تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به کوچکی گناه نگاه نکنید بلکه به چیزی [نافرمانی خدا] که برآن جرات یافته اید بنگ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815622812




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

غارت اموال ایران و سکوت مسؤولان


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
سرمقاله,روزنامه‌ها
برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح سه شنبه غارت اموال ایران و سکوت مسؤولان روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «رانده‌شدگان»،«نشانه‌های شکست رژیم صهیونیستی»،«نگرانی‌های اقتصادی مردم!»،«جنگ ترکیبی علیه مقاومت در خاورمیانه»،«حجاب، گشت موتوری و دیگر هیچ!»،«اندازه‌گیری توافق نهایی!»،«نقدی بر بسته اقتصادی دولت»،«مهندسی فرهنگی به مثابه قانون اساسی فرهنگ کشور»،«غارت اموال ایران و سکوت مسؤولان»،«اگر دوربین نبود»،«برنامه دولت برای خروج از رکود»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.




جام جم:یکشنبه تاریخ ساز در وین 6 «یکشنبه تاریخ ساز در وین 6 »عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم دکتر سید محمد حسینی است که در آن می خوانید؛در این یادداشت می خواهم به بزرگ ترین مانع توافق هسته ای میان ایران و 6 قدرت جهانی اشاره کنم؛ مانعی که برداشتنی نیست؛ اما قابل مدیریت است. مذاکرات سرنوشت سازی تا روز یکشنبه بیست و هشتم تیر ماه پیش روی گروه 1+5 و جمهوری اسلامی است. بیست و نهم تیرماه پایان توافق شش ماهه ژنو 3 است. به گفته عباس عراقچی حدود 70 درصد از متن توافق نهایی، نگارش شده، اما اختلافاتی مهم باقی مانده است. وزرای خارجه سه کشور اروپایی به مذاکرات ملحق شدند و پس از مذاکره با محمدجواد ظریف و اشتون به کشورشان بازگشتند. جان کری هم آمد و بیشتر از سه وزیر اروپایی در وین ماند و مذاکره کرد. این وزرا به گره های موجود در توافق نامه اشاره کردند، اما امیدوار به حل مسائل باقی مانده هستند. جان کری با اشاره به اختلافات موجود، مذاکره خود با ظریف را فوق العاده ارزیابی کرد. حسین فریدون، برادر دکتر روحانی به تیم ایرانی ملحق شد و دکتر ظریف در صفحه توییتر خود نوشت، یکشنبه آینده را می توانیم تاریخ ساز کنیم. تاکتیک تیم ایرانی و گروه مقابل در طول یک سال گذشته، روشی محافظه کارانه در فاش کردن ریز مذاکرات است، اما آنچه از اظهارات آنها مشخص است، میزان و چگونگی غنی سازی در ایران، کیفیت بازرسی از فعالیت های هسته ای ایران و نحوه برداشتن تحریم ها، گره های اصلی مذاکرات را تشکیل می دهند. طرفین اصلی اختلاف، جمهوری اسلامی و ایالات متحده آمریکاست. اراده و انگیز کافی برای رسیدن به توافق نیز میان طرفین وجود دارد اما پرسش اساسی این است که با وجود فضایی که ترسیم شد، چرا رسیدن به توافق هسته ای میان ایران و آمریکاسخت است؟ ضرورت مبنایی برای رسیدن به یک توافق جامع در اختلافات تاریخی، مشخص کردن و تعریف هدفی بلندمدت برای طرفین اختلاف است؛ حل اختلافاتی که انباشته تاریخی نیز دارند، نیازمند ترسیم چشم اندازی مشخص است که دو طرف با دلخوش کردن خود به آن چشم انداز، برای رفع موانع پیش رو تلاش کنند. به عنوان نمونه آمریکاو چین در دهه 70 میلادی آینده ای برای خود ترسیم کردند. نیکسون، رییس جمهوری وقت آمریکا پذیرفت که باید چین کمونیست را به عنوان یک قدرت جهانی و اتمی بپذیرد و به جای تقابل و تعارض، با آن رقابت کند. چینی ها نیز تصمیم گرفتند با حفظ پرستیژ، به جای تعارض با نظام سرمایه داری، با این نظام کار کنند و با تولید ثروت مادی، وارد رقابت اقتصادی با آمریکاشوند. این چشم انداز در حل مسائل دیپلماتیک و پیشبرد مذاکرات بسیار اساسی و مهم بود. در مذاکرات هسته ای ایران و شش قدرت جهانی (بخوانید ایران و آمریکا) طرفین اما چشم انداز بلند مدتی برای تعامل مثبت با یکدیگر تعریف نکرده اند. حاکمیت آمریکا طبق راهبرد سنتی خود به دنبال استیلای جهانی و تثبیت روش یکجانبه خود با چهره های گوناگون است و جمهوری اسلامی نیز بر اساس مبانی راهبردی انقلاب اسلامی، نه به دنبال استیلا است و نه می خواهد زیر بار استیلا برود. (لا تظلِمون و لا تظلّمون). حاکمیت آمریکابه خوبی می داند جمهوری اسلامی صاحب یک ایده فرارونده جهانی، ذیل اندیشه های انقلاب اسلامی است که بدیلی پرجاذبه برای سبک زندگی لیبرال دموکراسی، حداقل در دنیای اسلام است؛ جمهوری اسلامی نیز می داند تا زمانی که بر مبانی راهبردی خود پای می فشرد و برای آن سیاست ورزی می کند، با مانع بزرگی به نام ایالات متحده آمریکا مواجه است. حاکمیت آمریکا، ایران را معضلی بلندمدت برای خود می داند و جمهوری اسلامی نیز بخشی از هویت خود را در تعارض ایدئولوژیک با ارزش های لیبرال دموکراسی تعریف کرده است. در یک کلام رقابت و تقابل (اگر نگوییم تعارض) بین دو ایده و تفکر است که حاملان آن سخت به آن مؤمن بوده و برای آن هزینه می کنند. ایده خدامحوری و ایده دنیامحوری، مسئله اصلی ایران و آمریکاست که مانع از ترسیم یک آینده مشخص، مانند مدل​آمریکاو چین در دهه 1970 می شود. حالا دو طرف با علم به این رقابت ایدئولوژیک تصمیم گرفتند برخی از اختلافات موضوعی خود را مانند مسئله هسته ای حل و فصل کنند. طبیعی است که شیوه حل موضوع اهمیت می یابد. هیچ یک نمی خواهند بردی کمتر از دیگری داشته باشند و قضاوت تاریخ برای تصمیم گیران آمریکاو جمهوری اسلامی از همه چیز مهم تر است. هیچ یک از طرفین نمی خواهند در موضوعات و اختلافات آینده، مورد سرزنش ناظران داخلی و خارجی قرار گیرند. با این همه واقعیات صحنه ثابت می کند که روز یکشنبه چه توافق جامع حاصل بشود (که محتمل است) و چه مدتی تاخیر افتد، تاریخ روابط بین الملل از راهبرد دیپلماتیک و استراتژیک جمهوری اسلامی به عنوان یک الگوی جدید در روابط بین الملل یاد خواهد کرد. در حالی که بودجه نظامی و توانایی مادی آمریکابا آنچه ایران در کیسه دارد اصلا قابل مقایسه نیست، ایران توانسته به مدت 10 سال، شش قدرت جهانی و در رأس آنها حاکمیت آمریکارا پشت میز مذاکره نگه دارد؛ با همه تحریکات بازیگران پیرامونی و در رأس آنها رژیم نژادپرست صهیونیستی، مانع حمله نظامی آمریکابه خود شود و از همه مهم تر این​که منطق جمهوری اسلامی ایران قدرت های جهانی را مجبور کرد؛ به داشتن حق داشتن فناوری هسته ای ایران اقرار کنند. گویی تاریخ تکرار می شود. در حمله نظامی رژیم صدام به ایران که با حمایت مستقیم و غیرمستقیم شوروی و آمریکا صورت گرفت، خواست و اراده ایران مبنی بر معرفی، اخراج و تنبیه متجاوز، با همه مقاومت ها در نهایت حاصل شد. در پرونده هسته ای نیز منطق ایران مبنی بر حقوق مشروع صلح آمیز هسته ای ایران، با همه مقاومت ها در نهایت مورد اقرار قدرت های متخاصم قرار گرفت. خراسان:جنگ ترکیبی علیه مقاومت در خاورمیانه «جنگ ترکیبی علیه مقاومت در خاورمیانه»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر ابراهیم متقی است که در آن می خوانید؛بررسی بحران های خاورمیانه از این جهت اهمیت دارد که نشانه هایی از پیوند ستیزهای قومی، مذهبی، ملی و منطقه ای را منعکس می سازد. موج اول چنین بحرانی در سال ۲۰۰۶ اتفاق افتاد زمانی که جنگ های ۳۳روزه اسرائیل علیه حزب ا... انجام گرفته و حزب ا... توانست برای اولین بار در تاریخ منازعات خاورمیانه، بعد از ۳۳ روز از قابلیت مشابهی با اولین روزهای منازعه برخوردار باشد. موج دوم منازعه مربوط به دسامبر ۲۰۰۸ می باشد. در این مقطع تاریخی نیروهای ارتش اسرائیل عملیات گسترده ای را علیه حماس سازماندهی کردند. در این دوران جنگ های ۲۲روزه اتفاق افتاد جنگ هایی که نشان داد نیروی مقاومت از قابلیت لازم برای رویارویی با تهدیدات اسرائیل برخوردار است. حماس و حزب ا... از الگوی «مقاومت نامتقارن» در مقابله با اسرائیل بهره گرفتند. ابراز مقاومت حماس و حزب ا... را باید بهره گیری از قابلیت هایی دانست که جنگ را موجه و مقاومت را اجتناب ناپذیر می سازد. موج سوم منازعه منطقه ای مربوط به نبردی است که از ۶ جولای ۲۰۱۴ آغاز گردیده و به گونه تصاعد یا بنده ای در حال افزایش است. اقدامات نظامی اسرائیل در شرایطی انجام می گیرد که برای عملیات خود توجیه راهبردی داشته باشد. هدف اصلی اسرائیل را باید بی اثرسازی حماس در برابر تهدیدات نظامی و امنیتی دانست. به عبارت دیگر حماس از ابزارهایی بهره می گیرد که زمینه بازدارندگی نسبی را در برابر اسرائیل به وجود می آورد. هدف اصلی اسرائیل را باید از بین بردن قدرت مقاومت ابزاری و مشروعیت سیاسی حماس دانست. هرگونه تحول در ابزارهای قدرت می تواند زمینه های لازم برای تغییر در موازنه منطقه ای را به وجود آورد. اگر نتانیاهو بتواند زمینه های خلع سلاح حماس را ایجاد کند در آن شرایط قادر خواهد بود تا مشکلات بیشتری را برای حزب ا... نیز ایجاد نماید. جنگ علیه حماس نشان داد که هیچ نیروی سیاسی در خاورمیانه بدون پشتوانه راهبردی نخواهد بود. یکی از دلایل اقدامات زودهنگام اسرائیل علیه حماس را باید هم زمانی جنگ نیروهای تکفیری علیه دولت مالکی، ستیز گروه های سلفی لبنان علیه حزب ا... و همچنین منازعه جبهه النصره و ارتش آزاد سوریه علیه دولت بشار اسد دانست. در چنین فرآیندی است که می توان نشانه هایی از جنگ ترکیبی علیه نیروهای مقاومت در خاورمیانه را مشاهده کرد. در چنین فرآیندی، آمریکا و انگلیس به گونه غیرمستقیم از حمله نظامی پرشدت اسرائیل علیه حماس حمایت به عمل آوردند. شورای امنیت سازمان ملل تلاش کرد تا زمینه های آتش بس در غزه را ایجاد کند. جنگ درغزه منطق مشابهی با سایر منازعات نظامی و امنیتی خاورمیانه دارد. ویژگی اصلی این منازعات ماهیت تصاعد یا بندگی است. به عبارت دیگر هر منازعه ای می تواند تحت تاثیر نیروهای پیرامونی گسترش یابد. اگر چه در تاریخ ۱۳ جولای شورای امنیت سازمان ملل درخواست آتش بس نمود، اما اسرائیل هیچ گونه تمایلی به پذیرش آتش بس ندارد. منطق سیاسی، امنیتی اسرائیل با جنگ درمنطقه برای غلبه بر گروه های اجتماعی فلسطین سازمان یافته است. هرگاه بحران های منطقه ای گسترش یابند، به گونه اجتناب ناپذیر بازیگران منطقه ای و قدرت های بزرگ نیز برای مدیریت آن ایفای نقش می کنند. بحران امنیتی خاورمیانه از این جهت اهمیت دارد که جبهه مقاومت را در برابر نظام سلطه مقاوم می سازد. جنگ هیچ گاه منجر به کاهش شدت منازعه نمی شود بلکه ریشه های منازعه را به حوزه های جغرافیایی مختلفی تسری می دهد. جنگ و بحران در خاورمیانه نمادی از واقعیت های منازعه پیچیده و تاریخی است که همواره بخشی از سیاست منطقه ای را در برگرفته است. در جنگ جدید اسرائیل علیه حماس، نشانه هایی وجود دارد که برای امنیت منطقه ای عبرت آموز است. تل آویو برای اولین بار در معرض موشک های زمین به زمین قرار گرفت. این امر به مفهوم آن است که نیروی مهاجم نمی تواند از امنیت همه جانبه برخوردار باشد. اسرائیل در وضعیتی قرار دارد که ناچار است بحران منطقه ای را کنترل نماید. اگرچه آتش بس در روزهای آینده اجرا خواهد شد اما این آتش بس نیز همانند دوران های گذشته ناپایدار خواهد بود. تجربه نشان داده که آتش بس در خاورمیانه جلوه هایی از بحران را برای دوران آینده بازتولید می کند. درک واقعیت های امنیتی خاورمیانه صرفا در شرایطی امکان پذیر است که گروه های سیاسی به این امر واقف باشند که بحران در زمان محدودی پایان نخواهد یافت. به هر میزان که جبهه مقاومت از قدرت و فراگیری بیشتری برخوردار باشد در آن شرایط امکان کنترل تهدیدات اسرائیل وجود خواهد داشت. از سوی دیگر، روندهای بحران ماهیت تصاعد یابنده دارد. اسرائیل تلاش دارد تا برای بی اثرسازی قدرت نیروی مقاومت، زمینه های ایجاد انشعاب در بین گروه های سیاسی مقاومت را فراهم آورد. در دوران موجود کشورهای خاورمیانه در معرض تهدیدات نوینی قرار دارند. تهدیداتی که بحران را به داخل کشورها تسری داده است. جنگ در نوار غزه نشان می دهد که جبهه مقاومت نیازمند متنوع سازی نیروهای سیاسی خود می باشد. پیوند گروه های جهادی در خاورمیانه، محور اصلی بازدارندگی در برابر راهبرد معطوف به غلبه اسرائیل تلقی می شود. کیهان:رانده شدگان «رانده شدگان»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می خوانید؛«دشمن برای اینکه در مردم ایجاد یأس کند و در مردم ایجاد تردید نماید و برای آینده زمینه سازی کند، سنگ زیرین بنای انقلاب را مورد تهاجم قرار داد و با شکستن حرمت و تقدس ارزش های انقلابی، ارکان نظام و بویژه رکن رکین انقلاب یعنی حریم مقدس ولایت خواست راه را برای توطئه های بعدی آماده نماید. مردم ما به خوبی می دانند مسئله ولایت به عنوان مظهر وحدت ملی جامعه است. مسئله ولایت مظهر اقتدار ملی ما است. اهانت به مقام ولایت، اهانت به ملت است. اهانت به ایران است. اهانت به اسلام است. اهانت به مسلمانان است. اهانت به همه آزادگانی است که قلبشان برای ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام می تپد، بنابراین، این حرمت شکنی نه برای مردم ما و نه برای عاشقان انقلاب در سراسر جهان قابل تحمل نیست. ... در کدام کشور جهان، حرکت های آشوب طلبانه این چنین تحمل می شود، اینها خیلی پست تر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم. در کجای دنیا و در کدام کشور و توسط کدام دولت، آشوب، تخریب و بر هم زدن نظم جامعه، تحمل می شود. مگر دولت مقتدر جمهوری اسلامی ایران، مسئولین امنیتی نظام، این گونه حوادث را تحمل خواهند کرد. این صبر و متانت، در یکی دو روزه برای این بود که ماهیت این چند صد نفر اوباش به خوبی برای مردم ما روشن می شود و همه به خوبی بدانند اینها چه کسانی و دارای چه ماهیتی هستند... اگر منع مسئولین نبود مردم ما، جوانان مسلمان، غیور و انقلابی ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد می کردند و آنها را به سزای اعمالشان می رسانند.» اینها بخش هایی از سخنان انقلابی رئیس جمهور امروز کشورمان در روز تاریخی 23 تیر 78 است. روزی که ملت پس از چند روز صبوری و تحمل طومار فتنه گران و کسانی را که به زعم خودشان به جنگ با نظام برخاسته بودند، درهم پیچیدند. روز تاریخی 23 تیر، یکی از قله های پر افتخاری است که باید هر ساله در باب آن گفت و نوشت. از چرائیش و از شکوهش. زنده نگه داشتن یاد آن روز، از آن رو ضروری و مهم است که از یکسو یادآور نقش نفوذی ها و خائنان به مردم و انقلاب است و از دیگر سو خاطره ارزشمند و شیرین اطاعت از رهبری و هوشیاری مردم در نجات کشورمان را در ذهن زنده می کند. گرچه پرداختن به هر یک از این دو جنبه، فصلی مفصل و دفتری مطول می شود که از ظرفیت این مقال خارج است، اما باید به ضرورت و به هر میزان که ممکن است به آن پرداخت و نکته تلخ و شیرین آن روزگار را برای نسل جدید بازگو کرد. از این منظر اشاره ای گذرا به این دو وصف می شود. 1- آنها که نقش آفرین ماجرای فتنه 18 تیر 78 بودند اتباع اسرائیلی و آمریکایی اعزامی از CIA و موساد نبودند! برعکس آنها کسانی بودند که در مقاطع گوناگون، در مناصب کوچک و بزرگ سیاسی قرار داشتند و بعضاً از سوابق مبارزاتی هم برخوردار بودند. برخی هم افراد بی مایه ای بودند که در صف بندی های سیاسی با رندی و غوغاسالاری خود را به صف جریان سیاسی خاصی رسانده و یک شبه رجل سیاسی شده بودند! این طیف وسیع -که بعدها به «از سروش تا گوگوش» مشهور شدند- در آن زمان ردای اصلاح طلبی به تن کرده بودند و با دیکتاتوری تمام راه را بر اصلاح همه چیز بسته بودند! نفوذی های جریان اصلاحات نه اجازه می دادند کسی برای اصلاح کشور گام بردارد، نه طاقت شنیدن تذکر و هشدار دلسوزان را داشتند. و چون با این وصف خیلی زود به بن بست می رسیدند، حیاتشان را در غوغاسالاری دیدند و راه را در لابلای صفحات روزنامه های زنجیره ای پیدا کردند. نفوذی ها و خائنین به ملت، به دنبال فتح سنگر به سنگر نظام بودند و از بیان استراتژی شومشان هم هیچ ابایی نداشتند و چون با مقاومت مردمی مواجه شدند و فهمیدند که نظام اسلامی چیزی نیست که به دست چند خائن بی وطن فتح شود، استراتژی بعدیشان که از سوی «تیموتی گارتن اش» در سفر به ایران به آنان دیکته شده بود را رو کردند یعنی «فشار از پایین و چانه زنی از بالا» آنها برای تحقق این روش، آشوب و بلوا را در سطح عمومی طراحی کردند و متعاقب آن، فشار به ارکان قانونی کشور مثل شورای نگهبان و... در نهایت به رهبری را مد نظر داشتند! این تئوری، جرقه حرکت 18 تیر 78 را زد و آنها توانستند با دروغپردازی روزنامه ای خود و تحریک احساسات عده ای برای چند روز چهره تهران را دستخوش آشوب و بلوا کنند. به سبک همه آشوب ها و بلواهای این دار و دسته که به حق از سوی رئیس جمهور امروزمان، اراذل و اوباش نامیده شدند، آسیب های فراوانی به شهر و مردم بی گناه وارد آمد و اشرار از هیچ کار کثیفی کوتاهی نکردند. همزمان، رسانه های زنجیره ای دروغپرداز در عالم خیال از کشته ها پشته ساختند و بر دامنه آشوب افزودند، مسئولان دولتی وقت مثل مسئولان وزارت کشور و وزارت علوم به جای ایجاد آرامش، خود آتش بیار معرکه شدند! یکی از همان فتنه گران مدعی اصلاحات که در کوی دانشگاه حاضر شده بود، گفته بود: «هر یک از شما جوانان یک بمب اتم هستید!» و طبیعی است که بعد از این سخنرانی! سوار ماشین به خانه اش رفته ولی آشوب و بلوای آن سخنان دامن مرد و زن بی گناهی را گرفته بود که روحشان هم از نیات شوم و پشت پرده آنها بی خبر بود. 2- در روی دیگر ماجرا مردم نگران و مضطرب، صحنه را می دیدند و نمی توانستند باور کنند که نماینده مجلس، وزیر، معاون وزیر و... به جای خدمت به مردم، به زعم خودشان کمر به نابودی انقلاب بسته اند! صبر انقلابی همراه با بغضی فروخفته در چهره تک تک مؤمنان به آرمان انقلاب دیده می شد و همه منتظر خاموش شدن آتش فتنه و بیداری عوامل آن بودند اما چنین نشد و انتظار مردم فرجامی نداشت. در این بین خوش رقصی عوامل فتنه، به مذاق اربابان آمریکایی و اسرائیلی خوش آمده بود و آنها با همه قوا از فتنه گران و اوباش حمایت می کردند. اخبار مغرضانه و گزارش های دروغین، کشته سازی و شایعه پردازی، سکه رایج آن روزهای رسانه هایشان بود و مدام بر تنور فتنه می دمیدند. آنها امید بسته بودند که پیاده نظام عقب مانده و خائن به نیابت از آنها، آرزویی که خودشان بدست نیاورده بودند را برایشان به ارمغان بیاورند. 3- اما صبر مردم، حدی داشت و همه منتظر یک اشاره بودند. گردبادهای به غیرت درآمده، تسلیم امر ولی امر بودند که طوفان نمی کردند وگرنه طومار فتنه گران به سادگی در هم پیچیده می شد. تا اینجا همه تلخی و شرارت و خیانت بود اما وقتی روز 21 تیر 78، حضرت آقا با صاحب و مولای خود نجوا کردند، دل مالامال از خشم انقلابی مردم به درد آمد، فصل دیگری از عاشقی رقم خورد و ورق برگشت. سیل عظیم جمعیت در یک راهپیمایی میلیونی و با شکوه در روز 23 تیر، آب به لانه مورچگان ریخت و به آنها نشان داد که همه هیاهو و عمر فتنه گران تنها 5 روز است و حتی می شد که کمتر از آن باشد اما چون مطیع امر بودند، صبوری کردند. در روز پرشکوه 23 تیر، مردم و آنها که دل در گروه انقلاب و اسلام داشتند، سربلند و روسفید شدند و آنها که خیانت را پیشه خود کرده بودند مفتضح و رو سیاه. در همان ایام فتنه، بودند کسانی که متوهمانه از تمام شدن کار انقلاب سخن می گفتند! و بودند کسانی که پیمان خون با مولا و مقتدایشان بسته بودند. نامه هشدارگونه جمعی از فرماندهان عالیرتبه سپاه به رئیس جمهور وقت- که خود و اطرافیانش نقش محوری در آن حوادث داشتند- سند افتخار و برگ ماندگاری در کارنامه آنهاست و یا سخنان دکتر روحانی در دانشگاه تهران. بسیاری از فتنه گران آن روز پس از پایان مأموریتشان اکنون در خارج از کشور زندگی می کنند و به دامن اربابانشان پناهنده شده اند. به پست ترین کارها تن می دهند و ذلت نوکری اجانب را بر عزت همراهی و همدلی مردم ترجیح داده اند برخی از آنها هم که نرفتند بعدها با نفوذ در مراکز حساسی مثل مجلس شورای اسلامی، تلاش برای «فتح سنگر به سنگر» را دنبال کردند و با خیمه شب بازی هایی مثل تحصن، اعتصاب غذای دروغین، استعفای دسته جمعی و هزار سیاه بازی دیگر، خوش رقصی خودشان را به اربابان بیرونی نشان دادند ولی به فضل خدا و درایت رهبری و همراهی ملت، ناکام ماندند و دستشان به جایی نرسید. آنچه به اختصار گفته شد، حکایت عبرت آموز نفوذی هایی است که ثابت کردند به محض اینکه به قدرت برسند، به چیزی کمتر از وطن فروشی و نوکری برای اربابان غربی بسنده نمی کنند. رانده شدگانی که باید در هر زمانی پرونده سیاه جنایات و خیانت هایشان پیش روی ما باز باشد تا از یادمان نرود آنها که در 2 فتنه 78 و 88 نقش داشتند و نقطه امید دشمنان نظام بودند، یاران قابل اتکا و اعتمادی نیستند و نباید آنها که مردم از در بیرونشان کرده اند، از پنجره بازشان گرداند. جمهوری اسلامی:نشانه های شکست رژیم صهیونیستی «نشانه های شکست رژیم صهیونیستی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم جلیل حسنی است که در آن می خوانید؛رژیم صهیونیستی حملات کور خود علیه فلسطینی های بی دفاع در نوار غزه را در سکوت مجامع بین المللی و بی تفاوتی ارتجاع عرب ادامه می دهد و تازه ترین آمارها حاکی است که شمار شهدای فلسطینی از 180 نفر فراتر رفت و نزدیک به 1300 نفر نیز زخمی شده اند. هر چند هنوز نشانه ای از پایان دوره تازه جنایت و وحشیگری صهیونیست ها مشاهده نمی شود ولی از هم اکنون نشانه های شکست و ناکامی رژیم صهیونیستی پدیدار گشته است. صهیونیست ها هزاران تن بمب را بر سر ساکنان باریکه غزه، که مساحت اندکی دارد، فرو ریختند ولی تاکنون به کمترین موفقیت در تسلیم کردن فلسطینی ها دست نیافته اند. با هر بمب و موشکی که بر مناطق مسکونی فرو می ریزد و ساکنان آن را به خاک و خون می کشد صدها نفر با چنگ و دندان به یاری قربانیان می شتابند و درحالی که با دردست گرفتن شهدا و قربانیان حادثه، ننگ و نفرین خود را نثار صهیونیست های جنایتکار و حامیان بین المللی آنها می کنند، صهیونیست ها را در حسرت مشاهده کوچکترین شکست و تسلیم در چهره خود می گذارند. فلسطینی های مبارز و قهرمان با مقاومت ستودنی خود برای مسلمانان و ملت های آزادیخواه عزت آفریده اند و ننگ و تنفر جهانی را برای سردمداران رژیم صهیونیستی، دولت های استعمارگر حامی این رژیم و حکام خائن و بی تفاوت عربی باعث شده اند. رژیم صهیونیستی قبل از آنکه ناکامی قطعی در صحنه نظامی را تجربه کند در جبهه انسانی و اخلاقی به شکست کامل رسیده است. مردم جهان اکنون نظاره گر جنگی کاملاً یکجانبه و نابرابر، و غیر عادلانه است که در یک طرف، رژیمی تا بن دندان مسلح و متصل به زرادخانه قدرت های بزرگ قرار دارد و در سوی دیگر، ملتی مظلوم و بی دفاع که چندین سال است در محاصره کامل می باشند و از کمترین امکان دفاعی برخوردار است. مردم غزه با پوست و گوشت خود مقابل بمب ها و موشک های پیشرفته رژیم صهیونیستی مقاومت می کنند. صهیونیست ها درحالی ادعای برتری می کنند که مقابل آنها، زنان و کودکان خردسالی قرار دارند که این بزرگترین ننگ برای این رژیم است و نتیجه اعتبار و جایگاه آن را حتی در میان ملت های کشورهای هوادار این رژیم نیز از میان برده است و این، اولین مرحله از پیروزی مقاومت است. بی آبرویی رژیم صهیونیستی و تشدید تنفر جهانی از این رژیم آنچنان آشکار شده که دولتمردان آمریکا را به واکنش واداشته است. باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا در اقدامی غیرمعمول و خارج از روال سنتی، طی تماسی تلفنی با نتانیاهو به این رژیم هشدار داد که انتشار تصاویر کشتار کودکان فلسطینی باعث انتقادهای شدید و گسترده بین المللی شده است. اوباما در عین حال که از "حق رژیم صهیونیستی برای حفاظت از شهروندانش حمایت کرد ولی به سردمداران تل آویو توصیه کرد به راه های دیپلماتیک روی آورند. این، بارزترین نشانه شکست اخلاقی و رژیم صهیونیستی در سطح جهان است و تاکیدی است براین واقعیت که مقاومت مردم فلسطین و خون کودکان و زنان فلسطینی بر ماشین عظیم و مجهز جنگی رژیم صهیونیستی غلبه کرده است. در صحنه میدانی و نظامی نیز، روند تحولات کاملاً به ضرر صهیونیست ها جریان دارد. موشکهای مقاومت که فلسطینی ها آنها را در شرایط سخت محاصره ظالمانه و امکانات بسیار اندک تولید کرده اند خواب را از چشمان صهیونیست ها ربوده و گزارش ها حکایت از آن دارد که چند میلیون اسرائیلی به پناهگاه ها فرار کرده اند و خیابان ها خالی از مردم است، بسیاری از مراکز سیاسی، نظامی اجتماعی رژیم صهیونیستی در شهرهای حیفا، ایمونا، اسدود و حتی تل آویو در تیررس موشکهای مقاومت قرار دارند. حمله موشکی به فرودگاه تل آویو، با موشکهایی که 140 کیلومتر برد دارند رخداد تازه ای در صحنه میدانی بود که صهیونیست ها را به وحشت انداخت.
گزارش ها همچنین حاکی از آغاز موج جدید مهاجرت اتباع رژیم صهیونیستی است. اکنون یکبار دیگر صهیونیست ها باید تاوان اشتباه و غلط بودن ارزیابی خود در آغاز حمله به فلسطینی ها را بپردازند. آنچنانکه سردمداران رژیم صهیونیستی اظهار کرده اند دور جدید عملیات نظامی صهیونیست ها از مدتها قبل برنامه ریزی شده بود. صهیونیست ها هدف از این عملیات را نابود ساختن جنبش حماس و هسته های مقاومت ضد صهیونیستی در غزه و زمینگیر کردن توان نظامی مبارزان فلسطینی عنوان کرده اند. این اعتراف، گواهی است بر این نکته که قتل سه شهرک نشین اسرائیلی نیز که در ماه قبل رخ داد کار خود صهیونیست ها بوده است تا زمینه و بهانه لازم برای اجرای برنامه خود در غزه را فراهم سازند. این گونه اقدام صهیونیست ها و دست داشتن آنها در قتل سه یهودی، مسبوق به سابقه است که از آن جمله می توان به انفجار ساختمان یهودیان در آرژانتین و موارد مشابه دیگر اشاره کرد. رژیم صهیونیستی به بهانه قتل این سه یهودی، ابتدا در کرانه باختری به سرکوب و جنایت پرداخت که در واقع اقدامی برای ارزیابی واکنشی کشورهای عربی و مجامع بین المللی بود و پس از اطمینان از انفعال و بی اعتنایی آنها، جنایات گسترده خود در غزه را آغاز کرد. نشانه های روشنی وجود دارد که این بار نیز صهیونیست ها با خفت و خواری و ناکامی مواجه خواهند شد و این عملیات نیز حاصلی جز، بی آبرویی بیشتر و تشدید انزجار جهانی از این رژیم نخواهد داشت و مردم فلسطین، به بهای خون شهدای خود از این جنگ نابرابر و ظالمانه سربلند بیرون خواهند آمد. با این حال، تاریخ سکوت ننگین مجامع بین المللی و خیانت حکام حاکم بر کشورهای عربی از یاد نخواهد برد به ویژه حاکمانی که به جای یاری رساندن به ملت فلسطین، ثروت ها و امکانات کشورهای خود را در اختیار گروه های تروریست در منطقه قرار داده و باعث شده اند فلسطین از اولویت کشورهای اسلامی خارج شود و صهیونیست ها با خاطری آسوده تر به کشتار مردم فلسطین بپردازند. رسالت:نگرانی های اقتصادی مردم! «نگرانی های اقتصادی مردم!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت است که در آن می خوانید؛وضعیت اقتصادی کشور خوب نیست. سیاست های دولت در کنترل تورم صدای اقتصاددانان را نیز درآورده است. آنان معتقدند مهار تورم به قیمت تشدید رکود صورت می گیرد و همین روند اگر ادامه داشته باشد به ورشکستگی بنگاه های اقتصادی منجر می شود. خبرگزاری دولتی ایسنا اخیرا از گزارش وزیر صنعت، معدن و تجارت به هیئت دولت در مورد وضعیت واحدهای صنعتی خبر داده و از تعطیل شدن 14هزار واحد صنعتی کوچک و متوسط به عنوان یک زنگ خطر یاد کرده است.(1) نعمت زاده در این گزارش آورده است با ارائه تسهیلات معادل چهار هزار میلیارد تومان به بخشی از این واحدها می توان آنها را راه اندازی و حداقل در کوتاه مدت 11 هزار و 200 شغل ایجاد کرد. همه می گویند اگر فکری برای شکستن رکود تورمی صورت نگیرد شهرک های صنعتی تبدیل به قبرستان های صنعتی می شود. در مورد پدیداری این وضعیت، تولیدکنندگان و اقتصاددانان چند علت را عنوان می کنند. - جهش هزینه های تولید بویژه نرخ ارز
- نرخ بالای بهره بانکی
- فقدان و کمبود نقدینگی
- قوانین و مقررات ضد تولید و ضدتوسعه
- واردات بی رویه بویژه قاچاق کالا به داخل
- ضعف تولید و پایین بودن کیفیت و فقدان شفافیت و عدم رقابت صحیح
- بی انضباطی پولی در بانک ها و موسسات اعتباری
متاسفانه با آنکه سایه رکود بر اقتصاد کشور سنگینی می کند برخی منکر آن هستند و یا در تحلیل آن دنبال انحراف اذهان از پدیداری آن می باشند(2) دغدغه دلسوزان برای وضعیت اقتصادی کشور جدی است به طوری که اخیرا وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی گفته بود: "نگرانی ما نگرانی وضع اقتصادی و جوانان است که با مشکل ازدواج، مسکن و شغل درگیرند... ما نگران وضع اقتصادی میلیون ها جوان بیکار که نمی توانند ازدواج کنند و نمی توانند مسکن بخرند هستیم". این رویکرد خوبی در دولت است که حتی وزیری که در حوزه اقتصاد مسئولیتی ندارد دغدغه و نگرانی خود را در حوزه اقتصاد پنهان نمی کند. اکنون یک سال از عملکرد دولت یازدهم می گذرد. آقای رئیس جمهور بویژه تیم اقتصادی وی وعده و وعیدهای زیادی به مردم داده اند. از جمله اینکه پس از گذشت یک سال تازه می گویند "بسته پیشنهادی ما برای رونق تولید و خروج از رکود تا پایان تیرماه آماده می شود.البته دیروز بسته پیشنهادی دولت برای خروج از رکود در 14 صفحه برای نقد واظهار نظر صاحب نظران منتشر شد. برای رفع این دغدغه ها و نگرانی ها باید دولت کاری کند. مثلا؛ ثبت نام وام ازدواج متوقف شده و از آغاز دولت یازدهم وام ازدواج به کسی پرداخت نشده است. آیا تصمیم گیری برای این کار بزرگ و مشکل گشا و ارزشمند کار سختی است. مسکن مهر که در دولت گذشته به صورت یک نهضت برای پاسخگویی به نیاز مسکن افراد کم درآمد بود با بی مهری دولتمردان جدید روبه رو شد. با آنکه اکنون کسانی که مسکن مهر خود را تحویل گرفته اند دارند وام های گرفته را بازپرداخت می کنند باز مسئولین دولتی برای سیاه نشان دادن دولت گذشته تحلیل های نادرست می دهند و حاضر نیستند از آن به عنوان یک رویکرد درست برای رفع نیاز مسکن مردم، دفاع کنند. بخش زیادی از مشکلات مربوط به حوزه مسکن به عقیده آقایان مربوط به ورود بانک ها به حوزه بنگاه داری و شرکت داری است. آقای رئیس جمهور هم این رویکرد ناصواب بانک ها را یک وقتی یادآور شدند اما کاری در این مورد صورت نگرفته است. دولت بارها اعلام کرده است جلوی افزایش قیمت ها را خواهد گرفت و تصمیمی هم برای این امر ندارد. اما مردم هر روز می بینند که قیمت برخی اقلام تا 30درصد هم افزایش یافته است. گران شدن شیر، سیمان و خودرو ... که امر پنهانی نیست.
دولت البته از اول دغدغه تعطیلی بنگاه های اقتصادی را داشت به همین دلیل ابتدای کار گفته بودند؛ "ما ظرف شش ماه بسته حمایت از تولید را برای رونق تولید و بهبود دائمی فضای کسب و کار ارائه می کنیم." از آن شش ماه بیش از شش ماه گذشته و باز دولت اعلام کرده تا پایان تیر آن را آماده می کنیم. این نوع فرصت سوزی ها را چگونه باید تحلیل کنیم. با بستن هر بنگاه اقتصادی و توقف تولید هر کالایی عملا بازارهای کشور را در اختیار کالاهای وارداتی قرار می دهیم. بابسته شدن هر بنگاه اقتصادی ده ها فرصت شغلی را از دست می دهیم و با وارد کردن هر کالا ده ها فرصت شغلی برای کشورهای رقیب پدید می آوریم. چه کسی باید پاسخگوی این خسارت باشد. براساس پایگاه اطلاع رسانی بانک مرکزی قیمت تمام مواد خوراکی نسبت به سال قبل افزایش داشته است. این در حالی است که رئیس جمهور محترم و برخی مقامات اقتصادی کشور مدام از موفقیت دولت در مهار و کاهش تورم سخن می گویند در سامانه بانک مرکزی امسال حتی یک قلم کالا نیست که نسبت به سال قبل کاهش قیمت داشته باشد. مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم به راحتی قابل حل است. حل آن در گرو اجرای خطوط کلی اقتصاد مقاومتی آن هم با عزم و اراده جهادی است. یک نفر باید فرماندهی جنگ اقتصادی دولت علیه تبهکاری های استکبار جهانی و مافیای داخلی را بپذیرد. دولت باید اتاق جنگ اقتصادی تشکیل دهد و فرماندهان و ژنرال های اقتصادی خود را زیر یک سقف جمع کند و فارغ از بازی های سیاسی به فکر معیشت مردم باشد دولت باید از حاشیه سازی های سیاسی پرهیز کند و کمر غول رکود تورمی را با تدبیر، علم و صبوری بشکند و مردم را از این تورم افسارگسیخته رهایی بخشد. به طور طبیعی رئیس جمهور باید در راس اتاق جنگ اقتصادی به عنوان فرمانده کل قرار گیرد و به مسئولیت های سنگینی که قانون اساسی کشور و قوانین و مقررات اقتصادی به عهده او گذاشته صادقانه عمل کند. رئیس جمهور باید به نگرانی های اقتصادی مردم پایان دهد و به وعده هایی که در ایام تبلیغات ریاست جمهوری در این مورد به مردم داده عمل کند. پی نوشت ها:
1- ایسنا 21 تیر 93 ساعت 13:41
2- نگاه کنید به سرمقاله جمهوری اسلامی تحت عنوان "از کدام رکورد سخن می گویید" 22/4/93 قدس:غارت اموال ایران و سکوت مسؤولان «غارت اموال ایران و سکوت مسؤولان»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم خسرو معتضد است که در آن می خوانید؛ملت ایران قرنها طعم فقر و فاقه، غارت اموالش، به یغما بردن دسترنجش، قتل و کشتار و ویرانگری بیگانگان و ظلم و ستم فرمانروایان و حاکمان بی رحم زراندوز را چشید تا در اوایل قرن بیستم میلادی دری به تخته خورد، چشمه های نفت و چاه های کم عمقی که با رنج کم امواج زرخیز نفت از آن فوران می کرد به دست انگلیسی ها شناسایی و استخراج شد و مورد بهره برداری قرار گرفت به شرکت ورشکسته اکتشافات و استخراجات اولیه، شرکت نفت برمه و شرکتی به نام شرکت نفت بختیاری که کارگزاران ویلیام ناکس دارسی تأسیس کرده بود به شرکتهای زرساز با اوراق سهام گرانبها تبدیل کرد. انگلیسی ها میلیونر و میلیاردر شدند. یکی از بزرگترین شرکتهای نفت عالم به نام «شرکت نفت انگلیس و ایران» را تأسیس کردند که بدنامی و کار و زحمتش و دشمنی روسها با ایران از آن ما بود (روسها می گفتند چرا به ما هم ایالاتی برای استخراج نفت نمی دهید؟) و ثروت و زرق و برق و بالا رفتن بهای سهام و تأسیس 92 شرکت فرعی و خوشبختی و رفاه از انگلیسی ها. سهم ناچیزی مانند لقمه ای باریک جلوی ما می انداختند که طی حدود پنجاه سال به 109 میلیون لیره نرسید، اما هر سال میلیونها لیره سود می بردند و چون شرکت در شهر گلاسکو به ثبت رسیده بود مالیات را هم به خزانه انگلیس می دادند. وقتی نفت ملی شد 28 ماه ما را محاصره دریایی کردند. میزان تولید و صدور سالانه از 32 میلیون تن به صد هزار تن رسید و پس از 28 مرداد 1332 به عنوان غرامت ما را جریمه کردند و 400 میلیون دلار غرامت عدم صدور نفت و ضرر و زیان شرکت نفت انگلیس و ایران از ما گرفتند (البته به صورت نفت) و 600 میلیون دلار هم کنسرسیوم از نفت ایران به عنوان سرقفلی به انگلستان و شرکت داد. در طول تاریخ ما گاهی پس از شکستهای نظامی ایالاتی را از دست داده ایم و غرامات پولی و زر و سیم به زور از ما گرفته شده است، مثلاً در زمان ساسانیان گاهی ناچار می شدیم به روم غرامت و ابریشم بدهیم. وقتی در جنگی پیروز می شدیم چند برابر آن را از روم پس می گرفتیم. در زمان صفویه دیار بکر و بغداد را از دست دادیم، در عوض ترکان عثمانی را از آذربایجان و کردستان و کرمانشاه راندیم و ابریشمی را که در زمان شاه محمد خدابنده می دادیم، ندادیم. در زمان قاجاریه هفده ولایت قفقاز از ایران جدا شد. در زمان ناصرالدین شاه افغانستان و بحرین و دو سوم بلوچستان (مکران) جدا شد. اما عجیب است که این روزها در عالم صلح و بدون جنگ، آمریکای مدعی دموکراسی هر چند گاه ثروتها و اموال ما را به قول راهزنان قدیم چپو می کند. بتازگی دادگاهی در آمریکا درخواست استیناف کشور را برای مصادره یک میلیارد و 75 میلیون دلار دارایی های ایران در بانکهای خارجی رد کرده و قرار شده این پول به بازماندگان سربازان آمریکای داده شود که در انفجار آسایشگاه سربازان آمریکایی پیاده شده در بیروت در 1983 کشته شده اند. من نمی فهمم مگر ما وکیل حقوقی نداریم. در بیروت صدها دسته و فرقه و گروه مسلح بوده اند. انفجار آسایشگاه سربازان آمریکایی چه ربطی به ایران دارد؟ اگر آمریکایی ها اسنادی در این باره در دست دارند چرا منتشر نمی کنند؟
چندی پیش نیز کمپانی کرسنت درخواست 18 میلیارد دلار خسارت از ایران بابت نقض و لغو قرارداد نفت در جنوب کرد. یک شرکت نفتی آذربایجان قفقاز نیز بابت سواپ نفت که وزیر اسبق نفت صدور آن را متوقف کرده از ایران مطالبه 5 میلیون دلار غرامت کرده است. خواهید دید انگلیسی ها نیز بابت تظاهرات خودجوشانی که وارد سفارتخانه در تهران و رزیدانس آنان در قلهک شدند و احساسات وطنی خود را با به دست آوردن مقداری کاغذ سفید کهنه و شکستن چند مجسمه و گم شدن چند تابلوی رنگ و روغنی نشان دادند، ده بیست میلیون پوند یا یورو مطالبه کرده آن را حسب حکم دادگاه اولدبایلی لندن از اموال منقول و غیرمنقول ایران در لندن وصول خواهند کرد. من نمی دانم آمریکا در سالهای 1332 تا 1339 چند میلیون دلار به ما کمک نظامی و غیرنظامی کرد گمان نمی کنم به 500 میلیون دلار رسیده باشد، اما این روزها اموال ما را مانند یتیم پدر مرده و تاجرزاده جوان می دزدند و به هر بهانه ای می برند، در حالی که دولت هر ماه عزا می گیرد یارانه های مردم را چگونه بپردازد و سبد کالا را چگونه پر کند. هر شرکت، هر فرد حقیقی یا حقوقی که بیکار می شود به دادگاه های آمریکا شکایت کرده میلیارد میلیارد دلار غرامت می گیرد. شما دیدید این 1+5 برای استرداد 5/4 میلیارد دلار پول نفت ایران چه بامبولهایی به کار بستند و حدود یک سال است ما را می چزانند و 500 میلیون، 500 میلیون دلار، در اقساط هشتگانه پس می دهند. راستی نمایندگان مجلس چکار می کنند؟ وزارت امور خارجه خواب است یا بیدار؟ خدا را خوش می آید در تمام دنیا محکوم شویم و اموال ملت ایران را که قرنها فقیر و گرسنه بود، حالا که به نوایی رسیده بچاپند و هر کس در جایی مورد انفجار و آسیب قرار گرفت تقدیمش کنند؟ شنیدم چند میلیارد دلار هم قرار است به بازماندگان انفجار برجهای دوقلو بپردازند آخر به ما چه مربوط است؟ سیاست روز:حجاب، گشت موتوری و دیگر هیچ! «حجاب، گشت موتوری و دیگر هیچ!»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم علی اشرفی است که در آن می خوانید؛هوا که گرم می شود، مسئله بدحجابی به موضوع روز کشور تبدیل می شود. برخی از زنان و دختران به دلایل مختلف که قابلیت بررسی عمیق دارد، تن به پوشش اسلامی نمی دهند و با پوشیدن لباس هایی که یا تنگ هستند و بدن نما یا کوتاه هستند و یقه باز و ...، سعی می کنند با سنت های دینی و رویه های عرفی جامعه ایران همراهی نکنند و برخی نیز اساساً به دنبال مقابله با فرهنگ غالب دینی هستند و از موضع لجاج به چنین روشهایی روی می آورند. در همین وضعیت است که به رگ غیرت زنان و مردان دیندار جامعه بر می خورد و علما و روحانیون هم وارد صحنه می شوند و در نتیجه اعتراض به بی حجابی یا بدحجابی دامن گستر می شود و مسئله امر به معروف و نهی از منکر هم مورد توجه قرار می گیرد. برخی هم انگیزه سیاسی دارند و مسئله بی حجابی برخی از زنان را موضوع و بهانه خوبی برای تصفیه حساب های سیاسی با دولت و دیگر نیروهای اجرایی کشور می دانند لذا بر تنور مسئله حجاب، هیزم می ریزند و از این که مسئولان به این موضوع مهم توجه نشان نمی دهند، اعتراض می کنند. اخیراً یکی از این گونه واکنش ها را شاهد بوده ایم که از سوی «انصار حزب الله» سازماندهی شده است. به گفته محتشم دبیرکل انصار حزب الله، گروه های سیار امر به معروف و نهی از منکر متشکل از اقشار مختلف و علاقه مند تشکیل شده است که با «گشت های موتوری»، اقدام به امر به معروف و نهی از منکر لسانی خواهند کرد. به گفته محتشم، چون امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه شرعی، انقلابی و همگانی است، فعالیت این گشت ها، نیاز به مجوز از دستگاه های ذیربط هم ندارد زیرا این گونه اقدامات، تجمع و اقدام سیاسی نیست. در حالی که برخی از دوستان به این روش های فیزیکی سازماندهی شده برای مقابله با جرایم حوزه حجاب، اعتقاد دارند و بدون رعایت مسائل قانونی، تجمعاتی را هم شکل داده اند، برخی دیگر معتقدند که «گشت موتوری راهکار مناسبی برای برخورد با بدحجابی نیست». عزیزی رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس معتقد است که اساسا با روش های خشن نمی توان با قضیه بدحجابی مبارزه کرد بخصوص به این دلیل روشن که مسئله حجاب یک مسئله سطحی نیست که بتوان با گشت ارشاد موتوری با آن برخورد کرد. تا سال ۶۰ هم برخی زنان بدون رعایت حجاب شرعی، در همه جا حاضر می شدند. بتدریج دلایلی دست به دست هم داد و فضایی ایجاد شد که امکان بی حجابی از بین رفت. جنگ شروع شده بود و شهدای زیادی در تمامی شهرها و روستاها، تشییع می شدند و احترام به خون این فرزندان فداکار کشور، بی حجابی را به امری زشت و ناهنجار تبدیل کرده بود. ادارات دولتی هم طبعا برای کارمندان خود، قانون حجاب را پیاده کرده و ارباب رجوع هم موظف به رعایت آن شده بودند و البته فعالیت گروههای حزب اللهی در اجبار زنان به داشتن حجاب هم بی اثر نبود. هر چه بود از سال ۶۰ رعایت حجاب اسلامی در جامعه فراگیر شد و کمتر شاهد اعتراض به اجباری بودن حجاب را شاهد بودیم. با گذشت زمان و پایان یافتن دفاع مقدس و تغییر اولویت مسئولان و توجه بیشتر به مردم به رفاه و دنیا و خلاصه تغییر ذائقه فکری و اجتماعی جامعه، رعایت حجاب هم کمرنگ تر شد. بتدریج نسلی و نسلهایی در جامعه پیدا شدند که اساسا هیچ اعتقادی به حجاب و رعایت شئون شرعی آن نداشتند و طبعا در جامعه هم شل حجابی و بدحجابی رایج شد. اکنون باید پذیرفت که بخشی از جامعه - خواه بزرگ توصیفش کنیم و خواه کوچک بپنداریم - نه تنها اعتقادی به رعایت حجاب ندارند بلکه بخشی از آنان از سر اعتراض به وضعیت موجود کشور، بر بی حجابی اصرار هم دارند. این نسل از نظر فرهنگی و اعتقادی، دنباله نسل انقلاب و دفاع مقدس به حساب نمی آیند و در واقع شاهد نوعی انقطاع فرهنگی میان آنان با نسلهای قبل هستیم. آنان دستگاه ارزشی و رفتاری نسل قدیم را نپذیرفته اند و تحت تاثیر فرهنگ نفسانی جهانی که در این روزها با پیشرفته ترین تکنولوژی و پیچیده ترین تکنیک ارائه می شود، قرار دارند. تا زمانی که تعداد آنان کم بود، شاید زور چاره کار بود و امکان باحجاب کردن آنان وجود داشت اما اکنون که متاسفانه کثیری از جوانان ما از بی هویتی فرهنگی در رنجند یا به هویت دیگری تمایل نشان می دهند، حجاب اجباری دشوار به نظر می رسد. دائما گفته می شود که باید کار فرهنگی کرد و البته همه قبول دارند که کار فرهنگی، به زمان نیاز دارد و اگر موثر باشد، ماندگار خواهد ماند. در مقابل، کار فیزیکی، ظاهر جامعه را زود تغییر می دهد اما این تغییرات، ماندگار نیستند و بعید است که با برداشته شدن زور، بتوان همان روند را حفظ کرد. حجاب اجباری را باید در حدی به قانون تبدیل کرد که امکان پیاده شدن آنها باشد و الا قانون حجاب، در عمل به قانون متروکی مبدل خواهد شد که حتی اگر زور هم باشد، باز اجرایی نخواهد شد. البته مردمی شدن امر به معروف و نهی از منکر، خوب است اما فیزیکی شدن احتمالی آن، تصویری از حجاب و حامیان آن ایجاد خواهد کرد که می تواند تمامی تلاش های فرهنگی در این زمینه را برباد دهد. وطن امروز:اندازه گیری توافق نهایی! «اندازه گیری توافق نهایی!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم دکتر مجتبی اصغری است که در آن می خوانید؛ هنوز دیرزمانی از دورانی که محمدجواد ظریف، نماینده ایران در سازمان ملل بود نمی گذرد. شاید جالب باشد بدانید یک لابی بزرگ از کسانی که لفظ ملیت «ایرانی» را فقط به صورت تزئینی و با اهداف سیاسی مکرر نشخوار می کردند، تحت الحمایه کنگره آمریکا به جواد ظریف بسیار نزدیک شده بودند. «مصالحه آمریکا و ایران» شعار آشکار و هدف نهایی این گروه کوچک اما با رابط های مهمی همچون گری سیک بود. اتفاقا در آن دوران جان کری نیز نماینده کنگره بود! حتی ویلیام هیگ هم از رفقای مشترک همین لابی و دوستان ایرانی نیویورکی اش به شمار می رفت. یعنی در همه دوره طولانی که کنگره آمریکا شدیدترین مواضع را در برابر دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران می گرفت مجموعه ای از نمایندگان جمهوریخواه و دموکرات آشکارا با تیمی از سوئدی های ایرانی تبار و مجموعه ای از دلالان نفتی ایرانی که پایشان در پرونده های مهمی همچون کرسنت و استات اویل و معاملات سنگین شرکت هایی همچون شل و توتال در میان بود، تشکلی را با هدف ایجاد تغییرات درونی در حاکمیت ایران به راه انداخته بودند. تخصص این لابی، ارتبا�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن