واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: كمينگاهي الهي براي شكست نفاق
«ان ربك لبالمرصاد» (بيترديد پروردگار تو در كمينگاه است)
گرماي مردادماه يادآور عملياتي است به نام مرصاد. كمينگاهي براي نفاق در تنگه چهارزبر، كه ستون فقرات منافقان را به همراه آخرين تلاشهاي ارتش بعث براي ضربه زدن به ايران اسلامي در هم شكست و نقطه پاياني بر جنگي شد كه از حدود هشت سال قبل با شدت بسيار بر ملت ايران تحميل شده بود. در واقع آنچه در مرصاد اتفاق افتاد نمايي كلي از دفاعي مقدس در برابر نفاق داخلي و دشمن خارجي بود كه از بدو پيروزي انقلاب اسلامي خود را به اشكال مختلف نشان ميداد. سازمان مجاهدين خلق (بخوانيد منافقين) كه اندكي پس از پيروزي انقلاب پرده از چهره منافقانه خود برداشت، جنگي را در داخل كشور عليه ملت ايران آغاز كرده بود كه بيگانگان نظير آن را در ابعاد خارجي و از سال 59 به ايران اسلامي تحميل كرده بودند. كشمكشها، فراز و فرودها و افت و خيزهاي اين جنگ داخلي و خارجي در نهايت به كمينگاهي ختم شد كه وعده و عقوبتي الهي براي منافقين و كفار است. به مناسبت قرار داشتن در ايام سالروز عمليات مرصاد، مروري بر روندي خواهيم داشت كه گروهك مجاهدين در رويارويي با ملت ايران طي كردند. سازمان مجاهدين خلق كه از تفكرات التقاطي بهره ميبرد (به قول حضرت امام خميني ماركسيم بهعلاوه بسمالله) در پي فراز و فرودهايي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي رقم خورد، نهايتاً در 30 خرداد 1360 و در پي عزل بنيصدر از مقام رياستجمهوري عمليات مسلحانه موسوم به ميليشيا را پايهريزي كرد. اين عمليات به سرعت شكست خورد و در پي آن سازمان نفاق استراتژي ترور شخصيتهاي سياسي و صاحب نفوذ در بدنه نظام اسلامي را با عنوان «زدن سرانگشتان رژيم» مدنظر قرار داد. ترور مقام معظم رهبري، شهيدان رجايي و باهنر، بهشتي و يارانش، همگي در مدت كمي پس از ميليشيا رخ دادند و در نهايت وقتي كه اين استراتژي نتيجه نداد، ترور كور عموم مردم، يا به قول خود منافقين «خشكاندن ريشههاي نظام» در دستور كار قرار گرفت. نتيجه اين رويكرد كور و بدون منطق، ترور چيزي در حدود 12 هزار نفر از هموطنان بيگناهمان بود كه خود منافقين در مجموعهاي با عنوان «جمعبندي فعاليتهاي يك ساله» (61-60) گوشههايي از آن را بازتاب دادهاند. اين مجموعه كه گويي گزارشي درون گروهي است به وضوح به بخشي از اين جنايات كور اشاره ميكند، به هر روي ترورهاي كور با ساماندهي و هوشياري نهادهاي امنيتي به شكست گراييد. از سوي ديگر خانههاي تيمي كه منافقين در اغلب شهرها براي خود دست و پا كرده بودند و تحت پوشش خانوادههاي غالباً جوان خانههايي را اجاره ميكردند، با اجراي قانون مالك و مستأجر طرفي نبست (طبق اين قانون مالكان ميبايست نام و نسب مستأجران خود را به نهادهاي امنيتي گزارش ميدادند) لذا فرماندهي سازمان مجبور شد تا اعضاي خود را به خروج از شهرها فرابخواند. به اين ترتيب 1362 الي 63 سالهايي بودند كه اعضاي نفاق خود را به مرزهاي غربي كشور ميرساندند تا به كشور عراق پناه ببرند. البته اين رفت و آمد حركتي از پيش تعيين شده بود و چنانچه از نقل قولهاي بنيصدر (رئيسجمهور خائن و فراري) برميآيد، طارق عزيز معاون صدام با رجوي در پاريس ديدار كرده بود و به اين ترتيب پناه بردن منافقين به دامان صدام چون فرزندي نامشروع از دل همين مذاكرات بيرون آمد، حركتي كه بنيصدر از آن با عنوان خودكشي سياسي سازمان مجاهدين ياد ميكند. آنطور كه سردار شعباني در كتاب خود تحت عنوان شكست در استراتژي بنبست در تاكتيك مينويسد: «تا سال 65 اغلب اعضاي نفاق به عراق رفته بودند. در اين سال خود رجوي نيز از پاريس به بغداد رفت و مورد استقبال رسمي مقامات بعثي قرار گرفت.» البته پيش از رفتن او به بغداد نيز از همان سالهاي 62 به بعد چنانچه از اسناد خود منافقان و بهخصوص نشريه مجاهد برميآيد، منافقين در ارتباطي تنگاتنگ با گروههايي چون كومله و ساير ضدانقلاب در داخل خاك عراق قرار داشتند و از سال 65 به شكل علني همكاري خود با حزب بعث عراق را مطرح ساختند و در اواخر سال 66 و اوايل سال 67 دو عمليات به ترتيب با نامهاي آفتاب و چلچراغ را در فكه و مهران به اجرا گذاشتند. اما عمليات بعدي منافقين كه قرار بود «فروغ جاويدان» باشد بر خيانتهاي آشكار آنها به كشور آبا و اجداديشان، حركتي ديوانهوار بود كه به قول رجوي ميبايست طي دو روز اعضاي نفاق را به تهران ميرساند. نقشه آنها حركت در روز سوم مرداد ماه 67 و نهايتاًً ورودشان به تهران در پنجم مرداد بود! اين نيروها كه در ابتدا با آتش توپخانه و پشتيباني هوايي ارتش بعث خطوط دفاعي نيروهاي كشورمان در قصر شيرين را شكافته بودند، قرار بود بر روي جادههاي اصلي ابتدا به كرمانشاه و سپس تهران بيايند. اما در نهايت پس از تصرف شهر اسلامآباد و حركت به سمت كرمانشاه، در تنگه چهارزبر متوقف شدند و ماجرايشان همان شد كه همه ميدانيم. اما چه چيزي باعث شده بود كه منافقين به چنين حركت ديوانهواري دست بزنند؟ يكي از اعضاي دستگير شده نفاق در عمليات مرصاد ميگويد: تحليل رجوي اين بود كه ماهيت نظام اسلامي بسته به جنگ است. وقتي كه آنها در اداره جنگ به بن بست رسيدند و آتشبس را پذيرفتند، نتيجه حاصله اين است كه عمر نظام اسلامي به پايان رسيده است! پس در تحليل منافقين، نظام اسلامي به انتهاي كار خود رسيده بود و چيزي بيش از 4 هزار نيروي اين سازمان كه برخي از آنها با شلوارهاي جين به تازگي از اروپا خود را به عراق رسانده و حتي آموزشهاي مقدماتي را نيز نديده بودند، قرار بود طي 48 ساعت رزمندگاني را شكست دهند كه ارتش تا به دندان مسلح بعثي طي هشت سال و با كاربرد انواع تسليحات اهدايي شرق و غرب و استفاده گسترده از بمبهاي ميكروبي و شيميايي نتوانسته بود به انجام برساند. اما توهم منافقان در تنگه چهار زبر تنها در روبهرو شدن با تعداد اندكي از رزمندگان تيپ دوم لشكر 32 انصار و نيروهايي از تيپ 12 قائم سمنان كه شايد استعداد آنها در اين محور در ابتدا به يك گردان نيز نميرسيد، به كابوسي تبديل شد كه با تجميع ساير نيروها و پرواز تيز پروازان هوانيروز با هدايت شهيد صياد شيرازي به شكستي فاحش و كشته شدن حداقل نيمي از نيروهاي اعزامي منافقين انجاميد.
نویسنده : عليرضا محمدي
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]