واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
کینه پسر 19 ساله زندگی اش را به باد داد من ديگر چيزي براي پنهان کردن ندارم و حقيقت ماجرا لو رفته است آنچه مي گويم عين حقيقت است...
خودروهاي پليس مقابل ساختمان در حال احداث واقع در بولوار شريعتي مشهد متوقف شدند. «رمضان» جوان ۱۹ساله اي که ساعتي پس از ارتکاب قتل دستگير شده بود در حالي که سعي مي کرد خونسردي خود را حفظ کند، کنار کارآگاهان اداره جنايي قرار گرفت و وارد حياط ساختمان شد. اتاقک نگهباني کوچکي کنار در حياط احداث شده و تلي از شن نيز مقابل آن ريخته شده بود. جوان ۱۹ساله در حالي که حلقه هاي قانون دستانش را مي فشرد مقابل اتاقک ايستاد و گفت: «داوود» را در اين مکان کشتم! گزارش حاکي است: ابتدا کارآگاه سلطانيان (افسر پرونده) خلاصه اي از ماجراي اين جنايت هولناک و اقدامات پليس براي کشف حقيقت را شرح داد و سپس «قاضي سيدجواد حسيني» با تفهيم مواد قانوني از متهم خواست تا مواظب اظهارات خود باشد و حقيقت ماجرا را بيان کند. «رمضان» وقتي مقابل دوربين قوه قضاييه ايستاد گفت: من ديگر چيزي براي پنهان کردن ندارم و حقيقت ماجرا لو رفته است آنچه مي گويم عين حقيقت است. او پس از معرفي خود، در تشريح اين جنايت هولناک گفت: از مدت ها قبل که برادرم کشته شد تصميم گرفتم از «داوود» انتقام بگيرم.البته او در ماجراي کشتن برادرم در کشور خودمان نقشي نداشت ولي من بايد يکي از بستگان کسي که برادرم را کشته بود به قتل مي رساندم به همين خاطر هم وقتي فهميدم او در ايران کار مي کند به طور غيرمجاز وارد ايران شدم و آدرس محل کار او را که در همين منطقه بود پيدا کردم. من ۵۰۰هزار تومان از او به خاطر مخارج شب هايي که نزدش مي آمدم طلبکار بودم اما انگيزه من از قتل به خاطر پول نبود، من فقط به انتقام مي انديشيدم. جوان ۱۹ساله ادامه داد: آن شب وقتي نزد «داوود» در اتاقک نگهباني بودم يک زن و يکي ديگر از دوستان داوود هم اين جا بودند. آن ها مشروب خوردند و من هم ترياک مصرف کردم. اوايل بامداد که آن دو نفر رفتند داوود هم خوابيد. من که ديگر فرصت را مناسب مي ديدم حدود ساعت ۳بامداد به آرامي داخل حياط رفتم کلنگ بزرگ را برداشتم و داخل اتاق آمدم. او يک لحظه چشمانش را گشود ولي ديگر امانش ندادم و با نوک تيز کلنگ ضربه اي به سرش زدم که کلنگ روي سرش ماند. طبق نقشه اي که از قبل کشيده بودم خواستم دنبال کليدهاي درحياط بگردم ولي فرصت اين کار را پيدا نکردم از روي در حياط به داخل کوچه پريدم که دستانم هم زخمي شد. فرياد مي زدم «دزد! دزد!» که نگهبانان ديگر به سمت من دويدند. در اين لحظه يادم آمد که گوشي تلفن همراه مقتول در دستم است فکر کردم در آن تاريکي کسي چيزي نمي بيند به همين خاطر هم گوشي را زير يک خودرو وانت که داخل کوچه پارک بود انداختم و چنين وانمود کردم که چند جوان افغاني نقابدار به همراه ۲ايراني به اتاقک نگهباني حمله کردند و هموطنم را کشتند.اما ساعتي بعد وقتي قاضي ويژه قتل عمد گوشي تلفن را از زير خودرو پيدا کرد من دچار تناقض گويي شدم و ديدم ديگر چاره اي جز اعتراف ندارم چرا که هيچ کس باور نمي کرد در لحظه اي که دزدان نقابدار به آن جا حمله کرده اند من به فکر برداشتن گوشي تلفن دوستم باشم. سابقه خبر ساعت ۴صبح بيست و سوم خرداد گذشته، قاضي ويژه قتل عمد در پي دريافت خبري مبني بر قتل جوان ۲۳ساله افغاني در يک اتاقک نگهباني، به همراه عوامل بررسي صحنه جرم و کارآگاهان اداره جنايي پليس آگاهي خراسان رضوي عازم محل جنايت شد. در همان بررسي هاي اوليه، دستان خون آلود جواني که مدعي بود دزدان نقابدار افغاني به آن محل حمله کرده اند ظن مقام قضايي را برانگيخت.خبرآنلاین
شنبه 7 تیر 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]