تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 16 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى‏آورد كه : واى برمن ، واى بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814237467




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فرزندانی که پدر رزمنده خود را برای نبرد با دشمن بدرقه کردند


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

فیسبوک تویتر Google+ Cloob فرزندانی که پدر رزمنده خود را برای نبرد با دشمن بدرقه کردند خمین - ایرنا - معصومه هفت ساله، مهدی پنج ساله و محمود یک ساله پدر رزمنده خود را با سرگرفتن قرآن برای نبرد با دشمن بدرقه کردند و آن سبک بال دیگر بازنگشت و به دیار حق شتافت.


همسر شهید بزرگوار ˈابوالفضل بنی اسدیˈ می گوید: آن عاشق شهادت دائم می گفت: همه بچه ها رفتند و ما ماندیم، باز هم شهید آوردند؛ باید بروم و من با اضطراب و نگرانی می پرسیدم: پس من با این بچه ها چه کار کنم؟ می گفت خدا کریم است.
همسر شهید بنی اسدی به نقل از همرزم شهید می گوید: مقر استقرار رزم آن عزیز سفر کرده پاسگاه زید نزدیک مرز عراق بود که گردان ها برای حمله در منطقه بصره آماده شده بودند؛ با ابوالفضل و دوستان در گرمای سوزان تابستان جنوب، عملیات رمضان را آغاز کردیم.
در آن شب، تعدادی از همرزمان ابوالفضل در مقابل چشمان او و دیگران به شهادت رسیدند اما هیچکس ناامید نمی شد و تا آخرین گلوله مقاومت می کردند.
صبح روز 23 تیرماه 1361 در حالی که پاسگاه زید در زیر آتش و محاصره دشمن قرار گرفته بود، ابوالفضل با اصابت ترکش، به آرزوی خود که وصال به محبوبش بود رسید.
همرزمان به علت درگیری شدید با دشمن و قطع ارتباط با نیروهای پشتیبانی خط مقدم، امکان برگرداندن پیکر پاک شهید بنی اسدی را نداشتند؛ او را زیر خاک مخفی کردند و پس از یک ماه به پشت جبهه منتقل شد.
خاطره ای از محمد علی برادر شهید ابوالفضل بنی اسدی
ابوالفضل برادر بزرگ و راهنمای زندگی ما بود اگر چه صاحب زن و فرزند بود اما هر روز به پدر و مادرم سر می زد و از آنها دلجویی می کرد، او بسیار دلسوز و رئوف بود.
علی محمد می گوید: من ارتشی بودم و در پایگاه هوایی دزفول خدمت می کردم؛ ابوالفضل به جبهه اعزام شد و آمد منطقه جنوب، یک روز برای دیدنم به پایگاه آمد، خیلی خوشحال بود که توفیق پیدا کرده و به جبهه آمده است.
ابوالفضل با همان لباس بسیجی آمده بود یک شب بیشتر پیش من نماند، مقداری خوراکی در ساکش گذاشتم و خداحافظی کرد، او می رفت و من پشت سرش نگاه می کردم، جمله ˈمسافر کربلاˈ پشت بلوزش من را به فکر فرو برد، گفتم بازهم به من سربزن گفت: اگر زنده موندم دوباره می آم و دیدار ما همان شد.
در ماه رحمت الهی و ضیافت الله در سال 1361، 29 میهمان خدا از زادگاه معمار کبیر انقلاب، بر سر سفره رمضان نزد خدا ماندند.
شهرستان خمین، در دوران هشت سال دفاع مقدس بیش از یک هزار شهید، دو هزار و 500 جانباز و 80 آزاده، تقدیم نظام جمهوری اسلامی ایران کرده است.ک/4
7276/555/591

انتهای پیام /*
ارتباط با سردبير:

[email protected]


تماس بی واسطه با مسئولین





01/05/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن