تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833038867




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شیر مردی که دیگر نفس نمی‌ کشد ...


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


دیگر آسوده بخوابید؛
شیر مردی که دیگر نفس نمی‌ کشد ...
وقت آنست که اعلام کنیم آقایان مسئول و رسانه‌‌ های خاص که نور چشمی مسئولانید، دیگر آسوده بخوابید که جانباز شیردل، جعفری منش به شهادت رسید و جعفری‌ منش‌ های این شهر همه در آستانه از دست رفتند.



به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، هنوز نمی‌دانم باید از شهادت کسی همچون «جانباز محمد جعفری منش» خوشحال بود یا ناراحت؟ همان جانباز ورامینی که سال‌‌ها با درد و رنج مجروحیتش سوخت و ساخت و دم نزد چرا که این مسیر را ادامه مسیر جهادش در میادین جنگ می‌دانست. نمی‌دانم باید از درد نکشیدن امروزش خوشحال بود یا از فراقش اشک ریخت.   کسی که روزگاری در ارتفاعات 1904 شهید شد، اما چیزی نگذشت که یکی از دوستانش وقتی داشت برای او درون تابوت فاتحه می‌خواند فهمید که او دوباره نفس می‌کشد. و از همان روز روزگار پر درد و رنج اما غرورآفرین جانبازی، برای پاسدار سرافراز محمد جعفری منش آغاز شد و به او لقب "شهید زنده" دادند. جعفری منش به خصوص در میان مردم ورامین شهره بود. نه به خاطر جانبازی‌اش به خاطر مقاومتی که او سه دهه آن را حفظ کرد و به قول همسرش "مرضیه اصفهانی" : "هیچ وقت هیچ چیز نخواست" دل پر دردی از بی مهری‌ها داشت اما از کسی کمکی نخواست.   او سال‌ها در جبهه‌های هشت سال جنگ تحمیلی جنگید و بعد از جنگ به تاریخ شفاهی این نبرد ناعادلانه تبدیل شد که فراز و نشیب رزم بسیجیان را روایت می‌کرد اما وقتی آن ترکش بزرگی که در عملیات والفجر4 بر جمجمه‌اش نشست و آن را شکافت کم کم و ذره ذره  آبش کرد کسی نپرسید حال و روزش به کجا رسیده است. کسی نپرسید شیرمرد کانی مانگا حالا در کدام بستر روزگار مجروحیت خود را می‌گذراند؟  

  موج انفجار و فشار ترکش به مغزش او را آزار می‌داد . وقت و بی وقت تشنج می‌کرد و این تشنج برایش بسیار حادثه آفرین بود. کم کم عوارض مجروحیت هم به سراغش آمدند. سمت چپ بدنش لمس شد. چشم چپش را تخلیه کرد، کامش را از دست داد. لگنش چندین بار عمل شد، کلیه‌هایش را از دست داد پای راستش از زیر زانو قطع شد. او 8 سال دیالیز شد اما سال‌ها گذشت و خانواده او نتوانست با وجود همه مدارک و شواهد این مجروحیت‌‌ها را برای مسئولینی که پرونده بنیاد شهید زیر دستشان بود به اثبات برسانند.   درصدش روی کارت جانبازی خورد 65 و کوهی از مشکلاتی که هیچ کس مسئولیت کم کردنش را به عهده نمی‌گرفت بر دوش خانواده سنگینی می‌کرد. نه تنها برخی کمکی به روال پرونده‌اش نمی‌کردند بلکه او را متهم به تمارض کرده و گاهی مجروحیتش را ناشی از دردهای روزمرگی می‌شمردند نه مجروحیت جانبازی. او اما مثل یک کوه در مقابل همه این حرف و حدیث‌ها ایستاد و فقط لبخند زد. او در راه ارزش‌های انقلاب هم دل داد؛ هم سلامتی‌اش را . چون دل سپرده بود دیگر این دنیا از چشمش افتاده بود و برایش رنگ و رویی نداشت.   جانباز جعفری منش 31 سال مجروحیتی را که سال به سال تحملش سخت تر می‌شد را به جان خرید. سال‌ها خانواده‌اش با قرض و سختی هزینه‌های درمانش را پرداخت کردند اما هیچ کدام از مسئولین یا رسانه‌هایی که ادعای صداقتشان گوش فلک را کر کرده است برای انعکاس لحظاتی از درد کشیدنش حاضر نبودند.   چند فریم عکس و یکی دو مصاحبه همه آن چیزیست که رسانه‌ها به پای سه دهه مقاومت جانباز شهید محمد جعفری منش ریخته‌اند. به غیر از مسئولین شهرستان ورامین مسئول دیگری شاید حتی نامی از او نشنیده باشد. ده سالی طول کشید تا رفت و آمد و چانه زنی خانواده‌اش به راهروهای تو درتوی بنیاد شهید و بروکراسی کسل کننده‌اش جواب داد و 70 درصد جانبازی که حق چندین ساله او بود به او تعلق گرفت. اما این خانواده درد کشیده فقط توانستند 5 ماه از تسهیلات ویژه جانبازان 70 درصد استفاده کنند و او نهایتا به سوی یاران شهیدش پر کشید. همسرش در این راه سلامتی‌اش را گذاشت. فرزندش درسش را رها کرد تا به پدر برسد و خانواده همه هستی‌اش را با او تقسیم کرد تا کمبودهای مسئولینی که سوء ظن به جانباز را جایگزین حسن ظن کرده‌اند جبران کنند.  

  یک ماه کما و در نهایت شهادت بر اثر عفونت شدید باعث شد تا او رها شود از همه سختی‌ها، از همه دردها، از حرف و حدیث‌ها، از بیماری واگیردار فراموشی که اهالی شهر را فراگرفته است و از نامهربانی رسانه‌ها و مسئولینی که سال‌ها از او سراغی نگرفتند. جعفری منش حالا دیگر درد نمی‌کشد. دیگر نفس هم نمی‌کشد. خانه او امشب در سکوت به خواب خواهد رفت. مثل شهری که مدتهاست به خواب رفته و سلسله اعصابش گز گز می‌کند. وقت آنست که اعلام کنیم: آقایان مسئول و رسانه‌‌های خاص که نور چشمی مسئولانید دیگر آسوده بخوابید که جعفری منش به شهادت رسید و جعفری منش‌های این شهر همه در آستانه از دست رفتن‌اند اما ملالی نیست. شما به هدیه‌ها و بده بستان‌های خبری‌تان فکر کنید.   زمستان می‌رود و روسیاهی به ذغال می‌ماند. ماجرای مردان بزرگی چون جعفری منش داستان امتحان یک نسل است. نسلی که دم از قدردانی می‌زند اما به وقت عمل... در امتحان جعفری منش خیلی ها رد شدند و چیزی جز روسیاهی برایشان نماند و اجر واقعی را در این میان آن کسانی بردند که روز و شبشان را با محمد جعفری منش تقسیم کردند. خانواده‌اش. همسرش که همچون پروانه تمام این 31 سال گردش چرخید و سوخت و ساخت و ذره ذره آب شد. و نه تنها گله نکرد و از او خسته نشد بلکه عاشقانه با دردهایش اشک ریخت. او این روزهای بعد از شهادت همسرش می‌گوید: هنوز باورم نمی‌شود که دیگر به خانه برنمی‌گردد همه‌اش  می‌گویم اگر خدا دوستم داشت او را بیشتر نگه می‌داشت تا من بیشتر کنیزی‌اش را بکنم اما... و بغض امانش نمی‌دهد...  

  جانباز محمد جعفری منش دیگر نیست که وقت و بی وقت سراغ مولایش امام خامنه‌ای را از اعضای خانواده بگیرد یا برای شنیدن سخنرانی‌هایش با وجود مشکلات عدیده جسمی بی تابی کند. او سال‌ها آرزوی دیدن روی امامش را داشت تا جایی که همسرش می‌گوید این اواخر نامه‌ای برای بیت رهبری نوشتیم تا او را برای دیدن اقا ببریم اما دیگر وضعیت جسمانی‌اش خیلی وخیم شده بود و عملا کاری نمی‌شد کرد. او رفت بی آنکه روی آقایش را از نزدیک ببیند. او همچون " اویس قرنی" ندیده یار به سرای شهیدان پر کشید...شهادت گوارای وجودش...   تسنیم
 




۱۹/۰۵/۱۳۹۳ - ۱۴:۱۹




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن