واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: شهیدی که عاشق ولایت فقیه بود شاهرود - ایرنا - شهید ˈمهدی صباغانˈ مسوول ستاد امور جنگ زدگان استان خوزستان به گواه وصیت نامه اش عاشق ولایت فقیه بود.
ˈصدیقه صباغانˈ خواهر این شهید بزرگوار روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: برادر شهیدم به ولایت فقیه عشق می ورزید و این موضوع برایش بسیار مهم بود.
وی خاطرنشان کرد: در وصیت نامه این شهید آمده است ˈاولین قطره خون شهید که برزمین بریزد گناهانش پاک می شود، گناه بزرگ من قدرنشناسی و درک نکردن وجود امام و گناه دیگر ادای نکردن حق پدر و مادر استˈ.
این خواهر شهید گفت: کسی که در وصیت نامه خود ولایت فقیه را مورد توجه ویژه قرار می دهد، نشاندهنده این است که به عنوان یک اصل مهم و اساسی این امر برای وی مورد قبول است.
وی اظهار داشت: 12فروردین سال 61 مراسم عروسی یکی دیگر از برادرانم بود و پدرم دوست داشت که ˈمهدیˈ نیز در این مراسم حضور داشته باشد اما او به پدر گفت که ˈخودمان یک عروسی بزرگتر داریمˈ و فردای این روز سرانجام در 13 فروردین سال 61 به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
وی خاطرنشان کرد: مهدی شهید متولد 1337 بود و در رشته شیمی دانشگاه جندی شاپور اهواز پذیرفته شد.
وی اظهار داشت: پدر ابتدا با دور شدن مهدی از خانه و رفتن به خوزستان مخالفت می کرد، اما مهدی با متانتی که داشت با گفتن این جمله که هیچ وقت از یادمان نمی رود ˈشاید سرنوشت من در خوزستان بخواهد رقم بخوردˈ پدر را متقاعد کرد و سرانجام هم سرنوشت گلگون او در خوزستان با شهادتش رقم خورد و حالا ما می دانیم که آن جمله مهدی آن روز بی دلیل نبود، چیزی که ما آن روز درک نکردیم.
صباغان گفت: شهید مسوول ستاد امور جنگ زدگان استان خوزستان بود و در استانداری فعالیت چشمگیری داشت، آن زمان شهرکی را در ماهشهر به نام ˈهجرتˈ برای اسکان جنگ زدگان مردم خوزستان راه اندازی کرده بود.
وی بیان کرد: در روز سیزده بدر سال 61 برای سرکشی به منطقه و اسکان احتمالی باقی ماندگان برخی از شهروندان که هنوز در مناطق جنگی باقی مانده بودند به اتفاق همکارانش به این منطقه اعزام شد که در فکه مورد هدف ترکش های ناشی از انفجار قرار می گیرد و بعداز خونریزی شدید به شهادت می رسد.
وی ادامه داد: بعد از شهادت برادرم که به ماهشهر رفتیم به خوبی به یاد دارم یک آقای میانسالی با دیدن پدرم جلوی پای ایشان روی زمین دراز کشید، وقتی مرحوم پدرم با تعجب علت را پرسید، گفت باید جلوی پدری که چنین فرزندی را تربیت کرده بگویم که نمی دانید چگونه و با چه وضیعتی من و بچه هایم را از زیر آور جنگی نجات داد و به این شهرک آورد و تمام امکانات زندگی را فراهم کرد و در ادامه با چشمان گریان گفت رفتار این شهید از نظر انسانی، دینی و چهره پاکش را هرگز در زندگی فراموش نخواهم کرد.
خواهر شهید مهدی صباغان در حالیکه بغض گلویش را گرفته بود و اشک های خود را به خاطر برادر شهیدش پاک می کرد، گفت: ما هیچ وقت در زمان زنده بودن مهدی نفهمیدیم که او چه کار با ارزشی می کند و چنین مسوولیت سنگینی دارد، او خیلی مخلص و بی ریا بود.
وی اضافه کرد: شهرک هجرت بعد از شهادت برادرم به اسم این شهید نامگذاری شد.
وی اظهار داشت: خبر شهادت برادرم را آن زمان استاندار وقت خوزستان تلفنی به ما داد، ما که آن زمان در فکر تدارک عروسی برادرم بودیم با شنیدن این خبر به جای تلفن زدن به اقوام و دعوت برای عروسی، آنها را برای شرکت در مراسم شهادت برادرم دعوت کردیم.
این خواهر شهید تاکید کرد: آن زمان یکی دیگر از برادرانم در کردستان در جبهه بود و احساس همه بر این بود که وی به شهادت رسید است، پدر مرحومم با شنیدن خبر شهادت توسط یکی از دوستان صمیمی مهدی که به خانه آمده بود، گفت: شاید مهدی می خواهد از خوزستان بیاید که شما اینجا آمده اید که وی گفت ˈمهدی را می خواهند بیاورندˈ پدرم به ناگاه گفت ˈیا علیˈ و گفتˈخدایا قبولش کن ˈ.
خواهر شهید ادامه داد: مهدی در روز 16 فروردین 61 به همراه 10 شهید دیگر آن روز در یک مراسم بسیار باشکوه در شاهرود تشییع شد.
وی گفت: همرزمان و دوستان شهید به ماگفته بودند که شهید وصیت نامه دارد، اما چیزی به دست ما نرسیده بود، زمان تشییع یکی از برادرانم گفت: شاید وصیت نامه همراه شهید باشد و لحظه های آخر داخل جبیب لباس شهید را گشت، درست در نزدیکی جایی که به بدنش ترکش اصابت کرده بود، وصیت نامه داخل جیبش بود ،اما غرق در خون.
وی خاطرنشان کرد: کاغذ وصیت نامه را به خانه آوردیم در داخل ظرف آب گذاشتیم و بعد از آن وصیت نامه که با خط بسیار خوش مهدی نوشته شده بود، کاملا قابل خواندن شد.
صباغان گفت: به هر تقدیر مهدی به فیض عظمای شهادت رسید، ما ماندیم یک خروار مسوولیت و دین به شهدا، آنها آمرزیده شدند و همیشه در نزد خدا زنده هستند، همیشه یاد و خاطره، دلاورمردی ها، مرام و مسلک آنها در دلهای ما نیز زنده است.
وی تاکید کرد: قدر و منزلت شهدا را بدانیم، یاد و خاطره آنها را به برگزاری آیین های خاص خلاصه نکنیم، بلکه به عنوان نمونه های زنده در حیات انسانهای خاکی این عصر از مسیر شهدا و عشق و علاقه آنها به اسلام و سرزمین شان به فرزتدانمان آموزش دهیم.
این خواهر شهید اظهار داشت: وصیت و سفارش پدر مرحومم در خصوص جایگاه برادرم این بود که آسایش امروز ما مدیون این شهیدان است، قدر آنها را بدانیم و عزیزشان بداریم و پدرم تاکید داشت که حاضر نیستم ˈخون فرزند شهیدم را با هیچ چیز عوض کنمˈ.ک/3
7265/1496/599
04/05/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]