تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اى جوانان! آبرويتان را با ادب و دينتان را با دانش حفظ كنيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830409462




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفتگو با قاتلی که نویسنده شد/قدر زندگی را تازه می فهمم


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:


اجتماعی > انتظامی و حوادث
گفتگو با قاتلی که نویسنده شد/قدر زندگی را تازه می فهمم
"مرگ را با چشمهایم دیدم. اما خدا و مادر مقتول به من زندگی دوباره ای دادند. در زندگی جدیدم قدر هر لحظه آن را می دانم و کتابی درباره احادیث چاپ کردم." این بخشی از صحبت های قاتلی است که در زندان نویسنده شد.



گروه اجتماعی - تا یک قدمی مرگ رفته است. زمانی که طناب دار به دور گردنش افتاد، دیگر همه چیز برایش تمام شد. صدای قدمهای مرگ را می شنید که صدای فریادهای مادر مقتول سکوت سنگین محوطه اجرای حکم در زندان را شکست. " دست نگهدارید... او را می بخشم... اعدام را متوقف کنید." در کمتر از چند ثانیه همه چیز تغییر کرد. عباس را از بالای چوبه دار پایین آوردند. هنوز در شوک بود. در یک دقیقه مرگ و زندگی را دوباره با هم تجربه کرده بود. پاهایش توان راه رفتن نداشت. خود را به سختی به سوی مادر مقتول کشاند و مقابلش روی زمین افتاد. "شما به من زندگی دوباره ای بخشیدید... قول می دهم کاری کنم که از تصمیمتان پشیمان نشوید....طوری زندگی می کنم که باعث شادی روح آن مرحوم بشه..." به گزارش خبرنگار مهر، عباس برای رسیدگی به اتهامش از جنبه عمومی جرم به دادگاه آمده بود. او چهار سال است که در زندان است و حالا با رضایت اولیای دم زندگی دوباره ای شروع کرده بود. فرصت کوتاهی پیش آمد تا با او گفتگویی داشته باشیم. خودت را معرفی کن. عباس 26 ساله اهل یکی از شهرهای حاشیه تهران. سواد داری؟ تا سوم راهنمایی درس خواندم البته می خواهم وقتی آزاد شدم به درسم ادامه بدهم. درباره قتل بگو. شب حادثه با دوستانم برای تفریح در خیابان پرسه می زدیم که مقتول و دوستش با خودرویشان مقابل ما پیچیدند. نزدیک بود تصادف کنیم. سر این موضوع با هم درگیر شدیم. در یک لحظه عصبانی شدم و با چاقویی که همراه داشتم ضربه ای سینه اش زدم. با مشاهده خون دچار وحشت شده و فرار کردم. چرا چاقو با خودت حمل می کردی؟ عامل اصلی بدبختی من حمل همین چاقو بود. فکر می کردم باعث افزایش قدرت و اعتمادبه نفسم می شود اما حالا می فهمم که افرادی که چاقو حمل می کنند برعکس انسانهای ترسویی هستند. چطور دستگیر شدی؟ فردای جنایت پلیس من را دستگیر کرد. دوست مقتول شماره پلاک خودروام را یادداشت کرده بود. بعد از دستگیری هم متوجه اتهام قتل شدم. محاکمه شدم حکم قصاص برایم صادر شد و این حکم از سوی دیوان عالی کشور تایید شد. در این مدت برای جلب رضایت اولیای دم تلاشی نکردی؟ من زندان بودم. چند بار زنگ زدم اما تماس هایم باعث ناراحتی مادر مقتول می شد. به همین خاطر دیگر تماس نگرفتم اما خانواده ام تلاش بسیاری کردند. حتی از دادسرا نیز چند جلسه برای صلح و سازش برگزار شد که هیچ کدام به نتیجه نرسید. در این مدت در زندان چه می کردی؟ زندان مسیر زندگی مرا خیلی تغییر داد. وقتی حکم قصاص صادر شد فهمیدم شمارش معکوس برای مرگم آغاز شده است. پایان راه بودم و وقتی به گذشته نگاه کردم تازه فهمیدم چه فرصتهایی را از دست دادم. تصمیم گرفتم گذشته ام را جبران کنم. به همین خاطر در این مدت نماز و روزه های واجب و حتی قضا شده ها را به جا آوردم. در زندان تصمیم به دسته بندی احادیث بر اساس موضوعات آن گرفتم و کتابی در این زمینه چاپ کردم. مادر مقتول زمانی که مرا بخشید گفت، تغییر رفتارم در زندان باعث شد او از خون پسرش بگذرد. تا چند روز دیگر آزاد می شوی برای زندگی دوباره ات چه برنامه ای داری؟ زندگی من با بقیه فرق دارد. من قدر هر لحظه زندگی ام را می دانم. طعم مرگ را چشیده ام و می دانم که خدا و مادر مقتول فرصت دوباره ای به من دادند تا گذشته ام را جبران کنم. اولین هدفم درس خواندن و رفتن به دانشگاه است. در کنارش می خواهم از سرگذشت خود کتابی بنویسم تا درس عبرتی باشد.


۱۳۹۳/۴/۱۴ - ۱۲:۱۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن