واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سهشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۸
گوشهای از این شهر پرهیاهو عدهای به شغلی مشغولند که فردا و پس فردا، میزبان تک تک ما و شریک حزن و اشک بازماندگانمان میشوند تا جسمی را مهیای سفر به دیار باقی کنند. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان شمالی- کسانی هستند که آخرین خدمت دنیایی را به ما کرده و جسم بیجانمان را مهیای سفری میکنند که برگشتی در آن نیست. غسال نام شغلی است که شاید چندان به گوشمان آشنا نیست و نشنیدهایم کودکی آرزو کند بزرگ که شد شغلش" غسال" باشد، اما همه ما یک بار در تمام طول عمر خود به این شغل نیاز پیدا میکنیم. با این وجود هنوز نگاهها نسبت به این شغل بسیار متفاوت است و حتی بسیاری از افراد جامعه این افراد را با نام" مرده شور" میشناسند و از نزدیک شدن با آنها نیز باک دارند، بطوریکه این امر موجب شده تا فرزندان غسالها از گفتن شغل پدر و یا مادر خود در مدرسه امتناع کنند یا خود آنها نیز از نشان دادن خودشان هنگام شست و شوی یک متوفی به آشنا خودداری کنند. غسالها مخزنی از خاطرات و نگفتنیهایی هستند که هر چقدر که گفته و نوشته شود باز هم حرفای جدیدی برای گفتن دارند. برای کسانی که غسالخانه را از پشت شیشههای آن دیدهاند، دیدن یک وان سنگی که کنار هر کدامشان یک سنگ تخت مانند قرار دارد، صحنه جدیدی نیست، وان و سنگی که آخرین توقفگاه جسم مادی قبل از خانه ابدی است. شاید برای پشت شیشهایها کمی بوی کافور هم حس شود، اما این طرف شیشه، حال و هوای دیگری دارد. بیدگی یکی از غسالهای گورستان پارک جاوید بجنورد است که در گفت و گو با خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه خراسان شمالی میگوید: 10 سال است که به عنوان غسال در این محل به مردم خدمت رسانی میکنم و قبل از آن دست فروش بودهام. وی در خصوص مشکلات و سختیهای کار خود میافزاید: در ابتدای امر که هنوز کسی نمیدانست من اینجا مشغول بکار شدهام، از گفتن شغل خود خودداری میکردم، حتی زمانی که آشنایی برای غسل متوفای خود به گورستان پارک جاوید میآمد، از نشان دادن خودم به آنها خودداری میکردم. بیدگی با اشاره به اینکه هفت فرزند دارم و تمامی آنها ازدواج کردهاند، ادامه میدهد: کوچکترین فرزندم 13ساله است که سال گذشته ازدواج کرد و هم اکنون مشغول به تحصیل است. وی اظهار میدارد: فرزندانم از گفتن شغل پدر در مدرسه و یا به دوستان خجالت دارند و از بیان کردن شغل پدرشان مبادا از اینکه مورد تمسخر دوستان واقع شوند، میترسند. بیدگی با بیان اینکه مردم ما را به عنوان مرده شور میشناسند، تاکید میکند: باید فکر و ذهن مردم نسبت به حرفه ما عوض شود تا ما و فرزندانمان نیز به راحتی بتوانیم در جامعه حضور پیدا کنیم. وی تصریح میکند: از کارم خیلی راضی هستم، از همان ابتدا و زمانی که به این شغل مشغول شدم، به آن علاقه زیادی پیدا کردم و هنوز هم با ذوق و شوق یک متوفی را شست و شو میدهم و میدانم کاری که انجام میدهم نزد خداوند ثواب زیادی دارد. بیدگی خاطرنشان میکند: ما غسالها با همه جور صحنهای مواجه میشویم، سوختهایها و سردخانهایهای سیاه شده، تصادفیهایی که تکه پاره شدهاند، جنازههای بخیه خوردهای که از پزشک قانونی میآیند، جنازههایی که دیر کشف شدهاند و بوی تعفن از آنها بلند میشود، مردههایی که دیگران حتی حاضر نیستند ثانیهای نگاهشان کنند و ... را مثل جنازههای سالم میشوییم و برایمان فرقی نمیکند با چه صحنهای طرفیم، چرا که میدانیم که وظیفهمان حساس است. وی ادامه میدهد: در دفترچه خاطرات غسالهای کهنه کارتر، خاطرههای عجیب و غریبی هم به چشم میخورد، خاطرههایی که هیچ کس جز خود خدا حکمتش را نمیداند. غسالها برخلاف تصور دیگران، قسیالقلب نشدهاند و خیلیها با سالها سابقه کار، باز هم با دیدن بعضی صحنهها منقلب میشوند و تحمل دیدنش را ندارند. بیدگی میگوید: به عنوان مثال از شستن پیکر یک عروس و داماد که هنگام بازگشت از ماه عسل تصادف کرده بودند، بسیار متاثر شدم. ایزانلو یکی دیگر از غسالهای گورستان پارک جاوید بجنورد اظهار میدارد: قبلا کارمند شهرداری بودم و هم اکنون سه، چهار سال است که به این محل آمدهام، البته در گذشته نیز سابقه شست و شوی میت را در روستا داشتهام. وی با بیان اینکه دارای دو فرزند هستم، میافزاید: فرزندانم با گفتن نام شغلم با مشکل مواجه هستند، از طرف دیگر هنوز بسیاری از افراد و ادارات در جامعه نمیدانند سازمان آرامستان کجاست یا از آن واهمه دارند یا اینکه هنوز نمیدانند غسال و غساله کیست و ما برای فهماندن آنها باید از کلمه مرده شور استفاده کنیم. ایزانلو با اشاره به اینکه از شغلم راضی هستم و نزد خداوند ثواب زیادی دارد، بیان میکند: اما با مشکلات زیادی مواجه هستیم، به عنوان مثال فاصله این مکان تا مرکز شهر زیاد است و ما در رفت و آمد به گورستان با مشکل مواجه هستیم و بسیاری از اوقات مجبور به پرداخت کرایه آژانس میشویم. وی ادامه میدهد: تامین آب و سوخت از دیگر مشکلات اساسی ما به خصوص در فصل زمستان است که ما برای تامین آن باید دوندگیهای زیادی را بکنیم. ایزانلو میافزاید: آنتن دهی تلفن و موبایل نیز در این محل با مشکل مواجه است. وی تصریح میکند: تاکنون هیچ بندهای با دل خوش و لب خندان به این محل مراجعه نکرده است. ایزانلو توضیح میدهد: ماه مبارک رمضان امسال، به علت اینکه اجساد متوفیان با شرایط بد همچون قطع شدگی پا به این محل انتقال داده شدند، ماهی سخت بود. ام البنین اسماعیل زاده یکی دیگر از غسالههای گورستان پارک جاوید با اشاره به اینکه شش سال است که در این محل مشغول به کار هستم، تصریح میکند: هنوز خانوادهام با شغل من کنار نیامدهاند، چه برسد اطرافیان و آشنایان. وی با ذکر اینکه خودم با این شغل هیچ مشکلی ندارم، تاکید میکند: اما خانوادهام میگویند که چرا بین این همه آدم تو باید یک غساله شوی! خانوادهام خجالت میکشند که بگویند من غساله هستم. اسماعیل زاده ادامه میدهد: در گذشته کارگری میکردم و هم اکنون از شغلم راضی هستم، چون رضای خدا و نیاز ضروری بندهها در آن وجود دارد. وی در خصوص یکی از خاطرات خوشی که در حین کار برایش پیش آمده بود، میگوید: روزی پیکر پیرزنی را برای شست و شو به این غسال خورده آورده بودند که در حین شست و شو دخترهای این خانم نوار موسیقی کردی را روشن کردند که آنها دلیل این امر را این طور بازگو کردند که مادرشان این موسیقی را دوست داشت. اسماعیل زاده شست و شوی یک جنازه که بعد از گذشت پنج، شش ماه پیدا و فاسد شده بود را یکی از خاطرات تلخ دوران کاری خود بیان کرد. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]