محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827528324
گفتوگوی فارس با عضو کمیته جستجوی مفقودین «علیرضا غلامی»/1 کتکخوردن به جرم زنده ماندن!
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتوگوی فارس با عضو کمیته جستجوی مفقودین «علیرضا غلامی»/1
کتکخوردن به جرم زنده ماندن!
فریاد میزد میدانی چقدر زیر تابوت تو گریه کردهام؟ چرا زندهای؟
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، یکی از لایههای با عظمت دفاع مقدس ما، حمایت و پشتیبانی نیروی پشت جبهه است. خانوادههایی که حقیقتاً پتانسیل و قوای عظیم روحی و معنوی نیروی حاضر در صحنه نبرد به شمار میآمدند. لزوم اطلاعرسانی به این قشر، قاعدتاً نیاز به برنامهریزی دقیق داشت. این مهم نیز بر عهده رستههای تعاون هر لشگر بود. «علیرضا غلامی» یکی از افرادی است که در تعاون لشگر حاضر بوده است. وی در ایام جنگ پس از جانبازی و قطع پایش بعد از آنکه دیگر نتوانست به عنوان نیروی رزمی فعالیت کند، به تعاون لشکر رفت و تا انتهای جنگ در آنجا خدمت کرد. پس از جنگ، غلامی به کمیته جستجوی مفقودین پیوست و همچنان تحت عنوان نیروی تفحص شهدا مشغول به کار است. «بخش اول» گفتگو به خاطرات او در حیطه اطلاع رسانی به خانوادهها را مورد توجه قرار گرفته است. در ادامه عناوین این گفتگو را مشاهده خواهید کرد. -بچه محل "لب خط شوش" -دردسر برای دیگران! - همه اهل محل گریه میکردند - کاری که هیچکس قبول نمیکند - خبر شهادت به نوعروس - بین زمین و آسمان رهایم کرد! - عظمت روح یک پدر - پدر و مادرم منتظرند - خاطرهام از شهدای شاخص هم مربوط به نحوه یافتن پیکر آنهاست! - وقتی که شهید شدم!
*بچه محل "لب خط شوش" متولد سال 43 است بچه محل "لب خط شوش"تهران، که به گفته خودش از هفته دوم جنگ به جبهه رفته است «آن روزها گروههای مختلفی با حس انجام وظیفه وارد کار شدند. بجز گروهی که با شهید چمران بودند، در بقیه گروهها از جمله گروه خود ما، نظم و دستهبندی خاصی وجود نداشت. نمیشد با این وضعیت به مقابله و پیروزی خوشبین بود. بعد از گذشت چند هفته، به تهران برگشتیم تا در قالب گروههای مشخص دوباره به جبهه اعزام شویم. البته چاره دیگری هم نداشتیم! اوایل سال 60 مجدداً به منطقه آمدم و در عملیاتهای مختلف از جمله طریقالقدس بستان و تنگه چزابه، شهید رجایی سوسنگرد، فتحالمبین، محمد رسول الله در مریوان در کنار سردار جاویدالاثر متوسلیان فرمانده سپاه مریوان که حدوداً 4 ماه در زمستان و پاییز سال 60 آنجا بودیم و 4 مرحله بیت المقدس شرکت کردم که درمرحله چهارم آزادسازی خرمشهر مجروح شدم و بعد از آن از حیطه عملیاتی خارج شدم.» *دردسر برای دیگران! بعد از مجروحیت، میگفتند دیگر نمیتوانید کاری انجام دهید! جبهه رفتن شما باعث دردسر برای بقیه است پس بهتر است برگردید. اما با تمام این حرفها، وقتی با اصرار زیاد به جبهه برگشتم، دیدم کارهای بسیار زیادی هست که از دست امثال ما به خوبی برمیآید. تعاون لشگر، بخشهای مختلفی داشت، از جمله تخلیه شهدا، ستاد معراج، بستهبندی و شناسایی شهدا، صدور کارت و پلاک، ارسال مرسلات پستی، مباحث مربوط به مجروحین و مفقودین و ... از همان سال 61 و قبل از عملیات والفجر مقدماتی در آنجا مشغول به خدمت شدم. *همه اهل محل گریه میکردند اوایل ازدواج چند ماه در تهران ماندم.آن روزها بعد از ساعت کاری بحث خبررسانی به خانوادههای شهدا را دنبال میکردم. همسرم اصرار داشت که یکبار بیاید تا ببیند ما چطور خبر شهادت را به خانوادهها میرسانیم! برنامه ما اینگونه بود که هیچگاه مستقیماً به همان خانه خبر را نمیرساندیم. ابتدا با پرسوجو از همسایهها و خانههای اطراف، وضعیت خانواده را بررسی میکردیم. آن روز قرار بود به چند آدرس برویم. اول خیابان ارج قدیم (تیردوقلو)؛ کوچه و خانه مورد نظر را پیدا کردیم. بعد زنگ خانه همسایه دورتر را زدیم. خانمی دم در آمد. گفتیم «خانواده فلانی را میشناسید؟» گفت «پسر فلانی؟ جبهه است. از او خبر نداریم.» بعد انگار کمی متوجه قضیه شده باشد، پرسید «طوری شده؟ تو رو خدا به من بگید!» تا موضوع را گفتیم، گفت «ای وای! این پسر تنها فرزند این خانواده بوده که مادرش با کار در خانههای مردم، بزرگش کرده است...» در آن کوچه دَرِ هر خانهای را زدیم تا کسی حاضر شود خبر را به مادر برساند، هیچکس قبول نمی کرد. از معتمد محل، بسیجی سن و سالدار، حتی مادر شهدا، هیچکس... شاید یک ساعت در آن محله معطل شدیم. همه محله هم مثل ابر بهار گریه می کردند. *کاری که هیچکس قبول نمیکند مورد بعد در خیابان صفا، میدان امام حسین (ع) بود. کوچه باریکی که موتور به سختی وارد آن میشد. از چند همسایه سراغ شهید را گرفتیم. خبری نداشتند. مطمئن شدیم آدرس را دست آمدهایم. سراغ معتمد محل رفتیم و گفتیم که قصه از چه قرار است. گفتند ما نمیتوانیم خبر را برسانیم. پدرش 2 ماه قبل عمل قلب باز انجام داده است. اگر بشنود، همانجا سکته دیگری میزند... هرچه کردیم، باز هم کسی قبول نکرد که به خانواده اطلاع دهد. مورد سوم در محله سرآسیاب، موتورآب بود. فقط از یک خانه سوال کردیم خانه فلانی کجاست؟ هنوز کوچه را دور نزده بودیم که دیدیم صدای گریه و شیون از خانه آنها شنیده میشود... به همسرم گفتم ببین ما چه میکنیم.
*خبر شهادت به نوعروس یکی دیگر از دوستان هم تعریف میکرد برای اطلاع رسانی به محلهای رفته بود. میگفت خانه را پیدا کردیم و زنگ چند خانه آن طرفتر را زدیم. دختر جوانی در را باز کرد. سوال کردیم که خانواده شهید را میشناسد؟ وقتی جواب مثبت داد، ادامه دادیم شما خودتان طوری به خانواده آنها اطاع دهید که موضوع این است! تا قصه را گفتم، این خانم جیغ بلندی کشید و از حال رفت! همسایهها به قصد کتکزدن سراغ ما آمدند! فکر میکردند خطایی کردهایم و حرف نامربوطی زدهایم! تا گفتیم موضوع چیست، آرام شدند و گفتند چرا این خانه را انتخاب کردید؟ این خانم تازه به عقد این شهید درآمده است... *بین زمین و آسمان رهایم کرد! یکی دیگر از دوستان هم میگفت برای اطلاع دادن به محلهای رفتیم. آدرس را بررسی کردیم و تا انتهای کوچه رفتیم و برگشتیم. گویا در حین این دور زدن در کوچه، آقایی از پشت پنجره ما را نگاه میکرد. با خودش فکر کرده بود اینها هم جوانان نااهلی هستند که برای شیطنت به اینجا آمدهاند. میگفت تا میخواستیم از جلوی دَرِ این خانه رد شویم، ناگهان دیدیدم دَرِ خانه باز شد و مردم قوی و درشت هیکلی مرا از پشت موتور بلند کرد و شروع کرد به بد و بیراه گفتن! میگفت آنقدر جثه درشتی داشت که از ترس سریع گفتم که ما دنبال کار خلاف نیستیم، به این محله آمدیم تا خبر شهادت فلان شهید را به خانوادهاش بدهیم. میگفت همانطور وسط هوا و زمین مرا رها کرد و گفت برادر مرا میگویید؟ و شروع کرد به گریه کردن! از آن ابهت چنین حرکتی بعید بود! قرار نبود اینطور خبر را مستقیم بدهیم، واقعاً گاهی اوقات منجر به سکته و مشکلاتی برای خانواده آنها میشد.
*عظمت روح یک پدر بجز بخش اطلاع رسانی، لحظات معراج شهدا هنوز هم برای خود داستانهای ویژهای دارد. هرچند بسیاری از آنها گفتنی نیست. یکی از نیروهای ستاد معراج شهدا تعریف میکرد در عملیات بیت المقدس فردی در معراج شهدا کار می کرد. بین پیکرها، پیکر پسرش زیر دست خودش رسید! میگفت این فرد کوچکترین عکس العملی انجام نداد، فقط 3 بار گفت «بارک الله، بارک الله، بارک الله»... ما فقط نظارهگر این عظمت روحی بودیم... *پدر و مادرم منتظرند... در مورد دیگری، در عملیات مسلم ابن عقیل، روی پل هفت تپه، مکان استقرار بچههای لشگر 27 بمباران شد. نیروها به طرز فجیعی قتل عام شده و به شهادت میرسند. اجساد شناسایی شده و نشده را به سردخانه منتقل میکنند. یکی از این شهدای مجهول الهویه به خواب مسئول معراج آنجا شهید دوستدار، آمد و با معرفی کامل خود، به او میگوید «پدر و مادر من منتظرند. فلان کانکس، دقیقاً بعد از این تعداد نفر، من هستم که پلاکم به علت شدت انفجار لای کمربندم گیر کرده است...» همان نیمه شب، شهید دوستدار به کانکس شهدا می رود و پلاک را پیدا میکند. صبح فردا شهید را برای خانوادهاش فرستادند... چنین مواردی به وفور طی کار با شهدا دیدهایم. این موارد نمی از دریای کرامات شهداست.
*خاطرهام از شهدای شاخص هم مربوط به نحوه یافتن پیکر آنهاست! بین حرفها، از فرماندهانی مانند حاج کاظم رستگار و حاج احمد متوسلیان و شهید موحددانش و دیگران نام و یادی به میان آمد. از او خواستیم برایمان خاطرهای از آنها بگوید. با خنده بلندی گفت «فقط میتوانم بگویم هر فرد کی و کجا به شهادت رسیده و البته چگونه پیکرش را پیدا کردیم!» بعد ادامه داد؛ شهید موحد دانش در نبرد بازی دراز در سال 1360، دستش قطع شده بود. عراق بعد از عملیات والفجر 2 در ارتفاعات "تلو" منطقه حاج عمران با هلیبردی سنگین با 30 هلیکوپتر، بخش وسیعی از مناطقی که تیپ المهدی، تیپ انصار و نیروهای ارتش گرفته بودند، پس گرفت. ما در اردوگاه کوهدشت لرستان بودیم. حاج کاظم رستگار بچهها را جمع کرد و گفت چنین مشکلی پیش آمده و باید فوراً حرکت کنیم. سریع ضد استقرار زدیم و ظرف 48 ساعت به نقده رسیدیم. آماده کردن و حرکت دادن این جمعیت کار سادهای نبود. صد و پنجاه اتوبوس نیرو، ضدهوایی، توپ و ... را جمع کردن، به تنهایی بیش از 48 ساعت زمان میبرد. حدوداً 24 ساعت بعد از آن، در "ارتفاعات کدو" که به تپه شهدا هم معروف است، عملیات کردیم که موفقیتآمیز بود. شهید موحد دانش در عملیات والفجر 2، کنار سنگی در روی ارتفاعات به شهادت رسیده بود. بعد از اینکه محور را گرفتیم، تکهای عراق شروع شد. 24 ساعت محاصره بودیم. از شروع عملیات 2 هفته میگذشت و اجساد شهدا هنوز زیر آفتاب مانده بود. مدام تلاش میکردیم تا جاییکه مقدور است شهدا را جمعآوری کنیم. دائماً هم بچهها تماس میگرفتند که پیکر موحددانش کنار تخته سنگی افتاده، نتوانستیم پیدا کنیم. نهایتاً بعد از 3 روز چند نفر از نیروهای اطلاعات آمدند و باهم به بالای صخرهها رفتیم. پیکر موحددانش با 2 نفر از بچهها زیر تخته سنگی افتاده بود. از شهید کاظم رستگار فرمانده تیپ سید الشهدا هم تصویری در عملیات والفجر 1 در منطقه حاج عمران به یادم مانده است. به تعاون آمد و پرسید؟ «آقای غلامی، آخرین وضعیت تلفات چه خبر؟» گفتم «حدوداً در این 4-5 روزه، 400 شهید از تهران دادهایم!»دقیقاً همین اتفاق در عملیات خیبر تکرار شد. روز پنجم یا ششم پرسید «غلامی از تلفات چه خبر؟» گفتم «از هزار نفر بالاتر رفته!» گفت «هزارتا خیلی زیاده! حتماً کمتر اند!» میدانست با اطلاعات ثبت شده آمار میدهم اما انگار ترجیح میداد باور نکند... تعداد مجروحین و تلفات را به روز شده به یگان خودمان اعلام میکردیم. شهید کاظم رستگار در عملیات بدر به شهادت رسید.
* چرا زندهای؟ پس از شهادت «علیرضا غلامی» از نیروهای تفحص، یکی از رسانهها کنار خبر شهادت او، به دلیل تشابه نام، عکس مرا قرار داده بود! بعد از مدتی یکی از دوستان تا مرا دید ناخودآگاه بهتزده، مکث کرد! بعد ناگهان چوبی برداشت و به قصد زدن، شروع کرد دنبال من دویدن! در حین فرار، اصرار میکردم که حداقل بگو چرا می خواهی مرا بزنی؟ فریاد میزد «فلان فلان شده، میدانی چقدر زیر تابوت تو گریه کردم و تو حتی یک وعده پلو هم به من ندادی؟ حالا هم که زندهای و از من سالمتر!» گفتوگو از: مریم اختری ادامه دارد... انتهای پیام/ا
93/05/12 - 10:02
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]
صفحات پیشنهادی
در گفتوگو با فارس مطرح شد کمیته جستجوی مفقودین برای اعزام به غزه اعلام آمادگی کرد
در گفتوگو با فارس مطرح شدکمیته جستجوی مفقودین برای اعزام به غزه اعلام آمادگی کردسردار باقرزاده از اعلام آمادگی کمیته جستجوی مفقودین برای آواربرداری و جستجوی پیکر شهدای مردم مظلوم غزه خبر داد سردار سیدمحمد باقرزاده در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی فارس از اعلام آمادگی کمیته جستجوی مدبیر هیأت منصفه دادگاه مطبوعات در گفتوگو با فارس خبر داد عدم مجرمیت«ابتکار» و «تابناک» در
دبیر هیأت منصفه دادگاه مطبوعات در گفتوگو با فارس خبر دادعدم مجرمیتابتکار و تابناک در دادگاه مطبوعاتدبیر هیأت منصفه دادگاه مطبوعات گفت در جلسه امروز دادگاه مطبوعات مدیرمسئول روزنامه ابتکار و مدیرمسئول سابق سایت تابناک مجرم شناخته نشدند علیاکبر کسائیان در گفتوگو با خبرنگار جاممیرزاجانی در گفتوگو با فارس ناگزیر به اعزام گروه تواشیح با ۵ عضو هستیم/ ترکیب کاروان «نور» ایدهآل
میرزاجانی در گفتوگو با فارسناگزیر به اعزام گروه تواشیح با ۵ عضو هستیم ترکیب کاروان نور ایدهآل استمسئول دبیرخانه کمیته اعزام و دعوت از قاریان با اشاره به کمبود سهمیه کاروان نور گفت با توجه به حجم کار و کمبود سهمیه ناچار به اعزام گروه تواشیح با ۵ عضو هستیم البته ترکیب کاروانعضو کمیته آشتی ملی حمص در گفتوگو با فارس: ورود کمکها بشردوستانه به الوعر به مناسبت عید/تلاش برای تمدید آتشب
عضو کمیته آشتی ملی حمص در گفتوگو با فارس ورود کمکها بشردوستانه به الوعر به مناسبت عید تلاش برای تمدید آتشبسیکی از اعضای کمیته آشتی ملی حمص با بیان اینکه در آستانه عید فطر کمکهای بشر دوستانهای وارد کوی الوعر خواهد شد از تلاش این کمیته برای تمدید آتشبس این کوی خبر داد به گزرئیس کمیتههای آشتی ملی سوریه در گفتوگو با فارس: شهرکهای «الزبدانی» ریف دمشق به آشتی ملی ملحق شدند
رئیس کمیتههای آشتی ملی سوریه در گفتوگو با فارس شهرکهای الزبدانی ریف دمشق به آشتی ملی ملحق شدندرئیس کمیتههای آشتی ملی سوریه از ملحق شدن تمام شهرکها و روستاهای منطقه الزبدانی در ریف دمشق به روند آشتی ملی خبر داد و گفت که به زودی خبر امضای توافقنامههای مربوطه منتشر خواهد شددبیر هیأت منصفه دادگاه مطبوعات در گفتوگو با فارس: مدیرمسئول «قانون» مجرم شناخته شد
دبیر هیأت منصفه دادگاه مطبوعات در گفتوگو با فارس مدیرمسئول قانون مجرم شناخته شددبیر هیأت منصفه دادگاه مطبوعات گفت در جلسه امروز دادگاه مطبوعات پرونده روزنامه قانون بررسی شد که بر اساس آرای اعضای هیأت منصفه دادگاه مطبوعات مدیرمسئول این روزنامه مجرم شناخته شد علی اکبر کسائیان درعضو ستاد انتخاباتی «عبدالله» در گفتوگو با فارس: بازشماری آرا نیازمند رفع چالشهای جدید/ دستورالعمل
عضو ستاد انتخاباتی عبدالله در گفتوگو با فارس بازشماری آرا نیازمند رفع چالشهای جدید دستورالعمل سازمان ملل برای بازشماری آرا ناقص استعضو ستاد انتخاباتی تیم اصلاحات و همگرایی با تأکید بر لزوم پایان تاخیر در روند بازشماری آرا اظهار داشت آغاز روند بازشماری آرا نیازمند رفع چالشهاعضو مجمع تحقیقات اسلامی مصر در گفتوگو با فارس: کسی که در راه مبارزه با «داعش» کشته شود، «شهید&
عضو مجمع تحقیقات اسلامی مصر در گفتوگو با فارس کسی که در راه مبارزه با داعش کشته شود شهید شمرده میشودعضو مجمع تحقیقات اسلامی مصر بر این باور است کسی که در راه مبارزه با گروه تکفیری داعش کشته شود به این دلیل که درحال دفاع از ناموس و وطن و جان خود بوده شهید شمرده میشود حامدعضو کمیسیون قضایی در گفتوگو با فارس: طرح «ممنوعیت استفاده از سلاح سرد» تا 2 ماه آینده به نتیجه میر
عضو کمیسیون قضایی در گفتوگو با فارس طرح ممنوعیت استفاده از سلاح سرد تا 2 ماه آینده به نتیجه میرسدعضو کمیسیون قضایی مجلس از رسیدگی نهایی به طرح ممنوعیت استفاده از سلاح سرد تا 2 ماه آینده خبر داد ابوالفضل ابوترابی در گفتوگو با خبرنگار قضایی خبرگزاری فارس در خصوص آخرین وضعیت طرحعضو ستاد انتخاباتی «احمدزی» درگفتوگو با فارس: روند بازشماری آرا از سر گرفته شده است
عضو ستاد انتخاباتی احمدزی درگفتوگو با فارس روند بازشماری آرا از سر گرفته شده استروند بازشماری آرا که از عصر روز گذشته به اینطرف متوقف شده بود به گفته یکی از اعضای ستاد انتخاباتی اشرف غنی احمدزی از سر گرفته شده است عباس نویان عضو ستاد انتخاباتی تیم تحول و تداوم به رهبری اشرمشروح گفتوگوی فارس با سید محمد حسینی: سپردن نظارت و فیلترینگ به مردم بیمفهوم است/ جلسات همگرایی اصولگرایان
مشروح گفتوگوی فارس با سید محمد حسینی سپردن نظارت و فیلترینگ به مردم بیمفهوم است جلسات همگرایی اصولگرایان موفق بوده است مجوز گرفتن کتاب ایران در گذر روزگاران جای تاسف داردوزیر سابق ارشاد گفت مجوز گرفتن کتاب ایران در گذر روزگاران که تحریف تاریخ معاصر است و یک فرد معاند و سلطنگزارش فارس از مراسم شب قدر در زندان قزلحصار وقتی صدای «العفو» زندانیان گوش فلک را پر می کند
گزارش فارس از مراسم شب قدر در زندان قزلحصاروقتی صدای العفو زندانیان گوش فلک را پر می کنداینجا در پس دیوارهای بلند و درهای آهنی زندان فریادهای العفو زندانیان گوش فلک را پر می کند خبرگزاری فارس - سعیده اسدیان جاده قزلحصار را که تا انتها بروی اولین چیزی که توجهت را جلب میکند برجرئیس فدراسیون دوومیدانی در گفتوگو با فارس: اگر کمیته ملی المپیک موافقت کند تا ۳۰ مرداد کسب سهمیه اینچئون را ت
رئیس فدراسیون دوومیدانی در گفتوگو با فارس اگر کمیته ملی المپیک موافقت کند تا ۳۰ مرداد کسب سهمیه اینچئون را تمدید میکنیمرئیس فدراسیون دوومیدانی گفت اگر کمیته ملی المپیک موافقت کند کسب ورودی برای ملیپوشان را تا ۳۰ مرداد تمدید میکنیم افشین داوری در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبمیرکاظمی در گفتوگو با فارس: اتفاقات رخداده در جریان انتخاب عضو ناظر مجلس در هیات نظارت بر مطبوعات خلاف آئین
میرکاظمی در گفتوگو با فارس اتفاقات رخداده در جریان انتخاب عضو ناظر مجلس در هیات نظارت بر مطبوعات خلاف آئیننامه بودنماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفت که اتفاقات رخداده در جریان انتخاب عضو ناظر مجلس در هیات نظارت بر مطبوعات خلاف آییننامه بود مسعود میرکاظمی نماینده مرعضو کمیسیون آموزش مجلس در گفتوگو با فارس: مجلس آماده هرگونه کمک برای برگزاری آزمون استخدامی مربیان پیش دبستان
عضو کمیسیون آموزش مجلس در گفتوگو با فارس مجلس آماده هرگونه کمک برای برگزاری آزمون استخدامی مربیان پیش دبستان استعضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی گفت کمیسیون آموزش مجلس به وزیر آموزش و پرورش اعلام کرد که آماده هرگونه کمک برای برگزاری آزمون استخدامی مربیان پیش دبستانیوسفیانملا در گفتوگو با فارس: انتخاب عضو مجلس در هیات نظارت بر مطبوعات به دلیل همزمانی با ۲ انتخاب دیگر و ک
یوسفیانملا در گفتوگو با فارس انتخاب عضو مجلس در هیات نظارت بر مطبوعات به دلیل همزمانی با ۲ انتخاب دیگر و کمبود وقت انجام نشدرئیس کمیسیون آییننامه داخلی مجلس گفت انتخاب ناظر مجلس به دلیل همزمانی با ۲ انتخاب دیگر و کمبود وقت انجام نشد و کسی به خاطر آقای مطهری خود را جهنمی نمیخبرنگار فارس در دمشق گزارش میدهد باز پس گیری «جبل الشاعر» در حمص؛ سرآغاز تعیین سرنوشت نبردهای مناطق
خبرنگار فارس در دمشق گزارش میدهدباز پس گیری جبل الشاعر در حمص سرآغاز تعیین سرنوشت نبردهای مناطق شرقیعملیات ارتش سوریه در باز پس گیری منطقه جبل الشاعر و میدان گازی بسیار مهم آن را میتوان سرآغاز تعیین سرنوشت نبردهای مناطق شرقی سوریه به شمار آورد که به دلیل متصل بودن به مناطق غر-
گوناگون
پربازدیدترینها