واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:
آخرین مکالمه شهید درخشی با فرمانده شهید باکری، سلام ما را به امام برسانید، ما مثل امام حسین (ع) جنگ کردیم و مثل او مظلوم واقع شدیم و دیگر صدایی از او نشنیدم مراغه - ایرنا - آخرین مکالمه شهید درخشی با فرمانده شهید باکری، سلام ما را به امام برسانید، ما مثل امام حسین (ع) جنگ کردیم و مثل او مظلوم واقع شدیم و دیگر صدایی از او نشنیدم.
شهید مهدی باکری، درپاسخ پدر شهید حمید محمدی درخشی درباره نحوه شهادت فرزند برومندش می گوید: حمید 250اسیر عراقی آورد و تحویل داد و در حالی که از ناحیه شانه زخمی شده بود، هر چه اصرار کردیم که برگردد تا زخم هایش پانسمان شود، گفت: بچه ها زیر آتش هستند و باید بروم.
فرمانده لشکر عاشورا می افزاید: تا مدتی با من با بی سیم تماس داشت و در آخرین تماسش به من گفت: سلام ما را به امام برسانید، ما مثل امام حسین (ع) جنگ کردیم و مثل او مظلوم واقع شدیم و دیگر صدایی از او نشنیدم.
مادر شهید حمید محمدی درخشی می گوید: شوق و اشتیاق جبهه و مقابله با دشمنان اسلام و انقلاب، مرهم و التیامی بر زخم های پیکر فرزند شهیدم بود.
خانم عدیله خردادی با یادآوری خاطرات دوران جنگ تحمیلی و علاقه شهید درخشی برای رفتن به جبهه می افزاید: حمید با وجود اینکه در جبهه های نبرد با دشمن مجروح می شد، به محض التیام نسبی برای کمک به همرزمان خود با اشتیاق دوباره به مناطق عملیاتی بازمی گشت.
وی با بیان اینکه پدر حمید نیز به عنوان بسیجی اغلب موارد دوشادوش پسرش در جبهه های نبرد با دشمن شرکت داشت، اظهار می کند: احساس وظیفه در برابر انقلاب و اسلام و حفظ کیان میهن انگیزه ای برای حضور حمید و پدرش در جبهه بود.
مادر شهید محمدی درخشی ادامه می دهد: پسرم در وصیت خود نوشته آرزو دارم مانند یاران شهیدم با لباس خونین و با فرقی شکافته به دیدار امام حسین (ع) بروم و دوست دارم در راه یاری فرزند برومند حضرت زهرا(س) شربت شهادت بنوشم.
این مادر شهید خاطرنشان می کند: پسرم در وصیت خود نوشته دوست دارم در راه اعتلای کلمه توحید و ندای پر طنین الله اکبر من هم جان ناقابلم را به پیشگاه الله جل جلاله تقدیم کنم تا بتوانم انشاالله دینی را که بر گردن دارم نسبت به اسلام و مسلمین ادا کرده باشم.
وی می گوید: حمید در وصیتش تاکید کرده اگر جنازه ام را به مراغه آوردند، دوست دارم سنگ قبرم از همه شهدا پایین تر باشد، زیرا من خاک پای آن ها هم نمی شوم و دوست ندارم هم ردیف آنان باشم.
مادر شهید درخشی ادامه می دهد: حمید، در گیرودار جبهه و جنگ با پیشنهاد خانواده و براساس سفارش امام خمینی(ره) مبنی بر ازدواج جوانان، ازدواج کرد و در دوران کوتاه ازدواج، کمتر فرصت می یافت به خانواده اش رسیدگی کند، بنابراین سرپرستی خانواده او را پدرش بر عهده گرفت.
خانم خردادی می گوید: شهید محمدی درخشی به عنوان فرمانده محور عملیاتی لشکر مکانیزه 31 عاشورای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در برابر درخواست عده ای از دوستان برای شرکت در نمایندگی مجلس شورای اسلامی، گفت: من خادم اسلام هستم و خدمتی بالاتر از خدمت در بسیج سراغ ندارم.
وی بشاشی، خوش خلقی، خطرپذیری، اخلاص و توکل را از ویژگی های برجسته حمید اعلام و یادآوری می کند: آخرین باری که او را بدرقه می کردیم، همسرش تنها فرزندش مهدی را نزد او برد تا پسرش را در بغل بگیرد اما وی از این کار خودداری کرد و گفت: ممکن است عشق به مهدی باعث شود عشق به خداوند را فراموش کنم، آنگاه در پیش خداوند مسوول خواهم بود.
اگر بگوییم شهیدان و رزمندگان اسلام شخصیت هایی بودند که از طرف خداوند متعال برای حضور در جبهه های حق علیه باطل ماموریت یافتند، اغراق نکرده ایم، چرا که آنان خدمت برای جهاد در راه خدا را بهترین سرلوحه خود بشمار می آوردند و برای خدمت در این راه متعالی همچنان پافشاری می کردند.
این شخصیت های مردمی و آگاه به زمان، راه خود را بر اساس فرمایش رهبر کبیر انقلاب و آموزه های اسلامی و ولایی انتخاب کرده و با خون خود و یادگارهای معنوی که از خود به یادگار گذاشته اند، وظیفه و دین خود را نسبت به انقلاب و اسلام انجام داده اند.
شهید حمید محمدی درخشی از جوانانی بود که دوران جوانی خود را قبل از پیروزی انقلاب وقف مبارزه با رژیم پهلوی کرد و همزمان با انقلاب اسلامی به فرمان امام راحل همراه جمعی از دوستانش، سپاه ناحیه مراغه را تاسیس کرد و بعد از آن نیز علیه ضد انقلاب به مبارزه پرداخت.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در کنار عضویت در شورای فرماندهی سپاه مراغه به سمت فرماندهی بسیج مراغه منصوب شد و نسبت به سازماندهی و اعزام نیروهای بسیجی به جبهه اقدام کرد.
در همین زمان به خاطر فعالیت های شبانه روزی، محبوبیت زیادی در بین مردم مراغه به دست آورد تا جایی که از او خواستند تا نامزد نمایندگی این شهرستان در مجلس شورای اسلامی شود ولی او به هیچ وجه زیر بار نرفت و گفت: من خادم اسلام هستم و خدمتی بالاتر از خدمت در بسیج سراغ ندارم پس در بسیج باقی می مانم زیرا خدمت در بسیج همه چیز من است و من خاک پای بسیجی ها هستم.
همزمان با ایفای مسوولیت های پشت جبهه در موقع لزوم به هنگام آغاز عملیات های مهم عازم جبهه می شد و طبق گفته همرزمانش، درخشی آرام و مطمئن در میان آتش سنگین دشمن حرکت می کرد و نیروها را به صبر و پایداری فرا می خواند و آیات جهاد را تلاوت می کرد.
سرانجام پس از چهل و هشت ماه حضور در جبهه ها، در روز یکشنبه ششم اسفند 1362در عملیات خیبر و جزیره مجنون در حالی که به همراه همرزمان خود در محاصره دشمن قرار گرفته بودند، به شهادت رسید.
گزارش از: حسن حسین زاده
7483/590/587
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير
[email protected]
12/04/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]