه موفق است که اینطوری هم نبوده... ما این تغییر موضع سیاسی را که میگوییم راجع به موفقیت حرف نمیزنیم.. راجع به موقعیت حرف میزنیم و راجع به پوزیسیون.. شما بالاخره یک جا وایسا تا بشود باهات صحبت کرد... توی پوزیسیون بودن هیچ وقت همیشگی نبوده... یک خرده عینی ترش کنیم و با مثال بگوییم.. میگویند آقای افخمی اگر یک وقت پا بدهد مثلا میرود فیلم عاشقانه که از خط قرمز گذشته میسازد بعد مثلا فیلم امام را هم میسازد و بعد راجع به شهدای هستهای هم میسازد و بعد اگر ایران بعدا رابطهاش با سوریه هم به هم بخورد احتمالا ممکن است راجع به بشار اسد هم چیزی بسازد.. تب دارند! اگر کسی بگوید من علیه اسد فیلمی بسازم تب دارد! غلط میکنه کسی چنین حرفی بزنه... من خیلی اسد را دوست دارم... یعنی یک جاهایی موضع آدم مشخص است، این حرف زیادیه اگر کسی بزند. در مورد بشار موضعتان چیست؟... حالا یک مقدار بحث را عوض کنیم. بشار یک آدم شجاعی است، توی موقعیتی که هر رهبر دیگری ممکن بود فرار کند پای از بین رفتن خودش و خانوادهاش ایستاد. خب پس هیتلر هم شجاع بوده... باید دوستش داشته باشیم؟ هیتلر هم شجاع بوده. اگه بخواهیم آن کاری را که دست لارس فونتریه کارگردان دانمارکی که زمانی به نفع هیتلر حرف زد و از جشنواره کن اخراج شد دادید دست من هم بدهید میگویم آره هیتلر هم شجاع بوده.. (با خنده) آخه آن شجاعت اگر نتیجهاش جنگ جهانی و کشته شدن ملت باشد، ممکن است شجاعت خوبی نباشد. شجاعت عنصر کاملا تعیینکنندهای است. رهبر کره شمالی هم شجاع بوده؟ ببینید این حرفها داره تبدیل میشه به یک پکیج تبلیغات آمریکایی.... (با خنده) برای اینکه کره شمالی یک چیز نیست.. کره شمالی استانداردهای زندگیاش در دهه 60 میلادی از کره جنوبی بالاتر بوده... شما میبینید که در یک دورانهایی به خاطر اتفاقاتی که میافتد یا به خاطر بیلیاقتی رهبرانی ممکن است یک حکومتی عقب بیفتد اما کره شمالی یک چیز نیست.. اما این جملاتی که شما دارید میگویید «بستهبندی برای فکر نکردن» است، اینطور قراردادن جملات در کنار یکدیگر که هیتلر و اینطور چیزها را کنار هم میگذارید، رگههای فکر نکردن است چون ماهوارهها و تلویزیونهای تحت کنترل اسرائیل خوب بلدند فکر نکردن را بستهبندی کنند و یک جوری به ما بفروشند که ما فکر کنیم اینها فکر است در حالی که اینها بستهبندیهای فکر نکردن است... هیچ حرف کلی به این صورت نمیشود زد. کاسترو یک چیز نیست. کره شمالی یک چیز نیست... اتحاد شوروی یک چیز نیست. البته خود هیتلر گفته بود وقتی شما شکست خوردید هیچوقت از شما نمیپرسند چطور شکست خوردید بلکه تاریخ فقط به عنوان شکستخورده به شما نگاه میکند. بله هیتلر شکست خورده و همه به این چشم به او نگاه میکنند. من راجع به شکست خوردنش حرف نزدم، من راجع به شجاعتش گفتم... به نظرم شجاعتی که به قتل عام بیهوده مردم منجر شودممکن است ارزشی نداشته باشند. شجاعت عنصر تعیینکنندهای است. شجاعت از هر چیز دیگری حتی از قدرت تعقل باارزشتر است و من هم اعتقاد به حرف قدیمی منسوب به حضرت علی (ع) دارم که بزرگترین گناه ترس است. شجاعت این است که بگویی من میدانم که خودم و زنم و بچهام احتمالا شش ماه دیگر سرشان بریده شده اما نمیروم... بزدلی در مقابل این است که توی خانه ات قایم بشوی و در حالی که اسد دارد با داعش و دار و دسته های خونخوار دیگر می جنگد توی لپ تاپ کامنت بنویسی و به اسد و داعش با هم فحش بدهی و خیال کنی این تفکر است و از شجاعت بالاتر است. این درست است، اما همیشه که این نیست . همیشه همین است. در مورد هیتلر که آن شجاعت معنی ندارد. آقا اینطوری قضاوت نکنید... موقعی که آلمان شکست خورد تقریبا مردی در آلمان وجود نداشت، بعد از جنگ کلی مرد از جاهای مختلف از ترکیه و جاهای دیگر برای کار و حتی برای ادامه نسلشان وارد کردند. مرد لازم داشتند. میشود یک رهبری آنقدر بد و دیوصفت باشد (که این روزها از او تصویر میسازند) که این همه آدم بروند و در جنگ کشته شوند؟ یعنی این آدمها راه فرار نداشتند که تا پایان جنگ ماندند؟ چرا هیچ مردی باقی نماند؟ تعبیر شما چیست؟ من نمیدانم... من میگویم که این جملات بستهبندینشده را تحویل من ندهید.. اینها پکیجهای فکر نکردن است، به سادگی آدم میتواند بفهمد که داستان این چیزی که آمریکاییها و اسرائیلیها میگویند نیست، اینکه چیست، من نمیدانم. من مدعی این نیستم که اصلا هولوکاستی وجود نداشته اما میدانم که این دروغ است که هیتلر اینقدر آدم بدی بوده و ملت آلمان را سقط کرده بوده و.. این مزخرفات را من باور نمیکنم... برای اینکه اگر ملتی به پیشوایش اعتقاد مطلق نداشته باشد تقریبا تمام مردانش کشته نمیشوند. این هم از آن پکیجهای فکری هست که خودتان میگویید. توی عراق هم ممکن است که تمام مردانش کشته میشدند در جنگ با آمریکا. اولا که مردم عراق در جنگ با آمریکا تمامشان کشته نشدند به خاطر اینکه بیشترشان فرار کردند و حکومت را تنها گذاشتند. شما یک چیزهایی را وارونه نمیتوانید جلوه دهید. اینکه هر نقدی مطرح شود بگوییم این فکر از غرب آمده و تخطئهاش کنیم چقدر مستدل است؟... این هم یک پکیج فکر نکردن است دیگر؟ نه من این را نگفتم، من در مورد هیتلر نگفتم که من به هیتلر اعتقاد دارم. شما اصلا چرا از اینکه یک نفر بلاتکلیف نگهتان دارد نگران هستید؟ چرا دلتان میخواهد تکلیفتان با همه چیز روشن باشد؟ با افخمی، با هیتلر، با این با آن... چه فایدهای دارد این روشن بودن تکلیف... وقتی احتمال زیادی دارد که به شما دروغ گفته شود. من به هیتلر اعتقاد ندارم اما میگویم این داستان که آمریکاییها میگویند با عقل جور در نمیاید. برگردیم به خط اصلی مصاحبه. این داستان نزدیک شدن شما به سیاست دیگر تکرار نمیشود؟ نخیر، دیگر تکرار نخواهد شد، اشتباه کردم. یعنی در هیچ شرایطی تکرار نمیشود. به هیچوجه. ولی علاقه به پیگیری مسائل را حفظ کردهاید.. بله همیشه علاقه داشتهام. موضوع این است که مجلس برای من وقت تلف کردن بود. کارهای اجرایی مرتبط با هنر و سینما مثل معاونت امور سینمایی چی؟ دوست ندارید سراغ آنها بروید؟ نه آن فرق میکند، من مدیر بودهام، مثلا مدیر گروه فیلم و سریال بودم.. من اگر در تلویزیون میماندم ممکن بود الان مثلا مدیر کل سیما باشم جای آقای دارابی.. نسبت به صدا و سیما نقد ندارید؟ من صدا و سیمایی را ترک کردم که خیلی وضعش بدتر از این بود، از آن نظرهایی که مد نظر شما است. خیلی چیزهای فنی و تکنیکیاش غلط بود، برنامهسازیاش خیلی محدودتر از الان بود، بنابراین از نظر من صدا و سیما به اندازه کافی پیشرفت کرده . دوره آقای هاشمی بود، درست است؟ بله، البته محمد هاشمی مدیر خیلی خوبی بود.. اصلا منظور من نیست که آن مدیران ایراد داشتند. اما شرایط فرق میکرد. مثلا یک زمانی بود که اخبار سه ساعت طول میکشید، هر کس هر اطلاعیهای میفرستاد میخواندند.. الان یعنی این صدا و سیمای فعلی از نظر شما مطلوب است؟ اگر جای آقای دارابی بودید فکر میکنید چه تغییراتی را میتوانستید ایجاد کنید یا چه کاری میکردید؟ من میرفتم پیش بزرگترها میگفتم اجازه بدهید تلویزیونهای خصوصی تشکیل شوند و رقابت کنند تا تلویزیون خودمان یک مقدار به خودش بیاید. که چه بشود؟ تلویزیون خودمان چه چیز را باید نشان بدهد که الان نشان نمیدهد؟ موضوع خیلی ساده است، اینکه شما میتوانید تماشاچی را جذب کنید یا نمیتوانید. اگر بینندهها دارند به سمت ماهوارههای خارجی جذب میشوند یعنی یک جای کار ما خراب است دیگر... باید یاد بگیریم که چطور این تماشاچی را برگردانیم. احتمالا جواب آنها این است که ما یک خط قرمزهایی داریم در اینجا که ماهوارهها این خطوط قرمز را رد میکنندو از این طریق تماشاچی را جذب میکنند. نه خود آنها هم این حرف را نمیزنند، برای اینکه اتفاقا میگویند به دلیل همان خط قرمزها خیلیها میآیند سراغ تلویزیون ما و ماهواره را به خانهشان راه نمیدهند... کسی از تلویزیون ما نخواسته که همه مخاطبان راجذب کند... اتفاقا آنهایی که ماهواره در خانه ندارند با آمدن تلویزیونهای خصوصی خیلی بیشتر علاقهمند به برنامههای تلویزیونی داخلی میشوند... باز بحث فنی و دو دو تا چهار تاست. تلویزیون ایران الان چه مقدار از اوقات فراغت مردم را پر میکند؟ به نظر من تمام ارزیابی تلویزیون باید براساس این معیار عینی باشد و این آمار را مثلا نسبت به پارسال مقایسه کنیم و ببینیم چه تغییری کرده. شما خودتان تلویزیون میبینید؟ وقت میگذارید برای تلویزیون؟ من همهاش خبر میبینم، هم خبر تلویزیون خودمان، هم خبر بیبی سی، رادیو آمریکا را دیگر نمیبینم چون خیلی یک طرفه شده... مثلا در مورد بیبیسی میتوان این انتقاد را کرد که بالاخره دارند سیاستهای آن حکومت را دنبال میکنند اما در مورد صدای آمریکا باید گفت آنها کسانی هستند که انگار هم دشمن خود آمریکا هستند و هم دشمن حکومت ایران و انگار میخواهند بین این دو کشور جنگ بیندازند. علاقهای به کار در تلویزیون دارید؟ نه بابا، پدر آدم در میآید، من آن موقع جوان بودم و انرژی داشتم. و آن ایده تلویزیون خصوصی که زمان آقای کروبی مطرح کردید همچنان برایتان جذاب هست؟ آره ولی من دیگر این کار را نمیکنم یعنی الان هم اگر بگویند این کار را نمیکنم. پیر شدهام برای این کارها. شما معروف هستید که خیلی آدم اکتیوی نیستید... تنبل هستم.. بابت این موضوع سر قضیه فیلم ساختن و اینها اذیت نمیشوید چون آنجا نظم و انضباط خیلی اهمیت دارد.. آنجا همه متعجب میشوند. چه اتفاقی میافتد؟ چه تفاوتی دارد؟ صبح زود بلند میشوم، روزی 15 ساعت کار میکنم، مثلا سر فیلم کوچک جنگلی، فکر میکنم درتمام مدت فیلمبرداری به طور متوسط روزی چهار ساعت میخوابیدم. اون موقع از این عادتها نداشتید که وسط پروژه قهر کنید؟ چرا، من همیشه قهر میکردم. در زمان مدیریت فیلم و سریال در تلویزیون هم مدام قهر میکردم، اصلا با استعفا کارم پیش میرفت. آخه آن موقع آقای علی جنتی به من گفت بیا معرفت نشان بده و این کار را قبول کن، بعد که ما شدیم مدیر، خود جنتی رفت و محمدمهدی پورمحمدی مدیر شبکه شد. بعد آن موقع هر کاری که من میگفتم باید بشود اگر میگفتند نه، استعفایم روی میز بود! آن موقع گروه فیلم و سریال فعالیتهایش خیلی گسترده بود... یک جایی پورمحمدی من را صدا کرد و گفت ببین میگن که تو شبکه را اداره میکنی و من هیچ چیز نمیتوانم به تو بگویم... گفتم خب چی کار کنم؟ استعفا بدم؟ (با خنده) وقتى توی فیلمهاتون این مشکلات زیاد پیش مییاد یعنى بدقلق هستید. آدم باید هرلحظه آماده استعفا دادن باشه دیگه. شما هم که دست به استعفا دادنتون خوبه دیگه... شما فیلم اخرتون به نام «آذر شهدخت» را خانم شیرمحمدى نوشتهاند. دوستان میگفتند که آقاى افخمى هم با خانمشون راحتند و کارهایشان را تیمى انجام میدهند. یعنى خانمشون مینویسند و ایشون فیلم میسازند. به نظرتون این تبعیض قایل شدن نیست نسبت به کسانى که فیلمنامه خوب مینویسند و به دستتون میرسانند. ولى شما بگویید که نه من فقط با خانمم کار میکنم؟ نه اصلا. مثلا این فیلم آخرى را که دارم میسازم به نام «تله» فیلمنامهاش را خودم نوشتهام، مرجان که ننوشته. چون این فیلم کاملا یک فیلم مردانه و جاسوسى و پلیسى است. منظور ما این است که از این بعد بشود یا خودم یا همسرم؟ نه، ایشون خودشون قرار بود این فیلمشان را کارگردانى کنند. ایشون خودشان به کارگردانى علاقهمند هستند. الان ظاهرا خیلى پرکار شدید، درست است؟ من همیشه پرکار بودم ولى خیلى دیده نمیشد. یعنى اینطورى نبود که خیلى در سطح مطبوعات عنوان بشود. در چند سال اخیر ٢٠قسمت سریال ١٢5را من ساختم، فیلم نود دقیقه ایى «١١دقیقه و ٣٠ ثانیه» را براى تلویزیون ساختم، که این دوتا هیچ بازتاب مطبوعاتى نداشته، تماشاچى زیادى داشتهاند ولى سروصدایى نکردند. بعد سنتپترزبورگ و بعد هم بلک نویز را در کانادا ساختم و بعد هم همین آذرشهدخت را ساختم. پارسال یک فیلمنامه نوشتم براى حمید زرگرنژاد که فیلم پایان خدمت را ساخت و کاندیدا شد براى فیلم نامهاش و یک سرى کارهاى دیگر که یادم نیست. . مثلا یک فیلم هفده دقیقه ای سه بعدی ساختم برای حوزه دفاع مقدس. آقاى افخمى شما با اکران فیلم خارجى در ایران موافق نیستید؟ اصلا، ما اصلا جا نداریم. وقتى جدیدترین فیلمهاى روز دنیا را سر هر چهارراهى با زیرنریس و کیفیت خوب و سانسور نشده میشود پیدا کرد، پخش آنها معنى ندارد اصلا. کدام سالن سینمایى حاضر است فیلمها را با کیفیتى پایین و با سانسور و با قیمتى بالطبع بالاتر پخش کند؟ اصلا نمیشود. با اصل ماجرا مخالفید؟ اصل ماجرا این است که ما سالن کم داریم... و تا موقعی که این مشکل را داریم کوشش برای انجام دادن این کارها جز مشغول کردن بیدلیل سالنهای ما هیچ معنایی ندارد. یعنی این صنفی نیست که کارگردانهای ایرانی میگویند فیلمهای ما را پخش کنید... که اگر بخواهد فیلمهای خارجی پخش شود ما دیگر چطوری فیلم بسازیم. مثل داستان خودروسازها که میگویند اگر خودروی خارجی وارد شود کار ما خراب میشود... خودروسازها که محدودیتی ندارند ولی ما محدودیت داریم ما 300 تا سالن بیشتر نداریم. محدودیت دارند . مثلا در سال دو میلیون ماشین بیشتر نمیتوانند تولید کنند. اگر ماشین خارجی با قیمت واقعی بیاید توی ایران مادیگر چه جوری پراید را با قیمت 20 میلیون بفروشیم؟ بله باید قیمت را درست کنند اما توی سینما بحث قیمت نیست ما مشکل سالن داریم... اینجا چون درآمد نفت هست میتوانند به تعداد زیاد روزنامه تولید کنند، شبکههای تلویزیونی را تا صد تا اضافه کنند و اهمیتی هم ندارد که دیده بشوند یا نه و 150 تا در سال فیلم تولید بکنند بدون اهمیت اینکه دیده بشود یا نه. اگر نفت نباشد دیگر نمیتوانند این سوبسید را بدهند. اتفاقا اگر نفت نباشد باز هم میتوانند سوبسید را بدهند.. برای اینکه ایران صنایعش وابسته به انرژیای است که دارد از خاک خودش استخراج میکند. یعنی اگر ما قرار بود قیمت نفت و بنزین را همانقدر بکنیم که در بندر میخریم، - کاری که احمدینژاد حرفش را زد ولی جرات نکرد انجام دهد—قیمت بنزین باید بشود 5000 تومان، الان در اروپا قیمت بنزین لیتری 9هزار تومان است. اگر بنزین بشود لیتری 5هزار تومان به هر ایرانی میشود در این مملکت ماهی دویست و پنجاه هزار تومان داد و تمام مخارج دولت را هم میشود از این مابهالتفاوت حاملهای انرژی تامین کرد. البته همه حاملها ی انرژی گازوییل، گاز و برق ... این 250 هزار تومان همان 50 هزار تومانی است که شما الان به روزش کردید دیگر؟ منی که آدم سیاسی نیستم اولا اعتقاد دارم که دولت اسلامی نباید مالیات بر درآمد بگیرد، مردمی که خمس و زکات میدهند نباید مالیات بر آورد بدهند.. اما دولت اسلامی مطابق شرع و قانون صاحب انفال است یعنی معادن را باید جوری بفروشد که دولت هزینههایش را بتواند در بیاورد، هزینههایی که باز هم برای خود مردم است. هزینه های عمومی مثل مخارج ارتش و پلیس و بهداشت و آموزش همگانی از راه فروش معادن ، نفت و گاز و برق و حتی آب که جز دارایی های عمومی به حساب می آید و در اختیار حکومت است باید تامین شود. هرچقدر هم که اضافه آمد به عنوان یک پایه درآمدی بتواند بین مردم تقسیم کند. این کاری است که بر اساس مالیات بر مصرف طراحی میشود یعنی اینکه مالیات از درآمد گرفته نمیشود، شما باید خمس و زکات را حساب کنید و بدهید و دوالت مالیات را از مصرف میگیرد اگر شما 10 تا لامپ را مصرف میکنید با خانه یک دهاتی که یک لامپ کم مصرف روشن میکند باید هزینهای که میپردازد تفاوت داشته باشد. وقتی که یک ماشین مدل بالا داری و هردفعه 100 لیتر بنزین میزنی ما به شما 300 هزارتومان سوبسید نمیدهیم... یعنی این ماشین هر دفعه که بنزین میزند دارد 200 هزار تومان سوبسید میگیرد. ما به پولدارها سوبسید نمیدهیم، نفری 250 هزار تومان به همه ایرانیها میدهیم، همه درآمدمان را از حاملهای انرژی در میاوریم، از درآمدتان هم مالیات نمیگیریم هر چقدر میخواهید درآمد داشته باشید، سرمایه داری هم چیز خیلی خوبی است، هرچقدر میخواهی پول در بیاور، پول را که نمیتوانی بخوری بالاخره باید خرجش کنی، حالا باید ببینیم مصرفت چقدر است. شما بیا میلیاردر بشو 3هزار میلیارد تومان پول داشته باش، صفرها و پولها را که نمیتوانی بخوری... شما فکر میکنی که من طرح 50 هزار تومان را از خودم درآوردم؟ یک کتابی است به نام آینده کار.. طرح شما بود درست است؟ بله طرح من بود. من سه سال توی مجلس از این و آن پرسیدم که این طرح عیب و ایرادش کجاست؟ بعد فهمیدم که عیبی ندارد فقط میگویند که قابل اجرا یا قابل تصور نیست. این برنامه همین الان هم قابل اجراست. طرحتان چقدر هم رای آورده بود.. اشتباهتان در دور دوم این بود که دیگر آن طرح را اجرا نکردید. به نظرتان آقای احمدینژاد هم طرح یارانه را از این طرح کپی کرده بودند. بله آقای احمدینژاد قبل از انتخابشان گفته بود که خاستگاه طرح کروبی صحیح است و باید یک کاری کنیم که پول نفت بیاید سر سفرههای مردم.
93/05/28 - 09:32
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]
صفحات پیشنهادی
مردم آنقدر که این فیلم نشان می دهد عصبانی نیستند انتقاد بهروز افخمی از فیلم حاشیه دار «عصبانی نیستم»
مردم آنقدر که این فیلم نشان می دهد عصبانی نیستندانتقاد بهروز افخمی از فیلم حاشیه دار عصبانی نیستمکارگردان فیلم آذر شهدخت پرویز و دیگران با انتقاد از فیلم عصبانی نیستم گفت این فیلم اگر دریک شرایط معمولی اکران میشد فروش معمولی خواهد داشت چون مردم آنقدر عصبانی نیستند به گزارش خبرگزافخمی: من خیلی بشار اسد را دوست دارم
افخمی من خیلی بشار اسد را دوست دارم بهروز افخمی کارگردانی که این روزها آذر شهدخت پرویز و دیگران را روی پرده دارد سعی میکند با گفتگوهایی که به بهانه این اکران با رسانه های مختلف دارد هم به تبلیغ فیلمش پرداخته و هم پاره ای دغدغه های ذهنی خود را بیان کند هفته نامه تماشاگران امروانتقاد بهروز افخمی از فیلم «عصبانی نیستم»
انتقاد بهروز افخمی از فیلم عصبانی نیستم تاریخ انتشار شنبه 25 مرداد 1393 ساعت 11 02 | شماره خبر 1608456294868585063 تعداد بازید 7 بهروز افخمی کارگردان مطرح سینما دربخشهایی از گفت وگوی خود با همشهری جوان انتقاداتی از فیلم عصبانی نیستم را مطرح کرده است براساس این گزارشنظر بهروز افخمی درباره نمایش «شبی در کهکشان ها»: قابلتحسین و جذاب است
نظر بهروز افخمی درباره نمایش شبی در کهکشان ها قابلتحسین و جذاب است فرهنگ > تئاتر - تسنیم نوشت بهروز افخمی کارگردان سینما و تلوزیون در حاشیه اکران «نمایش شبی در کهکشان ها» گفت این نمایش و کار در سینما از تفاوت بسیاری برخوردار است چرا که زنده است و مهمسر بهروز افخمی فیلم شوهرش را بی کیفیت کرده است!؟
همسر بهروز افخمی فیلم شوهرش را بی کیفیت کرده است چرا بهروز افخمی اصرار دارد که فیلم هایش را بر اساس داستان های همسرش بنویسد چرا باید روابط پشت پرده و زناشویی خودش را به روی پرده و فیلمسازی همسران تحمیل کند یکی از منتقدان حرفه ای و شناخته شده سینمای ایران با انتشار مطلبی در فبهروز افخمی در گفتوگو با فارس: «شبی در کهکشان ها» نمایشی قابل تحسین و جذاب است/اکران این نمایش در خ
بهروز افخمی در گفتوگو با فارس شبی در کهکشان ها نمایشی قابل تحسین و جذاب است اکران این نمایش در خور توجه استکارگردان سینما گفت اگر بدانیم که کارهای فرهنگی یکی از وظایف سازمان فرهنگی هنری شهرداری است می توان مدعی شد که این سازمان با اکران این نمایش به خوبی به ایفای نقش خود پرداخمردم فیلمهای ضدداستان را قبول ندارند / افخمی، شیرمحمدی و ساداتیان در نشست کافهخبر «آذر، شهدخت...»
مردم فیلمهای ضدداستان را قبول ندارند افخمی شیرمحمدی و ساداتیان در نشست کافهخبر آذر شهدخت فرهنگ > سینما - بهروز افخمی یکی از قصهگویان سینمای ایران معتقد است مخاطب و تاریخ سینما ثابت کرده است هر تجربه ضد داستان در سینما محکوم به شکست است سمیه علیپور اکراظهار علاقه بهروز افخمی به بشار اسد
اظهار علاقه بهروز افخمی به بشار اسد من خیلی اسد را دوست دارم یعنی یک جاهایی موضع آدم مشخص است بشار یک آدم شجاعی است توی موقعیتی که هر رهبر دیگری ممکن بود فرار کند پای از بین رفتن خودش و خانوادهاش ایستاد کد خبر ۴۲۶۶۰۸ تاریخ انتشار ۲۷ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۰ ۱۲ - 18 August 2014در راه تولید پایان فیلمبرداری «اعترافات ذهن خطرناک من»/آغاز تدوین توسط سارا آهنی
در راه تولیدپایان فیلمبرداری اعترافات ذهن خطرناک من آغاز تدوین توسط سارا آهنیجواد نوروزبیگی تهیه کننده فیلم سینمایی اعترافات ذهن خطرناک من از پایان فیلمبرداری این اثر سینمایی خبر داد جواد نوروزبیگی تهیهکننده فیلم سینمایی اعترافات ذهن خطرناک من در گفتوگو با خبرنگار سینمایی فانرگس آبیار: فیلمنامهای متفاوت از «شیار 143» در دست دارم/ اقتباس از رمان دفاعمقدسی
نرگس آبیار فیلمنامهای متفاوت از شیار 143 در دست دارم اقتباس از رمان دفاعمقدسی نرگس آبیار از نگارش فیلمنامهای براساس یکی از رمان هایی که نوشته ولی هنوز به چاپ نرسیده است با داستانی متفاوت از شیار 143 و با پسزمینه های دفاع مقدس خبر داد به گزارش نامه نیوز به نقل از مهر نرگسدر نشست نقد و بررسی «کلاشینکف» عنوان شد سهیلی:به ژانر معتقد هستم/ زمان و مکان نوع فیلمسازی را مشخص م
در نشست نقد و بررسی کلاشینکف عنوان شدسهیلی به ژانر معتقد هستم زمان و مکان نوع فیلمسازی را مشخص میکندکارگردان فیلم سینمایی کلاشینکف گفت من به ژانر معتقد هستم اما بر این باورم که این زمان و مکان است که مشخص میکند فیلمساز به چه سمتی برود و بستگی به شرایط دارد که شما چه فیلمی بساسیزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت اسماعیلی: سالنهای سینمایی به نام دفاع مقدس بسازیم
سیزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مقاومتاسماعیلی سالنهای سینمایی به نام دفاع مقدس بسازیمتهیه کننده سینما در آستانه برگزاری سیزدهمین جشنواره فیلم مقاومت گفت میتوان سالنهای سینمایی به نام دفاع مقدس و یا مقاومت بسازیم تا به یادگار بمانند ضمن اینکه این امر موجب میشود تا ما هیچتصویر شراره رخام در فیلم سینمایی «صفر»
تصویر شراره رخام در فیلم سینمایی صفر شراره رخام مقابل دوربین فیلم سینماییصفر به کارگردانی مسعود یزدانیفر رفت شراره رخام مقابل دوربین فیلم سینمایی صفر به کارگردانی مسعود یزدانیفر رفت به گزارش خبرآنلاین تاکنون نیمی از فیلمبرداری فیلم سینمایی صفر انجام شده و رخام در کنار بازیگادعای واهی ماری هارف در رابطه با عدم وضع تحریم جدید علیه ایران مغلطه است
شوهانی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران ادعای واهی ماری هارف در رابطه با عدم وضع تحریم جدید علیه ایران مغلطه است عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت آمریکا تحریمهای ظالمانه خود را به این بهانه که این تحریمها مربوط به گذشته است ادامه میدهد بنابراین ادعای وضع نکردنانتقاد بهروز افخمی از «جدایی نادر از سیمین»
عرض اندام جریانات سیاسی با فیلم اصغر فرهادی انتقاد بهروز افخمی از جدایی نادر از سیمین تاریخ انتشار چهارشنبه 15 مرداد 1393 ساعت 07 15 | شماره خبر 1595633297578793403 بهروز افخمی که هم اکنون فیلم آذر شهدخت پرویز و دیگران را بر پرده دارد در گفتگو با روزنامه وطن امروز ضمنواکسینه بیش از 548 هزار رأس دام سبک و سنگین علیه شاربن
دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۳ ۳۹ رئیس ادارهی بهداشت و مدیریت بیماریهای دامی دامپزشکی خراسانجنوبی گفت از ابتدای سال 548 هزارو70 رأس دام سبک و سنگین علیه بیماری شاربن واکسینه شدند به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقهی خراسانجنوبی به نقل از روابطعمومیچه کسی میگوید تحریم کالاهای صهیونیستی تاثیری ندارد؟/ سقوط 10 درصدی «کوکاکولا» و «مکدونالدز
چه کسی میگوید تحریم کالاهای صهیونیستی تاثیری ندارد سقوط 10 درصدی کوکاکولا و مکدونالدزبر طبق آمار رسمی دو شرکت تولید مواد غذایی کوکا کولا و مک دونالدز در طی مدت کوتاهی با حدود ۱۰ درصد کاهش ارزش سهام و افت فروش روبرو شدهاند سایت رجانیوز نوشت تحریم شرکتهای مختلف تولیدی یا خ-
گوناگون
پربازدیدترینها