محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832771271
ملت به روایت ملت/۱ یک «ملت» در آغازِ راه+عکس
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ملت به روایت ملت/۱
یک «ملت» در آغازِ راه+عکس
تحصیلاتم را در سال هزار و سیصد و یازده در یک مکتب خانه و در سن چهار سالهگی آغاز کردم. خیلی سریع خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یک کودک تیزهوش شناخته شدم.
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، هفتم تیر ماه 1393، برابر است با سالگرد «فاجعه جنایتبار انفجارِ دفتر حزبِ جمهوری اسلامی» و شهادت 72 نفر از سربازان بی ادعای انقلاب اسلامی و فرزندان معنوی «امام خمینی». در صدرِ فهرست نامِ شهدای این جنایت هولناک، نام «سید محمد حسینی بهشتی»، رییس «دیوانِ عالی کشور» و دبیر کل «حزب جمهوری اسلامی» می درخشد. مردی که با حیات پربار و صبورانه اش، انقلاب اسلامی ایران و نظامِ نوپای برخاسته از آن، به ثبات و استقراری مثال زدنی رسید و با شهادت مظلومانه اش، فصل جدیدی در تاریخ «جمهوری اسلامی» رقم خورد که در تعیین ِ مقدراتِ آینده این نظام، نقشی تعیین کننده داشت. دانشمندی که حضوری آن چنان پرثمر در متن نهضت اسلامی داشت که پیشوا و فرمانده کل نهضت، او را این گونه توصیف کرد: «بهشتی یک ملت بود برای ملت ما». در سی و سومین سال گرد شهادت آن دولتمردِ فرزانه، زندگی او را مروری خواهیم کرد به روایت شیرین خودش: *نام مرا به اشتباه می نویسند من «محمدحسینی بهشتی»، که گاه به اشتباه «محمدحسین بهشتی» مینویسند، نام اولم «محمد» و نام خانوادگیام ترکیبی است از «حسینی» و «بهشتی». بنده در دوم آبان 1307 در شهر «اصفهان» در محله «لنبان» - از مناطق قدیمی شهر و نزدیک به «زایندهرود» - متولد شدم. منطقه زندگی ما یک منطقه قدیمی و از مناطق بسیار قدیمی شهر است. *پدرم و جمشیدِ پنبهزن پدرم روحانی بود و در هفته چند روز در شهر به کار و فعالیت میپرداخت و هفتهای یک شب به یکی از روستاهای نزدیک شهر برای امامت جماعت و کارهای مردم میرفت؛ سالی چند روز هم به یکی از روستاهای دور که نزدیک «حسینآباد» بود و روستای دورتر از آن که «حسنآباد» نام داشت، میرفت. افرادی که از آن روستای دور به خانه ما میآمدند، برایم بسیار خاطرهانگیزند. پدرم وقتی به آن روستا میرفت، در منزل یک پنبهزن بسیار فقیر سکونت میکرد. آن پیرمرد اتاقی داشت که پدرم در آن [اتاق] زندگی میکرد. این پیرمرد نامش «جمشید» بود. وی دارای محاسن سفید، بلند و باریک و چهرهای بیابانی - روستایی و نورانی بود. پدرم میگفت: «ما با جمشید، نان و دوغی میخوریم و صفا میکنیم». همیشه میگفت «من سفره ساده نان و دوغ این جمشید را به هر جلسه دیگری ترجیح میدهم». جمشید هم هر سال دو بار از روستا به شهر و به خانه ما میآمد و من بسیار به او انس داشتم. *چند جمله درباره پدرم خانواده من از خانواده روحانی است، چه در شاخه پدری و چه در شاخه مادری. پدرم هم یک روحانی بود با وارستگیهای خاص خودش و کوشش داشت مردم را ارشاد بکند. امام جماعت بود و در مسجد وعظ میکرد. علاوه بر این، مراجعات مردم به منزل ما زیاد بود و در این مراجعات هم می کوشید که باز مردم را با اخلاق و وظایف اسلامی آشنا کند. خوب یادم میآید که در هر مناسبتی وظیفه خودش میدانست آیه یا حدیثی برای مراجعین بخواند، معنی کند و توضیح بدهد. در شهر اصفهان، در مسجد محله «لنبان» که محل ما بود و یک مسجد دیگر، مسجد مستهلک، اقامه جماعت میکرد. در دو سه روستا هم برای اقامه جماعت میرفت، خصوصاً به طور منظم به یکی از روستاهای نزدیک شهر به نام «حسینآباد»، که حالا جزء شهر شده، میرفت و با روستاییان و کارگران زیاد معاشرت داشت و آن ها هم به خانه ما آمد و رفت زیادی داشتند. [پدرم] در دوره جوانی به روستای «حسنآباد» در پنجاه کیلومتری «اصفهان» میرفت که آن جا بیشتر مردم چوپان و روستاییان خیلی سادهای بودند.
آیتالله سید فضل الله حسینی بهشتی پدر شهید دکتر بهشتی سالی یکی دو بار ایشان به آن جا میرفت و این روستاییها هم به منزل ما میآمدند و من از این روستاییان، از خواستهها و نیازهایشان، از خصلتها و مردانگیهایشان و از صفای آن ها خاطرهها دارم. ایشان [پدرم] در سال 1341 در سن هفتاد و یک سالهگی به رحمت ایزدی پیوست. مرگ پدر در زندگی ما جز یک تأثیر عاطفی، یک مقدار بار مسئولیت مادر و خواهر، تأثیر شکنندهای نداشت. از نظر عاطفی بسیار ناراحت شدم ولی چنان نبود که در شیوه زندگی من تأثیر بگذارد. آن موقع من ازدواج کرده و دارای فرزند هم بودم. *پدربزرگم که استاد امام خمینی بود من پدربزرگی داشتم به نام «محمد صادق» که از اساتید امام خمینی بود. وی یک روحانی مجاهد و مبارز بود و علیه «رضاخان» مبارزه میکرد. پدرم برای من تعریف میکرد که در اولین مجالس اجتماعی که از سوی روحانیون «اصفهان» در «قم» تشکیل شد بعضی از شخصیتها از وی خواستند در قضیهای قضاوت کند. در هنگام قضاوت یک وکیل در آن قضیه حاضر شد و از وکالت او ایراد گرفت. وکیل از او پرسید: «ای آیتالله! آیا کتاب وکالت در فقه اسلامی را خواندهاید؟ من وکیل مدافع متهم در این دادگاه هستم».
پدربزرگم در جوابش گفت: «آن چه که شما یاد میگیرید و میگویید وکالت در دفاع نیست، بلکه یک نوع شعبدهبازی است و شعبدهبازی در اسلام حرام است». *از مکتبخانه تا دبیرستان تحصیلاتم را در سال هزار و سیصد و یازده در یک مکتب خانه و در سن چهار سالهگی آغاز کردم. خیلی سریع خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یک کودک تیزهوش شناخته شدم، شاید سرعت پیشرفت در یادگیری این برداشت را در خانواده من به وجود آورده بود؛ تا این که قرار شد به دبستان بروم، «دبستان دولتی ثروت»، که بعدها به نام [دبستان] 15 بهمن نامیده شد.
شهید بهشتی در دوران دبیرستان وقتی آن جا رفتم از من امتحان ورودی گرفتند و مسئولین مربوط گفتند که باید به کلاس ششم بروم؛ اما از نظر سنی شرایط لازم را نداشتم. بنابراین در کلاس چهارم پذیرفته شدم و تحصیلات دبستان را در همان جا به پایان رساندم. در همان سال نیز در امتحان ششم ابتدایی شهر نفر دوم شدم. آن موقع همه کلاسهای ششم را یک جا امتحان میگرفتند. از آن جا به «دبیرستان سعدی» رفتم. سال اول و دوم را در «دبیرستان سعدی» اصفهان گذراندم که حوادث شهریور 20 پیش آمد. *شوق طلبهگی با حوادث شهریور 20 ، علاقه و شوری در نوجوانها برای یادگیری معارف اسلامی به وجود آمده بود. «دبیرستان سعدی» هم در نزدیکی میدان شاه آن موقع و میدان امام کنونی (در حوالی میدان امام خمینی شهر اصفهان) نزدیک بازار بود. جایی که مدارس بزرگ طلاب هم همان جاست، «مدرسه صدر»، «مدرسه جده» و مدارس دیگر. البته به طور طبیعی بین آن جا و منزل ما حدود چهار - پنج کیلومتر فاصله بود که معمولاً پیاده به مدرسه میآمدیم و سپس پیاده به خانه برمیگشتیم. این سبب شد که با بعضی از نوجوانها که درسهای اسلامی هم میخواندند، آشنا شوم. علاوه بر این که خودم در یک خانواده روحانی بودم، در آشناها و بستهگان خود ما هم طلاب فاضل جوانی بودند. یک همکلاسی داشتم که او هم فرزند یک روحانی بود. او نوجوان بسیار تیزهوشی بود که پهلوی من مینشست. او در کلاس دوم به جای این که به درس معلم گوش کند، کتاب عربی میخواند. یادم هست و اگر حافظهام اشتباه نکند، او در آن موقع کتاب «معالمالاصول» میخواند که در اصول فقه است. خوب این ها بیشتر در من شوق به وجود میآورد که تحصیلات را نیمهکاره رها کنم و بروم طلبه شوم. *دبیرستان را رها کردم و طلبه شدم به این ترتیب در سال 1321 تحصیلات دبیرستانی را رها کردم و به «مدرسه صدر» اصفهان رفتم، در این فاصله هم یک مقدار دروس حوزوی را خوانده بودم. از سال 1321 تا 1325 در «اصفهان» تحصیلات ادبیات عرب، منطق، کلام و سطوح فقه و اصول را با سرعت خواندم.
شهید آیتالله سید محمد حسینی بهشتی در ابتدای دوران طلبگی سرعت و پیشرفت من موجب شده بود که حوزه آن جا با لطف فراوانی با من برخورد کند، چون پدرِ مادرم، مرحوم «حاج میرمحمد صادق مدرس خاتونآبادی»، از علمای برجستهای بود و من یک ساله بودم که او فوت شد و حضور من در آن مدرسه در ذهن اساتید که شاگردهای او بودند، تداعی میکرد به این که من میتوانم یادگاری باشم از آن استادشان؛ در طی این مدت تدریس هم میکرد. *طلبه ای که فرانسه و انگلیسی یاد گرفت در سال 1324 از پدر و مادرم خواستم که اجازه بدهند در حجرهای که در مدرسه داشتم، شبها هم در آن جا بمانم تا به تمام معنا طلبه شبانهروزی باشم؛ چرا که فاصله منزل ما تا مدرسه 4-5 کیلومتری میشد و در رفت و آمد هر روز، مقداری وقت من از بین میرفت، لذا با ماندن در مدرسه بیشتر میتوانستم به کارهایم برسم. این طرف [هم] خانه ما پرجمعیت بود و من اتاق تنها نداشتم و نمیتوانستم به کارهایم بپردازم. البته من در آن موقع فقط یک خواهر داشتم ولی با عموها و مادربزرگ، همه در یک خانه زندگی میکردیم. به این ترتیب خانه ما شلوغ بود و اتاق کم. سال 1324 و 1325 را در مدرسه گذراندم و اواخر دوره سطح [شهریور 1325] بود که تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به «قم» بروم. این را بگویم که در دبیرستان، در سال اول و دوم، زبان خارجی ما فرانسه بود و در آن دو سال زبان فرانسه خوانده بودم؛ ولی در محیط اجتماعی آن روز، آموزش زبان انگلیسی بیشتر بود. به همین دلیل در سال آخر که در «اصفهان» بودم، تصمیم گرفتم یک دوره زبان انگلیسی یاد بگیرم. بنابراین یک دوره کامل «ریدر» پیش یکی از منسوبین و آشنایانمان که زبان انگلیسی را میدانست خواندم و با انگلیسی آشنا شدم. * تحمل دیدن ناپاکی را نداشتم از زمان کودکی شاید سن 12 یا 13 سالگی یادم میآید که همیشه در برخورد با ناپاکیها و نارواییهایی که مخالف اسلام بود حساسیت و جوش و خروشی داشتم که نمیتوانستم آرام بگیرم و تحمل کنم. هر جا از دیگران ناپاکی میدیدم، انگار که خودم آن گناه را مرتکب شدهام، برافروخته میشدم. اسلام،مسلمان را حساس میسازد، حساس در برابر نارواییها، انحراف، کژیها، نادرستیها، ناپاکیها. با این که چنین روحیه و چنین جوش و خروشی داشتم و فراوان بودند کسانی که این روحیه و این جوش و خروش را داشتند و انسانهای متعهد و مسئول فراوان وجود داشت،اثر کارمان در مقابله با ناپاکیها و نارواییها محیط کار بود، چون نمیتوانستیم همه با هم کار کنیم. پیروزی بر ستمها، نارواییها و ناپاکیهای محیط به یک نیروی بزرگ احتیاج داشت و ما پراکنده بودیم و احیانا اگر هم گاهی 2 نفر، 3 نفر و یا 5 نفر میشدیم، باز هم کافی نبود. *چگونه نهی از منکر می کردیم یادم میآید آن وقتها شاید پانزده ساله بودم و آغاز طلبگیام بود. از دبیرستان به حوزه آمده بودم. با یکی دو نفر از طلاب دیگر که با هم درس میخواندیم گاهی در خیابانها راه میافتادیم که چیزهایی را که به نظرمان منکر میرسید جلویش را بگیریم و به اصطلاح نهی از منکر کنیم. گاهی اوقات میفهمیدیم که نیش چند نفر به آن ها موثرتر است ولی باز از چند نفر هم کاری ساخته نبود. یک جاهایی میدیدیم که دیگر تیغمان نمیبرد و نهی از منکرمان پرزور نیست. گاهی اتوبوس سوار میشدیم، مثلا میدیدیم که راننده یا کمک راننده اتوبوس شهری به این یا آن روز میگوید. آن وقت یکی از ما میگفت: «اقا، چرا این طور میکنی؟» که گاهی هم موثر واقع میشد و گاهی هم زور ما دو سه نفری نمیرسید و موثر واقع نمیشد. یا مثلا میدیدم از مغازهای صدای ترانهای زشت و فسادآور میاید، آن وقت یک کدام از ما جلو میرفتیم و نصیحتش میکردیم. مغازهدار میگفت: «برو دنبال کارت بگذار به کسب و کارمان برسیم» بعد یکی از دوستان جلو میرفت و پشتوانه دیگری میشد که گاهی موثر واقع میشدو گاهی هم موثر واقع نمیشد، میفهمیدیم وقتی جماعت شویم، قویتریم و یدالله مع الجماعه. البته اجتماع ما معمولا 2 نفر، 3 نفر، یا 4 نفر میشد که خیلی پرتوان نبود و نمیتوانستیم به جنگ فسادها و ظلمهای گردن کلفت برویم ادامه دارد ویژه نامه پاسداشت سی و سومین سالگرد شهادت «سید مظلوم امت»/1
93/04/04 - 15:18
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]
صفحات پیشنهادی
بررسی جایگاه و عملکرد مجلس خبرگان در گفتوگو با آیتالله طباطبایینژاد خبرگان مجلس «پختگی و تجربه»
بررسی جایگاه و عملکرد مجلس خبرگان در گفتوگو با آیتالله طباطبایینژادخبرگان مجلس پختگی و تجربه است رهبری آیتالله خامنهای لطف الهی به ملت ایران بودنماینده ولی فقیه در استان اصفهان با توجه به انتخابات پیش روی مجلس خبرگان درباره مسائل و حواشی پیرامون آن مطالبی را مطرح کرد به گمعاون رییس جمهوری: اعتماد ملت، بزرگترین سرمایه دولت یازدهم است
معاون رییس جمهوری اعتماد ملت بزرگترین سرمایه دولت یازدهم است خرم آباد - ایرنا- معاون رییس جمهوری در امور زنان و خانواده در جمع مردم شهرستان چگنی در لرستان گفت اعتماد عمومی ملت بزرگترین سرمایه دولت یازدهم است به گزارش خبرنگار ایرنا شهیندخت مولاوردی در سفر به لرستان به عنوعضو حزب الله: ملت عراق هیچ گاه تنها رها نخواهد شد
عضو حزب الله ملت عراق هیچ گاه تنها رها نخواهد شدیکی از اعضای برجسته حزب الله انفجار جمعه گذشته لبنان را اقدام تکفیری شکست خوردگان در سوریه و عراق خواند و تاکید کرد ملت عراق هیچ گاه به تنهایی رها نخواهد شد به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه خبری العهد محمد رعد رئیس فرانماینده مردم ارومیه در مجلس: عراق در سایه اتحاد ملت بر تروریسم غلبه میکند
نماینده مردم ارومیه در مجلس عراق در سایه اتحاد ملت بر تروریسم غلبه میکندنماینده مردم ارومیه در مجلس گفت ملت عراق در صورت داشتن اتحاد کامل میتوانند بر تروریسم غلبه کند نادر قاضیپور امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در ارومیه اظهار داشت ملت عراق در صورت حفظ اتحاد و خودداری ایادداشت معصومه سپهری بر کتاب «من زندهام»/ «من زندهام»؛ روایت رنج و صبر و امیدواری
یادداشت معصومه سپهری بر کتاب من زندهام من زندهام روایت رنج و صبر و امیدواریمعصومه آباد با خاطراتش ما را به سلولهای سرد و تنگ و تاریک اسارت برد و یادمان آورد چقدر زندگی امید آزادی و استقامت دوست داشتنی و ارجمندند و انسان چه خلاق است که میتواند به اسارت معانی متفاوت بدهد ببليتفروشي جام ملتهاي آسيا آغاز شد
بليتفروشي جام ملتهاي آسيا آغاز شد بليت فروشي رقابتهاي جام ملتهاي آسيا 2015 استراليا از امروز آغاز شد رقابتهاي جام ملتهاي فوتبال آسيا از ژانويه به ميزباني استراليا آغاز خواهد شد بليت فروشي براي اين مسابقات از امروز در سايت کنفدراسيون فوتبال آسيا آغاز شده است ايرابا حضور وزیر اطلاعات و مدیر حوزههای علمیه کتاب «آیتالله فاضل لنکرانی به روایت اسناد ساواک» در قم
با حضور وزیر اطلاعات و مدیر حوزههای علمیهکتاب آیتالله فاضل لنکرانی به روایت اسناد ساواک در قم رونمایی شدمراسم رونمایی از کتاب آیتالله فاضل لنکرانی به روایت اسناد ساواک با حضور وزیر اطلاعات و مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور در قم برگزار شد به گزارش خبرگزاری فارس از قم مراسمروحانی رساننده پیام اعتدال به جهان/ روحانی برای ملت ایران برکت است
رییس موسسه بین المللی مطالعات اسلامی مالزی روحانی رساننده پیام اعتدال به جهان روحانی برای ملت ایران برکت است کوالالامپور – ایرنا – رییس موسسه بین المللی مطالعات اسلامی مالزی گفت دکتر حسن روحانی رییس جمهوری ایران مرد اعتدال است و پیام اعتدال را به جهان رساند محمد هاشم کمالی-
گوناگون
پربازدیدترینها