تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803638118




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شما خبرنگار هستید؟ - غلامرضا مالک زاده


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: شما خبرنگار هستید؟ - غلامرضا مالک زاده خبرنگار، مهمان داشت و خود نمی توانست به جلسه ای که مربوط به کارش می شد، برود. مهمانش همراه خود شیرینی آورده بود و به او تعارف کرد.


خبرنگار بین خوردن و نخوردن شیرینی مانده بود که موبایلش تک زنگ خورد و پیامکی بر روی صفحه تلفن همراهش نقش بست.
پیامک فقط یک کلمه بود: نشد!
چهره اش برافروخته شد.از دفتر رسانه بیرون آمد و در حیاط قدم زد.
معنای نشد را در ذهن خود مرور کرد: مشکل 10 ساله تشکیلات مسکن خبرنگاران برای ساخت و ساز که او هم عضوی از اعضای این تشکیلات بود، باز هم حل نشد.
مشکلات مالکیت و نبود اسناد لازم و کج بودن زمین.
پیامک بعدی هم در تلفن همراه، با اطلاعات خوبی همراه نبود.
پیامک می گفت که بیمه او (خبرنگار) پس از 10 سال کش و قوس، به جایی نرسیده است.
ذهن خبرنگار دوباره به تکاپو افتاد و اندیشید: متولی بیمه همانند آن طبیب که کنج خانه را می گشت بلکه بتواند پوست خربزه ای، تکه اناری، موی بزی، استخوان ماهی مرکبی، ناخن خروسی بیابد و بیمار را بابت خوردن آن مقصر جلوه دهد، در این 10 سال توانسته همه این ها را بیابد و بیمه ما خبرنگاران را به پستوی دست به دست کردن بفرستد.
بیمه گر و متولی مربوط توانسته بود با این پوست های زمخت ایراد و تکه های پیوسته بهانه، خبرنگار را از بیمه شدن محروم کند.
خبرنگار، همکارانش را که متقاضی مشمول شدن شغلشان در چارچوب قانون مشاغل سخت و زیان آور شده بودند به یادآورد که سازمان مرتبط و مجری این قانون، مدام از منجنیق زمان، سنگی می یافت و می انداخت و چندین سال بود این خبرنگاران همچنان آماج این سنگ های تعویق افکن بودند.
خاطره ای را که یکی از همکارانش برایش تعریف کرده بود به یاد آورد:یکی از کارمندان سازمان بیمه گر که باید مجری قانون مشاغل سخت و زیان آور باشد از این همکار خبرنگار پرسیده بود: شما خبرنگار هستید؟
خبرنگار از لحن این کارمند و پرسش کارمند سازمان بیمه گر چندان خوشش نیامده و پرسیده بود: چطور؟ چرا می پرسی؟ مگر مدارکم را به شما نداده ام؟
کارمند سازمان متولی قانون مشاغل سخت و زیان آور گفته بود اگر خبرنگار بودی، مشکل خودت را حل می کردی همانطور که می گویی من مشکلات مردم را حل می کنم.
خبرنگار ما از این افکار که یادآور تنها بخشی از مشکلات حل نشده او تلقی می شد، بیرون آمد و به یاد آورد که مهمان دارد. از حیاط خود را به دفتر کارش رساند.
هنوز درست و حسابی، کلام مهمان میانسال برای جواب سلام خبرنگار منعقد نشده بود که مرد میانسال با روی گشاده و خندان جلو آمد و دستان او را فشرد و گفت: آقای عزیز واقعا فهمیدم خبرنگار هستید، آفرین. مشکلم حل شد.
خبرنگار گفت: خدا را شکر که مشکل شما حل شد، دعا کنید بتوانیم مشکلات خودمان را حل کنیم.
مرد میانسال رها شده از مشکل گفت:آدم شوخی هم هستی. کام ما را با این سخنانت شیرین کردی. بیا این شیرینی را بخور تا با شهد کلامت، اوقات ما عسل شود.
مرد مهمان، شیرینی بزرگ تر از دهانش را قورت داد و از خنده به سرفه افتاد و ادامه داد: عجب حرفی می زنید، مشکل مردم را حل می کنید ولی نمی توانید مشکل خودتان را حل کنید؟! شوخی خوبی بود. بفرما دهنت را شیرین کن.
پیامکی بر روی موبایلش نقش بست.
از قول یک مقام مهم که روز خبرنگار را تبریک گفته بود، نوشته شده بود: خبرنگاران زبان گویای مردم برای بیان مشکلات جامعه هستند.
خبرنگار ما این دفعه شیرینی را خورد و با خود اندیشید:روز خبرنگار با جانفشانی و شهادت شهید محمود صارمی بر عرصه تاریخ و تقویم کشور جا گرفت، چه خوب بود این روز و مناسبت-هفدهم مرداد-، تبدیل به جایگاهی برای رد و بدل شدن جمله های زینتی و بدون پشتوانه نمی شد.



14/05/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن