واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: بررسي تروريسم نوام چامسکی برخلاف آنچه كه بسياري از تحليلگران و رسانههاي غربي نسبت به تاريخ آغاز جنگ جهاني تروريسم گزارش ميدهند، اين جنگ پس از واقعهي 11 سپتامبر و توسط دبليو بوش آغاز نشد بلكه اين جنگ ابتدا توسط دولت ريگان يعني20 سال پيش مطرح شد و سنگ بناي اصلي اين جنگ در همان زمان نهاده شد. كاخ سفيد در آن زمان رسما اعلام كرد كه سياست خارجي دولت آمريكا با آنچه كه رييسجمهورش يعني ريگان اعلام كرده بر "بلاي شيطاني يعني تروريسم" متمركز خواهد شد و اين دولت با اين بلاي شيطاني شديدا برخورد خواهد كرد. در آن زمان جورج شولتزر، وزير امورخارجهي آمريكا بلاي شيطاني يعني تروريسم را بدين صورت معنا كرد: بلايي كه توسط دشمن نابكار تمدن در بازگشت به وحشيگري، در عصر جديد به وجود آورده است. عمليات مبارزه با تروريسم در آن زمان شكل جدي و خطرناكي را به خود گرفت و رهبري دولتي جنگ با تروريسم بينالملل توسط آمريكا هدايت شد. در آن زمان مركز اصلي اين عملياتها بر آمريكاي مركزي و خاورميانه متمركز شد اما به جنوب آفريقا و جنوب شرق آسيا و ماوراي آن نيز كشيده شد. در حال حاضر نيز اين جنگ توسط كساني اعلام شده است و رهبري و هدايت ميشود كه در سابق نيز در تشكيل روند اين جنگ و به راه انداختن آن نيز دست داشتهاند. بخش غير نظامي اعلام دوبارهي جنگ با تروريسم بار دوم توسط جان نگروپونته انجام گرفت و وي شخصا رهبري آن را به عهده گرفت. نگروپونته در آن زمان به عنوان سفير آمريكا در هندوراس منصوب شد و نيز بعنوان همكار مدير عمليات اصلي در اولين جنگ عليه تروريسم، يعني جنگ با نيكاراگوئه نيز تعيين شد. اين جنگ از پايگاههاي آمريكا در هندوراس به راه افتاد. بخش نظامي اعلام دوبارهي جنگ با تروريسم توسط دونالد رامسفلد آغاز و رهبري شد. در مرحلهي اول جنگ با تروريسم رامسفلد نمايندهي ويژهي ريگان در خاورميانه بود. وظيفهي اصلي وي در آن زمان برقراري روابط نزديك با صدام، رييسجمهور سابق عراق بود. هدف اصلي از برقراري اين روابط نزديك آن بود كه آمريكا زمينهي لازم را براي ارسال بسياري از كمكها به نظام سابق عراق فراهم سازد كه يكي از اين كمكهاي آمريكايي در اختيار گذاشتن سلاحهاي كشتار جمعي به آن نظام بود و اين سلاحهاي كشتار جمعي علاوه بر آن كه در كشتار و قتل عام بسياري از كردهاي عراق استفاده شد در جنگ ايران نيز به كار گرفته شد. هدف اصلي آمريكا در كمك به عراق كاملا روشن بود، آمريكا درصدد آن بود كه از متحدان خود يعني عربستان و انگلستان كه معتقد بودند حكومت صدام با همهي سياستهاي غلطي كه در قبال سركوب مردم كشور خود داشت اميد بيشتري براي غرب و منطقه دارد، حمايت كند. آلن كاول، نمايندهي نيويورك تايمز در خاورميانه در اين زمينه اين چنين توضيح ميدهد: نظر واشنگتن در زمان رياست جمهوري جورج بوش اول آن بود كه اقدام دولت سابق عراق در سركوب شيعيان اين كشور كه در سال 1991 انجام گرفت خود منجر به سرنگوني اين حكومت خواهد شد و با توجه به اين ارزيابي سكوت در برابر اقدامات و سياستهاي صدام را اتخاذ كرد. اولين دادگاه محاكمهي صدام در زمينهي جرايمي انجام گرفت كه وي در سال 1982 مرتكب آن شده است و آن طوري كه ميدانيد سال 1982 سال بسيار مهمي در زمينهي روابط آمريكا با عراق بود. در سال 1982 دولت ريگان عراق را از فهرست كشورهاي حامي تروريسم حذف كرد تا بتواند بدين ترتيب كمكهاي واشنگتن را روانهي اين كشور كند. در همان زمان بود كه رامسفلد از بغداد ديدن كرد و اقدامات اوليه براي فراهم آوردن زمينهي لازم جهت ارسال كمكهاي آمريكا به عراق را با مقامات مسوول اين كشور به بررسي و گفت و گو گذاشت. پس از آن كه عراق از ليست كشورهاي حامي تروريسم حذف شد بلافاصله كوبا جايگزين اين كشور شد و جنگ تروريستي آمريكا عليه كوبا در آن زمان به اوج خود رسيد. اولين جنگ عليه تروريسم در هر گوشهي جهان كه رخ داده است به سرعت تبديل به يك سياست مرگبار و وحشيانه شد؛ سياستي كه تحت عنوان جنگ با تروريسم جهاني جوامعي را از پاي درآورد و آسيبهايي به اين جوامع رساند كه هرگز قابل جبران نيستند. حال بگذاريد نگاهي به معناي واقعي تروريسم و رهنمودهايي براي حل آن داشته باشيم. تروريسم واژهاي است كه هيجانات شديد و نگراني عميقي را بر ميانگيزد. اما براي رويارويي با اين پديده و كاهش ميزان خطرات آن بايد برخي رهنمونها را دنبال كرد كه اساسيترين رهنمودها در اين زمينه به ترتيب ذيل است: 1- اهميت واقعيتها، حتي اگر مطابق ميل ما نباشد؛ 2- اهميت اصول اوليهي اخلاقي، حتي اگر پيامدهايي را به دنبال داشته باشد كه ما خواهان رويارويي با آن نيستيم؛ 3- شفافسازي در معاني و تعابير تروريسم، اين كه بخواهيم دقيقا تروريسم را در چارچوب علوم جدي چون رياضايت تعريف كنيم كار بيهوديي است اما برغم آن بايد تلاش كنيم كه با شفافسازي در معاني و تعابير اين واژه يعني تروريسم معناي تجاوز و مقاومت مشروع را كاملا مشخص كنيم. در صورتي كه اين رهنمونها را مد نظر داشته باشيم ميتوانيم به روشهاي سازندهاي براي برخورد با تروريسم دست يابيم. اگر بخواهيم اصول اخلاقي، يعني يكي از رهنمودهاي مقابله با تروريسم را در نظر بگيريم ميبينيم كه ابتداييترين امر مسلم در اصول اوليهي اخلاقي آن است كه انسانهاي شايسته آنچه را كه براي خود ميخواهند نه بيشتر براي ديگران نيز بخواهند. اين اصل جهانشمول پيامدهاي سودمندي براي جهانيان دارد. اين اصل ميتواند بسياري از مقررات جديد مرسوم دربارهي تئوريهاي جنگ را حذف كند و لوح نوشتهي مربوط به جنگ عليه تروريسم را به كلي پاك كند. در دادگاه نورنبرگ براي محاكمهي جنايتكاران جنگي نازي رابرت جكسون، رييس دادگاه عالي ايالت متحدهي آمريكا بر اصل جهان شمولي اصول اخلاقي تاكيد كرد. وي در اين زمينه اظهار داشته بود: "اگر نقض پيمان جرم محسوب ميشود، پس جرم، جرم است چه از سوي ايالت متحده آمريكا و چه از سوي آلمان باشد. ما نميتوانيم يك قانون جنايي را عليه ديگران وضع كنيم كه مايل نيستيم ديگران عليه ما از آن استفاده كنند. ما نبايد هرگز فراموش كنيم كه اين سند كه بر اساس آن در مورد متهمين قضاوت ميكنيم سندي است كه فردا تاريخ براساس آن در مورد ما قضاوت ميكنند. دادن جام زهر به اين متهمان مانند آن است كه اين زهر را در دهان خودمان نيز بريزيم." متاسفانه دادگاه نورنبرگ به گونهيي بارز و آشكاري اين اصل را نقض كرد. اين دادگاه مجبور بود جرم جنگي و جرم عليه بشريت را تعريف كند. دادگاه در اين زمينه به صورت ماهرانهيي عمل كرد به گونهاي كه جرايم را تنها وقتي جرم تعريف كرد كه توسط دوستان انجام نشده باشند. بيش از 25 سال است كه من دربارهي تروريسم مطلب نوشتهام از زماني كه دولت ريگان جنگ عليه تروريسم را اعلام كرد تا به امروز كه توسط دولت بوش اين جنگ ادامه مييابد. در تمامي تعابير و تعريفهايي كه براي تروريسم بكار بردهام، سعي كردهام كه تعريف رسمي اين پديده را از سوي آغازكنندگان جنگ عليه تروريسم در نظر بگيرم و اين پديده را بسيار دورتر از تعريف اين افراد بكار نگرفتهام. يكي از اين تعريفهاي رسمي درباره تروريسم ميگويد: "كاربرد عمدي خشونت يا تهديد به اعمال خشونت براي دستيابي به اهدافي كه طبيعت سياسي، مذهبي يا عقيدتي دارند. اين امر از طريق اعمال زو يا ايجاد ترس و وحشت انجام ميگيرد و بيشتر غير نظاميان را هدف قرار ميدهد." تعريف دولت انگليس از تروريسم نزديك به همين تعريف است كه اين چنين است: "تروريسم عبارت است از اعمال زور يا تهديد به اعمال خشونتآميز، مخرب و به هم زنندهي آرامش كه به منظور تاثيرگذاري بر حكومت يا ارعاب عمومي بكار گرفته ميشود كه به هدف بهره برداريهاي سياسي، مذهبي، يا عقيدتي صورت ميگيرد." ايالت متحدهي آمريكا در طول جنگ ريگان عليه تروريسم، يك كشور سردمدار تروريست بوده است. جنگ تروريستي دولت ريگان عليه نيكاراگوئه توسط دادگاه جهاني محكوم شد و حمايت دو قطعنامهي شوراي امنيت را به دنبال داشت كه ايالت متحده اين قطعنامهها را وتو كرد و انگلستان مودبانه به آن راي نداد. نمونهي ديگر از جنگ تروريسم آمريكا را ميتوان در جنگ با كوبا ديد كه اگر بخواهيم به ارزيابي اين موضوع بپردازيم بايد گزارش كاملي را ارايه دهيم كه نميتوان در اين مقاله جا داد. آيا چنين جرايمي، يعني آغاز يك جنگ به رهبري دولت آمريكا عليه نيكاراگوئه تروريستي هستند يا آنكه جرم بزرگتري به شمار ميروند و به عنوان تجاوز تلقي ميشوند؟ مفهوم تجاوز به وسيلهي قاضي دادگاه عالي نورنبرگ به روشني تعريف شده است كه عبارت است از "يك دولت زماني متجاوز است كه در درجهي اول اقدام به حملهي نظامي به قلمروي يك كشور ديگر كند، چه اين جنگ با اعلام قبلي باشد يا بدون آن، نيز اگر دولتي وسايل حمايت از نيروي نظامي ديگري كه در قلمروي كشور ديگري شكل گرفته است را فراهم آورد و درخواست كشور مذكور را در خوداري از هر گونه كمك و حمايت از آن نيروها را ناديده بگيرد به عنوان متجاوز تعريف ميشود"؛ بنابراين جنگ آشكار آمريكا و انگليس عليه عراق در چارچوب تعريف اول از تجاوز قرار ميگيرد و جنگ نيكاراگوئه نيز در اين چارچوب تعريف شده قرار ميگيرد. حال بايد به رهبران كنوني كاخ سفيد و مشاوران آنها فرصتي براي ارزيابي بسياري از مسايل را داد تا معلوم شود كه اين افراد تنها به جرم تروريسم بينالمللي محكوم ميشوند يا جرمي بسيار بزرگتر و بيسابقهتر از اين جرم را مرتكب شدهاند. منبع: ايسنا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]