واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دلنوشته شبهای قدر
شب قدر فریاد دستهای خالی و چشمان شرمسار
شب قدر، فرصت طلایی پروردگار برای عروج تا مقام والای انسانیت و فریاد دستهای خالی و چشمان شرمسار است.
به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان، ماه میهمانی خدا رو به اتمام است دو شب قدر هم در چشم برهم زدنی گذشت. میگویند در شبهای قدر دو چیز برای یک سالمان رقم میخورد، یکی رزق و روزی و دیگری اجل. آری شاید سال دیگری در کار نباشد؛ بیاد میآوریم حال و هوای شبهای قدری را که گذشت، بلندگوها با سوز روضه یتیمی سر میدهند و خواب از چشمهای مسلمانان رخت برمیبندد. از مسجد صوت قرآن میآید، زیارت عاشورا این بار سوز دیگری دارد، و جوشن کبیر چهها با دل میکند. دو شب گذشت و دو شب تا مرز دانستن پیش رفتیم، تا مرز درک این واقعیت که چه اندازه روسیاه پروردگار عالمیم، دو شب گذشت و دلمان لرزید و چشمانمان را هالهای از اشک شرم، تر کرد، در این دو شب از عمق وجود الغوث الغوث را فریاد کردیم و خلصنا را از ربمان خواستیم. دو شب دستهای لرزانمان را خالی خالی یافتیم و آنها را کاسه گدایی کردیم در مقابل پروردگار رحمان. دو شب گذشت زود هم گذشت، زود گذشت آنقدر که طعم العفوهای دیشبمان هنوز در مذاق خاطرمان باقی است. زود گذشت آنقدر که هنوز بهت زدهایم، و سر فرو افتادهمان هنوز باور ندارد جایگاه کلمات وحی شده، باور ندارد کتاب آسمانی را دو شب تاج خود کرد و قسم داده الله را به 14 معصوم که بگذر، که دریاب، که العفو، العفو، العفو... شاید وقت آن رسیده امروز که روحمان با سوهان تضرع جلا یافته کمی نقابهای پست دنیا را کنار زنیم، شاید وقت آن رسیده که باورمان شود ما شیعه امیرالمومنین پدر یتیمانیم، یتیمانی که سالهاست درد یتیمی را در سینه دارند. شاید وقت آن رسیده که به خودمان بیاییم و به یاد کاسه شیر یتیمان بیافتیم و کاسههای آنها را پرکنیم. شاید وقت آن فرا رسیده که به یاد گونی غذا و قامت خمیده از فشار وزن آن بر دوش بزرگترین بابای دنیا بیافتیم و تنها کمی از پیله خود خارج شده خورجینی پر کنیم از احسان برای رفع نیاز نیازمندی. دو شب قدر گذشت، اشک ریختم و دلمان حال دیگری شد، مهربانتر شدیم چرا که دلهای سخت جایگاه لطف ایزدی نیست. دلهایمان نرمتر شد و شاید زمان آن فرا رسیده به بیماران هم توجه کنیم. غزلی میشناسم در گوشهای از گوشههای خاموش خرمشهر، دختر چهار سالهای که راهی بیمارستان شد تا صدای خشدارش صاف شود و شعرهای کودکانه مهد را واضح و شیوا بخواند و اکنون هفت ماه است صدایش خاموش شده، خوب خاطرم هست عرق شرمندگی را بر جبین پدر غزل دیدهام که با سری افتاده به دستهای خالیاش نگاه کرد و گفت و دیگر چیزی ندارم که خرج مداوایش کنم، چند غزل بریجی دور و اطرافمان هست که نیازمند کمکهای ما هستند، دقت کردهاید؟ چند کودک بیمار، چند خانواده گرسنه؟ یادمان باشد که زیر قرآن خدا از معصومین خواستیم یاریمان کنند و توفیق توبه نصیبمان سازند. بیایید دست نوازشگر علی باشیم، دل صبور زهرا، کرم حسن و شور ایثار و از خود گذشتگی حسین. ای کاش خداوند صدای الغوث خواستنهایمان را شنیده باشد و پناهمان داده باشد از آتشش.، ای کاش این دو شب مقدمهای شده باشد برای ثابت قدمی در مسلمانی، ای کاش شنیده باشد که میخواهیم سرباز امام عصرمان باشیم، ای کاش دیده باشد نفرتمان را از این همه ظلم دنیا و زودتر بگرداند ظهور موعودش را. دو شب قدر گذشت و تنها یک شب باقی است،ای کاش پاهایمان تاب ایستادگی را داشته باشد و این شب آخر مهر شود ارادههایمان. مهر شود خواستنهایم و پروردگار جلیل لبیک گوید به العفوهایمان. ای کاش توبههایمان پذیرفته شود و ثمربخش بودن، تقدیر سال دیگرمان باشد. تنها یک شب باقی است در این شب زیر قرآن که رفتیم دلهایمان را وسعت دهیم به اندازه یک جهان و برای همه جهانیان دعا کنیم و تک تک صوتها و نواهای فضا این شبها را در سینه خود ذخیره کنیم شاید سال بعدی در کار نباشد، شاید این شبهای قدر پایان بخش زندگی دنیاییمان باشد. زیر قران که رفتیم ای کاش بالاترین دعایمان تعجیل در فرج باشد. «اللهم عجل لولیک الفرج» =================== یادداشت از: سیده فاطمه هلالات =================== انتهای پیام/72021/ذ40
93/04/28 - 14:03
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]