واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: گل سرسبد فضاي معنوي جبههها ماه رمضان بود
راديوي كوچكي داخل سنگر، دعايي از ماه رمضان را پخش ميكند. رزمندگان دور هم كنار سفرهاي با نان و پنير نشستهاند و سحري ميخورند.
رمضان حال و هواي جبههها را تغيير ميداد. با اينكه روزه بر رزمندگان واجب نبود ولي اغلب سعي ميكردند از فضايل اين ماه مبارك بهره ببرند. آنها حساب روزههاي قضايشان را داشتند و به قول «حسين منصوريان» از جانبازان و آزادگان جنگ تحميلي كه در عمليات بدر به اسارت دشمن درآمده بود، آزادهها خيلي از اين روزههاي قضا را در شرايط سخت اردوگاهها گرفتند. گفتوگوي ما با اين رزمنده و آزاده را پيش رو داريد. وضعيت جبههها در ماه رمضان چه تفاوتي با ديگر ماههاي سال داشت؟ چون رزمندگان در جبهه در يك جا مستقر نبودند و هر روز مجبور بودند تغيير موضع و مكان بدهند نميتوانستند در ماه رمضان روزههايشان را بگيرند ولي فضايي كه در ماه رمضان ايجاد ميشد فضاي بسيار معنوي و خوشي بود. در آن چند سالي كه خودم در جبهه حضور داشتم، به خوبي در ماه رمضان تغييرات فراواني در افراد مشاهده ميكردم. همدلي و فضاي معنوي اين ماه كاملاً قابل لمس و مشاهده بود. در ماه رمضان فعاليتهاي رزمي و عملياتي رزمندگان هم تغيير ميكرد؟ بچهها مجبور بودند آمادگي رزمي خود را حفظ كنند و تمرينات سنگيني را در اين ماه ميديدند. عمليات «رمضان» عملياتي بود كه در ماه رمضان انجام شد و يكي از مشكلترين عملياتهايمان بود كه در پنج مرحله صورت گرفت و مدت زمان زيادي طول كشيد. اما همه بچهها با استعانت از فضايل اين ماه توانستند در اين عمليات شركت كنند و به اهداف مورد نظرشان برسند. رزمندگان در جبهه نميتوانستند كارشان را ترك كنند و بايد آمادگي رزميشان را حفظ ميكردند. كلاً در جبههها فضاي معنوي حاكم بود ولي گل سرسبدش ماه رمضان بود. اين تغيير حال و هواي رزمندگان چطور بود؟ اگر ميشود بيشتر در اين خصوص توضيح دهيد. فضاي عمومي جبههها كاملاً تغيير ميكرد. مثلاً بچهها در سحرهاي ماه رمضان نيايشميكردند و در طول روز جلسات ختم قرآن و سخنرانيهاي مذهبي برگزار ميكردند. با اينكه بچهها نميتوانستند روزه بگيرند ولي سعي ميكردند فضايي ايجاد كنند كه نشاندهنده ماه رمضان باشد. اگر مجبور بودند غذايي بخورند آن را با عذاب وجدان ميخوردند و كسي تظاهر به روزهخواري نميكرد. سعي ميكردند در خفا چيزي بخورند. سعي ميكردند حرمت اين ماه را نگهدارند و تأثيرات اين ماه در اخلاق و روحيات بچهها تسري پيدا ميكرد. چون ماه مهماني خدا بود، شبها و در نيايشهايشان سعي ميكردند از فضاي جبهه به بهترين شكل استفاده كنند. سفره افطار و سحر رزمندگان چه شكل و شمايلي داشت؟ خاطرم هست در مدتي كه در جبههها بودم، يك سال گفتند ممكن است جابهجايي صورت نگيرد و ما هم با اجازه فرمانده توانستيم روزه بگيريم. آن سالي كه توانستيم روزه بگيريم سفرههاي افطارمان خيلي ساده و بيآلايش بود. حتي رزمندگان سعي ميكردند سفره افطارشان سادهتر از زمانهاي ديگر باشد. بچهها ميخواستند معنويت موجود در ماه رمضان را با پرهيز از دنياگرايي تقويت كنند. از فضاي ماه رمضان كمي فاصله بگيريم، گويا شما در مقطعي از دفاع مقدس به اسارت درآمديد، نحوه اسارتتان چگونه بود؟ در عمليات بدر ما در موقعيت خاصي قرار گرفته بوديم. 40 كيلومتر پشت سرمان آب بود، آب را پشت سر گذاشته و خودمان را به دشمن رسانديم و درگير شديم. چند روزي مبارزه ادامه داشت و ما در مقطعي مجبور به جابهجايي و تغيير موضع شديم. در اين هنگام آتش پشتيباني دچار اشكال شد. ما بايد در عرض جبهه جابهجا ميشديم. من فرمانده گردان امامحسين(ع) بودم و بچهها را فرستادم كه به يك موضع ديگر بروند. خودم با تعدادي مانديم تا مانع نفوذ و فشار دشمن شويم. حدود 17 نفر مانديم و دو گردان توانستند به عقب برگردند. بعد از اينكه بچهها رد شدند دشمن فشار آورد و راهمان را سد كرد. تقريباً از زاويه 360 درجه 300 درجه محاصره دشمن بوديم و آن 60 درجه هم آب بود. ديگر نتوانستيم خودمان را نجات دهيم و بعد از اينكه چند نفر از 17 نفر شهيد شدند، ما هم به اسارت دشمن درآمديم. عمليات بدر راهگشاي ما در عمليات بعدي و گرفتن فاو بود. شايد اين عمليات برايمان تجربهاي تلخ بود ولي در آينده در عملياتهاي بزرگ از اين تجربهها استفاده كرديم. گرفتن فاو را روي همان طرح عمليات بدر و با تجربيات آن انجام دادند. تا آن زمان هيچوقت به آن صورت وارد عمليات نشده بوديم و از اين تجربهها استفاده شد تا عمليات بزرگي مثل كربلاي 5 اتفاق بيفتد. شما چند سال را در كشور عراق اسير بوديد؟ من از سال 63 تا 69، شش سال اسير بودم. اسارت مثل شهادت و جانبازي، يك بخش جداييناپذير از جنگ بود. از روز اولي كه بحث جنگ در همه جاي دنيا بوده يك بخشي از آن اسارت بوده. به هر حال ما آمادگي كامل براي همه چيز داشتيم و خودمان را براي هر اتفاقي آماده كرده بوديم. چه براي شهادت، جانبازي يا اسارت. زماني كه اسير شديم خيلي برايمان سخت و دشوار بود. بيشترين مشكلي كه با خودمان داشتيم جداشدن از بچهها و نجنگيدن بود. بالاترين دغدغه ما اسير شدن به دست دشمن نبود بلكه تمام دغدغه ما جدا شدن از رزمندگان بود و اينكه ديگر نميتوانيم نيروي مؤثري در جنگ باشيم. ماه رمضان در دوران اسارت براي شما و ديگر رزمندگان چگونه ميگذشت؟ در دوران اسارت فضايي براي بچهها درست شد كه بتوانند روزههاي قضاي خود را بگيرند. هواي گرم و ضعف بدني، روزه گرفتن را خيلي سخت كرده بود. كل غذايي كه به آزادهها براي سه وعده ميدادند مثل يك وعده فعلي ما نبود. بچهها بيشتر دوران اسارتشان را روزه ميگرفتند. تلاش آزادگان اين بود در ماه رمضان يك فضاي معنوي زيبا درست شود. گاهي هم كلاسهاي زبان عربي و انگليسي براي هم ميگذاشتند. روزه گرفتن مهمترين عامل در بيشتر اردوگاهها براي بالابردن روحيه معنوي بچهها بود. به عقيده من آزادگاني كه در سال 69 از بند اسارت آزاد شدند همان روحيه سالهاي 62، 63 را داشتند. آزادهها توانستند روحيه خودشان را در دوران اسارت حفظ كنند و كوچكترين تأثيرات روحي و رواني نگيرند. شايد در كشورهاي ديگر شخصي يكي، دو ماه اسير شود و تا پايان عمر تعادل روحياش را از دست بدهد ولي آزادهها با توكل به خدا روحيهشان را حفظ كردند و سربلند از دوران اسارت بيرون آمدند. برخورد و رفتار عراقيها در ماه رمضان فرق ميكرد؟ براي بعضيهايشان هيچ فرقي نميكرد ولي معدودي از آنها ماه رمضان رويشان تاثير ميگذاشت. بعثيها تافته جدا بافتهاي از مردم عراق هستند كه امروز هم جلوي مردم عراق ايستادهاند. زندانبانهاي ما هم همين بعثيها بودند و به هيچ عنوان اجازه نميدادند شيعيان به اردوگاهها بيايند. رأس تمام كارهايشان دستورات صدام بود و هيچ التفاطي به مذهب و دين نداشتند.
نویسنده : آرمان شريف
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]